۱۴۰۰ تیر ۶, یکشنبه

چگونه «شورای نگهبان» در پیش‌نویس قانون اساسی ۱۳۵۸ تغییر کرد؟

 پس از انتخابات غیررقابتی ۲۸ خرداد ۱۴۰۰ که به انتخاب/انتصاب ابراهیم رئیسی به ریاست‌جمهوری در ایران منجر شد، عملکرد «شورای نگهبان» در جمهوری اسلامی بیش از هر زمان دیگری مورد حمله و نقد دموکراسی‌خواهان قرار گرفته است. وضعیت طوری است که این روزها حتی اصولگرایان تندرو هم در دفاع از عملکرد شورای نگهبان در رد صلاحیت گسترده کاندیداهاهای غیرهمسو با جناح حاکم دچار مشکل می‌شوند.

در این یادداشت بر آنیم با مروری با تاریخچه تدوین پیش‌نویس قانون اساسی بعد از انقلاب نشان دهیم چطور در مجلس خبرگان اول یا مجلس موسسان، شورای نگهبان از نهادی که قرار بود در اصل دادگاه قانون اساسی باشد، شکلی سیاسی یافت و در قانون اساسی موجود به نهادی بدل شد که عملا سدی است در برابر عملکرد مستقل مجلس و انتخابات آزاد بواسطه رای اکثریت مردم. در نگارش این مقاله از اندیشه‌های دکتر ناصر کاتوزیان، (۱۳۹۳-۱۳۱۰ش) استاد فقید حقوق اساسی در دانشگاه تهران و یکی از نویسندگان اصلی متن پیش‌نویس قانون اساسی سود جسته‌ایم.

 


اصول مربوط به شورای نگهبان در قانون اساسی جمهوری اسلامی

پیش از پرداختن به تاریخچه بد نیست به اصول مربوط به شورای نگهبان در قانون اساسی فعلی بنگریم. قانون اساسی جمهوری اسلامی قدرت و اختیارات بسیار زیادی به شورای نگهبان داده است. در اصول متعددی از قانون اساسی جمهوری اسلامی از شورای نگهبان بحث شده است. اصل‏ نود و یکم قانون اساسی می‌گوید: «به‏ منظور پاسداری‏ از احکام‏ اسلام‏ و قانون‏ اساسی‏ از نظر عدم‏ مغایرت‏ مصوبات‏ مجلس‏ شورای‏ ملی با آنها، شورایی‏ به‏ نام‏ شورای‏ نگهبان‏ با ترکیب‏ زیر تشکیل‏ می‏ شود.

‎‎‎‎‎‎۱ - شش‏ نفر از فقهای‏ عادل‏ و آگاه‏ به‏ مقتضیات‏ زمان‏ و مسائل‏ روز. انتخاب‏ این‏ عده‏ با مقام‏ رهبری‏ است‏.

‎‎‎‎‎‎۲ - شش‏ نفر حقوقدان‏، در رشته‏ های‏ مختلف‏ حقوقی‏، از میان‏ حقوقدانان‏ مسلمانی‏ که‏ به‏ وسیله‏ رئیس‏ قوه‏ قضائیه‏ به‏ مجلس‏ شورای‏ ملی‏ معرفی‏ می‏ شوند و با رای‏ مجلس‏ انتخاب‏ می‏ گردند.»

در نتیجه این اصل تمام اعضای شورای نگهبان با واسطه یا بی‌واسطه توسط رهبر جمهوری اسلامی تعیین می‌شوند و از این رو استقلال عملی در برابر رهبر ندارند.

اصل‏ نود و دوم در مورد طول دوره اعضا می‌گوید: «اعضای‏ شورای‏ نگهبان‏ برای‏ مدت‏ شش‏ سال‏ انتخاب‏ می‏ شوند، ولی‏ در نخستین‏ دوره‏ پس‏ از گذشتن‏ سه‏ سال‏، نیمی‏ از اعضاءی‏ هر گروه‏ به‏ قید قرعه‏ تغییر می‏ یابند و اعضاءی‏ تازه‏ ای‏ به‏ جای‏ آنها انتخاب‏ می‏ شوند.» بر این اساس، با توجه به عضویت سه ساله نصف اعضاء در اولین دوره این شورا، هر سه سال نیمی از اعضاء فقیه و حقوقدان شورای نگهبان تغییر می‌کنند.

اصول نود وسوم و نود وچهارم قانون اساسی عملا سد بزرگی را به نام شورای نگهبان در برابر مجلس ملی ایران قرار می‌دهند. اصل نود و سوم: «مجلس‏ شورای‏ اسلامی‏ بدون‏ وجود شورای‏ نگهبان‏ اعتبار قانونی‏ ندارد مگر در مورد تصویب‏ اعتبارنامه‏ نمایندگان‏ و انتخاب‏ شش‏ نفر حقوقدان‏ اعضاءی‏ شورای‏ نگهبان‏.»

اصل نود و چهارم: «کلیه‏ مصوبات‏ مجلس‏ شورای‏ اسلامی‏ باید به‏ شورای‏ نگهبان‏ فرستاده‏ شود. شورای‏ نگهبان‏ موظف‏ است‏ آن‏ را حداکثر ظرف‏ ده‏ روز از تاریخ‏ وصول‏ از نظر انطباق‏ بر موازین‏ اسلام‏ و قانون‏ اساسی‏ مورد بررسی‏ قرار دهد و چنانچه‏ آن‏ را مغایر ببیند برای‏ تجدید نظر به‏ مجلس‏ بازگرداند‏.»

ایندو اصل این امکان را به شورای نگهبان داده که مصوبات مجلس را عملا فلج و ناکارآمد کند. تاریخ رابطه مجلس و شورای نگهبان در بیش از چهار دهه از تاسیس جمهوری اسلامی هم صحت این امر را به کرات نشان داده است. به بیان دیگر شورای نگهبان سدی در برابر عملکرد مستقل مجلس در ایران است. تنها به عنوان یکی از آخرین و درعین حال مهم‌ترین نمونه‌ها، می‌شود به وضعیت مبهم FATF در ایران اشاره کرد.

 برغم تصویب مجلس دهم (که اکثریت آن با اصلاح‌طلبان بود)، شورای نگهبان لایحه الحاق ایران به «کنوانسیون مبارزه با تامین مالی تروریسم»، از لوایحی که گروه ویژه اقدام مالی (FATF) پیوستن به آنرا الزامی و شرط عضویت در خود می‌داند، رد کرده و موجب شده نظام بانکی ایران در حوزه بین‌المللی فلج و ناکارا شود و تجارت بین‌المللی ایران با موانع بسیار زیادی مواجه شود.

 

روند تدوین پیش‌نویس قانون اساسی

کاتوزیان در خاطراتش می‌گوید پیش از پیروزی انقلاب و در زمان اقامت آقای خمینی در پاریس، به درخواست ایشان قرار شد «یک عده محدودی که هم مسلمان باشند، و هم آگاه به مسائل روز و انقلابی» پیش نویس‌قانون اساسی را بنویسند. همزمان حسن حبیبی هم «ترجمه‌ای از قانون اساسی فرانسه» را تهیه کرده بود که قرار بود مورد استفاده قرار گیرد، گرچه به تنهایی مورد استفاده قرار نگرفت.

