این روزها در مملکتی که توسط فقیهان و نظامیان تحت امرشان اداره می شود، اتفاقات عجیبی در حوزه مسائل جنسیت در حال رخ دادن است. از یک طرف بازار تجاوز به زنان داغ است، از طرف دیگر با آغاز فصل گرما طرح هائی چون امنیت اجتماعی و گشت ارشاد و برخورد قاطع و چکشی با خانم های به اصطلاح بد حجاب باب شده است و از طرف دیگر گفته می شود طرح تفکیک جنسیتی دختران و پسران در دانشگاهها قرار است از مهر ماه اجرا شود و عده ای از روحانیون بسیار به دنبال اجرائی شدن این طرحند. (به عنوان مثال نگاه کنید به این جملات آقای مکارم شیرازی)
برای کسی چون من که خارج از ایران زندگی می کنم و تفاوت سیاست های حکومت در مورد امور جنسیتی در ایران و کشورهای دموکراتیک را به چشم مشاهده کرده ام، این اخبار در ذهنم سئوالات بسیار جدی ایجاد می کنند. این سئوالات در حیطه مطالعات جنسیت و سکسوالیته می گنجند که پژوهشگران علوم سیاسی و اجتماعی ایرانی آنرا متاسفانه بقدر کافی جدی نگرفته اند.
جای دور نروم. ایران را با تورکیه/ترکیه که مسلمان است مقایسه می کنم. تورکیه جامعه ای مذهبی است، ولی برای خیلی از مذهبیونش غیرعادی است وقتی می شنوند در ایران وقتی قرار شد ورود زنان به ورزشگاه آزاد شود، روحانیون کفن پوشیدند و در خیابان های قم تظاهرات کردند یا مرگ یا عدم ورود زنان به ورزشگاه. این صحنه ها در ایران حاکی از یک بحران عمیق در مسئله جنسیت می کند. من خودم در تلویزیون تورکیه دیدم یک نفر امام/استاد الهیات در برابر خانمی که دامن نسبتا کوتاه داشت و آرایش غلیظ کرده بود (به سیاق مجری های زن تلویزیون های تورکیه و شبکه های غربی) نشسته بود و به سئوالات شرعی مردم از طریق تلفن جواب می داد. در ایران امروز این مسئله چیزی در حد خواب و خیال است. وقوع انقلاب به ابعاد این بحران دامن زده. یادم است که خوانده بودم مرحوم مطهری هم که در دانشگاه تهران استاد بوده، خیلی از دانشجویان در آنجا بی حجاب بوده اند و ایشان آن قدرتسامح داشته که علی رغم آنکه معتقد به "مسئله حجاب" است در ان دانشگاه درس بدهد. (برای اثبات ادعایم یک بار کتاب مسئله حجاب آقای مطهری را دوباره بخوانم، ولی به تصورم و شناختم از مطهری از هیچ کجای آن لزوم حجاب اجباری از سوی حکومت در نمی آید.)توماس هابز در اثر معروفش حکومت را اژدها (لویاتان) نامیده است. در ایران به واسطه ارتزاق حکومت از نفت لویاتان حکومت اسلامی نفتی است، یا به قول اکبر گنجی ولایت فقیه نفتی حاکم است. در این مملکت و در اندیشه فقیهان چه می گذرد؟ چرا این لویاتان تمام قدرت و نیروی نظامی و اقتصادی و امنیتی اش در سطح ملی را بکار می برد تا سکسوالیته زنان را کنترل کند. چرا نظارت بر بدن زنان این قدر برای فقیهان طرفدار ولایت فقیه معتقد است؟ چرا حاکمان مرد ایران زنان وطن را ناموس خود می دانند؟
به سالهای آغازین شروع نهضت انقلاب اسلامی سال 1357 برگردیم. به سال 1342. اعلامیه معروف آقای خمینی در آستانه جریان 15 خرداد صادر شده در عید نوروز سال 1342 عنوانش این بود که "روحانیت امسال عید ندارد" و در آن یکی از دلایل اصلی مخالفت آقای خمینی با حکومت شاه بدین ترتیب تصور غربی از سکسوالیته و لذت عنوان شده بود:
" نوامیس مسلمین در شرف هتک است و دستگاه جابر با تصویب نامه های خلاف شرع و قانون اساسی می خواهد زن های عفیف را ننگین و ملت ایران را سرافکنده کند.... دستگاه جابر در نظر دارد تساوی حقوق زن و مرد را تصویب و اجرا کند یعنی احکام ضروریه اسلام و قران را زیر پا بگذارد، یعنی دخترهای هیجده ساله را به نظام اجباری ببرد و به سربازخانه ها بکشد یعنی دخترهای جوان و عفیف مسلمان را به مراکز فحشا ببرد. من این عید را برای جامعه مسلمین عزا اعلام می کنم ... من به دستگاه جابر اعلام خطر می کنم...لذا اینجانب عید نوروز را به عنوان عزا و تسلیت به امام عصر عجل الله تعالی فرجه جلوس می کنم و به مردم اعلام خطر می نمایم."
این سطور ایده تصوری را که افسانه نجم آبادی معتقد است با ورود با دوران مدرنیته در ذهنیت اجتماعی شکل گرفت، یعنی زن به مثابه همسر وطن، را تائید می کند. خانم افسانه نجم آبادی در کتاب زنان سیبیلو و مردان بی ریش تلویحا اشاره می کند که ورود مدرنیته به ایران کج و معوج بوده است. تفسیر خود من آن است ، گویا مهدی خلجی هم در برخی نوشته ها با این مسئله اشاره کرده، با ورود مدرنیته به ایران سکسوالیته و لذت در ذهنیت روحانیون و مذهبیون ما تبدیل به مسئله ای غربی شد و چون روحانیت خود را موظف می دید که از تمام دستاوردهای سنت (که مهم ترینش در اندیهش ایشان فقه و شریعت بود) در برابر مدرنیته غربی دفاع کند، خود را با تمام نیرو در برابر سکسوالیته و لذت و لیبیدو قرار داد.ولی قبل از مواجهه جدی با غرب سکسوالیته و لذت پدیده ای غربی و درنتیجه آن قدر منفی در نزد روحانیون شیعه نبود. به خاطرات آقا محمد قوچانی به عنوان مثال مراجعه کنید که او چگونه به طرزی عادی از تجربه اش با زنی که در نجف به عنوان متعه امکان ارتباط جنسی یک شبه با او وجود داشته صحبت می کند. یا درمورد جهانگیرخان قشقائی از مجتهدان بزرگ شیعه در قرن نوزدهم می نویسد:
" خانه و زندگى به جز حجره مدرسه نداشت و نماز جماعت هم مى خواند. آن هم پيرمرد بود و لكن گاهى متعه مى گرفت." (سیاحت شرق، 114)
تحلیل طرح هائی از قبیل امنیت اجتماعی و گشت ارشاد در دوران جمهوری شاید از این قرار باشد. در ناخودآگاه فقیهان و سرداران و بسیجیان حاکم که همگی مردند، ایران چون حرم سرائی بزرگ است که زنان و دخترانش ساکنان این حرم سرایند و فقها و سپاهیان یا همان نگهبانان این حرم خود را موظف می دانند زنان ساکن یا همان نوامیس وطن را ازچشم و اثر مردان بیگانه و اجنبی محافظت کنند. تمام مردان غیر خودی و نا معتقد به ولایت فقیه اجنبی اند. (این که چه کسی به آقایان چنین "حقی" را در نظارت بر بدن زنان وطن را داده، البته فعلا موضع بحث من نیست و اینجا می خواهم بیشتر توصیف کنم تا بحث هنجاری.)
