در انتخابات
۱۴۰۰ رایدهندگان سابق حسن روحانی به شدت میان طیف تحریمیها و مدافعان رای دادن
به عبدالناصر همتی تقسیم شدهاند. ولی چه شد که روحانی به وضعیت فلاکتبار کنونی
از نظر میزان پایین محبوبیت رسید؟ وضعیتی که هرگونه نسبت دادن باری مثبت، ولو
حداقلی، به میراث او را با مخالفتهای جدی در میان افکار عمومی روبرو میکند؟
گاهشماری برآمدن و افول محبوبیت حسن روحانی
حسن روحانی خرداد ۹۲ با ۱۸میلیون رای رئیس جمهور شد، آنهم پس از رد صلاحیت مشکوک هاشمی رفسنجانی که امروز ابعاد جدیدی از آن با سخنان حیدرمصلحی آشکار شده.
با کوششهای دیپلماتیک محمدجواد ظریف و حسن روحانی و البته چراغ سبز خامنهای و حمایت قاطع دولت اوباما در آمریکا معاهده برجام تیر۹۴ امضا شد.
چنانکه جواد ظریف در فایل صوتی اخیرا افشا شده توضیح میدهد، پس از نهایی شدن برجام تا روز اجرایی شدن این توافق در دیماه ۱۳۹۴، اتفاقاتی مشکوکی علیه برجام در فضای سیاسی ایران رخ داد. و اولین این اقدامات سفر قاسم سلیمانی به روسیه بود که مداخله نظامی گسترده محور ایران و روسیه برای تصرف شهر استراتژیک حلب، که منجر به کشتار هزاران و شاید دهها هزار مخالف سوری بشار اسد شد را در پی داشت. اتفاقات دیگری که در این دوره اتفاق افتاد حمله به سفارت و کنسولگری عربستان در تهران و مشهد و گرفتن دو قایق جنگی آمریکایی حامی ده ملوان از سوی سپاه پاسداران بود. ظریف در فایل صوتی به همه این وقایع اشاره میکند. نهایتا در اسفند ۹۴ سپاه موشک بالستیکی آزمایش کرد که رویش به عبری نوشته بود «اسرائیل باید از جهان محو شود». این سلسله اقدامها ضربات مخرب و سختی به فضای تفاهم ایجاد شده میان ایران و غرب بر سر برجام زد که نتایجش تا امروز اامه دارد.
در آبان ۹۵، در وضعیتی که بسیار انتظارش را نداشتند، دونالد ترامپ نامزد جمهوریخواهان رئیسجمهور آمریکا شد. اواخر اردیبهشت ۱۳۹۶ روحانی با بیش از ۲۳ میلیون رای دوباره انتخاب شد، رایی که در مقایسه با امروز نشان میدهد حضور اولیه ترامپ در کاخ سفید هنوز تاثیری در محبوبیت روحانی نگذاشته بود. در پی تلاش دولت ترامپ برای از میان برداشتن توافقی که در دوره اوباما صورت گرفته بود، ایالات متحده روز ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷ رسماً از برجام خارج شد. از آبان ۱۳۹۷ به بعد به تدریج فلج کننده ترین تحریمهای تاریخ علیه ایران اعمال شد، و در نتیجه بخشی از این تحریمها و سیاست فشارحداکثری درآمد ایران حاصل از فروش نفت تقریبا به یک پنجم کاهش یافت که رقم بسیار بزرگی است!
ادامه گاهشماری: در واکنش به این کاهش درآمد نقتی، در سیاستی کاملا اشتباه که امروز کسی در جمهوری اسلامی مسئولیت آنرا قبول نمیکند، دولت برای جبران بخشی از کاهش درآمدها یک شبه بنزین را گران کرد. (عبدالناصر همتی در مناظرههای انتخاباتی گفت گران کردن بنزین عملا هیچ فایدهای برای جبران کاهش درآمد هم نداشت، از جمله به این سبب که بعدش کرونا همهگیر شد و اصولا استفاده از خودرو در ایران بسیار کاهش یافت!) مردم معترض در اعتراض به گرانی بنزین به خیابانها آمدند، اعتراضاتی که سریع به اعتراضات گسترده ضد حکومتی در سراسر ایران بدل شد. حکومت برای سرکوب معترضان دست به اسلجه برد. کشتار خونین آبان ۹۸ رخ داد؛ وقایعی که رویترز میگوید طی آن ۱۵۰۰ نفر کشته شدند و گفته میشود اسامی بیش از ۵۰۰ نفر از این تعداد مشخص شده. آبان پایان محبوبیت باقیمانده حسن روحانی بود. او در سخنانی که بسیار بازتاب یافت گفت:
«اعتراض با اغتشاش جداست از هم، اعتراض حق همه مردم است...اما اجازه نامنی در جامعه نباید بدهیم. خودرو در اختیار من هست که استفاده کنم نه اینکه بیایم راهبندان درست کنم. ... خوشبختانه آنقدر ما سیسم مانیتور داریم و دوربین داریم هم خودرو مشخص میشه، هم پلاکش مشخص میشه، هم رانندهاش مشخص میشه. و من خواهش میکنم از قوه قضاییه که در این زمینه طبق قانون عمل بکند... اینکه یک فردی بخواهد از این اعتراض به حق مردم سو استفاده کند و بیاید وسط با سلاح سرد، با قمه ویا با سلاح گرم به بانک حمله کند، به مرکز پلیس حمله کند، به صدا و سیما حمله کند؛ این غیرقابل تحمل در کشور خواهد بود.»