پیش‌نویس قانون اساسی هیچ ارجاعی به ولایت فقیه ندارد و متن آن در قالب ۱۵۱ اصل در اینترنت در دسترس است. این متن از سوی هیئتی شش نفره نوشته شد که اعضایش عبارت بودند از حسن حبیبی، محمدجعفر جعفری لنگرودی، فتح الله بنی‌صدر (که در دولت موقت بازرگان دادستان کل کشور شد و نباید با برادر کوچکش، ابوالحسن بنی‌صدر که بعدها رئیس‌جمهور و خلع شد، آمیخته شود)، عبدالکریم لاهیجی، ناصر میناچی و ناصر کاتوزیان. کاتوزیان می‌گوید نقش خود او در نگارش پیش‌نویس بیش از بقیه بوده:‌«آقای میناچی به دلیل مشغله زیاد کمتر در جلسات کمیسیون شرکت می‌کرد....بنی‌صدر از نیمه راه از ما جدا شد و گفت انقلاب در جای دیگری به من نیاز دارد...از آن جمع چهارنفری [باقیمانده] بنده مسئول نوشتن اصول پیش‌نویس شدم، یعنی مذاکرات را می شنیدم و خود نیز پیشنهاداتی می‌دادم با توجه به نیازهایی که انقلاب داشت.» نگارش متن پیش‌نویس دو یا سه ماه طول می‌کشد: «به طوری که گاهی در روز ۱۵ ساعت کار می‌کردیم و بالاخره ۱۵۰ اصل [متن پیش‌نویس] قانون اساسی را نوشتیم.» (بنگرید به امیرناصر کاتوزیان، «گذری بر تدوین اولین پیش‌نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی»، نشریه حقوق اساسی، پاییز ۱۳۸۲، صص. ۱۲۵-۱۲۴)

چنانکه پیشتر در یادداشت دیگری توضیح داده‌ایم تشکیل مجلس موسسان قانون اساسی (که در آن محمد بهشتی مدیر اکثر جلسات بود) سبب شد در متن پیش‌نویس قانون اساسی تغییرات بسیاری اعمال شود. جالب آنکه آقای خمینی مخالفتی با تصویب پیش‌نویس نداشته. کاتوزیان می‌نویسد:‌«قضیه به این صورت بود که امام گفتند چیز مخالفی در پیش‌نویس ندیدم فقط آنرا به علمای قم نیز نشان دهید و اگر حرفی نبود آنرا به رفراندوم بگذارید تا زودتر کار تمام شود» و «من هم بروم به طلبگی‌ام برسم.» تشکیل مجلس خبرگان اول یا موسسان با اصرار بازرگان بوده: «آنطور که بعدها شنیدم مرحوم مهندس بازرگان در آنزمان اصرار داشتند که ما در اول انقلاب به مردم قول تشکیل مجلس با انتخاب عمومی را دادیم نه یک مجلس خاص که چند نفر محدود قانون اساسی را بنویسند و دیگران به آن رای آری یا خیر دهند.» (ص. ۱۲۶) با اینحال نیت دموکراتیک مهدی بازرگان برای تشکیل مجلس موسسان تاثیر معکوس بر آینده دموکراسی در ایران داشت! پیش‌نویس اولیه هیچ اصلی مبتنی بر ولایت‌فقیه نداشت! اصل ولایت‌فقیه در جلسه چهاردهم مجلس خبرگان اول، یعنی جلسه مورخ ۲۱ شهریور ۱۳۵۸، به متن پیش‌نویس قانون اساسی اضافه شد.

با اینحال در جلسات خبرگان اول تغییرات زیادی در متن پیش‌نویس در مورد تعریف و اختیارات شورای نگهبان اعمال شد. اصل ۱۴۲ متن پیش‌نویس قانون اساسی از قرار زیر بود که تفاوت‌های مهمی با اصل موجود در قانون اساسی فعلی دارد: «بمظور پاسداری، از قانون اساسی از نظر انطباق قوانین عادی با آن، شورای نگهبان قانون اساسی با ترکیب زیر تشکیل می‌شود: ۱- پنج نفر از میان مجتهدان در مسائل شرعی که آگاه به مقتضات زمان هم باشند مجلس شورای ملی این پنج نفر را از فهرست اسامی پیشنهادی مراجع معروف تقلید انتخاب می‌کند. ۲- شش نفراز صاحبنظران درمسائل حقوقی، سه نفراز اساتید دانشکده‌های حقوق کشور و سه نفراز قضات دیوان عالی کشور که بوسیله مجلس شورای ملی از دو گروه مزبور اننتخاب می‌شوند.» ظاهرا به عمد تعداد حقوقدانان یک نفر از تعداد فقهای بیشتر در نظر گرفته شده بود (شش در برابر پنج؛ در قانون اساسی فعلی شش در برابر شش است.) انتخاب اعضا هم بسیار دموکراتیک‌تر از قانون اساسی فعلی بوده است!

 

شورای نگهبان یا دادگاه قانون اساسی؟ تاملی در پیش‌نویس

مقایسه میان پیش‌نویس قانون اساسی و قانون اساسی موجود برخی از مهم‌ترین مشکلات قانون اساسی جمهوری اسلامی در مورد عملکرد و میزان قدرت شورای نگهبان را توضیح می‌دهد. ناصر کاتوزیان به عنوان تدوینگر اصلی متن پیش‌نویس می‌نویسد در متن اولیه قرار بوده شورای نگهبان نوعی «دادگاه قانون اساسی» باشد، نه وضعیتی که امروزه در جمهوری اسلامی دارد. کاتوزیان در همان سال ۱۳۸۲ گفته بود شورای نگهبان در جمهوری اسلامی به نهادی «سیاسی» [اضافه کنیم در کنترل رهبر و نیروهای امنیتی]‌ بدل شده، حال آنکه هنگام نگارش پیش‌نویس قانون اساسی قرار بوده نهادی «قضایی» باشد که بسنجد آیا قوانین مجلس ملی با روح قانون اساسی و   شرع منافات دارد یا نه؟ می‌نویسد در طرح اولیه:

«شورای نگهبان را یک شورای قضایی پانزده نفره متشکل از پنج قاضی، دو استاد حقوق، دو وکیل ادگستری و شش روحانی پیش‌بینی کرده بودیم. [این افراد می بایست] مجموعا به عنوان یک دادگاه قضایی حامی قانون اساسی باشند، نه اینکه تمام قوانین به شورای نگهبان برود؛ بلکه به این شکل تنظیم شده بود که اگر دادستان کل کشور یا رئیس‌جمهور، یا رئيس‌دیوانعالی کشور، قانون را بر خلاف قانون اساسی می‌دید یا یکی از مراجع [تقلید] قانونی را خلاف شرع می‌دید، می‌توانست در دادگاه قضایی شورای نگهبان اقدامه دعوا کند. شورای نگهبان نیز به این شرط که یک سال بیشتر از تصویب قانون نگذشته باشد، به دعوی رسیدگی می‌کرد و اگر قانونی را خلاف شرع یا قانون اساسی می‌دید آنرا ابطال می‌نمود و دیگر به مجلس باز نمی‌گرداند که اختلاف پیدا شود که بعد برای حل اختلاف مجمع تشخص مصلحت نظام ضروری شود...با دست بردن در پیش‌نویس قانون اساسی، نظام را پیچیده‌ کردند.» (امیرناصر کاتوزیان، «گذری بر تدوین اولین پیش‌نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی»، نشریه حقوق اساسی، پاییز ۱۳۸۲، ص. ۱۲۹)

در نظر کاتوزیان طرح اولیه قانون اساسی «یک متن منسجم حقوقی با ضمانت اجرای کاملا روشن بود که هیچ‌گونه اختلافی را نیز به وجود نمی آورد. اختلافی که بین شورای نگهبان و مجلس شورای اسلامی بوجود آمد، نتیجه درست بردن در آن طرح ابتدایی بود. در پیش‌نویش قانون اساسی، شورای نگهبان، شورای نگهبان قانون اساسی بود، یعنی مجلس قضایی بود نه سیاسی.» (ص. ۱۲۸)

 

برآیند: بازگشت به پیش‌نویس قانون اساسی ۱۳۵۸ به عنوان نقطه اجماع؟

بازگشت به پیش‌نویس قانون اساسی ۱۳۵۸ می‌تواند یک نقطه اجماع برای اصلاح وضعیت موجود میان بسیاری گروه‌های سیاسی-اجتماعی در ایران باشد. پیش‌نویس قانون اساسی ۱۳۵۸ البته بدون اشکال نبود. با اینحال نداشتن اصلی مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه و همینطور ارايه ساختاری متفاوت از شورای نگهبان می‌تواند ما را از برخی مهم‌ترین بن‌بست‌های موجود در قانون اساسی فعلی که مانعی بر سر آزادی انتخابات در ایران است، رها کند.

