۱۳۹۰ خرداد ۲۵, چهارشنبه

انتخابات تورکیه و انتخابات ما: ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا

یکشنبه گذشته انتخابات پارلمان تورکیه برگزار شد. روز انتخابات دقیقا منطبق بود بر سالگرد انتخابات ریاست جمهوری دو سال قبل ایران، یعنی 22 خرداد. سرنوشت تورکیه برای 5 سال آینده مشخص شد. حزب عدالت و توسعه به رهبری رجب طیب اردوغان، اهل محله قاسم پاشا در استانبول و از خانواده ای از اهالی سواحل دریای سیاه (قارا دنیز) پیروز انتخابات شد؛ در حالی که معلوم نیست ما تا کی قرار است در ایران حسرت یک نیمچه انتخابات آزاد را بخوریم.

بنا بر گزارش رسانه ها رای گیری ساعت 4 بعد از ظهر تمام شد. برای من که عادت به طول کشیدن زمان رای گیری تا دیروقت در ایران را دارم عجیب بود. پس از معلوم شدن نتایج، روسای دو حزب بزرگ رقیب یعنی آ.ک.پ(عدالت و توسعه)  (پیروز) و حزب ج.ه.پ (جمهوری مردم) (حزب دوم) عصر از بالکن های دفاتر مرکزی احزاب شان در آنکارا برای هواداران سخنرانی کردند.طبیعتا سخنرانی اردوغان پیروز هیجان بیشتری داشت.

نتیجه انتخابات  از قرار زیر بود: حزب عدالت و توسعه 49.9 درصد آرا، حزب جمهوری مردم 25.9 درصد، حزب حرکت ملی 13 درصد، نماینگان مستقل طرفدار حزب صلح و دموکراسی کردها 6.6 درصد. حزب عدالت و توسعه 21.4 میلیون رای داشت، حزب جمهوری 11.1 میلیون، حزب حرکت ملی 5.5 میلیون، نمایندگان مستقل طرفدار حزب صلح و دموکراسی (حزب کوردها) 2.8 میلیون. حزب عدالت و توسعه اردوغان توانست 326 کرسی مجلس را تصاحب کند، حزب جمهوری 135 کرسی، حرکت ملی 53 کرسی. نمایندگان مستقل نزدیک به صلح و دموکراسی کوردها تواتنستد علی رغم تمام موانع برای اولین بار 36 نماینده را وارد پارلمان کنند. (این مسئله یک موفقیت بزرگ برای لیبرال ها و چپ های طرفدار حقوق قومیت ها در تورکیه محسوب می شود.)
 شفاف بودن فرآیند انتخابات در تورکیه حیرت آور بود. انتخابات که تمام شد، تقریبا همه نتیجه انتخابات را بلافاصله "توانستند" قبول کنند. از بس که ناظرهای مختلف سر صندوق ها است و انتخابات در معرض دید لحظه به لحظه رسانه ها است، تقلب کلان در انتخابات تورکیه اگر نگوئیم محال بسیار مشکل است. مقایسه کنید وضعیت را با انتخابات مهندسی شده ای که دو سال پیش در ایران رخ داد و  در ان ناظران طرفداران 2 نامزد مخالف را از سر صندوق و محل شمارش اخراج کردند، خیلی هایشان را هفته بعد دستگیر کردند و به هیچ رسانه مستقلی به جز صداسیمای حکومتی خودشان اجازه حضور در محل شمارش آرا را ندادند. خنده یا گریه آور آنکه امروز هم دو کاندیدای معترض به نتایج انتخابات یعنی مهندس محبوب موسوی و شیخ شجاع کروبی به جزم معترض بودن به نتایج ذانتخابات مهندسی شده در حبس و حصر به سر می برند تا دل سلطان خنک شود. آنچه در دو کشور در مورد انتخابات اتفاق می افتد اصلا غیر قابل مقایسه است.


حزب آ. ک.پ یا همان عدالت و توسعه اگر فقط چهار کرسی دیگر کسب می کرد، یعنی به حد نصاب 330 نماینده می رسید، می توانست "بدون جلب نظر احزاب رقیب" تقاضای برگزاری رفراندم برای قانون اساسی جدید کند. ولی الان هم دست حزب عدالت و توسعه برای تغییر قانون اساسی، به شرط به دست آوردن حد اقلی از نظر مطلوب احزاب دیگر، کاملا باز است و احتمالا قانون اساسی جدیدی برای تورکیه در یکی دوسال آینده نوشته شود. شرایط را مقایسه کنید با وضعیت اسف بار ایران که منتقدان حکومت حتی از طرح علنی بازنگری در قانون اساسی خوف دارد، مبادا که به گوشه قبای سلطان بر بخورد. طبق قانون اساسی موجود و متناقض ایران تغییر قانون اساسی را نه احزاب، بلکه شخص ولی فقیه است که باید صلاح بداند. واضح است که چون در شرایط حاضر ایران مهم ترین درخواست دموکراسی خواهان (حتی اصلاح طلبانی مانند آقای خاتمی لااقل ته دلشان!) همین محدود کردن اختیارات بسیار گسترده و خدا گونه ای است که در قانون اساسی موجود برای ولی فقیه تعبیه شده، برخلاف تورکیه که درش تغییر قانون اساسی بسی روتین است، تغییر قانون اساسی در ایران کار حضرت فیل است.
وقتی داشتم تحلیل شبکه های مختلف تلویزیونی تورکیه را در مورد علت پیروزی اردوغان با رای بالا برای بار سوم می دیدم، نظر اکثرشان این بود که اولا از منظر مردم  تورکیه پروژهای کلان اقتصادی اردوغان و محبوبیت و قدرتی که تورکیه در سایه حکومت حزب او در میان کشورهای منطقه ای به دست آورده، عامل اصلی رای بالاست. از دید جهانی و منطقه ای کشورهای اسلامی و عربی امروز به تورکیه ای که درش حزب عدالت و توسعه حاکم است به عنوان مدل نگاه می کنند. باز مقایسه کنید وضعیت را با محبوبیت جمهوری اسلامی در جهان و درمیان کشورهای منطقه با گذشت 22 سال از رهبری مطلقه و مادام العمر آقای خامنه ای. علی رغم ثروت عظیم نفت که ما در ایران بصورت خداداد داریم، امروز هیچ کس حتی اخوان المسلمین به مدل مدیریتی سلطانی آقای خامنه ای که ناکارائی اش را به وضوح در زمینه های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی نشان داده است، به عنوان الگو نگاه نمی کند.  
اردوغان روز یکشنبه پس از اعلام نتایج و در جشن بالکن گفت : "امروز از استانبول تا بوسنی پیروز شده، از ازمیر تا بیروت، از آنکارا تا دمشق، از دیاربکر تا رام الله، نابلس، جنین، کرانه باختری، قدس و غزه پیروز شده، امروز از ترکیه تا خاورمیانه، قفقاز، بالکان و اروپا پیروز شده". این شعار در کشورهای عربی خریدار دارد. باز مقایسه کنید با وضعیت محبوبیت جمهوری اسلامی و رهبری آن که پس از سرکوب و قتل و شکنجه مردمش در جریان انتخابات 2 سال پیش ایران بدون هیچ گونه عذرخواهی، دیگر حنایش رنگی در میان کشورهای مسلمان منطقه ندارد، مردم کشور خودش که پیش کش.
جالب است بدانید یکی از راههائی که تورکیه امروز از طریق آن کشورهای عربی را تحت تاثیر قرار می دهد (که البته لزوما ربطی به حزب عدالت و توسعه ندارد، چون اکثر تلویزیون ها در تورکیه مستقل و خصوصی اند) سریال های تورکی از قبیل سریال "عشق ممنوعه" است. زمانی که سریال عشق ممنوعه حدود 1.5 سال قبل از کانادل د تلویزیون تورکیه پخش می شد، تقریبا رکورد تعداد مخاطب چند سال اخیر سریال های تورکیه را شکست. من از طریق اینترنت به جز چند قسمت اولیه تقریبا تمام 79 قسمت سریال را به زبان تورکی دیدم. بر این اساس مطمئنم اگر "عشق ممنوعه" به فارسی هم دوبله بشود، در ایران هم بسیار طرفدار خواهد شد.  از چندین ماه قبل این سریال به عربی دوبله شده است و بر اساس شنیده ها آنجا هم بسیار پر مخاطب است. ولی سریال عشق ممنوعه به خاطر تابوهائی که در دستگاه صدا و سیمای تحت مدیریت ولایت فقیه در ایران وجود دارد، تقریبا غیر ممکن است بتواند پخش شود. مشکل تنها بعضی صحنه های فیلم نیستند که بتوان با برنامه های کامپیوتری من درآوردی حلش کرد، مضمون اصلی داستان باید سانسور شود. البته مضمون اصلی سریال که ماجرای عاشق شدن جوان خوش سیمائی به نام بهلول و همسر جوان و زیباروی دوم عموی بهلول به نام بیهتر (همان "بهتر" پارسی) به یکدیگر است، در خود تورکیه هم تابو شکنی محسوب می شد و آخرش هم طوری تمام شد که نه سیخ بسوزد نه کباب. قسمت عمده سریال در این هیجان طی می شود که داستان عشق بیهتر و بهلول به هم کی از پره برون خواهد افتاد.... 
با این حال اگر اتفاقات 30 سال اخیر را فاکتور بگیریم ، تورکیه و ایران به نظرم بسیار قابل مقایسه هستند. مثلا برخلاف اعراب که هویت ملی شان با هویت اسلامی شان کاملا یکی است، هم در تورکیه و هم درایران نوعی دوگانگی، از برخی جهات میان هویت ملی و هویت اسلامی وجود دارد. در میان اعراب عربی هم لسان ملی است و هم زبان اسلام، ولی در ایران و تورکیه فارسی یا تورکی زبانی نیستند که قرآن یا متون دینی بدان زبان ها در اصل نوشته شده باشند. این نکته البته بحثی طولانی است که در جای خودش باید بدان بپردازم.

