من وقتی در نوشتار قبلی بجای ترک از تورک استفاده کردم،با دو نوع واکنش کاملا ضد هم مواجه شدم. عینا متن کامنت هائی را که در اینجا یا فیس بوک در مورد این استعمال زبانی دریافت کردم را می آورم. بحث بسیار جالبی درگرفت.
کامنت های دسته اول از برخی دوستانم (با اجازه آنها کامنت ها را اینجا بدون ذکر نام منتشر می کنم. محتوای این کامنت ها مهم است و اینکه چه کسی کدام کامنت را داده کاملا بی ربط است. چون بدون ذکر نام است به خودم اجازه آوردن شان اینجا را دادم. پوزش می خواهم که به خاطر انتشار سریع مطلب نشد اجازه بگیرم):
کامنت های دسته اول از برخی دوستانم (با اجازه آنها کامنت ها را اینجا بدون ذکر نام منتشر می کنم. محتوای این کامنت ها مهم است و اینکه چه کسی کدام کامنت را داده کاملا بی ربط است. چون بدون ذکر نام است به خودم اجازه آوردن شان اینجا را دادم. پوزش می خواهم که به خاطر انتشار سریع مطلب نشد اجازه بگیرم):
1- به قول دوستان واو ناسیونالیستی است.
2- فکر کنم به عنوان فلسفه خوانده قبول داری که استدلالت ایراد زیاد داره. اگر این طور می بود قواعد زبان، همه باید به آلمان می گفتیم دویچسلند یا جرمنی، و خیلی نمونه های دیگه.
3- میثم من هم مدتهاست که نوشته هایت درباره قومیت ها و..غیره را می خوانم ...روز به روز می بینم برخلاف ظاهر سخنانت که دم از میانه گیری و..می زنی ناخودآگاه برساخته های پان ترکیسم را گسترش می دهی. برای نمونه همین بحث جوک گویی که همواره از ترکها می گویی اما نگاه نمی کنی که برای بیشتر فارسها هم جوک ساخته می شود یا برای رشتی ها و لر ها و...دیگر آنکه هر چیز بی ربطی را مانند پان ترکها به به جستار ترک فارس و..ربط می دهی. برای نمونه رابطه ارمنستان با ایران یا خشکیدن دریاچه ارومیه را بی توجه به بی بنیادی دوای های پان ترکها گسترش می دهی. حکومت ضد ایران و فارس را همانند پان ترکها حکومت پان فارسیسم می خوانی بی آنکه دلیلی بیاوری و این همه ضدیت حکومت با فارس و ناسیونالسیم ایرانی و ..را ببینی. به نگرم تا اندازه زیادی شیوه و گونه داوی هایت بیشتر پان ترکیستی است تا میان گیری و..
4-عزیز من 1000 سال است فارس ها به تورک ها می گن ترک به کورد ها هم می گن کرد. تازه تورک هم نیست تؤرک است. ترک خواند تؤرک ها چه ربطی به توهین دارد؟ در زبان فارسی مصوت ؤ وجود ندارد و اصلا تؤرک نمی توان گفت و یا نوشت . گاهی واقعا حرفایی ناامید کننده ای می زنی. یا این حساب به لهستان هم بگوییم پولسکا چون خودشان اینگونه می گویند! یا مثلا ترک ها به جای یونانستان همان نامی را بکار ببرند که خودشان می گویند!
پاسخ من به کامنت های بالا همان نکاتی است که در انتهای نوشتار قبلی بصورت پی نوشت آورده ام و البته می توان آن مطالب را بعدها در یادداشتی دقیق تر و کامل تر کرد. در جواب یکی از این کامنت ها به خلاصه نوشتم:
" تورک نوشتن من بجای ترک برای اعتراض به این جک های مزخرفی و نفرت انگیزی که به نام ترک در ایران ساخته اند. کسانی که این جک ها را ساخته اند و می سازند اصلا متوجه نیستند دارند با آتش بازی می کنند و وحدت ایران را به خطر می اندازند. قیام مردم تبریز 5 سال پیش نمونه اش. خوب من هم چون بار کلمه "ترک" در زبان فارسی به خاطر همین جک ای نژادگرایانه منفی شده، ترجیح می دهم از کلمه "تورک" استفاده کنم که خطابی است که خود این قوم در مورد خودشان به کار می برند. البته که این مسئله انتخابی است و ممکن است کسی کلمه ترک را بپسندد."
ولی جالب است بدانید نوع کاملا متفاوتی از کامنت هم دریافت کردم (و احتمالا باز خواهم کرد) که کاملا در نقطه مقابله کامنت های بالا است. این کامنت در دوقسمت از قرار زیر بود:
- درباره ی نام اشخاص و ملیتها ....تورکها خودشان را تورک خطاب میکنند و کوردها هم کورد. تا جایی که میدانم لرها هم در نوشته ها و گفتارشان خود را لور مینامند. این گونه نوشتن نام آنها منطقی ست. ولی بر فرض اینکه قوم فارس کنونی ادامه تاریخی پارسهای باستان باشد که نیست، فارسها خود را پارس و زبانشان را پارسی خطاب نمی کنند. بنابراین پارسی خطاب کردن فارسها چندان منطقی به نظر نمی آید.
پاسخ من به کامنت بالا از قرار زیر بود که قسمت هائی از آن پاسخ به کامنت های دسته اول هم هست (بخش های بی ربط به این یادداشت را از پاسخ حذف کردم):
-من چون از هیچ ملیت گرائی ای بطور ویژه دفاع نمی کنم. به عبارت دیگر چون به ملیت های تورک و پارسی و کورد به یک اندازه علاقه دارم، نوعی نگاه جهان شهری درعین احترام به هویت های منطقه ای.....در مورد انتخاب پارسی یا فارسی هم من پارسی را ترجیح می دهم. پارس ها همان قدر ارتباط با تمدن پارسی دارند به نظرم که تورک ها با تمدن باستانی تورکی. یعنی اگر انتظار داشته باشم پارسی یا تورکی به شکل خالص (اگر خالص معنا و ارزشی داشته باشد) 2000 سال قبل بیابیم، البته نه پارسی معنا دارد، نه تورکی و نه بسیاری دیگر از قومیت ها و ملیت های جهان که در طول تاریخ دوهزارساله اخیر بسیاری ازدواج ها با هم کرده اند و آمیخته شده اند. من پارسی را با همان منطق تورک و ترک بر فارسی ترجیح می دهم. واضح است تبدیل پ به ف بر اساس ساخت زبان عربی صورت گرفته که در آن ف وجود ندارد. البته من با اینکه تورکی خودش را ترک و پارسی خودش را فارس بخواند هیچ مشکلی ندارم و این مسئله کاملا فردی و انتخابی و سلیقه ای است به نظرم.
دوستی که کامنت گذاشتند برایم دوباره نوشتند (باز با حذف قسمت های نامربوط به این بحث خاص):
- مساله تورک و ترک اساسا با مساله ی پارس و فارس متفاوت است. ملت فارس اساسا هیچ گونه ارتباطی اعم از زبانی، فرهنگی و مذهبی و ... با قوم پارسی منقرض شده در هزاره های پیشین ندارد. زبان فارسی کنونی هم هیچ ارتباط مستقیمی با زبان قوم پارس ندارد. به عبارت بهتر زبان فارسی ادامه ی تاریخی زبان پرسهای باستان نیست. زبان فارسی آمیخته ای ست از زبانهای ایرانی غیرفارسی (سغدی و خوارزمی و ..) و عربی و تورکی و .. . این زبان در آسیای میانه و شمال افغانستان پدید آمده و تکوین شده، سپس وارد ایران شده است. فارسهای کنونی هم از امتزاج اقوام سامی و تورکی و بومیان دیگر ایران تشکیل شده اند. فلذا یکی گرفتن پارسی و فارسی نمیتواند صحیح باشد.
در نهایت جواب من از قرار زیر بود:
اجازه بدهید باز با نظرتان در مورد زبان پارسی/فارسی موافق نباشم. اگر بخواهیم استدلال شما مبنی بر آمیختگی زبان پارسی پس از اسلام با زبانهای دیگر به خصوص عربی و مقداری سغدی و بقیه را ملاک این بگیریم که فارسی امروز ربطی به پارسی باستان ندارد، همین گونه می شود استدلال کرد تورکی امروز ربطی به تورکی تورکان آسیای میانه که از شرق چین تا تورکمنستان گسترده است ندارد، چون فراوان درش لغات عربی و فارسی یافت می شود، که به نظرم سخنی بی ربط است. شما بهتر از من می دانید که به خاطر میراث دوران سلجوقی که به عثمانی رسید و عوامل دیگر بسیاری از لغات فارسی وارد زبان تورکی (به خصوص تورکی عثمانی) شده اند که در زبان روزمره هم بسیاری شان را به کار می بریم. شما اگر سری به کتابخانه سولیمان قانونی در استانبول بزنید، کنار مسجد سلمانیه، خواهید دید بسیاری کتب فارسی و عربی در کتابخانه عثمانی ها وجود داشته و اصولا فارسی یکی از سه زبان دربار تورکان عثمانی بوده است. اکثر لغات عربی موجود در تورکی امروز ابتدا در زمان ورود اسلام به ایران وارد پارسی شده اند و سپس از فارسی وارد تورکی،به خصوص تورکی سلجوقی و عثمانی، وقتی تورک ها اسلام آوردند. این مسئله با دقت در ترکیب لغات عربی موجود در زبان تورکی امروز چندان مشکل نیست تائیدش. به هر حال تاجائی که من می دانم هیچ زبان شناس منصفی نمی گوید زبان پارسی امروز (یعنی پارسی بعد از اسلام) ربطی به زبان پارسی پیش از اسلام ندارد. مگر اعراب که ایران آمدند نسل کشی کردند که زبان پارسی پیش از اسلام نابود شده باشد و اثری از آن در فارسی امروز نباشد؟! متن زیر برگرفته از مدخل تورکی عثمانی ویکی پدیا است و شاهد ادعای بنده در مورد ورود لغات عربی ابتدا به فارسی و از طریق فارسی به تورکی عثمانی:
اجازه بدهید باز با نظرتان در مورد زبان پارسی/فارسی موافق نباشم. اگر بخواهیم استدلال شما مبنی بر آمیختگی زبان پارسی پس از اسلام با زبانهای دیگر به خصوص عربی و مقداری سغدی و بقیه را ملاک این بگیریم که فارسی امروز ربطی به پارسی باستان ندارد، همین گونه می شود استدلال کرد تورکی امروز ربطی به تورکی تورکان آسیای میانه که از شرق چین تا تورکمنستان گسترده است ندارد، چون فراوان درش لغات عربی و فارسی یافت می شود، که به نظرم سخنی بی ربط است. شما بهتر از من می دانید که به خاطر میراث دوران سلجوقی که به عثمانی رسید و عوامل دیگر بسیاری از لغات فارسی وارد زبان تورکی (به خصوص تورکی عثمانی) شده اند که در زبان روزمره هم بسیاری شان را به کار می بریم. شما اگر سری به کتابخانه سولیمان قانونی در استانبول بزنید، کنار مسجد سلمانیه، خواهید دید بسیاری کتب فارسی و عربی در کتابخانه عثمانی ها وجود داشته و اصولا فارسی یکی از سه زبان دربار تورکان عثمانی بوده است. اکثر لغات عربی موجود در تورکی امروز ابتدا در زمان ورود اسلام به ایران وارد پارسی شده اند و سپس از فارسی وارد تورکی،به خصوص تورکی سلجوقی و عثمانی، وقتی تورک ها اسلام آوردند. این مسئله با دقت در ترکیب لغات عربی موجود در زبان تورکی امروز چندان مشکل نیست تائیدش. به هر حال تاجائی که من می دانم هیچ زبان شناس منصفی نمی گوید زبان پارسی امروز (یعنی پارسی بعد از اسلام) ربطی به زبان پارسی پیش از اسلام ندارد. مگر اعراب که ایران آمدند نسل کشی کردند که زبان پارسی پیش از اسلام نابود شده باشد و اثری از آن در فارسی امروز نباشد؟! متن زیر برگرفته از مدخل تورکی عثمانی ویکی پدیا است و شاهد ادعای بنده در مورد ورود لغات عربی ابتدا به فارسی و از طریق فارسی به تورکی عثمانی:
"As in most other Turkic languages of Islamic communities, initially the Arabic borrowings were not the result of a direct exposure of Ottoman Turkish to Arabic, a fact that is evidenced by the typically Persian phonological mutation of the words of Arabic origin.[2][3][4] The conservation of archaic phonological features of the Arabic borrowings furthermore suggests that Arabic-incorporated Persian was absorbed into pre-Ottoman Turkic at an early stage, when the speakers were still located to the northeast of Persia, prior to the westward migration of the Islamic Turkic tribes. An additional argument for this is that Ottoman Turkish shares the Persian character of its Arabic borrowings with other Turkic languages that had even less interaction with Arabic, such as Tatar and Uygur.
In a social and pragmatic sense, there were (at least) three variants of Ottoman Turkish:
Fasih Türkçe (Eloquent Turkish): the language of poetry and administration, Ottoman Turkish in its strict sense;
Orta Türkçe (Middle Turkish): the language of higher classes and trade;
Kaba Türkçe (Rough Turkish): the language of lower classes.
A person would use each of the varieties above for different purposes. For example, a scribe would use the Arabic asel (عسل) to refer to honey when writing a document, but would use the native Turkish word bal when buying it".
این بحث ها بحث های بسیار مهمی هستند. کامنت های مخالف هم نشان می دهند جامعه ما از نظر فکری در بحث قومیت ها بسیار متکثر و شقه شقه است. تفاوت نظر طبیعی است. به قول راولز نتیجه ساختار قوای ذهنی آدمی است. فقط لازم است این تکثر به قول همان راولز معقول بماند. یعنی گروههائی که از نظر فکری متفاوتند، یعنی نویسندگان دسته کامنت اول و دوم، حوصله شان سر نرود، بلکه با هم "گفتگو" به معنای دقیق کلمه کنند. استدلال های همدیگر را آنطور که هست، نه آنطور که در ذهن شان پیش خود تصور کرده اند، بشنوند وبا هم تبادل نظرکنند.
جد همه ی ما یک میمون بود و بس! اگر آن میمون الان زنده بود و این بحث های نژادی و قومیتی را می شنید، مطمئنا ما را مورد تمسخر خود قرار می داد!
پاسخحذفبه نظرمن زبان یک وسیله ارتباط و گفتگو و تبادل نظر بوده و است ولی متاسفانه در جوامع دیکتاتوری که چند زبانه هستند از این ترفند برای جدایی انداختن و کنترل بهتر استفاده میشود و دردناک تر از آن که افراد با مطالعه و به اصطلاح روشنفکر ما بازیچه این ترفند قرار گرفته اند!
پاسخحذفزبان پویاست! به عاریه گرفتن کلمات و اصطلاحات از زبانهای دیگر خود تائیدی بر این دیدگاه است.و هر گونه تعصب در باز گشت به تلفظ اصلی و نا معمول کلمات و یاجای گزینی کلمات معمول با کلمات اختراعی یا استخراجی و گسترش آن و تاکید بر درستی آن نوعی نازی فاشیسم به حساب میاید.
به امید روزی که نگرانیهای ما پارس به جای فارس یا تورک به جای ترک نباشد!
در مورد ترک و تورک:
پاسخحذفالف- نخست معادل TURKIC انگليسي به معني عمومي و گسترده براي ناميدن خانواده اي زباني داخل در گروه زبانهاي آلتائيك و نام عمومي هر كدام از ملل و اقوام متكلم به يكي از زبانهاي متعلق به اين خانواده زباني در آوراسيا. در محافل روشنفكري تورك و آزربايجاني براي اين منظور عموما از فرم "تورك" استفاده ميشود؛
ب- ديگري معادل TURKISH انگليسي به معني خاص و محدود براي ناميدن ملت به لحاظ شمار اول ايران كه بخش عمده آن در آزربايجان جنوبي، قاشقاي يورد در جنوب ايران و آفشاريورد در شمال خراسان ساكن است و نيز ملت عمده ساكن در تركيه ويا زبانهاي ايندو. برخي از فعالين سياسي و فرهنگي "ترك"، بدين معنا نيز كلمه "تورك" را بكار مي برند. ترجيح و كاربرد شكل "تورك" از طرف اين گروه براي ناميدن ملت خود، به منظور تاكيد بر تعلق ملت تورك ساكن در ايران به خانواده ملل توركي و يا دنياي تورك – از طريق نوشتن اين نام بر اساس فونئتيك زبان توركي- و نفي تعلق آن به دنياي ايراني (كه شامل فارسها، كردها، بلوچها، پشتونها، تاجيكها و … ميشود) – از طريق اجتناب از نگارش اين نام به فرم رايج "ترك" در زبان فارسي است.
به نظر بنده فارس با پارس هیچ ارتباط خاصی ندارد. پرسها در در طول حیات خویش که با اما و اگرهای فراوانی بوده است یک امپراوری قدیمی بوده اند و امروزه فارسهایی که ساکن ایرانند هیچ ارتباط خاصی چه از لحاظ زبانی، فیزویوتیپ، ژنتیک و ... با پرسهای باستان ندارند.(در این مورد به اندازه کافی در اینترنت منبع علمی بی طرف موجود هست، حتی نقشه ژنتیکی خاورمیانه). پرسها به مانند دیگر ملل خاورمیانه از اختلاط ژنیتیکی ترک، عرب و اقوام سامی ... طی پروسه ای 500 ساله بوجود آمده اند و قومی نو ظهور اند. از نظر زبانی بر مبنای منابع علمی بی طرف زبان فارسی امروزی بیشتر زبان کوچه بازاری هست و به نظر بنده فارسهای امرزوی از نظر زبانی نسل چندم (2-3) ترکان فارس شده اند، محقق ترک آقای بهارلو نوشته ای در این مورد دارند. اگر در اینترنت بیابم اینجا لینک می دهم.
منظور از ترکی امروزی چیست؟ آیا ملاک ترکی ترکیه یا ترکی ترکان آزربایجان جنوبی هست؟طبیعتاً زبان ترکی ترکان آزربایجان جنوبی و دیگر ترکا نساکن امنطقه جغرافیایی ایران طی سیاست آسیمیلاسیون 80 سال گذشته و نبود تحصیل و تحصل به کلی در روند استحاله زبانی و نسل کشی فرهنگی- زبانی قرار گرفته اند، ولی اگر مبنا ترکی ترکیه باشد بنا به منابع علمی بی طرف زبانشناسی ترکی ترکیه امروزه در زبان نوشتار تقریباً بیش از 75% ترکی خالص می باشد این ترکیب در زبان دانشگاهی و علمی بیش از 80-85% می باشد.
در دنیا زبانی خالصی نداریم، چه ترکی چه فارسی و چه عربی. در زبان عربی تعدد کلمات ترکی کم نیستند حتی در قرآن.
متاسفانه همین ترکان بوده اند که یک زبان بیگانه را چه به زور شمشیر و یا با عنوان دیگر در جغرافیای منطقه ترویج داده اند.