 

 توضیح: این مقاله پیشتر در ایندیپندنت فارسی منتشر شده است.

 

۱۴۰۰ تیر ۲, چهارشنبه

گفتگوی کلاب‌هاوسی با دوستان اصولگرا

 

رفتم کلاب‌هاوس یکی از این اتاق‌های کوچکی که طرفداران رئيسی و حزب‌الهی‌ها هستند. معتقدم باید با ایشان گفتگو کرد. برخی خیلی خوب استدلال می‌کردند و واقعا گوش می‌دادند و احترام گذاشتند، گرچه اختلاف نظرمان جدی بود. بحث شد سر سیاست ایران در سوریه و نقض برجام و حمله به سفارت عربستان و رابطه نظامی‌گیری و اقتصاد در جمهوری اسلامی و...
من گفتم سیاست‌های نظامی ایران با پیشرفت اقتصادی منافات دارد، و مثال از ژاپن و آلمان زدم که پس از جنگ جهانی دوم نیروی نظامی ندارند ولی از برترین قدرت‌های اقتصادی جهان هستند. گفتم اصولگرایان درک درستی از نظم اقتصادی و حقوقی جهان بعد از جنگ جهانی ندارند. همینطور گفتم ترامپ و یکسری اصولگرایان نگذاشتند برجام اجرایی شود. و اینکه مشکل اصولگرایان آن است که آزادی را درست قبول ندارند. اکثرا گوش دادند و البته کوشیدند نقدم کنند. ولی یکی‌شان که واقعا متعصب بود خیلی برافروخته شد. وقت خواست و گفت به چه حقی نام ما را کنار ترامپ می‌بری؟ بعدش هم گفت ما سیصدهزار شهید دادیم مملکت دست لیبرال‌ها نیفتند و با رئيسی هم عهد اخوت نبستیم. اگر خطا کند قلم پایش را قطع می‌کنیم! وسط حرفش‌ها بارها نام «ایران» را برد و منظورش این بود که ما خود ایران هستیم و برای حفظش هرکاری می‌کنیم. بعدش هم زود خشمگینانه آمد از استیج پایین و از اتاق رفت.
او که رفت به بقیه حاضرین گفتم از قضا دقیقا این شیوه این آقا است که مستعد است ایران را بترکاند و جنگ داخلی شبیه سوریه درست کند. گفتم این با امثال من که حاضرم سخن اصولگرایان را بشنوم نمی‌تواند صحبت کند، حالا فرض کنید این آقا و کسانی که به اسم «براندازی» روز رای گیری به رای‌دهندگان مانند شعبان بی‌مخ حمله می‌کردند یکجا قرار گیرند. آیا از ایران چیزی باقی می‌ماند؟! اتفاقا آنها هم به نام «ایران» آن کارها را می‌کنند.

۱۴۰۰ خرداد ۳۱, دوشنبه

رمزگشایی از پیام تبریک اردوغان و دیگر چهره‌های سیاسی ترکیه به ابراهیم رئیسی

  

رجب طیب اردوغان، رئيس‌جمهور ترکیه، از اولین کسانی بود که به ابراهیم رییسی به سبب انتخاب/انتصاب شدنش تبریک گفت. در این یادداشت برآنیم تا با رمزگشایی و بازخوانی محتوای پیام اردوغان و همینطور سایرواکنش‌ها تاملی کنیم در چشم‌انداز احتمالی روابط ایران و ترکیه در دوره ابراهیم رئیسی. چنانکه خواهیم دید در ترکیه معمولا بر اساس «منطق دولت» (state) به تحولات ایران نگاه می‌شود و بر این اساس احتمالا تغییر کلانی در روابط دو کشور صورت نگیرد.

 


پیام اردوغان؛ بدون اشاره به پیروزی رئیسی به مدد حذف رقبا

از اولین کسانی که به ابراهیم رییسی به سبب انتصاب/ انتخاب به سمت ریاست‌جمهوری تبریک گفت، ولادیمیر پوتین بود. در پیام پوتین اظهار امیدواری شده «در طول مدت ریاست جمهوری آقای رئیسی تعامل میان تهران و مسکو در عرصه های منطقه‌ای و بینالمللی ...افزایش یابد.» این موضوع به نوبه خود نشان می‌دهد دولت روسیه حساب زیادی روی دولت اصولگرای ابراهیم رییسی باز کرده است. می‌شود حدس زد روسیه از عادی‌سازی رابطه ایران و آمریکا در دوره رئیسی استقبال زیادی نخواهد کرد، اگر در برابرش سنگ‌اندازی نکند! شیخ خلیفه بن زاید آل نهیان رئیس دولت امارات، و تعداد دیگری از مقام‌های کشورها هم به رئيسی تبریک گفته‌اند.

برویم سراغ پیام اردوغان. جملاتی که اردوغان در پیام تبریکش انتخاب کرده بسیار شایسته تامل‌اند، خصوصا اگر به صورت هرمنوتیکی و با منطقی رمزگشایانه به آنها بنگریم.

اولا در این پیام هیچ شائبه‌ای در مورد اینکه رئیسی در انتخاباتی غیردموکراتیک و در شرایطی که حدود شصت درصد مردم ایران (با احتساب جمع میزان عدم مشارکت و تحریم، آرای باطله و همینطور میزان رای عبدالناصر همتی که در فقدان نامزده اصلح اصلاح‌طلبان آنرا باید رای اعتراضی و سلبی به سیستم محسوب کرد) صدایی در انتخابات یا انتصابات نداشته‌اند، نشده است. اردوغان رئیسی را با لغات کاملا محترمانه‌ای چون «جناب رئیس جمهور» و «ذات عالی دولت» (Zat-ı Devletleri) مورد خطاب قرار داده و اظهار امیدواری کرده انتخاب رئیسی برای مردم «کشور دوست و برادر» ایران سبب خیر باشد. ادبیات و واژگان اردوغان به رئیسی زبان رهبر دولتی‌ خطاب به رهبر دولتی دیگر است، یعنی او به نوعی رئیسی را همرده خود شمرده. اردوغان همینطور تاکید کرده حاضر است با اتمام محدودیت‌های ناشی از شیوع کرونا در قالبی «هیئتی عالی‌رتبه» برای تشریک مساعی و افزایش همکاری‌ها به ایران سفر کند تا سطح روابط دو کشور ارتقا یابد.

رئیسی با پشتوانه حمایت قاطع نظامیان در ایران به قدرت رسیده و اردوغان از این موضوع کاملا آگاه است. در تاریخ ترکیه همواره نظامیان نقش بسیار مهمی در سیاست داشته‌اند و از این جهت آنچه امروز در ایران در حال رخ دادن است برای بسیاری مقام‌های ترکیه امر عجیبی نیست. دولت‌گرایی (devletçilik) (فارغ از بار مثبت یا منفی) سنتی ریشه‌دار در ترکیه است که ریشه در مدل حکومتداری امپراطوری عثمانی و همینطور اندیشه‌های آتاتورک در دوران تاسیس جمهوریت دارد. تلاش فعالین مدنی و چپ و لیبرال‌ها در ترکیه هم در این سال‌ها همواره پاسخگو کردن این دولت قوی و فربه بوده است. روندی که همچنان علیه اردوغان ادامه دارد.

در تصویر رایجی از ایران که در ذهن بسیاری از مردم ترکیه و کارشناسان و سیاسیون هست ایران و ترکیه دو دولت قوی در همسایگی ترسیم می‌شوند که پس از چالدران در اوایل قرن شانزدهم میلادی جنگی میان آنها درنگرفته و ریشه‌های تاریخی و فرهنگی مشترک بسیار دارند. بر این اساس می‌توان تصور کرد اگر قرار باشد تحولات از نوع انقلابی و براندازانه در ایران رخ دهد، به احتمال زیاد با استقبال ائتلاف حاکم در ترکیه و شخص اردوغان مواجه نمی‌شود. یادمان باشد که رجب طیب اردوغان، در روز ۱۷ آبان ۹۸، همزمان با اعتراضات ضدحکومتی در عراق بر علیه وابستگی دولت عراق به جمهوری اسلامی و فساد آن، و دقیقا یک هفته پیش از اعتراضات آبان ۹۸ که با کشتار بی‌رحمانه سرکوب شد، هشدار داده بود احتمال دارد کسانی بخواهند «اعتراضات عراق به ایران گسترش پیدا کند.» زبانی که به زبان دولت در ایران نزدیک‌تر است تا مردم معترض.

پیام تبریک دوغو پرینچک، رهبر حزب وطن

در میان واکنش‌های محدود در ترکیه به انتصخاب ابراهیم رئیسی پیام تبریک دوغو پرینچک، رهبر حزب وطن (Vatan Partisi) شایسته بازخوانی است. وطن حزبی بسیار کوچک ولی باسابقه با شناسنامه ملی‌گرا- دولت‌گرا و همزمان ضدامپریالیستی و لنینیستی است. پرینچک هم فردی است که گفته می‌شود روابط ویژه‌ای با «نظام موسس» یا دولت عمیق در ترکیه دارد، و شایعه در موردش کم نیست. او همزمان ارادت زیادی به قاسم سلیمانی فرمانده سابق سپاه قدس دارد که در عراق به دستور دونالد ترامپ کشته شد. پرینچک پس از اردوغان، شاید تنها سیاستمدار ترکی بود که برای رئیسی مستقیما پیام تبریکی فرستاد. بر اساس آنچه در روزنامه آیدینلیک ارگان حزب پرینچک آمده، پیام او (خلاصه‌وار) چنین است:

«حضرت آیت الله رئیسی؛

از صمیم جان انتخاب شما را به عنوان رئيس‌جمهور کشور برادر ایران تبریک می‌گویم. این انتخاب اعتماد ما را به غنای مردم و دولت ایران افزون کرد....به قول محمود کاشغری در کتاب دیوان لغات الترک، ترک بدون فارس [منظور ایرانی] و فارس [ایرانی] بدون ترک‌ها ممکن نیست.»

در پیام دوغو پرینچک همچنین بر مقابله مشترک ایران و ترکیه در برابر «امپریالیسم آمریکا» و اسراییل در سایه‌ي حضور رهبران با اراده در دو کشور تاکید شده است. پرینچک که تمایلات ضد کردی دارد همچنین اظهار امیدواری کرده با روی کار آمدن دولت اقتدارگرای رییسی دو کشوربیش از پیش در مقابله با تشکیل «یک اسراییل دوم» یا همان کشور مستقل «کردستان» در منطقه متحد شوند. پرینچک همچنین خواستار آن شده دو کشور ترکیه و ایران با روی کار آمدن رییسی برای مقابله با «تحریم‌ها و بازی‌ها و حیله‌گری های ایالات متحده» [بخوانید همینطور دور زدن تحریم‌ها] همکاری کنند.

پیام آشکار یا تلویحی یادداشت دوغو پرینچک خطاب به رئیسی مشخص است: بخشی از دولت عمیق در ترکیه که پرینچک و همفکرانش آنرا نمایندگی می‌کنند، علاقه‌ای به عادی‌سازی رابطه ایران و آمریکا دارند و بر همین اساس از روی کار آمدن ابراهیم رئیسی، به عنوان یک اصولگرای تندرو با حمایت قاطع نظامیان، کاملا استقبال می‌کنند.

در میان کارشناسان ترک کسانی که تحولات ایران را از نزدیک دنبال کنند و به زبان فارسی به اندازه کافی مسلط باشند زیاد نیستند. به همین دلیل واکنش همراه با توجه به جزییات در مورد تحولات انتخابات ۱۴۰۰ ایران فراوان نبود. کارشناسان موسسه ایران‌شناسی آنکارا (ایرام) استثنائاتی در این زمینه هستند. محمت کوچ کارشناس ایرام که مسائل ایران را از نزدیک تعقیب می‌کند هم از رئيسی با عنوان نماینده صاحبان قدرت یا دولت عمیق (نظام موسس/Müesses nizam یا establishment) یاد کرده و معتقد است با روی کار آمدن او دوگانه میان دیپلماسی و میدان به تعبیر جواد ظریف (در فایل صوتی افشا شده) در سیاست خارجی ایران از میان برخواهد خواست و نوعی سیاست خارجی تخاصمی‌تر جایگزین سیاست ملایم‌تر دوره روحانی خواهد شد. همه تقریبا در ترکیه اتفاق نظر دارند که رئیسی نماینده دولت سابقا پنهان در حاکمیت ایران است که اکنون دارد رو بازی می‌کند و از سایه بیرون آمده و حاکمیت را یکدست کرده.

توضیح: این نوشتار پیشتر در ایندیپندنت فارسی منتشر شده است.

۱۴۰۰ خرداد ۲۵, سه‌شنبه

معمای انتخابات ۱۴۰۰؛ چرا حسن روحانی اینقدر منفور شد؟

 
در انتخابات ۱۴۰۰ رای‌دهندگان سابق حسن روحانی به شدت میان طیف تحریمی‌ها و مدافعان رای دادن به عبدالناصر همتی تقسیم شده‌اند. ولی چه شد که روحانی به وضعیت فلاکت‌بار کنونی از نظر میزان پایین محبوبیت رسید؟ وضعیتی که هرگونه نسبت دادن باری مثبت، ولو حداقلی، به میراث او را با مخالفت‌های جدی در میان افکار عمومی روبرو می‌کند؟


گاه‌شماری برآمدن و افول محبوبیت حسن روحانی

حسن روحانی خرداد ۹۲ با ۱۸میلیون رای رئیس جمهور شد، آنهم پس از رد صلاحیت مشکوک هاشمی رفسنجانی که امروز ابعاد جدیدی از آن با سخنان حیدرمصلحی آشکار شده.

با کوشش‌های دیپلماتیک محمدجواد ظریف و حسن روحانی و البته چراغ سبز خامنه‌ای و حمایت قاطع دولت اوباما در آمریکا معاهده برجام تیر۹۴ امضا شد.