البته می دانیم حکومت های ایدئولوژیک است که بدون مفهوم دشمن و بازتولید آن در شکل های مختلف قادر به حیات نیستند.
مهدی خلجی ، به خصوص آنهائی که مربوط به روحانیت است، البته در این میان استثناست و امیدوارم ادامه بدهدشان. در مورد وقایع و تجاوزهای اخیر توصیه می کنم مقاله چند سال قبل محمد برقعی با عنوان "سکسی ترین انقلاب جهان" و بخش هائی از این نوشته مهدی جامی را بخوانید.
در مورد کتاب زنان سیبیلو و مردان بدون ریش خانم افسانه نجم آبادی هم بگویم من مدت ها قبل از گیگاپدیا در مورد تاریخ سکسوالیته در ایران دانلود کرده بودم ولی نخوانده بودمش. اتفاقات و تجاوزهای اخیر سبب شد شروع به خواندن اش کنم. دکتر نجم آبادی (متولد 1946) استاد مطالعات زنان و تاریخ سکسوالیته در دانشگاه هاروارد است. جالب است بدانید ایشان نوه شیخ هادی نجم آبادی از روحانیون متجدد دوران ناصری و مظفری است. گویا در سنین پائین از ایران به آمریکا عظیمت کرده اند، لیسانس و فوق لیسانس شان در فیزیک بوده (در 24 سالگی فوق اش را گرفته)، و سپس مطالعاتش را در زمینه علوم اجتماعی متمرکز کرده است. دکترای ایشان در سال 1984در جامعه شناسی از دانشگاه منچستر انگلستان است. کتاب مزبور 8 فصل دارد و دو قسمت. قسمت اول عنوانش هست "زیبائی، عشق و سکسوالیته" و شامل دو فصل زیر است" 1 – [زیبائی، عشق و سکسوالیته در] اوائل قاجار 2- دگردیسی های [زیبائی، عشق و سکسوالیته در] قرن نوزدهم. قسمت دوم عنوانش هست: "کارکرد فرهنگی سکسوالیته و جنسیت" و کارکرد فرهنگی سکسوالیته را در امور زیر بررسی می کند: فصل 3- غروب خورشید (نا) مرد، 4- وطن عشق، وطن مادر 5- باحجابی و بی حجابی زنان 6- تراژدی ازدواج رمانتیک 7- شکل گیری مفهوم زن تحصیل کرده و مادر. 8- زنان یا همسران ملیت [ایرانی]. به خصوص اگر فرصت تان کم است لااقل بخش هائی از کتاب را از دست ندهید.
پی نوشت- پیرامون مسئله قومیت ها در ذیل یادداشت های قبلی دوستان کامنت های قابل تاملی نوشته اند . فرص کنم در یادداشتی نظرم را در موردشان خواهم گفت. از همه دوستانی که در بحث شرکت کردند و می کنند صمصمانه ممنونم.
سلام
پاسخحذفمن مدتیه شروع کردم
اگر افتخار بدید تبادل لینک کنیم
سلام آقا سجاد
پاسخحذفخوشحالم از آشنائی باشما و وبلاگ جالب تان و تبادل لینک و نظر:) وبلاگتون را به لیست دوستان اضافه کردم.
با مهر
سلام دوست من خوشحالم بلاگتون رو دیدم.یه سئوال دیدم توی این نوشتار به جای ترک نوشتید تورک احیانا شما تورک هستید؟
پاسخحذفمهدی
پاسخحذفدر پیرو گفتار شما از انگیزه های خواه آگاهانه و خواه ناآگاهانه حاکمیت از فشار بر "زن" نمی توان دعا کرد که بخشی از فشارهای جاری بر زنان کشورم بابت این است که حاکمیت بدنبال تحمیق و سلطه بیشتر و به دنبال خشه دار شدن مقبولیت و مشروعیت رژیم در این چند سال اخیر با افزونی فشار جهت حفظ هژمونی دست به یک سری اعمال فشار کرده است؟