۱۳۹۱ بهمن ۱۳, جمعه

لزوم جمع میان آزادی و برابری

من بخاطر مشغله فراوان و برای پرداختن به کارهای عقب مانده فیس بوکم را دی اکتیو کردم و از این بابت شرمنده دوستانم هستم. ولی به نوشتن در این وبلاگ (نیکوماخوس) و سایتها (مشخصا رادیو زمانه) ادامه خواهم داد. با این مقدمه یادداشت جدید وبلاگ را می نویسم:


سید جواد طباطبایی در کتاب نظریه حکومت قانون در ایران، (تبریز: انتشارات ستوده، ۱۳۸۶)، و در بحث تمایز میان جنبش مشروطه خواهی و حرکت انقلاب اسلامی، به نکته جالبی اشاره می کند و می نویسد شعار اصلی جنبش مشروطه خواهی تاسیس آزادی بود، در حالی که شعار اصلی انقلاب اسلامی برابری طلبی بود. او می نویسد:

"نظریه پردازان سیاسی که گونه های انقلابهای دوران جدید را مورد بررسی قرار داده اند، از الکسی د توکویل تا آرنت، دو نوع انقلاب برای آزادی و برابری را از یکدیگر تمیز داده [اند]...این نویسندگان انقلاب انگستان و آمریکا را از نوع انقلاب های برای آزادی، و انقلاب فرانسه را از نوع انقلابهای برای عدالت  و برابری دانسته اند...حتی اگر در فقدان پژوهش های مقدماتی درباره انقلاب اسلامی، در شرایط کنونی، نتوان به درستی ماهیت انقلاب اسلامی را توضیح داد، اما می توان این فرضیه را مطرح و حتی از آن دفاع کرد که جنبش مشروطه خواهی، نظر به سرشت آن، از نوع انقلابهای برای تاسیس آزادی بود.....در جنبش مشروطه خواهی ایران مفهوم آزادی نه در ذیل و محدوده برابری، بلکه به عنوان وضع ناشی از حکومت قانون فهمیده شد، و بدین سان چنانکه از مشروح مذاکرات مجلس اول می توان دریافت آزادی شهروندان و برابری آنها- البته در محدوده مقتضیات زمان و امکانات قانون شرعی که به حقوق جدید تبدیل شده بود- اصل اساسی قانونگذاری جدید ایران قرار گرفت...اما انقلاب اسلامی از این حیث نظم مشروطیت را برهم می زد که تقدم را به اصل برابری و عدالت خواهی می داد. طبیعی است که از این دو مبنای نظری متفاوت در اندیشه سیاسی مشروطیت و انقلاب اسلامی دو نظام نهادهای متفاوت می توانست ناشی شود." (صص. 536-534)

تمایز میان آزادی و برابری در بحث مبانی جنبش های اجتماعی تفکیک مهمی است. البته طباطبایی  بحث را بیشتر پیش نمی برد که آیا اصولا ممکن است که جنبش اجتماعی آینده در ایران را بتواند آزادی (سنت ریشه داشته در مشروطه)، و برابری (سنتی که در انقلاب اسلامی به نظر می توان مبنایی برای آن یافت) را در هم جمع کرد یا نه؟

رالز هم در فصل اول کتاب  لیبرالیسم سیاسی، با اشاره به سنتی که در فلسفه سیاسی مدرن اولویت را به آزادی می دهد و یکی از قله های آن اندیشه های جان لاک است، و سنتی که اولویت را به برابری می دهد و روسو یکی از مهم ترین نظریه پردازان آن است، توضیح می دهد که نظریه عدالت او، یا آنچه او "عدالت همچون انصاف" می خواندش، در پی آن است ک ایندو سنت را به هم جوش بدهد، یعنی در قالب یک برداشت مشخص از عدالت آزادی و برابری یا انصاف را در هم جمع کند.

به نظرم می توان بر اساس تحلیل شعارهایی که در ۹ ماه تظاهرات ۱۳۸۸ در خیابان سرداده شد، می توان استدلال کرد که جنبش سبز، جنبشی برای آزادی خواهی بود تا برابری خواهی. (جنبش سبز هنوز از لحاظ نظری و به شکل مطالبه بیدار است، گرچه فعلاً نمود خارجی ندارد.) از این جهت، تو گویی که جنبش سبز به جنبش مشروطه خواهی نزدیک تر بود تا حرکت انقلاب 57، و فقدان کوشش برای جمع نظری میان آزادی و برابری، می تواند در آینده و اگر قرار باشد این جنبش باز احیا شود، نقصی برای این حرکت محسوب شود.

البته اگر شعارها و برنامه های انتخاباتی مهندس موسوی و بیانیه های او را ملاک قرار دهیم، موسوی می کوشید به نوعی میان آزادی و برابری در میان مطالبات جنبش سبز جمع کند (این در تفسیر ژیژک از موسوی و جنبش سبز هم نماد داشت)، و اقشار فرودست جامعه را هم یکی از مخاطبهای این جنبش قرار دهد. منتها کوشش جالب ایشان از سطح کلیات چندان فراتر نرفت و معلوم نشد در عمل چگونه و بر اساس چه مدلی قرار است جنبش سبز میان آزادی و برابری جمع کند. محبوس شدن ایشان هم که عملا امکان تداوم و دقیق تر شدن این بحثها در گفتمان ایشان و ارتباط با مخاطب را گرفت.

به نظرم جنبشی اجتماعی در آینده ایران موفق خواهد بود که میان آزادی و برابری جمع کند، و هیچ کدام از ایندو را قربانی دیگری نکند. جنبش سبز اگر قرار است در آینده احیا شود احتمالاً باید در عین فراتر رفتن از محدودیت های زمانی و مکانی مشروطه و انقلاب اسلامی می رود، شعارهای آزادی طلبانه اولی و شعارهای برابری طلبانه دومی را در دل خود جمع کند و اینگونه دل از مخاطب، یعنی افشار مختلف مردم، برباید. نظریه عدالت رالز را می توان کوششی نظری بسیار جالب برای جمع میان آزادی و برابری دانست.

جمع کردن میان آزادی و دموکراسی خواهی و مطالبات اقوام در مورد زبان و تاریخ و فرهنگ شان را محتملاً می توان نمود دیگری از جمع میان آزادی و برابری دانست که یک جنبش اجتماعی برای آینده ایران باید بدان هم توجه جدی کند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر