۱۳۸۹ بهمن ۱, جمعه

علوم سیاسی در ایران- قسمت اول

در ایران از اصطلاح "علوم سیاسی" (که احتمالا ترجمه Political Sciences است)در توصیف دانشکده هائی که در آنها علم سیاست مورد بحث است استفاده می شود. در کانادا از اصطلاح "علم سیاست" (Political Science) یا "مطالعات سیاست" (Political Studies) برای توصیف دانشکده های مزبور استفاده می شود که به نظرم اصطلاحات دقیق تری هستند. مثلا در دانشگاه کوئینز (در شهر کینگستن) عنوان دانشکده سیاست "مطالعات سیاست" است و در دانشگاه تورنتو این رشته به نام "علم سیاست" تدریس می شود.

در کانادا (و احتمالا بقیه آمریکای شمالی) رشته های های "علم سیاست" یا "مطالعات سیاست" معمولا پنج زیرشاخه دارند: نظریه سیاسی (Political Theory)(یا همان فلسفه سیاسی(Political Philosophy))، روابط بین الملل(International Relations)، سیاست تطبیقی (Comparative Politics)، جنسیت و سیاست (Gender and Politics)، [مطالعات] سیاست کانادا(Canadian Politics).

پس اگر قرار بود در ایران رشته علم سیاست بر اساس استاندارد های آمریکای شمالی داشته باشیم، احتمالا می بایست دانشکده های سیاست بطور مشابه این پنج زیرشاخه را داشته باشند: نظریه سیاسی، روابط بین الملل، سیاست تطبیقی، جنسیت و سیاست، و مطالعات سیاست ایران.

ولی وقتی به سایت دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، قسمت گرایش اعضای هیات علمی، مراجعه می کنیم، مشاهده می کنیم که تنها سه گرایش در تخصص اعضای هیات علمی بخش علوم سیاسی دانشگاه تهران (نه حقوق که نمی دانم چرا صفحه اینترنتی اش از علوم سیاسی جدا نیست) ذکر شده اند: "علوم سیاسی"، "مطالعات منطقه ای" و "روابط بین الملل". به نظر من در این تقسیم بندی در عبارت "علوم سیاسی" ابهام اساسی وجود دارد:

آیا منظور از این کلمه مطالعات سیاست ایران است؟ به نظر می رسد پاسخ تا حدی بلی باشد. مثلا برخی اساتید که گرایش شان علوم سیاسی معرفی شده، مانند دکتر صادق زیباکلام، تخصص شان سیاست ایران است. ولی با این حساب تکلیف سیاست تطبیقی چه می شود؟ آیا پژوهشگران گرایش "مطالعات منطقه ای" متولی سیاست تطبیقی هستند یا اصلا این گرایش به معنای دقیق و مستقل اش در دانشگاه تهران وجود ندارد؟

در دانشکده علوم سیاسی دانشگاه تهران رشته جنسیت و سیاست وجود ندارد. در دانشگاه تهران پژوهشکده مستقلی برای مطالعات و تحقیقات زنان هست.

باری، منظور از گرایش علوم سیاسی هرچه باشد، نمی توان آنرا معادل "نظریه سیاسی/فلسفه سیاسی" دانست. تاجائی که من فهمیدم فلسفه سیاسی به معنای دقیق آنگلوساکسونی آن در دانشکده علوم سیاسی دانشگاه تهران تدریس نمی شود. البته اندیشه سیاسی در اسلام یا اندیشه سیاسی پسا مدرن تاحدودی در دانشکده علوم سیاسی دانشگاه تهران جدی گرفته می شوند، مثلا نگاه کنید به کارهای دکتر داوود فیرحی.