دو نفری که بسیاری ساختارهای جدید و مدرن را برای اولین بار در ایران و تورکیه راه انداختند، یعنی رضا شاه و آتاتورک بنیان گذاران ایران جدید و تورکیه جدید، از بسیاری جهات قابل مقایسه اند. آتاتورک مانند رضا شاه برخورد بسیار سفت و سختی با روحانیت داشت و حتی می توان گفت یک بار برای همیشه لباس روحانیت را در تورکیه عوض کرد، طوری که امروز شخصیت های دینی اصلی تورکیه مانند فتح الله گولن که بسی معروف است، برخلاف آیت الله های ما کت و شلوار می پوشند. شنیده ام امروز دیگر ممنوعیت سابق در مورد لباس روحانیت در تورکیه وجود ندارد، ولی در عمل لباسی که در ایران رایج است، به جز در موارد معدود دیگر کاربرد و محبوبیتی در میان علمای دینی تورکیه و مذهبیون اش ندارد. آتاتورک اگر چه شخصا طرفدار بی حجابی بود و این مسئله را پنهان نمی کرد و سیاست هایش در جهت کم کردن حجاب در جامعه بود، ولی برخوردش با حجاب بسی معقول تر از رضا شاه بوده است. من جائی نشنیده ام آتاتورک از نظامیان خواسته باشد حجاب را از سر زنان با زور بردارند. در جریان همدلی رضا شاه با آلمان در جنگ جهانی دوم، روسها و انگلیسی ها نگذاشتند او سر قدرت بماند. ولی جانشین اتاتورک عصمت اینونو از حزب ج.ه.پ (همان حزب جمهوری مردم یعنی حزبی که امروز رقیب اصلی اردوغان است و آتاتورک بنیانش را گذاشت. آتاتورک قبل از جنگ جهانی دوم در سال 1938 فوت کرد) اگر چه در منابع جدید گفته می شود آتاتورک و عصمت اینونو از سر جهل مانند بسیاری از سیاسیون مذهبی و سکولار کشورهای خاورمیانه آن زمان دلشان تاحدی پیش آلمان ها بوده ، ولی به هر حال اینونو سیاست مدارانه تر از رضا شاه عمل کرد و بهانه دست متفقین نداد تا تورکیه را مانند ایران در جنگ اشغال کنند. با این حال مهم ترین تفاوت آتاتورک و رضا شاه در آن است که آتاتورک بطور انقلابی اعلان جمهوریت کرد، ولی رضا شاه اگر چه موقعیت این کار را داشت، محافظه کارانه و شاید به خاطر ترس از روحانیت برای خودش و خاندانش اعلام پادشاهی کرد. اتفاقی که اگر نمی افتاد شاید در ایران هم وضعیت ما این گونه نبود و گرفتار  سلطنت فقیه نبودیم.

این ور و آن ور خیلی وقت ها در تحلیل های به زبان فارسی می بینم که تحلیل کننده خیال می کند عدالت و توسعه که آمده، یعنی شکست پروژه آتاتورک در تورکیه. این تحلیل اگر چه ممکن است باب طبع اسلامیست های  ایران و سایر جاها باشد، ولی منطبق با واقعیت تورکیه، آن طور که خود تورک ها امور کشورشان را می بینند، نیست. امروز اردوغان می تواند محبوب باشد یا فعالیت کند، چون قبلا اتاتورک با اعلان جمهوریت و جدا کردن نهاد دین از نهاد سیاست، مبانی اصلی لیبرال دموکراسی را (اگرچه نه شکل مطلوبش را) در این کشور بنیان نهاده بود. در تورکیه خیلی از کسانی که با اردوغان رای داده اند به اتاتورک هم علاقه دارند، حتی مذهبی ها و کلا هنوز محبوبیت اتاتورک بسیار بالاست. مسئله ظهور حزب عدالت و توسعه اردوغان را نمی توان بدون دانستن تاریخ سیاسی تورکیه از زمان تشکیل جمهوریت در سال 1923 تا بحال و داستان رقابت میان احزاب محافظه کار (راست مرکزگرا) که جدیدترین شان عدالت و توسعه است با حزب جمهوری مردم (به بنیانگزاری آتاتورک در سال 1923) که حزبی کمالیست با گرایش چپ مرکزگرا است، فهمید. به علاوه مردم تورکیه خاطره بدی از نظر اقتصادی از دولت های ائتلافی در دهه 1990دارند و از این جهت است که به قدرت رسیدن حزبی که بدون ائتلاف می تواند تشکیل دولت دهد، برایشان از نظر ثبات اقتصادی کشور جذاب است. به علاوه بدون تامل در تاریخ انشقاق نوگراهای معترض به حزب اسلامگرای رفاه ارباکان از این حزب (یعنی همان جدا شدن اردوغان از ارباکان و تمییز دادن خودش و گروهش با سیاست های رفاه در سال 1998)، نمی توان ماهیت حزب عدالت و توسعه را در تورکیه کنونی فهمید. چرخش بسیار مهمی در سال 1998 میان اسلامگرایان تورکیه رخ داد، نقطه عطف تشکیل حزب عدالت و توسعه است. بعدا فرصت شد در مورد این مسئله خواهم نوشت.

نکته اخر اینکه بر خلاف آنچه بعضی سکولارهای دو آتشه در ایران یا خود تورکیه هم نوا با اسلامیست های ایران تبلیغ می کنند، تقریبا محال است حزب عدالت و توسعه نظامی مانند نظام عقب افتاده جمهوری اسلامی را بر پایه حاکمیت شریعت و فقها در تورکیه بنا کند. مدل حزب عدالت و توسعه مدل احزاب محافظه کار و دموکرات مسیحی اروپا است. این احزاب اگرچه  محافظه کارند، ولی دموکراتند و سکولاریسم سیاسی را قبول دارند. تمام جذابیت عدالت و توسعه در غرب و در خود تورکیه به آن است که اگرچه حزبی محافظه کار است، ولی طرفدار حاکمیت شریعت و بنیادگرائی از نوع ولایت فقیه یا طالبان نیست. بارها از دوستان تورک شنیده ام که رای مردم تورکیه به اردوغان به آن است که دم از شریعت نزند. اگر اردوغان بخواهد مدلی مانند ایران را پیاده کند، مطمئن باشید مردم تورکیه نه بسیار محکمی به او خواهند گفت و رای حزب او در تورکیه از 49 به 5 درصد می رسد. 49 درصدی که در انتخابات 22 خرداد به عدالت و توسعه رای دادند، به خاطر پیشرفت اقتصادی خوب تورکیه در زمان زمامداری این حزب است. وقتی به تورکیه سفر می کنی حس می کنی مملکت از نظر اقتصادی دارد سریع رشد می کند. کسی به خاطر بنیادگرائی مدل آقای خامنه ای به عدالت و توسعه رای نمی دهد.

پی نوشت: یکی از دوستان گفته بود چرا بجای ترکیه می نویسی تورکیه و من جواب دادم برای اعتراض به این جک های مزخرفی و نفرت انگیزی که به نام ترک در ایران ساخته اند. کسانی که این جک ها را ساخته اند و می سازند اصلا متوجه نیستند دارند با آتش بازی می کنند و وحدت ایران را به خطر می اندازند. قیام مردم تبریز 5 سال پیش نمونه اش. خوب من هم چون بار کلمه "ترک" در زبان فارسی به خاطر همین جک ای نژادگرایانه منفی شده، ترجیح می دهم از کلمه "تورک" استفاده کنم که خطابی است که خود این قوم در مورد خودشان به کار می برند. البته که این مسئله انتخابی است و ممکن است کسی کلمه ترک با بپسندد. وقتی خود ترک ها به خوشان می گویند تورک، چرا من که خودم از طرف پدری تورکم، خطابی را که خود ترک ها در مور خودشان بکار می برند بکار نبرم؟ با نوشتن تورک بجای ترک من می خواهم اعتراض کنم به برساخته تاریخی ملیت گرائی ایرانی از نوعی که اقوام را تحقیر می کند. معتقدم ما باید به سمت نوعی فدرالیسم (البته فدرالیسمی بیشتر شبیه مدل آمریکا با عناصری از مدل کانادا) و به رسمیت شناخته شده زبان های محلی در مناطق مختلف ایران، در کنار زبان پارسی، پیش برویم، در عین اینکه منتقد و مخالف جدی هر نوع جدائی طلبی از ایران تحت لواهائی از قبیل آذربایجان جنوبی هستم. خدا رحمت کند عزت الله سحابی را که همیشه می گفت تمامیت ارضی ایران بسیار مهم است.