ارتباط زبانی که مثلاً در اثر دده قورقود با زبان ترکی امروزی ترکان دنیا و چه آزربایجان جنوبی و ترکیه و ...می باشد قابل انکار هست به طوری که شخصی که زبان ماردی اش ترکی باشد و ترکی خواندن و نوشتن را بداند حتماً می تواند دده قورقود را خوانده و کم و بیش معنی کند. ولی آیا در آثار قدیمی فارسی دری با زبان فارسی امروزی قابل چنین تشابهی میباشد؟
زبان عثمانی به سبب موضوعاتی که در قالب بحث نمی گنجد بیشتر بر پایه زبان عربی بوده است آن هم به هزارن دلیل. بله کتب فارسی در کتابخانه سلیمانیه استانبول کم نیست، آنه م به سبب اینکه ترکان سلجوقی مدت زمانی از فارسی به عنوان زبان دیوانی استفاده کرده اند و هیمن طور زبان عربی به عنوان زبان حسابو کتاب و زبان ترکی به عنوان زبان مردم و شاه(من در این مورد نوشته علمی تهیه کرده ام که چند وقت دیگر منتشر می کنم)
برای آشکار شدن ارتباط زبانی بین کلمات و زبانها باید ریشه و پل ارتباطی کلمات را جستجو کرد. در چند فرهنگ لغتی که در جغرافیای ایران طی گذشته و حال نوشته شده کدام محقق (به استثنای کم وبیش دهخدا) در مورد ارتباط ائتیمولوژیک زبانی کلمات موجود در فارسی و به قول پارسی باستان تحقیق کرده است؟ صرف نزدیک بودن شکل کلمات به هم نمی توان کلمات را در زبانی جای داد و یا از آن گرفت. از نظر زبانشناسی طی پروسه هایی این مورد امکان پذیر می باشد که آن هم با تحقیق در سیر تاریخی کلمه تا حدودی می توان به هدف رسید.
ویکی پدیا یک منبع علمی دانشگاهی نیست، در همین ویکی پدیا نوشته شده که در منطقه جغرافیایی ایران ترکی وجود ندارد و ترک زبان و آذری هست. این موارد دست چند نفری هستند(مخصوصاٌ ویکی پدیای فارسی، طبیعتاً انگلیس هم بر مبنای منابعی مثل ایرانیکا و احسان یارشاطرها که یدی بزرگ دارند تحریر می شود ) که بیشتر انشاء می باشد تا تحقیق علمی.
آقای اومید!
پاسخحذفکه لابد با خود اندیشیدید با نوشتن "اومید" رنگ فارسی "امید" دیده نمیشود و این واژه ترکی می نمایاند!
نوشته شما پر از دروغ است و اتفاقا کار خوبی کردید نظراتتون رو نوشتید تا آقا میثم شما رو بهتر بشناسد.
بنده فقط یک ادعای دروغین شما رو اینجا نقد می کنم امیدوارم میثم جان خود حدیث مفصل بخواند از این مجمل:
نظر امید: "امروزه فارسهایی که ساکن ایرانند هیچ ارتباط خاصی چه از لحاظ زبانی، فیزویوتیپ، ژنتیک و ... با پرسهای باستان ندارند."
خوب بنده متن کتاب "درخت آسوریک" رو اینجا می آورم تا بینندگان و بویژه میثم داوری کنند
متن پهلوی:
درختی رُست است تَراَو شَترو آسوریک
بُنَش خوشک است، سرش هست تر
وَرگش کنیا (نَی) مانَد، بَرَش مانَد انگور.
شیرین بار آورد.
مرتومان وینای آن ام درخت ی بولند
بوژ اَواَم نپردت کو از هچ تو اوَرتَر اَم پت وَس گونَگ هیر.
"
ترجمه به فارسی:
درختی رسته است آن سوی سرزمین آشور
بن (ریشه)اش خشک است و سرش تر است.
برگش به نی میمانَد (شبیه است) و بر (میوه)اش به انگور.
بار شیرین میآورد
مردمان بینی/گویا من آن درخت بلندم
بُز با من نبرد (رقابت) کند که من از تو برترم به بسی گونه چیز.
توضیح برخی واژهها:
- تراو: ترا. آن سو. (شبیه پیشوند trans در لاتین) امروزه به صورت پیشوند به کار میرود مانند ترابری. ترادیسی
- شترو: کوتاه شدهی آن امروزه «شهر» است. سرزمین
- بوژ: بز
- پت: پد. به
- وس: بس، بسی
منبع:
http://shahrbaraz.blogspot.com/2010/09/blog-post_30.html
جای جای کامنت شما پر است از دروغ های گزاف و خنده دار.
حالا ببینید این دو تا متن هیچ ارتباط زبلنی ندارند؟!!!!!!!!!
پاسخحذفممنون از علاقه وافر شما به نام اومود، بی زحمت تلفظ اسم بنده برای شما ثقیل هست، لطفاً در صورتی که نام بنده را می خواهید بنویسد کپی+پست کنید، چون در غیر اینصورت مصداق بارز ترور شخصیت و راسیسم می باشد.
پاسخحذفعرض کنم که اومود از ریشه اومماق ترکی هست به معنای امیدوار. امید+وار(پسوند داشتن ترکی، مال و دارائی)
منبع هم، لغتنامه اتیمولوژیک زبان ترکی- در اینترنت هم هست
Dictionary of pre-Thirteenth-Century
Sir Gerrard Clauson
Ocford athe Clarendon Press 1972
درست یا غلط بودن نظرات را با هوچیگری نمی توان مورد نقد قرار داد.
به جای کپی+پست کردن مطالب وبلاگهای زرد مطلبی علمی از منابع بی طرف و موثق دارید بفرمایید؟
ولی برای اینکه دست خالی نباشید، بنده چند رفرنس علمی می دهم:
مردمان منطقه خاورمیانه ارتباط نزدیکی ژنتیکی با هم دارند، این مهم در اثر تاثیر متقابل گروههای ژنتیکی مختلف و آمیزش ملل خاورمیانه بوده است. اخیرا تحقیقاتی در زمینه هاپلوگروپ های ژنتیکی به ویژه هاپلوگروپ های کروموزم ایگرگ که نشان دهنده خط وراثت پدری است انجام شده است. در نشانی زیر نقشه ای این هاپلوگروپ ها در میان برخی اقوام جهان دیده می شود. گرچه این تحقیقات هنوز ناقص است و بر اساس نمونه گیری ناقصی انجام شده است ولی در همین حد هم دیده می شود که فارس ها یکی از متنوع ترین پول های ژنتیکی جهان را دارند و از اقوام آریایی(قوم از نظر علمی-تاریخی نه نژاد) ، سامی، ترکی-مغولی و غیره تاثیر پذیرفته اند.
www.scs.uiuc.edu/~mcdonald/WorldHaplogroupsMaps.pdf
علاوه بر آن خود گروه قومي فارس به لحاظ تباري از چند لايه كاملا متفاوت تشكيل مي شود. مثلا در شمال خراسان برخي از گروهاي فارس زبان (دري-تاجيك زبان) به لحاظ تپيپولوژي و فيزيوتيپ كاملا مونقولويئداند، در برخي مناطق ساحل خليج عربي، برخي از گروههاي فارس زبان فيزيوتيپ افريقائي و نگروئيد دارند، برخي از فارسزبانان كه موسوم به پارسي اند (يزد، ..) داراي فيزيوتيپ اينديك اند، و بسياري از آنها در شهرهاي تهران و .... كه عمدتا تركان فارسزبان شده اند، داراي فيزيوتيپ قفقازي مي باشند. و اكثريت مطلق آنها تركيبي از همه اينها هستند.
http://content.karger.com/ProdukteDB/produkte.asp?Aktion=ShowPDF&ArtikelNr=93774&ProduktNr=224250&filename=93774.pdf
ناحيه اصفهان كه با قفقازيها در يك گروه قرار داده شده اند. كه همان گفته من است كه فارسهائي كه اصلا تركهاي زبان عوض كرده اند به لحاظ ژنتيك به قفقازيها نزديك ترند (نگاه كنيد همچنين به نوشته من در باره نقش تركان در ايجاد لهجه هاي اصفهاني و تهراني فارسي)
فارسهائي كه با ازبكها در يك گروه قرار داده شده اند كه احتمالا گروههاي تاجيك زبان خراسان اند. كه با اعراب و ساميها هم نزديكي دارند (تاجيكها اساسا مخلوط ايرانيك زبانان با اعرابند)
فارسهائي كه با پاكستانيها، هنديها و ديگر گروههاي اينديك در يك گروه نشان داده شده اند. كه خود اينها نيز به دو قسمت شمالي و جنوبي تقسيم شده اند.
با اين وصف شكي نيست كه گروه قومي فارس در ايران به لحاظ تباري، يك گروه هموژن نيست و خود به چند لايه كاملا متفاوت تقسيم مي شود و اين يك بار ديگر ثابت مي كند كه فارسهاي ساكن در ايران گروه قومي اي بومي نبوده بلكه از تغيير زبان دادن گروههاي گوناگون در سده هاي اخير حاصل شده اند .