چنانکه جواد ظریف در فایل صوتی اخیرا افشا شده توضیح می‌دهد، پس از نهایی شدن برجام تا روز اجرایی شدن این توافق در دی‌ماه ۱۳۹۴، اتفاقاتی مشکوکی علیه برجام در فضای سیاسی ایران رخ داد. و اولین این اقدامات سفر قاسم سلیمانی به روسیه بود که مداخله نظامی گسترده محور ایران و روسیه برای تصرف شهر استراتژیک حلب، که منجر به کشتار هزاران و شاید دهها هزار مخالف سوری بشار اسد شد را در پی داشت. اتفاقات دیگری که در این دوره اتفاق افتاد حمله به سفارت و کنسولگری عربستان در تهران و مشهد و گرفتن دو قایق جنگی آمریکایی حامی ده ملوان از سوی سپاه پاسداران بود. ظریف در فایل صوتی به همه این وقایع اشاره می‌کند. نهایتا در اسفند ۹۴ سپاه موشک بالستیکی آزمایش کرد که رویش به عبری نوشته بود «اسرائیل باید از جهان محو شود». این سلسله اقدام‌ها ضربات مخرب و سختی به فضای تفاهم ایجاد شده میان ایران و غرب بر سر برجام زد که نتایجش تا امروز اامه دارد.

در آبان ۹۵، در وضعیتی که بسیار انتظارش را نداشتند، دونالد ترامپ نامزد جمهوریخواهان رئیس‌جمهور آمریکا شد. اواخر اردیبهشت ۱۳۹۶ روحانی با بیش از ۲۳ میلیون رای دوباره انتخاب شد، رایی که در مقایسه با امروز نشان می‌دهد حضور اولیه ترامپ در کاخ سفید هنوز تاثیری در محبوبیت روحانی نگذاشته بود. در پی تلاش دولت ترامپ برای از میان برداشتن توافقی که در دوره اوباما صورت گرفته بود، ایالات متحده روز ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷ رسماً از برجام خارج شد. از آبان ۱۳۹۷ به بعد به تدریج فلج کننده ترین تحریم‌های تاریخ علیه ایران اعمال شد، و در نتیجه بخشی از این تحریم‌ها و سیاست فشارحداکثری درآمد ایران حاصل از فروش نفت تقریبا به یک پنجم کاهش یافت که رقم بسیار بزرگی است!

 

ادامه گاهشماری: در واکنش به این کاهش درآمد نقتی، در سیاستی کاملا اشتباه که امروز کسی در جمهوری اسلامی مسئولیت آنرا قبول نمی‌کند، دولت برای جبران بخشی از کاهش درآمدها یک شبه بنزین را گران کرد. (عبدالناصر همتی در مناظره‌های انتخاباتی گفت گران کردن بنزین عملا هیچ فایده‌ای برای جبران کاهش درآمد هم نداشت، از جمله به این سبب که بعدش کرونا همه‌گیر شد و اصولا استفاده از خودرو در ایران بسیار کاهش یافت!) مردم معترض در اعتراض به گرانی بنزین به خیابان‌ها آمدند، اعتراضاتی که سریع به اعتراضات گسترده ضد حکومتی در سراسر ایران بدل شد. حکومت برای سرکوب معترضان دست به اسلجه برد. کشتار خونین آبان ۹۸ رخ داد؛ وقایعی که رویترز می‌گوید طی آن ۱۵۰۰ نفر کشته شدند و گفته می‌شود اسامی بیش از ۵۰۰ نفر از این تعداد مشخص شده. آبان پایان محبوبیت باقیمانده حسن روحانی بود. او در سخنانی که بسیار بازتاب یافت گفت:

«اعتراض با اغتشاش جداست از هم، اعتراض حق همه مردم است...اما اجازه نامنی در جامعه نباید بدهیم. خودرو در اختیار من هست که استفاده کنم نه اینکه بیایم راهبندان درست کنم. ... خوشبختانه آنقدر ما سیسم مانیتور داریم و دوربین داریم هم خودرو مشخص می‌شه، هم پلاکش مشخص می‌شه، هم راننده‌اش مشخص می‌شه. و من خواهش می‌کنم از قوه قضاییه که در این زمینه طبق قانون عمل بکند... اینکه یک فردی بخواهد از این اعتراض به حق مردم سو استفاده کند و بیاید وسط با سلاح سرد، با قمه ویا با سلاح گرم به بانک حمله کند، به مرکز پلیس حمله کند، به صدا و سیما حمله کند؛ این غیرقابل تحمل در کشور خواهد بود.»

 حسن روحانی نه تنها با این موضعگیری نابخردانه و امنیتی، بلکه همینطور با عزل و برکنار نکردن رحمانی فضلی، وزیر کشور اصولگرایی که هیچ دغدغه جدی در زمینه دموکراسی نداشت، بیش از پیش منفور رای دهندگان پیشینش شد و گام به گام به سمتی رفت که امروز شاهدیم؛ همزمان رسانه‌های اصولگرا و صدا و سیما در داخل، توپخانه اصلی خود را متوجه دپلت روحانی به عنوان عامل اصلی فلاکت اقتصادی کردند. (در مناظره‌ها این نگاه بخوبی در حملات نامزدهای اصولگرا بازتاب داشت.) رسانه‌های اپوزسیون خارج کشور هم که پیشتر دل خوشی از اصلاح‌طلبان نداشتند و بنوعی تحت تاثیر فضای ترامپ بودند، به نوبه خود انگیزه جدیدی برای حملات شدید به دولت روحانی و کاملا سیاه نشان دادن کارنامه او یافتند. در تمامی این تحلیل‌ها معمولا تاثیر تحریم‌ها و ترامپ به حاشیه می‌رفت.

 

با اینحال با گذشت دوسال هنوز عوامل پشت پرده جنایات آبان ۹۸ بدرستی معلوم نیست و هیچ کسی در راس قدرت جمهوری اسلامی حاضر به پذیرش مسئولیت کشتار و همینطور گرانی بنزین نیست. بدین سبب به راحتی نمی‌شود روحانی را مقصر اصلی یا حتی عمده در برخورد با معترضان دانست.

 

محمود احمدی‌نژاد که شجاعت فردی‌اش از بسیاری روسای جمهور پیشین بیشتر است، اخیرا در سلسله افشاگیری‌هایی گفته گروه‌های امنیتی پرنفوذی در حکومت هستند که برای سرکوب اعتراضات مردم ممکن است به روش‌های مختلف غیرقانونی متوسل شوند. مثلا «درگیری درست کنند، [بانکها را آتش بزنند] و بهانه سرکوب خشن معترضان را فراهم کنند.» احمدی‌نژاد که علی‌القاعده پستوهای نظام را می‌شناسد، به نقش اراذل و اوباش آموزش‌ دیده در سرکوب معترضان ۸۸ اشاره می‌کند. او اسمی از آبان ۹۸ ظاهرا نمی‌برد، ولی با همین منطق می‌شود حدس زد چه بسا منطقی مشابه در پس سرکوب اعتراضات آبان ۹۸ هم بکار رفته.

 

هرچه هست، با در نظر گرفتن تمام وقایع رخ داده می‌شود گفت به احتمال زیاد از این پس حسن روحانی شانسی برای جایگزینی خامنه‌ای در رهبری آینده نظام ندارد. (اگر هم زمانی شانسی می‌داشت یا بدان امیدوار بود...)

 

آیا باید رای داد؟ تحریمی‌ها دربرابر حامیان رای به همتی

با مرور فشرده سیر حوادث در هشت ساله دوران روحانی آشکار است که دستهایی پنهان در حکومت بوده‌اند که تمام تلاش‌شان را کردند تا نگذارند برجام به نتیجه مطلوب اقتصادی برسد ویا سود اقتصادی‌اش، در کنار حکومت، به جیب مردم هم برسد. عبدالناصرهمتی در مناظرات انتخاباتی از باندهایی نام برد که کاسب تحریم هستند و حدود بیست درصد از سود حاصله از دور زدن تحریم‌ها به جیب ایشان می‌رود.

