۱۳۸۹ دی ۱۴, سه‌شنبه

لیبرالیسم سیاسی راولز- قسمت اول

جان راولز (2002-1921) سه کتاب اصلی دارد که خودش شخصا در زمان حیات منتشرشان کرده است. این سه به ترتیب انتشار عبارت اند از: نظریه عدالت (1971)، لیبرالیسم سیاسی (1993) و قانون ملل (1999). این سه به جز کتاب های عدالت به مثابه انصاف(2001) و درس گفتارهای تاریخ فلسفه اخلاق(2000)، درس گفتارهای تاریخ فلسفه سیاست(2007)، و مجموعه مقالات (1999) راولز هستند. ساموئل فریمن که اکنون استاد پنسیلوانیا است، درس گفتارهای تاریخ فلسفه سیاست و مجموعه مقالات را ویرایش و منتشر کرده است. ارین کلی عدالت به مثابه انصاف را که آن هم در اصل درس گفتار بوده است، ویرایش و منتشر کرده و باربارا هرمان درس گفتارهای تاریخ فلسفه اخلاق را. هم فریمن، هم کلی و هم هرمان از شاگردان مستقیم راولز بوده اند. راولز شاگردان زیادی در هاروارد تربیت کرده است که اکثرشان امروز در فلسفه سیاسی صاحب نظر و مطرحند.

نظریه عدالت اولین کتاب راولز است که معروف شد و از زمان انتشارش تا اوسط دهه هشتاد و اوایل دهه نود که راولز پروژه لیبرالیسم سیاسی را شروع کرد، مهم ترین کانون بحث فلسفه سیاسی در دانشکده های فلسفه و سیاست کشورهای آنگلوساکسون بود. البته امروزه(و از دهه نود به بعد) بیشتر بحث های مربوط به راولز حول نظریه لیبرالیسم سیاسی و ایده خرد عمومی (public reason)او شکل گرفته اند. قانون ملل و مقاله "بازاندیشی در اندیشه خرد عمومی" (The Idea of Public Reason Revisited) آخرین آثار نوشته شده توسط راولز قبل از مرگش هستند. (در لینک فوق کلیک کنید تا پی دی اف مقاله را دانلود کنید.)

کسی که می خواهد راولز بخواند باید سه کتاب اصلی نظریه عدالت، لیبرالیسم سیاسی و قانون ملل را بخواند. لیبرالیسم سیاسی و قانون ملل را می توان بدون خواندن نظریه عدالت هم خواند ولی دانستن کلیاتی در مورد نظریه عدالت لازم است. کتاب های درس گفتارهای تاریخ فلسفه سیاسی و درس گفتارهای تاریخ فلسفه اخلاق و عدالت به مثابه انصاف می توانند به عنوان مکمل خیلی به خواننده در فهم آثار اصلی کمک کنند. در مورد مقالات هم بگویم اکثر مقالات راولز بعدا با تغییراتی در بخش هائی از سه کتاب یاد شده آمده اند ولی باز خواندنشان خالی از لطف نیست. به خصوص اگر کسی بخواهد راولز شناس شود(دقیقا می شود از اصطلاح راولز شناس مانند اصطلاحات کانت شناس و هگل شناس یاد کرد) باید برخی از مقالات راولز را بخواند که در آثارش تکرار نشده اند.

در ایران که کپی رایت نداریم، پس مژده بدهم تمام آثار ذکر شده (به جز فکر کنم مجموعه مقالاتش ) را می توانید از سایت -برای ما ایرانیان از طلا و الماس ارزشمندتر- گیگاپدیا دانلود کنید. البته خوب بودن سرعت اینترنت شرط است. (نمی دانم که این روزها اسم و طراحی گیگاپدیا چرا عوض شده.) اکثر مقالات راولز را به صورت تک تک می توانید از آرشیو های مقالات آنلاین که دانشگاهها بهش وصلند دانلود کنید.