حسن روحانی نه تنها با این موضعگیری نابخردانه و امنیتی، بلکه همینطور با عزل و برکنار نکردن رحمانی فضلی، وزیر کشور اصولگرایی که هیچ دغدغه جدی در زمینه دموکراسی نداشت، بیش از پیش منفور رای دهندگان پیشینش شد و گام به گام به سمتی رفت که امروز شاهدیم؛ همزمان رسانههای اصولگرا و صدا و سیما در داخل، توپخانه اصلی خود را متوجه دپلت روحانی به عنوان عامل اصلی فلاکت اقتصادی کردند. (در مناظرهها این نگاه بخوبی در حملات نامزدهای اصولگرا بازتاب داشت.) رسانههای اپوزسیون خارج کشور هم که پیشتر دل خوشی از اصلاحطلبان نداشتند و بنوعی تحت تاثیر فضای ترامپ بودند، به نوبه خود انگیزه جدیدی برای حملات شدید به دولت روحانی و کاملا سیاه نشان دادن کارنامه او یافتند. در تمامی این تحلیلها معمولا تاثیر تحریمها و ترامپ به حاشیه میرفت.
با اینحال با گذشت دوسال هنوز عوامل پشت پرده جنایات آبان ۹۸ بدرستی معلوم نیست و هیچ کسی در راس قدرت جمهوری اسلامی حاضر به پذیرش مسئولیت کشتار و همینطور گرانی بنزین نیست. بدین سبب به راحتی نمیشود روحانی را مقصر اصلی یا حتی عمده در برخورد با معترضان دانست.
محمود احمدینژاد که شجاعت فردیاش از بسیاری روسای جمهور پیشین بیشتر است، اخیرا در سلسله افشاگیریهایی گفته گروههای امنیتی پرنفوذی در حکومت هستند که برای سرکوب اعتراضات مردم ممکن است به روشهای مختلف غیرقانونی متوسل شوند. مثلا «درگیری درست کنند، [بانکها را آتش بزنند] و بهانه سرکوب خشن معترضان را فراهم کنند.» احمدینژاد که علیالقاعده پستوهای نظام را میشناسد، به نقش اراذل و اوباش آموزش دیده در سرکوب معترضان ۸۸ اشاره میکند. او اسمی از آبان ۹۸ ظاهرا نمیبرد، ولی با همین منطق میشود حدس زد چه بسا منطقی مشابه در پس سرکوب اعتراضات آبان ۹۸ هم بکار رفته.
هرچه هست، با در نظر گرفتن تمام وقایع رخ داده میشود گفت به احتمال زیاد از این پس حسن روحانی شانسی برای جایگزینی خامنهای در رهبری آینده نظام ندارد. (اگر هم زمانی شانسی میداشت یا بدان امیدوار بود...)
آیا باید رای داد؟ تحریمیها دربرابر حامیان رای به همتی
با مرور فشرده سیر حوادث در هشت ساله دوران روحانی آشکار است که دستهایی پنهان در حکومت بودهاند که تمام تلاششان را کردند تا نگذارند برجام به نتیجه مطلوب اقتصادی برسد ویا سود اقتصادیاش، در کنار حکومت، به جیب مردم هم برسد. عبدالناصرهمتی در مناظرات انتخاباتی از باندهایی نام برد که کاسب تحریم هستند و حدود بیست درصد از سود حاصله از دور زدن تحریمها به جیب ایشان میرود.
میشود نتیجه گرفت اصولگرایان در نقدهایشان به روحانی صادق نیستند. میشود حدس زد تندروها و امنیتیهایی که با ترامپ در نابودی برجام همدست بودهاند، الان در ستادهای ابراهیم رئیسی و سعید جلیلی و سه نامزد اصولگرای دیگر فعالیت میکنند و خود را همزمان به عنوان جدیترین منتقد فلاکت اقتصادی موجود و حامی اقشار پایین جا میزنند. بخشی از اپوزوسیون برانداز هم در تحلیل وضعیت اقتصادی حاضر ایران هیچ نقدی جدی متوجه ترامپ و جمهوریخواهان آمریکایی نمیکند و از این جهت بیصداقتی میکنند یا اقلا بیانصافی.