 

می‌شود نتیجه گرفت اصولگرایان در نقدهایشان به روحانی صادق نیستند. می‌شود حدس زد تندروها و امنیتی‌هایی که با ترامپ در نابودی برجام همدست بوده‌اند، الان در ستادهای ابراهیم رئیسی و سعید جلیلی و سه نامزد اصولگرای دیگر فعالیت می‌کنند و خود را همزمان به عنوان جدی‌ترین منتقد فلاکت اقتصادی موجود و حامی اقشار پایین جا می‌زنند. بخشی از اپوزوسیون برانداز هم در تحلیل وضعیت اقتصادی حاضر ایران هیچ نقدی جدی متوجه ترامپ و جمهوریخواهان آمریکایی نمی‌کند و از این جهت بی‌صداقتی می‌کنند یا اقلا بی‌انصافی.

 

طرفداران تحریم انتخابات، که مطابق نظرسنجی‌ها به نظر می‌رسد دست بالا را دارند، دلایل متعددی برای رای ندادن دارند. مهمترین استدلال تحریمی‌ها، تاجایی که نگارنده دیده، تنبیه کردن اصلاح‌طلبان به سبب بی‌توجهی به مطالبات مردم رای دهنده به ایشان در دوره‌های قبلی است. تحریمی‌ها حس می‌کنند اصلاح‌طلبان و در راس ایشان روحانی به رای ایشان خیانت کرده‌اند. البته حق هم دارند.

در سوی دیگر طرفداران رای دادن به همتی به عنوان راه نجات، که اخیرا در میان‌شان نام‌آورانی چون مهدی کروبی و علی مطهری هم قرار دارند، معتقد هستند که رای دادن به نامزد میانه‌رو یعنی ایستادن در برابر پیشروی بیشتر تندروها برای زوال کامل جمهوریت در نظام و بسته شدن تنها روزنه‌های بازمانده موجود. شاید بشود اضافه کرد رای تاکتیکی به همتی معادل پوپولیسم و عوامفریبی از نوع اصولگرایانه و (گاهی) براندازانه هم ایستادن...

 

میراث خامنه‌ای در حکومتداری پس از مرگش؛ حکومت یکدست

در صورت قطعی شدن «انتصخاب» ابراهیم رئیسی و تکمیل پروژه بیرون راندن «اصلاح‌طلبان» از قدرت، احتمالا بشود گفت در ایران با نوع عجیب و جدیدی از حکومت روبرو خواهیم بود؛ یک دولت مدرن اقتدارگرایانه مذهبی، بدون هرگونه دموکراسی و توجه به رای اکثریت. چه بسا باید حتی واژه جدیدی برای نامیدن این ساختار آینده به صورت علمی بیابیم (اسم عامیانه‌ این ساختار البته جمهوری اسلامی است، منتهی از نظر بسیاری بدون اسلام و جمهوریت.)

جالب توجه آنکه در هرسه مناظره‌‌ای که در تلویزیون رسمی ایران میان نامزدهای از فیلتر رد شده برگزار شد، اکثر وعده‌هایی که کاندیداهای اصولگرا می‌دادند، فارغ از صداقت‌شان، وعده‌های دولت مدرن بودند: وعده مسکن، توزیع درآمد، رونق تولید، مدرن‌سازی آموزش و پرورش، بهداشت و سلامت ... چندان تاکیدی بر مذهب حتی در وعده‌های رئیسی نبود!

شاید بشود حدس زد شکل جدید جمهوری اسلامی چند ویژگی خواهد داشت؛ اول از هرگونه دموکراسی و چرخش قدرت بیرون دایره خودی اصولگرایان تهی خواهد بود و انتخابات درش معنایی ندارد (البته رای نیاوردن همتی قطعی شود)؛ دوم کاملا ضداسرائیل و آمریکا و غرب است، گرچه احتمالا برای بقای خودش معامله هم بکند. سوما رنگ و لعابی از شیعه‌گری به رفتارهایش می‌پاشد، چون حامیان وفادارش را در طبقه کاملا مذهبی وابسته به نظام می‌‌جوید و حتی همان را بسنده می‌یابد. می‌شود به این ویژگی‌ها با تامل مواردی دیگر اضافه کرد.

 پرسش مهم آنست که چنین دولت اقتدارگرایی، در فقدان هرگونه دموکراسی، چقدر در درازمدت باثبات است؟ در تئوری‌های علوم سیاسی، خصوصا پس از جنگ جهانی دوم، اکثرا گفته شده دموکراسی‌ها به سبب چرخش نیروها و قدرت خودترمیمی شان باثبات‌اند. حالا باید دید این نظام سیاسی عجیب و غریب و اقتدارگرایانه و فاقد هرگونه نسبتی با دموکراسی، چقدر پایدار خواهد بود؟ مدافعان براندازی از طریق تحریم می‌گویند چنان حکومتی در وضعیت کنونی ایران ناپایدار است. جالب آنکه خامنه‌ای و شورای نگهبان نظری عکس این را دارند. بر اساس مهندسی نامزدها به نظر می‌رسد در نظر خامنه‌ای و شورای نگهبان و نهادهای امنیتی حکومتی که در آن اصلاح‌طلبان نباشند (یعنی همین حکومت عجیب و غریب مورد اشاره)، در دوران پس از مرگ خامنه‌ای، بسیار هم باثبات خواهد بود. 

توضیح: این مقاله پیشتر در رادیو زمانه منتشر شده است.

 

۱۴۰۰ خرداد ۱۷, دوشنبه

طالبانِ ایران، میانه‌روها و براندازان؛ آیا باید رای داد؟

  

در ایران بسیاری براندازان در جناح اپوزوسیون تصویری بسیط و سیاه و سفید از واقعیت سیاسی در کشور دارند. این نگاه به جزییاتی که برای تحلیل‌های سیاسی لازم است به اندازه کافی توجه نمی‌کند و در بسیاری موارد در معرض نوعی تنبلی و آسانگیری در تحلیل است. یک سبب این وضعیت البته میراث برمانده از دوران ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ در اپوزوسیون ایران است. در این یادداشت با اساس قرار دادن این سئوال که آیا اصولا رای دادن در انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۸ خرداد به نفع نامزد میانه‌رو قابل دفاع است یا نه، به نقد این موضع می‌پردازیم.


اشتباه ۲۵ ساله که نباید تکرار شود؛ طالبان ایران و خطر انتخابات‌های دوقطبی

در روزهای گذشته مصطفی تاجزاده، نامزد اصلاح‌طلبان رادیکال که صلاحیتش از سوی «شورای محترم نگهبان» به شکلی ناعادلانه رد شد، با هشتگ #کودتا_علیه_جمهوریت فایل صوتی کوتاهی‌از حسن عباسی به اشتراک گذاشت و ذیلش طالبان افغانستان را طالبان ایران مقایسه کرد و اینطور توییت زد:

«نخستین بار #طالبان افغانستان انتخابات را غربی/غیراسلامی خواند.۴دهه بعد از پیروزی انقلابی که استقرار نظام جدید، تعیین خبرگان،تصویب قانون اساسی و تشکیل دولت/مجلس/شوراها را موکول به انتخاب مردم کرد و میزان را رای ملت خواند، طالبان ایران به جنگ #انتخابات آمده است.»