۱۱ نظر:

  1. میثم جان یک بار قبل تر که با هم بحث کرده بودیم، رضاخان اتفاقا از هواداران اعلام جمهوری بود. با همان سواد نداشته اش فهمیده بود که به مانند گفته تقی زاده، می بایست از فرق سر تا نوک پا فرنگی شد. برای همین در بخش حاکمیتی هم، سنگ جمهوری را برداشت که فریاد وااسلاما از قم و نجف بلند شد. بفرما اینهم یک سند
    http://tarikhirani.ir/fa/files/24/bodyView/10/%D8%BA%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%A7%D9%86:%E2%80%8C.%D9%85%D8%AE%D8%A7%D9%84%D9%81%D8%AA.%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B3.%D8%A8%D8%A7.%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1%DB%8C%E2%80%8C.%D8%B1%D8%B6%D8%A7%D8%AE%D8%A7%D9%86%DB%8C.%D8%AF%D9%84%DB%8C%D9%84.%D8%AF%DB%8C%D9%86%DB%8C.%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA.html

    لطف می کنی اگر این نوشته را تصحیح کنی تا با واقعیت تاریخی منطبق باشد. آنچه مانع رسیدن ایران از مشروطه سلطنتی به جمهوری تصنعی شد، اسلام و روحانیت اش بود، نه تنگ نظری رضا خان.
    موفق باشی

    پاسخحذف
  2. سلام
    حزب ب.د.پ با چه محدودیتی هایی مواجه بود؟ من تا جایی که می دانم همه ی مطالبات کوردها را مطرح کردند در انتخابات. از خودمختاری تا تشکیل قوای مسلح کوردی و آزادی اوجالان تروریست. با سرکرده های پ.ک.ک به راحتی دیدار می کنند. اوجالان را تقدیر میکنند و ...

    در ضمن حالا که به درستی صورت صحبح نام ملیت ها و اشخاص را مینویسید نام مرحوم اربکان را به ارباکان و عصمت اینونی را به عصمت اینونو تغییر دهید :)

    پاسخحذف
  3. سلام
    با قریب به اتفاق حرفاتون موافقم
    اما به نظرم میرسه یه دلیل مهم اشغال ایران کمک متفقین به روسیه از طریق خاک ایران بود و آلمان هم یه بهانه بود
    ضمن اینکه ما یه فرصت برای جمهوری شدن داشتیم که هم از جانب مراجع به خاطر ترس از کمونیست شدن ایران و هم از جانب سکولار ها (شاید به خاطر ترس از تجزیه ایران) مورد مخالفت قرار گرفت
    به گمانم رضا خان هم داشت راه اتا تورک را می رفت. اما قدرت مرجعیت شیعه در ایران (شاید بر خلاف روحانیون سنی ترک عثمانی) جلوی اهدافش رو گرفت و البته موقعت خاص ایران در جنگ دوم جهانی

    پاسخحذف
  4. دانیال: قدری تصحیح کردم قسمت مربوط به رضاشاه را به خاطر تو دانیال عزیز. لینک مصاحبه با غرویان هم جالب و بود و باعث استفاده شد.
    شهریار: نام های تورکی را بر اساس تذکر درست و بجای شما تصحیح کردم. اما در مورد ب.د.پ، تورکیه اگر چه قدم های مثبتی در مورد حقوق کوردها در سالهای اخیر برداشته، هنوز با شرایط آرمانی فاصله بسیار دارد. تورکیه از جهات برخورد مناسب با حقوق اقلیت ها تنها چند قدم از ایران جلوتر است نه بیشتر. مثلا همین شرط حداقل ده درصد آرا (barac10%)را در نظر بگیرید که اگر نبود کاندیداهای ب.د.پ مجبور نبودند به نام مستقل ثبت نام کنند و شاید حتی نمایندگان بیشتری را می توانستند وارد مجلس کنم. من با اکثر دوستان کورد تورکیه در مورد حقوق کوردها صحبت کرده، و لیبرال ها از میان خود تورک ها، معتقدند تورکیه هنوز برخودش با مسئله کورها کاملا لیبرال نیست. مثلا همین اردوغان متاسفانه در انتخابات اخیر همش چماق پ.ک.ک را سر ب.د.پ و بقیه مخالفین علم کرده بود و نگرانی از ترور و تجزیه طلبی را مکرر در سخنانش به عنوان تاتکتیک انتخاباتی برای جذب آرا ملی گرایان تورک تکرار می کرد.

    سجاد: ممنون از نکته هائی که علاوه کردید در مورد علل برکناری رضاشاه. در هر صورت شانس هم فاکتوری است در تاریخ سیاسی و ایرانی ها در تاریخ معاصر شانس اصلامتناسب با مرادشان عمل نکرده. منطورم بدشانسی داشتن روحانیتی محافظه کار و مداخله ضددمورکاسی قدرت های بزرگ و سود استفاده بخش ضد دموکراسی روحانیت (یعنی متاسفانه اکثریت آن) از این مسئله.

    پاسخحذف
  5. به شهریار:
    ممنون از کامنت:) نمی دانم چرا کامنتی که دوباره گذاشتید پاک شده، ولی اینجا نظرم را می نویسم. بحث جالب و مفیدی است:

    من چون از هیچ ملیت گرائی ای بطور ویژه دفاع نمی کنم، به عبارت دیگر چون به ملیت های تورک و پارسی و کورد به یک اندازه علاقه دارم (نوعی نگاه جهان شهری درعین احترام به هویت های منطقه ای)، خیلی موافق نیستم با تحلیل تان در مورد جریان پ.ک.ک و لو آنکه هر گونه ترور را شدیدا رد می کنم. خود تورک ها می گویند شاید اگر جریان عبدالله اوجالان نبود هرگز مسئله ملیت کورد در تورکیه جدی گرفته نمی شد. در مورد باراج (حداقل 10 درصد) هم به نظرم اینکه این قانون برای همه است توجیه نمی شود و عملا احزاب اکثریت و قدرتمندتر با استفاده از این قانون حق احزاب ضعیف تر مانند ب.د.پ را خواهند خورد.

    در مورد انتخاب پارسی یا فارسی هم من پارسی را ترجیح می دهم. پارس ها همان قدر ارتباط با تمدن پارسی دارند به نظرم که تورک ها با تمدن باستانی تورکی. یعنی اگر انتظار داشته باشم پارسی یا تورکی به شکل خالص (اگر خالص معنا و ارزشی داشته باشد) 2000 سال قبل بیابیم، البته نه پارسی معنا دارد، نه تورکی و نه بسیاری دیگر از قومیت ها و ملیت های جهان که در طول تاریخ دوهزارساله اخیر بسیاری ازدواج ها با هم کرده اند و آمیخته شده اند.

    من پارسی را با همان منطق تورک و ترک بر فارسی ترجیح می دهم. واضح است تبدیل پ به ف بر اساس ساخت زبان عربی صورت گرفته که در آن ف وجود ندارد. البته من با اینکه تورکی خودش را ترک و پارسی خودش را فارس بخواند هیچ مشکلی ندارم و این مسئله کاملا فردی و انتخابی و سلیقه ای است به نظرم. منتظر کامنت هایتان و تبادل نظر بیشتر هستم:)

    پاسخحذف
  6. ممنون. با قسمت اول کامنت تان موافقم و کاملا درست است باید عامل اتحادیه اروپا و عوامل دیگر را هم در نظر گرفت.

    اما اجازه بدهید باز با نظرتان در مورد زبان پارسی/فارسی موافق نباشم. اگر بخواهیم استدلال شما مبنی بر آمیختگی زبان پارسی پس از اسلام با زبانهای دیگر به خصوص عربی و مقداری سغدی و بقیه را ملاک این بگیریم که فارسی امروز ربطی به پارسی باستان ندارد، همین گونه می شود استدلال کرد تورکی امروز ربطی به تورکی تورکان آسیای میانه که از شرق چین تا تورکمنستان گسترده است ندارد، چون فراوان درش لغات عربی و فارسی یافت می شود، که به نظرم سخنی بی ربط است. شما بهتر از من می دانید که به خاطر میراث دوران سلجوقی که به عثمانی رسید و عوامل دیگر بسیاری از لغات فارسی وارد زبان تورکی (به خصوص تورکی عثمانی) شده اند که در زبان روزمره هم بسیاری شان را به کار می بریم. شما اگر سری به کتابخانه سولیمان قانونی در استانبول بزنید، کنار مسجد سلمانیه، خواهید دید بسیاری کتب فارسی و عربی در کتابخانه عثمانی ها وجود داشته و اصولا فارسی یکی از سخ زبان دربار تورکان عثمانی بوده است. اکثر لغات عربی موجود در تورکی امروز ابتدا در زمان ورود اسلام به ایران وارد پارسی شده اند و سپس از فارسی وارد تورکی،به خصوص تورکی سلجوقی و عثمانی، وقتی تورک ها اسلام آوردند. این مسئله با دقت در ترکیب لغات عربی موجود در زبان تورکی امروز چندان مشکل نیست تائیدش. به هر حال تاجائی که من می دانم هیچ زبان شناس منصفی نمی گوید زبان پارسی امروز (یعنی پارسی بعد از اسلام) ربطی به زبان پارسی پیش از اسلام ندارد. مگر اعراب که ایران آمدند نسل کشی کردند که زبان پارسی پیش از اسلام نابود شده باشد و اثری از آن در فارسی امروز نباشد؟ متن زیر برگرفته از مدخل تورکی عثمانی ویکی پدیا است و شاهد ادعای بنده در مورد ورود لغات عربی ابتدا به فارسی و از طریق فارسی به تورکی عثمانی: http://en.wikipedia.org/wiki/Ottoman_Turkish_language

    "As in most other Turkic languages of Islamic communities, initially the Arabic borrowings were not the result of a direct exposure of Ottoman Turkish to Arabic, a fact that is evidenced by the typically Persian phonological mutation of the words of Arabic origin.[2][3][4] The conservation of archaic phonological features of the Arabic borrowings furthermore suggests that Arabic-incorporated Persian was absorbed into pre-Ottoman Turkic at an early stage, when the speakers were still located to the northeast of Persia, prior to the westward migration of the Islamic Turkic tribes. An additional argument for this is that Ottoman Turkish shares the Persian character of its Arabic borrowings with other Turkic languages that had even less interaction with Arabic, such as Tatar and Uygur.

    In a social and pragmatic sense, there were (at least) three variants of Ottoman Turkish:

    Fasih Türkçe (Eloquent Turkish): the language of poetry and administration, Ottoman Turkish in its strict sense;
    Orta Türkçe (Middle Turkish): the language of higher classes and trade;
    Kaba Türkçe (Rough Turkish): the language of lower classes.

    A person would use each of the varieties above for different purposes. For example, a scribe would use the Arabic asel (عسل) to refer to honey when writing a document, but would use the native Turkish word bal when buying it".

    ممنون از بحثی که مطرح کردید.

    پاسخحذف
  7. ظاهرا همه کامنتهای من به طور اتفاقی پاک می شوند! چه کامنتها منشتر شوند و چه نه مرتبط با پست آخرتان باید بگویم بحث و گفتگو ذاتا و فی نفسه می تواند مفید باشد منتها به شرطها و شروطها.
    کسانی که در پست اخیرتان به کامنتها و نظراتشان اشاره کرده اید کمترین نشانه ای از عدم جزمیت و تهمت زنی و برچسب زنی و توهین ندارند. شرط میبندم خود ایشان یک صدم این جزمیتشان درباره زبان فارسی و وضعیت ملل ساکن در ایران را از مذهبی ها و تحجر آنها در موضوعات مذهبی ببینند عالم و آدم را به هم می دوزند.
    بحث و گفتگو با این گروه از ایرانیان کمترین فایده ای ندارد.
    موفق باشید