با این حساب یک مشکل بسیار اساسی علوم سیاسی دانشگاه تهران -واحتمالا تمام دانشکده های علوم سیاسی بدون در نظر گرفتن برخی تدریس های دکتر علیرضا بهشتی در تربیت مدرس- آن است که فلسفه یا نظریه سیاسی به معنای پسا راولزی در آنها وجود ندارد.این نقصان بسیار قابل تامل و البته جای تاسف بسیار است.

آیا "سیاست" های جمهوری اسلامی در زمینه علوم انسانی در عقب ماندگی ایران در "علم سیاست" بی تاثیر نبوده است؟

پی نوشت- ساعاتی پس از آنکه مطلب فوق را نوشتم و گفتم علیرضا بهشتی تنها کسی بوده که در کلاسهایش در دوره دکترا رسما راولز را درس داده به خبر زیر برخوردم. نوشته قرار است به جای سید علیرضا بهشتی و میرحسین موسوی که هر جزو خواص بی بصیرت دانشکده علوم سیاسی تربیت مدرس اند، "پنج عضو هیأت علمی جدید از مراکز حکومتی قم از قبیل موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی برای جبران بی بصیرتی این گروه تدارک دیده" شود. یعنی قرار است از این پس آمپول بصیرت به گروه های علوم سیاسی تزریق شود تا به خود بیایند و قدر نظریه ولایت فقیه را بدانند.

۵ نظر:

  1. سلام
    جدیدا وبلاگ شما رو دیدم و از اونجایی که به مباحثی از این دست که سنت رو هم وارد معادلات فلسفه سیاسی می کنند رو مفید می دونم لذت بردم از مطالب شما ! البته افردی مثل سروش که در یکی از نوشته ها نامی از اون برده بودید رو در این دایره نمی دونم و ایشان رو فردی بی فایده می دونم اگر مضر به حال اندیشه نباشند .
    منتظر نوشته های جدید شما هستم

    پاسخحذف
  2. به هادی: خوشحالم که مطالب وبلاگ مورد توجهتان واقع شده. منتظر استفاده از نظرات تان در کامنت ها هستم.

    پاسخحذف
  3. یک واحدی در سیالبس درسی علوم سیاسی در کشور وجود داره به نام مسايل سیاس اقتصادی جهان سوم که گروه تربیت مردس درقالب این درس دو برنامه ارائه می داد. یکی نظریه عدالت یکی هم اقتصاد سیاسی نفت. من خودم نظریه های عدالت را با دکتر بهشتی گرفتم. ما دو کتاب جاستیس از فیرنس و اسفیر ها جاستیس رو محور قرار دادیم و کل ترم رو روی این متمرکز شدیم البته سهم راولز بیشتر بود. یک واحد دیگه هم داشتم که عنوان رسمی اش را یادم نیست. ولی عنوان که گروه گذاشته بود هویت و سیاست بود که اونجا هم لیبرالیسم سیاسی راولز و چند مقاله از مکینتایر و .. خوندیم. دوره های خوبی گروه علوم سیاسی تربیت مدرس گروه خیلی خوبی بود. الان این پست خوندم دلم برای کلاسامون تنگ شد.

    پاسخحذف
  4. حمزه: واقعا جالب بود که اینها را برایم گفتی. یعنی کتاب راولز و مایکل والزر در یک ترم درستان بوده و در ترم دیگر اثر دیگر راولز و مقالات مک اینتایر.

    دکتر بهشتی همه (اکثر) لیبرالیسم سیاسی را درس می داد؟ اگر نه کدام بخش ها را بیشتر درس می داد؟ مقالات راولز در مورد لیبرالیسم سیاسی درس می داد یا خود کتاب لیبرالیسم سیاسی را؟ اگر معادل گذاری های فارسی دکتر بهشتی را برای اصطلاحات آن آثار جائی جمع شده داری خبرم کن.

    مخلصیم:)

    پاسخحذف
  5. سلام ..از مطالبتان ممنونم..سری به ما هم بزنید برای تبادل لینک منتظرم..
    politics19.blogfa.com

    پاسخحذف