طرفداران تحریم انتخابات، که مطابق نظرسنجیها به نظر میرسد دست بالا را دارند، دلایل متعددی برای رای ندادن دارند. مهمترین استدلال تحریمیها، تاجایی که نگارنده دیده، تنبیه کردن اصلاحطلبان به سبب بیتوجهی به مطالبات مردم رای دهنده به ایشان در دورههای قبلی است. تحریمیها حس میکنند اصلاحطلبان و در راس ایشان روحانی به رای ایشان خیانت کردهاند. البته حق هم دارند.
در سوی دیگر طرفداران رای دادن به همتی به عنوان راه نجات، که اخیرا در میانشان نامآورانی چون مهدی کروبی و علی مطهری هم قرار دارند، معتقد هستند که رای دادن به نامزد میانهرو یعنی ایستادن در برابر پیشروی بیشتر تندروها برای زوال کامل جمهوریت در نظام و بسته شدن تنها روزنههای بازمانده موجود. شاید بشود اضافه کرد رای تاکتیکی به همتی معادل پوپولیسم و عوامفریبی از نوع اصولگرایانه و (گاهی) براندازانه هم ایستادن...
میراث خامنهای در حکومتداری پس از مرگش؛ حکومت یکدست
در صورت قطعی شدن «انتصخاب» ابراهیم رئیسی و تکمیل پروژه بیرون راندن «اصلاحطلبان» از قدرت، احتمالا بشود گفت در ایران با نوع عجیب و جدیدی از حکومت روبرو خواهیم بود؛ یک دولت مدرن اقتدارگرایانه مذهبی، بدون هرگونه دموکراسی و توجه به رای اکثریت. چه بسا باید حتی واژه جدیدی برای نامیدن این ساختار آینده به صورت علمی بیابیم (اسم عامیانه این ساختار البته جمهوری اسلامی است، منتهی از نظر بسیاری بدون اسلام و جمهوریت.)
جالب توجه آنکه در هرسه مناظرهای که در تلویزیون رسمی ایران میان نامزدهای از فیلتر رد شده برگزار شد، اکثر وعدههایی که کاندیداهای اصولگرا میدادند، فارغ از صداقتشان، وعدههای دولت مدرن بودند: وعده مسکن، توزیع درآمد، رونق تولید، مدرنسازی آموزش و پرورش، بهداشت و سلامت ... چندان تاکیدی بر مذهب حتی در وعدههای رئیسی نبود!
شاید بشود حدس زد شکل جدید جمهوری اسلامی چند ویژگی خواهد داشت؛ اول از هرگونه دموکراسی و چرخش قدرت بیرون دایره خودی اصولگرایان تهی خواهد بود و انتخابات درش معنایی ندارد (البته رای نیاوردن همتی قطعی شود)؛ دوم کاملا ضداسرائیل و آمریکا و غرب است، گرچه احتمالا برای بقای خودش معامله هم بکند. سوما رنگ و لعابی از شیعهگری به رفتارهایش میپاشد، چون حامیان وفادارش را در طبقه کاملا مذهبی وابسته به نظام میجوید و حتی همان را بسنده مییابد. میشود به این ویژگیها با تامل مواردی دیگر اضافه کرد.
پرسش مهم آنست که چنین دولت اقتدارگرایی، در فقدان هرگونه دموکراسی، چقدر در درازمدت باثبات است؟ در تئوریهای علوم سیاسی، خصوصا پس از جنگ جهانی دوم، اکثرا گفته شده دموکراسیها به سبب چرخش نیروها و قدرت خودترمیمی شان باثباتاند. حالا باید دید این نظام سیاسی عجیب و غریب و اقتدارگرایانه و فاقد هرگونه نسبتی با دموکراسی، چقدر پایدار خواهد بود؟ مدافعان براندازی از طریق تحریم میگویند چنان حکومتی در وضعیت کنونی ایران ناپایدار است. جالب آنکه خامنهای و شورای نگهبان نظری عکس این را دارند. بر اساس مهندسی نامزدها به نظر میرسد در نظر خامنهای و شورای نگهبان و نهادهای امنیتی حکومتی که در آن اصلاحطلبان نباشند (یعنی همین حکومت عجیب و غریب مورد اشاره)، در دوران پس از مرگ خامنهای، بسیار هم باثبات خواهد بود.
توضیح: این مقاله پیشتر در رادیو زمانه منتشر شده است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر