۱۳۹۰ تیر ۲, پنجشنبه

جنبش قومیت ها و لیبرالیسم

به نوبه خودم ویدئوی بالا را تهیه کردم، البته به زبان تورکی، تا همبستگی خودم را با 12 زندانی سیاسی که اعتصاب غذا کرده اند بیان کنم و همین طور فعالان سیاسی آذربایجان را مورد خطاب قرار دهم.

در ویدئو - برای دوستانی که تورکی نمی دانند ترجمه می کنم- گفته ام جنبش سبز متعلق به تنها فارس ها نیست، بلکه متعلق به تمام اقوام است و اشتباه است اینکه ما تورک ها فکر کنیم این جنبش فقط مال تهرانی ها است . نباید خود را کنار بکشیم. 12 زندانی سیاسی اعتصاب کننده متعلق به تمام ایرانند و نه تنها فارس ها. متاسفانه در این ویدئو فرصت نشد بگویم معتقدم جنبش سبز باید این مطالبه را در شعارهای خود قرار دهد که در مدارس ابتدائی یا راهنمائی مناطق قومیتی، در کنار زبان فارسی که زبان اصلی و وحدت بخش کشور باقی خواهد ماند، یکی دو ساعت در هفته هم خواندن و نوشتن به زبان آن مناطق (تورکی در آذربایجان مثلا) به کودکان یاد داده شود. این البته کف مطالبات قومیت هاست و نه سقف آن. جنبش سبز در مورد حقوق قومیت ها متاسفانه تا به امروز بسیار ضعیف عمل کرده است. به علاوه بسیاری از روشنفکران و فعالان سیاسی ما متاسفانه به کشتاری که در تبریز در سال 1385 در جریان حرکت اعتراضی مردم شکل گرفت، متاسفانه تا همین امروز واکنش درخوری صورت نداده است که این به نظرم خودش نمود بارزی از تهران محوری جامعه سیاسی و روشنفکری فارس زبان ماست.

این روزها مسئله قومیت ها، به خصوص جریانی که ذیل هواداران تیم  تراختور شکل گرفته است، ذهن مرا بسیار به خود مشغول داشته است. مدتی وقت صرف می کنم تا نوشته های هر دو طرف درگیر - در میان فارس ها و تورک ها- را بخوانم. دوستان فعال آذربایجان البته جایشان بر فرق سر ما، ولی باید اعتراف کنم نظرات آن دسته از دوستان را که زبان فارسی را تحقیر می کنند، در مورد زبان فارسی به اشتباه تاریخ سازی می کنند، با تکیه بر آثار امثال محمد تقی زهتابی و دیگران که من از نظر علمی آنها را قدیمی و جهت دار و نه چندان معتبر می دانم، می خواهند بگویند تمام دنیای قدیم از چین تا بالکان تورک بوده، اصلا باب طبعم نیست. اینکه با بازتولید جریانی شبیه به جریان حزب دموکرات آذربایجان در دوران پیشه وری در آذربایجان،سودای جدائی از ایران را داشته باشیم، سر سوزنی برای من جذاب نیست و به نظرم بر اساس ایده یک مدینه فاضله تخیلی بنا شده است.

من طرفدار لیبرالیسم ام ولی ملی گرائی فعالان تورک دوره پیشه وری را اصلا لیبرال نمی دانم. دلیلش هم خیلی واضح است: پیشه وری و جریان او متعلق به دوران جنگ جهانی دوم است، همان زمان که هنوز سایه ملی گرائی هیتلری و موسولینی و استالینی بر تمام جهان سایه افکنده بود و ملی گرائی های منطقه ای آن زمان، چه فارس و چه تورک و چه عرب، چه پان ایرانیست و چه پان تورکیست و چه بعثی، ار تاثیر فاشیسم و نازیسم و استالینیسم مصون نبوده اند. اصولا سیاست ها و نظریه های ملی گرائی لیبرال که من معتقد بدانم تماما از دوران جنگ جهانی دوم به بعد و در واکنشی به مصائب و قتل عام های نژادی دوران جنگ جهانی اول و دوم شکل گرفتند. این نظریه ها متاسفانه به ایران وارد نشده اند و در زبان و ضمیر فعالان قومیتی ما جائی ندارند. به زبان دیگر ما باید بسیار فرهنگ سازی کنیم تا ملی گرائی لیبرال بجای ملی گرائی های کلاسیک و نژادگرای قرن نوزدهی در ذهن و روان فعالان قومیت های ایرانی ما از فارس گرفته تا تورک و عرب و بلوچ بنشیند. از متاخرترین این نظریه ها نظریه چندفرهنگی گرائی لیبرال ویل کیملیکا است که در چارچوب لیبرالیسم از نوعی فدرالیسم دفاع می کند. دیوید میلر را هم از یاد نبرید.

از طرف دیگر من سخت منتقد ملی گرائی پان ایرانیستی هستم. معتقدم مفهوم این آقایان/خانم ها از ملیت هم مانند پان تورک ها کاملاجنگ جهانی دومی است. در ذهنیت این آقایان/خانم ها در تاریخ ایران جائی برای اقوام غیر فارس نیست. تورکها، به عنوان مثال، یا در تاریخ نویسی این آقایان غایب اند، یا اگر هم حاضرند اجنبی و بیگانه و خارجی و مهاجم و خونخوار محسوب می شوند (لغات زشتی چون ترک تازی را به یاد بیاورید) از همه بدتر در این میان تئوری های روشنفکرانه ای است که بصورتی نژادگرا یکی از علل اصلی عقب ماندگی ایران را ورود ترکان یا حاکمیت پادشاهی های تورکی بر ایران از قبیل سلجوقی و غزنوی می داند. یکی نیست به این آقایان بگوید که عزیز من، اگر قرار بود بدون مهاجرت تورکان ایران پیشرفته و مدرن باشد، چرا در میان کشورهای اسلامی تورکیه که از قضا اکثر نفوس اش تورک اند بهترین کارنامه را در زمینه هائی از قبیل دموکراسی، لائیسیته به معنای خروج شریعت از حوزه قوانین قضائی، و پیشرفت اقتصادی و رابطه با دنیای جدید دارد؟ اگر تورک ها واقعا این قدر فرهنگ شان به قول شما متنازل بوده که باعث عقب ماندگی ایران شده اند، چرا تورکیه را این قدر جلوتر از شما پیش برده اند؟ معلوم است که البته این استدلال شما واهی است و نشان از فرافکنی در تحلیل علل توسعه نیافتگی ایران دارد.

به قول دوست فاضلی که او هم شاگرد کیملیکاست، نیاز اساسی امروز ما در باب ملی گرائی لیبرالیسم است و اینکه قومیت ها ما چه تورک و چه فارس یاد بگیرند خواسته های خودشان را در چارچوب لیبرال، و نه فاشیستی از نوع جنگ جهانی دوم، مطرح کنند و پیش ببرند. جریانات اخیر آذربایجان هرقدر نقطه ضعف داشته باشند که من معتقدم دارد، این نقطه قوت را دارد که ملی گرایان ایران گرا و فارس گرای ما را از خواب خرگوشی ندیدن قومیت های دیگر، و فقط دیدن خود و خود را مرکز جهان و عالم و آدم پنداشتن، بیدار کند و به  یادشان بیاورد چقدر ساختن جک های قومیتی و به سخره گرفتن زبان و فرهنگ و لهجه دیگران، زشت و خطرناک و مهیب است.

امیدوارم 12 شیر در بند اعتصاب غذا کننده هرچه زودتر از بند سلطان ولی فقیه رها شوند و همه ایرانیان هم از هر قومیتی چه فارس و چه تورک و کورد و عرب طعم آزادی در بهره گیری از حقوق زبانی خودشان در سایه قهرمانی این دلاوران دربند بچشند. امیدوارم هدی صابر آخرین زندانی باشد که از اعتصاب غذا فوت می کند که اگر غیر از این شود، خون مظلوم دامان ولی جائر را خواهد گرفت.


۸ نظر:

  1. سلام
    خیلی نوشتم ولی به دلایلی نمیفرستم کامنت طولانیم رو. امیدوارم بعدا بتونم توی یک وبلاگ، منسجمتر بنویسم.
    http://azdemokrasi.wordpress.com/2010/03/30/our-princples-and-green-movement/

    پاسخحذف
  2. شهریار عزیز این بیانیه که برایم لینک اش را فرستادی بسیار جالب است و خواندنش امیدوار کننده، چون لحن اش با لحن برخی که خودشان را منتسب به حرکت آذربایجان می کنند و انسان شرمش می آید آنها را ازخود بداند، مانند صفحه نژادپرستانه "ایت فارس" زمین تا آسمان متفاوت است. با اکثر بند های بیانیه موافقم، اگرچه در مورد یکی دو بند آن حرف دارم. به نظرم آنچه مهم است آن است که لیبرال های حرکن آذربایجان مانند شما، حساب شان را از فاشیست هائی که در این حرکت رخنه کرده اند و سطح سواد و اطلاعاتشان پائین است و آذربایجان مطلوب شان آذربایجانی است که در آن هیچ فارس و ارمنی و آسوری نتواند سر آسوده بر بالین بگذارد، جداکنند. اگر لیبرال های شما از فاشیست های تورک خودشان را جدا کنند، این طرف هم می شود فشار آورد (اتفاقی که دارد البته بخود می افتد) تا لیبرال های فارس حساب شان را از فاشیست های پان ایرانیست جدا کنند. آن وقت این دو گروه لیبرال تورک (یکی در جنبش آذربایجان) و فارس (در جنبش سبز) می توانند متحد شوند برای آزادی برای تمام ایران، دفرمولی که در آن حقوق زبانی قومیت ها هم رعایت می شود. در عین حال این دو گروه متحد می توانند و باید با فاشیسم در هر دو گروه فارس و تورک بجنگند و نگذارند فاشیست ها پرچم دموکراسی خواهی را با دروغ و تزویر به دست بگیرند.

    باز هم برایمان بنویس. کاش کامنت طولانی ات را هم پست کنی. می توانی هم آنرا به نیکوماخوس ایمیل کنی تا خودم ببینم. خوشحال خواهم شد.

    پاسخحذف
  3. میثم جان نکته های خوبی بود که البته از نگر من بخشی از آن درست نبود که بدان اشاره می کنم: واژه ترک تازی برساخت تازه و برخاسته از پان ایرانیسم و..نیست که به دوران یورش های تیمور و اینها بر می گردد و برخاسته از شیوه های یورشی ایشان(کشتار و غارت و..) بوده است. البته امروزه دیگر شرایط تغییر کرده و اینگونه واژه ها بهتر است از فرهنگ مردمان پاک شود همانگونه که واژه های مردسالار و... باید کنار گذاشته شوند.(این را گفتم چون تو بحث این واژه را در کنار ایرانگرایی اینها آوردی و ناخودآگاه انگار این واژه برساختی مدرن و پان ایرانیستی است.)دیگر آنکه نظریه اینکه ترکان مایه پسرفتگی ایران شده اند جستاری پیونددار(مرتبط) با دوران جدید نیست که بگویی پس چرا ترکیه جلو رفته است که پیونددار با سده چهار هجری و شکوفایی دوره اسلامی و پسرفتگی پس از آن است. از نگر تاریخی نخستین کسی که ورود ترکان را مایه خشک اندیشی و نابودی شهرمندی(مدنیت) ایرانی دانست و نگرشش نیز بسیار در میان آکادمیسین ها جا باز کرده است و شواهد بسیاری برایش هست فرای ایران شناس امریکایی است نه پان ایرانیست ها و... به نگر تو به هیچ کس نباید جستارهای تاریخی را بگوید؟ اینکه کسی بگوید ترکان مایه نابودی و گسست شهرمندی ایرانی در سده 4 هجری به بعد بوده اند پیوندی با اکنون ندارد که بگویی پس چرا ترکیه چینین و چنان شده است. به نگرت چرا عثمانی نیز زبان فارسی را برای امور رسمی برگزید؟ به دلیل ساده شهرمندی ایرانی هنگام ورود ترکان، ادبیات پیشینه دار، گونه ای از ناسیونالیسم فارسی-ایرانی حتا پیشا اسلامی و... به نگرم اما این جستارهای تاریخی باید به جای خود بررسی شود و نمی توان از نگر دانشیک انگ پان ایرانی و..به آن زد اما حقوق شهروندی و لیبرالیسم فرهنگی و..درست است اما نایشگر(نافی) جستارهای تاریخی و شواهد آن نیست. سخن تو درباره ترکیه و ایران بدان می ماند که بگویی اگر یونان کهن پیشرفته بوده پس چرا اکنون نیست پس ترکان از یونانیان پیشرفته تر بوده اند. سخنی که نادرست است. هر جستار تاریخی را باید در زمان خود در نگر داشت. نظریه فرای درباره ورود ترکان و نابودی شهرمندی ایران شواهد بسیار دارد اما این هم درست است که ترکان و تبریز مایه خوبی های بسیار در دو سده گشذته در ایران بوده اند. از یکسو قاجار ترکمن را داریم با همه نادانی . ناتوانی و از یکسو کسانی از همین قاجارها داریم چون مصدق . از یکسو رضا شاه را داریم که دست کم نیمه ترک بوده و خدمتهای بسیار کرده با همه دیکتاتوری اش و از یکسو .... اما همه اینها به کنار لیبرالیسم فرهنگی چندفرهنگی کیملیکا درست می نمایدو پیوندی با نایش(نفی) جستارهای تاریخی ندارد و جستارهای تاریخی نیز نایشگر حقوق شهروندی و زبانی نیست.حقوق شهروندی جدا از رخدادهای سده های پیشین باید بزرگ داشته شود و جستار تاریخی هم سر جای خود بررسی شود. سپاس از گشودن چنین جستارهای ارزشمندی

    پاسخحذف
  4. سلام
    متاسفانه کامنت رو پاک کردم. اگر خدا بخواد دو سه روز آینده مینویسم.
    ولی الان فقط یک سوال. چرا تورکی استانبولی؟
    ارادتمند

    پاسخحذف
  5. من چون ارتباطم با تورکی استانبولی از طریق تلویزیون و دیدن اخبار و غیره مقداری بیشتر است، به لهجه استانبولی عادت کرده ام. ولی در هر صورت نقدت وارد است شهریار:)

    منتظر کامنت ات هستم. راستی با ابن آقای ابوذر آذران شما از نزدیک آشنا هستی؟ بدم نمی آید با ایشان هم اگر وبلاگی دارد بیشتر آشنا شویم...خودت هم اگر در فیس بوک هستی با ایمیل فیس بوکت اگر توانستی به نیکوماخوس ایمیل کن تا آنجا ادت کنم.

    قربانت

    پاسخحذف
  6. ناشناس: ارادت، مثل همیشه استفاده کردیم از کامنت تحلیلی ات و همفکری:) البته من در مورد استدلال فرای هنوز بحث دارم. شاید بعدا در موردش نوشتم.من معتقدم تحلیلی که می گوید وضعیت ایران پس از ورود تورکان افول کرد جهت دار است و بر اساس ایده دولت-ملت فارسی/ایرانشهری نوشته شده است. چنگیز خان مغول را الان برخی در تاریخ گونه ای دیگر می خوانندش، تورکان گه جای خود دارند صد البته. مگر نه این که این پاسخ که ایران با ورود تورکان عقب ماند، در پاسخ به علل موفق نبودن ایران در پروژه مدرنیته/علل عقب ماندگی ایران، داده می شود؟ من معتقدم مسئله مدرنیته را باید بر اساس عوامل خیلی متاخرتر بررسی کرد و رفتن به آن دورها، یعنی زمانی از قبیل 10 یا 14 قرن پیش، مانند کاری که سید جواد طباطبائی می کند یا کسانی که می گویند با آمدن اعراب ما عقب ماندیم، ما را به بیراهه می برد.

    پاسخحذف
  7. من همیشه معتقد بودم و هستم که بهترین نوع حکومت برای کشوری چند ملیتی مثل ایران، یک حکومت فدرال. در حقیقت ایرانیان اولین کسانی‌ بودند که حکومت فدرال را تجربه کردن که سندش هم در فرمان کورش موجود هست. نمونهٔ یک حکومت فدرال موفق را می‌توان در کشور کانادا پیدا کرد.

    اگر در ایران هم چنین حکومتی راه اندازی بشه، مردم استانهای مختلف نه تنها میتونند به زبان محلیشون تحصیل و تدریس بکنند، بلکه میتونند قوانین متناسب با مناسبت قومیشون داشته باشند.

    البته همه باید بر یک زبان رسمی‌ برای مکاتبات اداری و ارتباطت بین استانی توافق کنند.

    به این طریق، زبانها و فرهنگهای محلی زنده و پویا باقی‌ می‌مونند در حالی‌ که تمامیت ارضی کشور هم حفظ می‌شه.

    به امید ایرانی‌ آزاد و آباد که تمام قومیتها در اون آزادانه به پیشرفت کشور کمک میکنند بدون اینکه نگران آیندهٔ قومی خودشون باشند.

    به امید داشتن ایران فدرال.

    پاسخحذف
  8. میثم جان جستار پسرفتگی ایران با یورش ترکان می تواند تنها از نگر تاریخی بررسی شود و نیز می تواند آنگونه که برخی داوگرند(مدعی ند) در پیوند با نابودی سرچشمه های گونه ای مدرنیته بومی در ایران آن دوران.من نمی دانم فرای آن را در چه زمینه ای بررسی کرده است. موشکافانه به او نپرداخته ام و تنها همین نگاه کلی اش را می دانم و می دانم که تا اندازه ای جا باز کرده است در میان ایران شناسان.به نگرم مورد ایران باید تا اندازه ای در پیوند با دیگر کشورهای اسلامی و افول شهرمندی دوران اسلامی بررسیده شود چرا که نه تنها در بخش خاوری(حوزه ایرانی) که در بخش باختری(مراکش و شمال افریقا) نیز افول کردند.به چشم داشت بررسی ات از فرای هستم که البته نیازمند کار سنگینی می باشد. به هر حال به نگرم ما برای پذیرش حقوق شهروندی و..باید جستار تاریخی را با حقوق شهروندی امروز دو زمینه جداگانه بدانیم وگرنه همواره در این ستیز اندیشگی می مانیم.اینکه در آن دوران چه شده جستاری پیونددار با تاریخ است و حقوق شهروندی جستاری برای امروز مگر آنکه این دو در زمینه ای پیونددار شوند. برای نمونه به نگرم در جستار جدایی خواهیی(تجزیه طلبی) این جستارها کمی می توانند پیونددار شوند و این دشواره را پیش کشند که چه کسی حق رای دارد و....بگذریم ما نیازمند پیشبرد حقوق شهروندی هستیم جدا از انکه در تاریخ کهن چه شده است.سپاس از برای جستار سودمندی که پیش کشیدی. سودمند

    پاسخحذف