حسن عباسی تحلیل‌گر حزب اللهی و رئیس «اندیشکدهٔ یقین»، از اتاق فکرهای بسیار نزدیک به سپاه پاسداران، است. آرا او نفوذ زیادی در میان قشر حزب‌اللهی و تندرویی دارد که با ابراهیم رئیسی، جلیلی، زاکانی و قاضی‌زاده و تقریبا رضایی هاشمی در انتخابات ۱۴۰۰حضور یافته‌اند.

در فایل صوتی کامل‌تر با عنوان «تحلیل انتخابات ۱۴۰۰؛ استاد حسن عباسی» که ظاهرا اصلش در آستانه اعلام تایید صلاحیت‌ها ایراد شده و در شبکه‌ی آپارات موجود است، عباسی می‌گوید از زمان انتخابات مجلس پنجم و خصوصا انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ به نوعی دوگانه رقابتی در فضای انتخاباتی ایران مجوز داده شد که باید بساطش برچیده شود. او مدل رقابت دوقطبی در انتخابات ریاست‌جمهوری را ملهم از نظام انتخاباتی آمریکا دانست که باعث تحریک مردم می‌شود:

«ما یک مشکلی داریم که از دوره آقای خاتمی در ۱۳۷۶ شروع شد، و قبل از آن از مجلس پنجم. آمدیم مدل دموکراسی غربی در رقابت‌های انتخاباتی را پذیرفتیم. اشتباه کردیم. این اشتباه هم این بود که، دیدید چهار ماه پیش [در انتخابات ۲۰۲۰ آمریکا]، ترامپ و بایدن، مثل دوتا سلبریتی اومدن جلوی هم وایستادن یکی‌شان ۷۴ میلیون، یکی شان ۷۸ میلیون رای آورد؛ بعد ترامپ گفت من نتیجه انتخابات را قبول ندارم. طرفدارش را تحریک کرد. ریختند تو کنگره آمریکا، مجلس را اشغال کردند پنج نفر کشته شد. بعد که اینطور شد دیدند خطرناکه از توییتر و فیسبوک انداختنش بیرون....ترامپ را محاکمه‌اش کردند که تو چرا مردم را شوراندی علیه سیستم؟»

عباسی در ادامه با تکیه بر استفهام انکاری می‌گوید در کشورهایی که انتخابات ندارند، اعصاب مردم و مقامات راحت‌تر است: « امارات که انتخابات نداره... قطر که انتخابات نداره. عمان که انتخابات نداره. این ترکمنستان بالای ایران انتخابات نداره. آروم‌تر نیست اعصاب‌شان؟ تا اینکه چهار سال-چهار سال مردم آمریکا می‌افتند به جان هم. همدیگر را عصبی، پاره پاره [می‌کنند].... آیا بهتر نیست اینجوری نباشد؟»

در نظر عباسی «ما بیست و پنج سال یه اشتباهی کردیم؛ روش دو حزبی را اینجوری پذیرفتیم.» این روش در انتخابات ۱۴۰۰ دیگر نباید تکرار شود. تا انتخابات‌های پیش از دوم خرداد و تاحدودی مجلس پنجم، در جمهوری اسلامی بحث این بود «هرکی بهتره اون بیاد مملکت را بدست بگیره و طرح‌ها و برنامه‌هاشون را در معرض رای مردم بگذارن.» مشکل از آنجایی شروع شد که «از یک جایی آمدیم گفتیم باید دوقطبی بشه تا پرشور بشه، مردم در سرنوشت خودشان خودشان را مسئول بدانند، زیاد شرکت کنند.» بعد می‌گوید راه مشارکت بالا ایجاد رقابت است: «در رقابت هم دوتا کالا باید بدی به مردم.» (تا دقیقه ۴ فایل صوتی)

ریشه‌ این روش دوقطبی سازی و پولاریزاسیون و نهایتا غلیان احساسات پیش‌بینی‌ناپذیر در جریان انتخابات، به مدل رقابت میان دو حزب آبی و قرمز (دموکرات و جمهوری‌خواه) در نظام آمریکا باز می‌گردد. این روش اگر هم در آمریکا کارکردی داشته (که در نظر عباسی بعد از ترامپ با اما و اگرهای جدی مواجه شده!)، برای جمهوری اسلامی بسیار «خطرناک» است: «اوجش را شما کجا دیدید؟ سال ۱۳۸۸. جامعه ما تو چهل میلیون نفری که رای دادند به شدت دوپاره شد. و یک ضربه شدید روحی-روانی مردم خوردند. به تبعش یک بیماری شکل گرفت به نام پولیتیکال دپرشن، افسردگی سیاسی. و اثرات افسردگی سیاسی سال ۱۳۸۸ هنوز هم [در جامعه ایران] هست....اینا برای مردم نون و دون می شه؟ اینا برای جوانان اشتغال میشه؟»

عباسی در ادامه به دوگانه‌هایی چون استکبارستیزی-مذاکره با غرب، دشمنی با اسرائیل- برسمیت شناختن اسرائیل، سرهنگ و حقوقدان، چرخ سانتریفیوژ-چرخ زندگی مردم (اشاره به سخنان روحانی در مناظرات انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۳۹۲ در برابر زوج قالیباف-جلیلی و رقابت ۱۳۹۶ او برابر رئیسی) اشاره می‌کند و می‌گوید بساط این روش دوگانه‌ساز که او «غیرعقلانی، غیراخلاقی و غیردینی» می‌خواندش، باید از ایران جمع شود: «این [روش] باطل رو بقدری باید توی تریبون‌ها بکوبیم که مردم از شیوه‌های این‌چینی انتخابات [دوقطبی] فاصله بگیرند.»

انتخابات ایده‌ال عباسی آنست که «مردم بدون سروصدا و هیجانات ببینید پنج تا ده تا آدم بدردبخور کی‌اند، ... بدون اینکه این به اون تیکه بپراند و متلک بگوید، برنامه‌هایشان و طرح‌هایشان را بشنوند و ببینند ... اما آنچه در ۷۶، سال ۸۰، سال ۸۴، سال ۸۸، سال ۹۲، سال ۹۶ اتفاق افتاد هیچ ربطی به سیاست در نهج‌البلاغه و قرآن [و اسلام] نداره.» (دقیقه ۱۴- ۱۰ فایل صوتی)

تحلیل چیدمان نامزدهای ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ مشابهت‌های زیادی میان منطق حسن عباسی و منطق اعضای شورای نگهبان در تایید صلاحیت‌ها نشان می‌دهد. هم شورای نگهبان و هم حسن عباسی و ظاهرا کل هسته سخت نظام سیاسی علاقه زیادی به رقابتی بودن این دور از انتخابات ندارند.

 

نگاه متاثر از جمهوریخواهان آمریکا به سیاست داخلی ایران در میان «اپوزوسیون برانداز»

اما برویم به سراغ نگاه بخش مهمی از براندازان به تحریم انتخابات. جمهوری‌خواهان در آمریکا، از رونالد ریگان گرفته تا بوش‌های پدر و پسر و هیئت حاکمه دونالد ترامپ، تمام جناح‌های سیاسی در ایران را یکسان می‌بینند و فرقی میان آنها از نظر دشمنی با آمریکا و غرب قائل نیستند. این نگاه در میان اپوزوسیون برانداز ایران هم بعد از ترامپ بسیار رایج شده.