اگر بخواهیم فضای فکری ایران، گذار به دموکراسی و جنبش سبز را در نظر بگیریم، به نظر من عاجل ترین کتابی که اهل فکر ایرانی و دانشجویان فلسفه و علوم انسانی خوب باید با محتوایش آشنا شوند، کتاب لیبرالیسم سیاسی است. اگر اغراق نبود می گفتم اگر فرصتش را دارید و می خواهید با اندیشه سیاسی آشنا شوید، آب دست تان است زمین بگذارید و شروع کنید به لیبرالیسم سیاسی خواندن.

من هرچه بیشتر با اندیشه های کتاب لیبرالیسم سیاسی (political liberalism) جان راولز آشنا می شوم، عمیقتر متوجه می شوم چقدر صورت بندی لیبرالیسم سیاسی از رابطه دین و سیاست مناسب فضای فکری ایران است. راولز مدلی از لیبرالیسم ارائه می دهد که متناسب به فضای به اصطلاح پست سکولار (پسا سکولار) عصر جهانی شدن است. در مدل راولز لیبرالیسم، برخلاف لیبرالیسم سنتی، جای بیشتری برای دینداران باز می شود بدون آنکه مبانی لیبرالیسم در آزادی خواهی و سکولاریسم سیاسی خدشه دار شوند.این مسائل را به تدریج در وبلاگ توضیح خواهم داد.

قلم راولز در لیبرالیسم سیاسی مانند نظریه و قانون ملل کمی یکنواخت است و شاید مجبور شویم برای فهم چندبار بخوانیدش. ولی وقتی محتوا را فهمیدید از آن لذت شایان خواهید برد و تمام خستگی گذشته رفع می شود.

آرزویم آن است که بشود همانطور که در دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد در ایران موجی از پوپر خوانی در میان اهل فکر راه افتاد و اصطلاحاتی از قبیل "عقلانیت انتقادی" جزوی از گفتمان فکری قسمت های مهمی از طبقه متوسط شهری و تحصیل کرده شد، بتوانیم موجی از لیبرالیسم سیاسی خوانی، لااقل بین خودمان، راه بیندازیم و اصطلاحاتی از قبیل "خرد عمومی"(یا عقل عمومی) را وارد گفتمان روزه مره کنیم.

دنبال ترجمه کنندگان آثار راولز به فارسی بودم. دکتر موسی اکرمی در جواب ایمیل به من حدود یک سال پیش گفتند در حال ترجمه لیبرالیسم سیاسی راولز به فارسی اند و این خبر بسیار خوشی برای خوانندگان است. من نمی دانم کی ترجمه آقای اکرمی در بازار نشر منتشر خواهد شد، ولی اگر کسی علاقمند است می توانم ترجمه چندین مقاله از خود راولز (به خصوص باز اندیشی در ایده خرد عمومی)یا نسبت اندیشه های او با اسلام (دو سه مقاله عالی از محمد فاضل(Mohammad Fadel) و آندرو مارچ(Andrew March) اساتید تورنتو و ییل) را توصیه کنم.می شود این مقالات را پس از ترجمه و ویرایش در قالب یک مجموعه مقاله چاپ کرد. یافتن ناشر هم سخت نیست. اگر کسی وقت ترجمه داشت، به نیکوماخوس ایمیل بزند تا بیشتر صحبت کنیم. عجله هم نداریم و تدریجی کار را می توان خرد خرد پیش برد. من امروز داشتم مقاله "حقیقی، خیر و معقول: ریشه های کلامی و اخلاقی خرد عمومی در حقوق اسلامی" (The True, the Good and the Reasonable: The Theological and Ethical Roots of Public Reason in Islamic Law)از محمد فاضل را می خواندم. واقعا محشر است. در این لینک می توانید مقاله فوق و برخی مقاله های دیگر محمد فاضل در این زمینه را دانلود کنید.

فاضل استاد حقوق دانشگاه تورنتو است و مصری الاصل بزرگ شده آمریکاست. آندور مارچ جوان و خالصا آمریکائی است (البته جالب است بدانید همسرش ایرانی است.) و این کتابش در مورد اسلام و راولز با عنوان "اسلام و شهروندی لیبرال: به دنبال اجماع همپوشان" بهترین پایان نامه دکتری چند سال پیش انتخاب شد. کتاب چاپ 2009 است و مارچ معلوم است سرش زیاد زحمت کشیده. (در گیگاپدیا قابل دانلود می باشد.) برای آشنائی با کار مارچ می توانید مقاله زیر را بخوانید که در آن او در مورد اسلام و قرارداداجتماعی از منظر لیبرالیسم سیاسی بحث می کنید. تعداد دیگری از مقالات مارچ را می توانید از صفحه او در سایت دانشگاه ییل دانلود کنید.

هم فاضل و هم مارچ تخصصی در مورد نسبت لیبرالیسم سیاسی راولز و اسلام کار می کنند. پایان نامه دکتری الان من هم در این زمینه (بیشتر با تکیه بر اسلام شیعه) است که در قسمت اسلامش به "حکمت و حکومت" مهدی حائری یزدی تکیه می کنم. یکی از دو پروژه تحقیقی من در طول چند سال آینده انشالله همین بحث لیبرالیسم سیاسی و اسلام خواهد بود و این تحقیق را محدود به پایان نامه نمی دانم. یعنی قصه سر دراز دارد. پروژه دوم را بعدها فرصت شد معرفی خواهم کرد.

راستی برای آشنائی با اندیشه های راولز سی دی درس گفتارهای سال قبل دکتر حسین هوشمند در موسسه معرفت و پژوهش را هم از دست ندهید. 11 جلسه است و من که 2 تایش را گوش کردم عالی بود. حسین هوشمند در دانشگاه کونکوردیا و مک گیل (هردو در مونترال کانادا) اخلاق تطبیقی خوانده و پروژه دکترایش روی قانون ملل راولز و بحث عدالت جهانی بوده وانصافا در راولز خوب غور کرده. الان ایشان دیگر گویا ایران نیستند. دی وی دی صوتی کلاس را می توانید از معرفت و پژوهش تهیه کنید. به علاوه گزارش ناقص روزنامه آفتاب از سخنرانی دکتر هوشمند با عنوان "نسبت دین و دموکراسی در فلسفه سیاسی راولز" در لینک زیر مقدمه مفیدی است به فارسی برای دانستن آنکه چرا لیبرالیسم سیاسی راولز برای شرایط امروز ایران بسیار قابل توصیه است. البته اگر فایل سخنرانی فوق در معرفت و پژوهش موجود باشد، شنیدن آن مفید تر خواهد بود. (متن فوق به غلط دانشگاه دکتر هوشمند در کانادا را کوئینز نوشته است.)

مانند خیلی مباحث فلسفی خواندن مدخل های دو دایره المعارف آنلاین استانفورد و اینترنت در مورد راولز باب خوبی برای ورود به بحث و آمادگی برای خواندن کتاب های اصلی است. نویسنده هردو مدخل از شاگردان مستقیم راولز بوده اند(ونار-استنفورد و ریچاردسون-اینترنت).

سخن آخر آنکه ما در ایران در یکی از "خان" های سخت در گذار به دموکراسی قرار داریم و مار و کژدم در راه بسیار است. آشنائی با لیبرالیسم سیاسی راولز و رواج آن می تواند ما را در عبور سالم به سوی دموکراسی موفق تر کند.

۱۰ نظر:

  1. من فکر می‌کنم نظریه‌های فلسفی در بستر فرهنگی خودشان معنا پیدا می‌کنند. این به این معنا نیست که یک نظریه‌ی فلسفی چیزی برای قرهنگ‌های دیگر ندارد. مسلما فلسفیدن‌ها همیشه چیزهایی برای یادگیری و استفاده دارند.
    من معتقدم در ترجمه‌ی مباحث فلسفی که صحبت از "دین" می‌شود،در خیلی از موارد نباید لفظ "دین" را به کار ببریم. خصوصن در ترجمه آثار غربی به جای "دین" باید از "مسیحیت" استفاده کنیم.
    یک محقق در حوزه‌ی مسائل انسانی در ایران به نظر من برای بررسی آثار غربی و استفاده از آن‌ها لازم است با اسلام و مسیحیت به خوبی آشنا باشد در غیر این صورت در کارش دچار تعمیم‌هایی می‌گردد که نه تنها به درد این جامعه نمی‌خورند بلکه به نوعی ارزش منفی نیز خواهند داشت.