    پاسخحذف
  8. زبان پارسی آمیخته است؟ ترکی ناب است؟
    پس یه نگاه به این ترکی بندازید. شما به واژگان زیر که از صفحه ی نخست دانشنامه ویکیپدیای ترکی آذربایجانی برداشتم توجه بفرمایید. اینها رو از یک مقاله خاص برنداشتم که حرف و حدیث توش باشه! بلکه همون صفحه ی نخست در منو ها و تیترها دیده می شود. اینها فقط بخشی از وام-واژه ها در این صفحه است:
    فارسی:
    Hamı (همه) - Həftə (هفته) - Namizəd (نامزد) -Digər (دیگر) -Anbar ( انبار) -xoş (خوش) -Kömək (کمک) -dəftəri (دفتر)
    لاتین:
    media (مدیا – رسانه) - Koordinasiya (هماهنگی) - ensiklopediya (انسایکلوپدیا- دانشنامه) - Variant (نسخه- واریانت) - prinsip (احتمالا اصول و سیاست) - Fondunun (بنیاد- فوند) - Texnologiya (تخنولوژی) - Kateqoriyalar ( دسته بندی ها) - Biologiya (بیولوژی- زیست شناسی) - Coğrafiya (جغرافیا) -
    عربی:
    təlimat (تعلمیات) - Növ (نوع – گونه) -dərs (درس) -Kitab (کتاب) - Maddi (مادی) - şəkil (شکل) - mərkəz (مرکز) - Lüğət (لغت – ویکی واژه) - xəbər (خبر) - Hazırda (هم اکنون – در حال حاضر) - məqalə (مقاله) - Mövcud (موجود) - səhifə (صفحه) - istifadə (استفاده) - Tarix (تاریخ) - Fəlsəfə (فلسفه) - Ədəbiyyat (ادبیات) - Memarlıq (معماری) - Tibb (طب - پزشکی) - Daxil ol (داخل شو) - Hesab yarat (حساب باز کن) - Müzakirə (مذاکره) - Mənbəyə (منبع) - İxtiyari (اختیاری) - hadisələr (حادثه ها) - sandığı (صندوق) - Xüsusi (خصوصی) - Daimi (دایمی) - istinad et ( استناد کن) - Mədəniyyət (مدنیت) - İctimaiyyət (اجتماعیات) - Elm (علم) - layihələri (لایحه ها) - Mətn (متن) - tətbiq (تطبیق) - Ətraflı (اطرافی) - məlumat (معلومات) - şərt (شرط) - əlavə (علاوه) - Vikipediya haqqında ( درحق (در باره ی)ویکی ) - İmtina (امتناع) –

    این در حالیست که با خواندن این ویکی کاملا محسوس است که نویسنگان به عمد می کوشند از واژگان پارسی استفاده نکنند! مثل تغییر زورکی diger به basqa

    پاسخحذف
  9. ناشناس:
    من درباره ی زبان پارسی چنین حرفی نزدم. زبان فارسی زبانی آمیخته از زبانهای عربی و سغدی و خوارزمی و راجی و تورکی و ... است که ارتباطبی با زبان پارسی ندارد.
    من گفتم تورکی ناب است؟
    اولا هیچ زبان نابی نداریم و هر کس این دروغ شاخدار را گفته هم خودش و هم مخاطبینش را گول می زند.
    دوما شما توی یک متن فارسی روزنامه ای حداقل با 70 80 درصد کلمه های عربی و لاتین و .. مواجه می شوید که این چیز بدی هم نیست.
    سوما از کلمه هایی که نوشته اید همه (قامو) و کمک (کؤمک) تورکی ناب هستند. کلمات دیگر هم غالبا معادل تورکی دارند ..
    چهارما در ویکی پدیای تورکی آزربایجانی همانطور که ناخواسته نشان داده اید این موضوع را، به غلط یه به درستی برخلاف ویکی پدیای -پراشتباهِ- فارسی اصراری بر استفاده از کلمات ناب تورکی وجود ندارد که بالعکس از آن دوری هم جسته می شود. این خودش یک بحث جداگانه می طلبد.
    باشقا هم یک کلمه ی تورکی ست که برخلاف آزربایجان جنوبی -که به مرور زمان و در اثر عدم آموزش آکادمیک زبان تورکی در ایران و .. مثل هزاران کلمه ی دگر تورکی که تا چند دهه و حتی چند سال پیش مورد کاربرد و استفاده ی عموم بوده اند فراموش شده است- در همه ی کشورهای تورکی زبان مورد استفاده قرار می گیرد.

    پاسخحذف
  10. 1- بنده خودم ترکم! شما "قامو" رو از کجا آوردی؟ من تاحالا نشنیدم! ترکای طرف ما به "همه" میگن "هامه"! که خود "همه" هم فارسیه.


    2- "باشقا" در ویکی استانبولی هم "دیگر" است. این را هم فارس ها تحمیل کرده اند یا آموزش نبوده است؟!! الان برید ویکی ترکی استانبولی رو ببینید. (diger diller)

    پاسخحذف
  11. ناشناس
    پس به تعبیر ما "اوخومامیش موللا" شده اید! این قاطعیت در صدور حکم را من در بزرگان زبان و ادبیات هم ندیده ام، شما که حتی حتی "قامو" را نشنیده اید چه طور به این راحتی درباره ی زبان حکم صادر می کنید؟

    ائی ساچین فیکری قامو سئودالارین افسانه‌سی
    اولماسین باشیم‌دان اکسیک سروقدین سایه‌سی

    درباره ی باشقا و و دیگر و یک بار جواب دادم. العاقل یکفی بالاشاره

    پاسخحذف