 برعکس دموکرات‌ها در آمریکا، از بیل کلینتون گرفته تا باراک اوباما و احتمالا جو بایدن، میان دو جناح سیاسی در ایران تفاوت‌هایی، گرچه محدود، قائل هستند و رابطه‌شان را با ایران بر اساس این تفاوت‌ها تنظیم می‌کنند. با همین منطق می‌شود بخوبی امضای معاهده برجام میان ایران و آمریکا در دوره ریاست‌جمهوری باراک اوباما و خروج آمریکا از برجام در دوره دونالد ترامپ را توضیح داد. جمهوری‌خواهان بطور سنتی مستعد آن هستند که برای مجازات سیاست‌های منطقه‌ای ویرانگر جمهوری اسلامی مردم و حکومت را همزمان مجازات کنند و البته جناح تندرو و حزب‌اللهی هم اینرا می‌خواهد. این مجازات همزمان مردم-حکومت در سیاست به صفر رساندن فروش نفت ایران خود را نشان داد و در مقطعی موفق شد درآمد نفت ایران را از روزی دو میلیون بشکه به فروش حداکثر دویست هزار بشکه در روز کاهش دهد. سیاست فشار حداکثری دولت ترامپ البته موفق شد منابع مالی جمهوری اسلامی برای توسعه‌طلبی و جنگ‌افروزی نظامی در منطقه و خصوصا سوریه و عراق را کاهش دهد، ولی همزمان فشار زیادی به طبقه محروم و متوسط در ایران وارد کرد و یکی از عوامل اصلی بالا رفتن بی سابقه‌ي قیمت دلار از حدود چهار هزار تومان به بیست و چند هزار تومان، و تورم بی‌سابقه شد که همچنان ادامه دارد.

با اینحال امروز در کاخ سفید جو بایدن دموکرات بر کرسی نشسته و اثری از ترامپ جمهوری‌خواه نیست. با ریاست‌جمهوری بایدن مذاکراتی فشرده در وین میان هیئتی از ایران با سرپرستی عباس عراقچی و آمریکا (به صورت غیرمستقیم) و دیگر کشورهای حاضر در برجام یعنی آلمان، فرانسه،‌ بریتانیا، چین و روسیه در جریان است. جو بایدن مکررا گفته ایالات متحده حاضر به بازگشت به برجام است، در صورتی که ایران تمامی تعهدات خود از جمله محدودیت‌های وضع شده در برجام در مورد حجم و غلظت اورانیوم را اجرا کند.

بخش مهمی از اپوزوسیون جمهوری اسلامی نگاه چندان مثبتی به سیاست‌های بایدن در قبال ایران ندارد. با اینحال دقت ما در تحلیل حسن عباسی نشان داد بر اساس منطق امنیتی سپاه پاسداران و دیگر نهادهای امنیتی، بر خلاف برخی تحلیلگران برانداز اپوزوسیون خارج کشور، این نه تحریم انتخابات که ایجاد رقابت‌های دوقطبی در انتخابات‌های موجود است که خطر براندازی را تقویت می‌کند! یعنی جناح تندرو حاکم بر نهادهای نظامی و امنیتی ترس زیادی از سقوط رژیم بواسطه تحریم انتخابات و کمی مشارکت لزوما ندارد! با منطق عباسی رای دادن لزوما باعث بهتر شدن حال نظام نمی‌شود.

 

برآیند؛ آیا باید رای داد؟

در نهایت سئوالی که به وضعیت معیشت بسیاری از مردم داخل ایران گره خورده آنست که روی کار آمدن کدام دولت در ایران به پایبندی نظام به توافق‌های مندرج در برجام و احتمالا رفع تحریم‌ها بیشتر منجر خواهد شد؟ دولت میانه‌روی فرضی «عبدالناصر همتی» که بدنه اجتماعی هوادار او طیفی از جامعه ایران است که خواهان نزدیکی ایران و غرب و گفتگوی ایران و آمریکا است، یا دولت حزب‌اللهی و تندرو حجه‌الاسلام رئیسی که هیچ تضمینی به پایبندی آن— که سخنگوی فکری‌اش کسانی چون حسن عباسی ویا حسین شریعتمداری، نماینده ولی فقیه در کیهان، و افرادی از این دست هستند— به برجام و سازش با غرب نیست؟ خردمندانه‌تر است که بگوییم پاسخ درست‌تر گزینه نخست است. یعنی برسرکار آمدن دولتی که رئيس‌جمهورش عبدالناصر همتی (یا فردی از این دست) با گرایش‌های میانه‌رو باشد، زمینه بهتری برای کاهش تنش با آمریکا و غرب فراهم می‌کند.

اشکالی که ممکن است به این تحلیل شود و می‌شود آنست که در ایران همه‌تصمیمات را خامنه‌ای و بیت او می‌گیرند و رئیس‌جمهور هیچ‌کاره است. نگارنده این نقد را بی‌ربط نمی‌داند.

با اینحال مطالعه دقیق قانون اساسی هرچند مشکلدار جمهوری اسلامی (که جناح برانداز معمولا علاقه‌ای به مطالعه‌اش ندارد) نشان می‌دهد قدرت و اختیارات رئيس‌جمهور در ایران هرگز صفر نیست. قدرت رئيس‌جمهور در ایران البته کمتر از قدرت تقریبا «مطلقه» رهبر، و همینطور محدودتر از قدرت روسای جمهور در کشورهای دموکراتیک دارای نظام ریاستی همچون فرانسه یا ایالات متحده است. در عین حال ۳۳ اصل از ۱۷۷ اصل قانون اساسی (اصول ۱۱۳ تا ۱۵۵)، یعنی حدود یک پنجم قانون اساسی، مربوط به «شرح وظايف رياست جمهوري» در نظام سیاسی ایران است و نمی‌شود به سادگی از کنارشان گذشت.

اصل ۱۱۳ به صراحت رئيس‏‌جمهور را، «پس‏ از مقام‏ رهبري‏»، «عاليترين‏ مقام‏ رسمي‏ كشور» معرفی می‌کند که «مسئولیت‏ اجراي‏ قانون‏ اساسي‏ و رياست‏ قوه‏ مجريه‏ را جز در اموري‏ كه‏ مستقيما به‏ رهبري‏ مربوط مي‏‌شود، بر عهده‏ دارد.» البته اینکه در دوران رهبری سی ساله‌ی علی خامنه‌ای، ولی فقیه، بیتش و برخی نهادهای امنیتی به شکلی فراقانونی دامنه اختیارات خویش را به ورای حوزه‌هایی که قانون اساسی برای ایشان معین کرده تسری داده‌اند بحث دیگری است. مثلا در قانون اساسی نیامده که ولی فقیه حق دارد در انتخاب وزرا توسط رئیس‌جمهور دخالت کند، ولی سنت مدیریت علی خامنه‌ای در این سال‌ها به این ترتیب بوده که انتخاب حداقل پنج وزیر اطلاعات، کشور، امورخارجه، دفاع و ارشاد بدون هماهنگی با او ممکن نبوده است. خامنه‌ای، به سبب حساسیت‌های شخصی اش، در دوره‌ی حسن روحانی حتی دو وزیر علوم و آموزش و پرورش را نیز به این فهرست بلند بالا افزود! این مشکلات و مشکلات متعدد دیگر در ساختار اداره کشور و همچنین قانون اساسی ایران هست ولی همچنان وجود آنها بدان معنا نیست که تقدیم دودستی ریاست‌جمهوری به ابراهیم رئیسی، نامزد جناح حزب‌اللهی، از طریق تحریم انتخابات بهترین تصمیم باشد.

برای همین است که برخی منتقدان وضع موجود در شرایط کنونی رای دادن به گزینه مورد اجماع میانه‌روها را گزینه قابل دفاعی می‌دانند. چه بسا با ایجاد موج اجماع مردمی حول نامزد میانه‌رو خواست قلبی کسانی چون حسن عباسی و سایر تندروها برای رقابتی نشدن انتخابات در حال شکسته شدن باشد.

 توضیح: این مقاله پیشتر در وبسایت زمانه منتشر شده است.