    پاسخحذف
  2. آقا حمید تفاوت نظر داریم. اسلام و مسیحیت اختلاف دارند ولی آنچنان اختلافشان، لااقل از نظر من، جوهری نیست که نظریه هائی که در بستر یکی شکل گرفته اند در بستر دیگری بی ربط باشند. به نظرم این تفکیک قاطع کشیدن میان اسلام و مسیحیت در علوم انسانی در نهایت به پاک کردن صورت مسئله و یا فرار از مشکلات نظری در مواجهه اسلام و علوم انسانی (در بحث ما لیبرالیسم) می انجامد.تئوری هائی که می خواهند علوم انسانی را شرقی و غربی کنند، اگر جدی گرفته شوند، در نهایت ما را به اسم شرقی بودن، مسلمان بودن و غیره از نعمت مهم نقد شدن محروم می کنند و این بسی خطرناک است.
    درود.

    پاسخحذف
  3. ممنون. درست است؛ اختلاف نظر داریم. من فکر می‌کنم اسلام و مسیحیت متقابلن یکدیگر را نقض می‌کنند که توضیحش بسیار مفصل است.
    در مورد این‌ مطلب که برخی تئوری‌ها می‌خواهند علوم انسانی را شرقی و غربی کنند، من نه آنها را کاملن مردود می‌دانم نه کاملن تایید می کنم. علوم انسانی همان‌طور که از نامش پیداست مربوط به انسان است و بخشی از هویت هر انسان در بافت‌هایی که در آن قرار داشته و دارد، معنا پیدا می‌کند اما از طرف دیگر انسان‌ها کاملن از هم مجزا نیستند و اشتراکات بسیاری نیز دارند و این یعنی می‌توانند از دستاوردهای هم استفاده کنند اما این مطلب به این معنی نیست که ما مجاز باشیم برای این‌ کار تفسیری متضاد یا عجیب و غریب و بی‌پایه از واقعیات ارائه دهیم که اساسن در تضاد با آن بافت‌ها باشد. این روش نه تنها مطلوب نیست بلکه عملن نیز کارایی ندارد و جز خودفریبی نام دیگری بر آن نمی‌توان نهاد.
    این‌که پس چه باید کرد؟ سوال بسیار مهمی است که باید قبل از همه‌ی اینها به آن پاسخ دهیم.

    پاسخحذف
  4. خوب آنطور که می فهمم از سخنانتان منظور شما این است که لیبرالیسم سیاسی راولز متناسب جوامع مسیحی است و نه جوامع اسلامی و بنا بر این با ایران نمی خواند؟

    خوب اگر درست فهمیده باشم منظورتان را، مدل پیشنهادی شما برای حکومت ایران چیست؟ حکومت اسلامی بر اساس ولایت فقیه؟ اگر آری بر چه اساسی مدل حکومتی مطلوبتان را برتر از لیبرالیسم سیاسی می دانید؟

    قربان شما

    پاسخحذف
  5. من موافق ولایت فقیه نیستم. از لیبرالیسم سیاسی راولز هم بدم نمی‌آید. من تنها به مسئله‌ای اشاره کردم که فکر می‌کنم در هر نظریه‌پردازی و تحلیلی باید مورد توجه قرار بگیرد. نظریه‌های سیاسی غربی برای آن‌که در ایران مقبولیت و قابلیت اجرا داشته باشند نیاز به پیش‌زمینه‌های فراوانی دارند که بخش عمده‌ی این مسئله به بافت فرهنگی خاص جامعه‌ی ما برمی‌گردد که می‌بایست به تدریج اصلاحات اساسی‌ای در آن صورت گیرد و به نظر من در این مسیر ما با موانعی جدی بالاخص از سمت اسلام مواجهه‌ایم که به زعم من تا کنون پاسخ درخوری به آنها داده نشده است.
    البته مشخص است که این به معنای این نیست که کار بر روی این نظریه‌ها را متوقف کنیم بلکه منظور من این است که با ساده‌انگاری در دام تعمیم‌هایی که زمینه‌ها را نادیده می‌گیرند، گرفتار نشویم.
    با سپاس

    پاسخحذف
  6. حمید عزیز خوب اگر این "موانع جدی از سوی اسلام" را بگوئی، ممکن است به کار پروژه تحقیقی ما هم بیاید. ذکرشان می کنی، لااقل اهم شان را؟

    پاسخحذف
  7. می بایست ببخشید بی وضو وارد بحث می شوم، فکر می کنم منظور حمید از موانع اسلامی، همان هایی ست که مسلمان ستیزانی که عموما اونجلیست هستند در اروپای غربی و گاها در ایالات متحده بر زبان می آورند: خشونت به عنوان محور کلامی در قرآن، عدم پاسخگویی خدای قرآن، دید غیر تاریخی مسلمانان به قرآن، و مسایلی از این دست باشد. نکته ای که به نظر من رسید،‌این ست که سوا کردن دین از دینداران خطایی نابخشودنی ست. مفهومی مجزا برای دین قایل شدن، فراتاریخی دانستن دین است که به نظرپیش از اینکه نظریه ای غیرعلمی باشد، نوستالژیک و احساسی ست. دینداران اند که تعریف خودشان را در هر برهه از زمان،‌از دین عرضه می کنند. مثال ایده آلی نیست ولی احتمالا جامعه ایران هنوز اکثریتی دین دار است ولی آیا به همان دین داری ست که سه دهه پیش در آغاز انقلاب اسلامی بود؟
    بدبینی (اسکپتیسیم) موضع علمی قابل دفاعی ست، ولی صادقانه باید بگویم که هر وقت صحبت های این چنینی می شنوم ، ذهن ام می رود پیش اپولوجیست های مسلمان از رده اردشیر لاریجانی که حرف از حقوق بشر اسلامی می زند تا سنگسار را انسانی معرفی کند.

    پاسخحذف
  8. دانیال خواهش می کنم. اختیار دارید و خوشحال می شوم در بحث شرکت می کنی:) منظورت از ربط تمیز میان "دین" و "دینداری" را به یادداشت این پست یا کامنت ها می گوئی؟
    قربانت

    پاسخحذف
  9. با کمال میل. می بخشایید که تا به حال کامنت شما را اینجا ندیده بودم.
    البته در پای یک پست دیگر هم حرف هایی مشابه زده ام، اما به شکل خلاصه، حرف من معطوف به کامنت ها بود که حمید دین را معادل مسیحیت گرفت (که برای بحث کردن ایرادی ندارد) ولی روشن نکرد منظور از دین کدامین بخش اش است. ابهامی که لفظ دین دارد ، برای من یکی همیشه مشکل ساز بوده چون نمی دانستم که منظور مومنین اند یا واقعا حرف از یک موجودیت بسیط و مستقل به نام دین است. از دید من ، دین خارج از ذهن مومنین وجود ندارد. به همین دلیل ست که دین به راحتی قلب می شود و تغییر می کند، چون ظرف حامل ش دستخوش تغییر دایمی ست.
    پاینده باشید

    پاسخحذف
  10. دانیال: دیر شد پاسخ شرمنده.

    "دین خارج از ذهن مومنین وجود ندارد." شاید تمام پدیده های فرهنگی که به قول پوپر در جهان 3 وجود دارند از این دست باشند. یعنی این فقط مختصر دین نیست. هنر هم تاحد زیادی اینگونه است.

    البته دینداران معتقدند هویاتی در دین وجود دارند که مستقل از اذهان هم وجود دارند، مانند خدا و معجزه.
    با درود

    پاسخحذف