بحث بنده مربوط به تفاوت و بی ارتباط بودن دو مفهوم پارس و فارس می باشد. متاسفانه طی 80 ساله گذشته چنان تاریخ سازیهای بزرگی در رابطه با پارس، فارس و ... تاریخ سوزیهایی در رابطه با ترک، عرب، لر، بلوچ، کرد و... انجام شده است که برای تحقیق تاریخ و هویت نزدیک به درست منطقه باید گروههای علمی بی طرف با منابع موثق دوباره تاریخ را بازنویسی کنند.
اوموت از بن اومماق به معنی امید داشتن، حسرت چیزی را خوردن، انتظار و توقع داشتن و ... است که از این ریشه کلمه ی "اوموق" در کتیبه های گوک تورک به کار رفته است.
پاسخحذفدرخت آسوریک احتمالا به یکی از زبانهای بومی ایرانی که هیچ ارتباطی با پارسی (زبان ادعایی هخامنشیان که بیشتر کتیبه های خود را به دو زبان اکدی و عیلامی و تعدادی اندک را به زبان میخی (پارسی) نگاشته اند) ندارد، نوشته شده.
از اشکانیان جز شماری سکه که همگی نوشته هایی به زبان یونانی و مدح یونان و فرهنگ یونانی دارند بر جای نمانده.
از "حاشیه ای بر زبانشناسی" نوشته اسماعیل هادی:
"در لغت فرس اسدی طوسی ذیل کلمه بیاستو می خوانیم "دهان دره بود و پارسیان هاک خوانند" منظور اسدی طوسی از پارسیان کیست؟ اسدی طوسی که لغتنامه ای برای زبان فارسی نوشته چطور کلمه ای که می گوید فارسی ست را این گونه معنی می کند؟ لازم به تذکر است که در منابع آن دوران زرتشتیان با کلماتی چون مجوس و گبر خطاب می شده اند. که خود طوسی ذیل کلمه نسک می نویسد: جزوی از اجرای کتاب گبران است .."
ناشناس اولی: :)
پاسخحذفشادی: ممنون از تذکرتان. کاربرد های زبانی مهم اند، ولی من هم مثل شما با وسواس و تعصب مخالفم.
اوموت، ناشناس دومی، شهریار: به نظرم برای اثبات تضییع حقوق زبانی و اقتصادی تورکان در ایران کنونی احتیاجی به این مقدمه چینی ها نیست. چه فارس ها خالص مانده باشند، و چه به قول دوستان آمیخته با اقوام دیگر باشند، آزری ها و سایر ملل در ایران حقوقی دارند که تضییع شده و در نهایت با شکلی از فدرالیسم می توان احقاق شان کرد.
به نظرم زبان فارسی/پارسی میانه نمرده است.
سخنان شما همان اندازه مستند و مستدل است که برترین تیم جهان نامیدن تیم فوتبال تراکتور از سوی برخی هوادارنش!
پاسخحذفو اینکه 67% انگلیسی ترکیست، 17 درصد اسپانیایی، 37 % ایتالیایی و ...
جالب اینست که مثلا شما هیچگاه ادعا نمی کنید 1% زبان سومالیایی ترکیست (حتا 1%) چون اونها اروپایی نیستند و افتخاری ندارند که شما به آنها دست درازی کنید!
آدم برهنه می کوشد هر جامه ای که یافت بپوشد و چه بهتر جامه آراسته همسایه را!
وقتی پیشینه واژه ی امید در پارسی بیشتر است شما چگونه عقلتان می پذیرد که امید را به ترکی بچسبانید؟ البته از این شگفتی های ریشه شناسی های شما زیاد دیدم و برام عادی شده. کتیبه اورخون مال 1200 سال پیش است و نوشته های پهلوی مال 1800 سال پیش! و در دو قلمرو متفاوت و بسیار دور یکی در ایران و دیگری در شمال چین و مغولستان!
یعنی شما می خواهید بگید 1800 سال پیش ترک ها آمدند واژه "امید" رو به فارس ها دادند و بعد برگشتند به مغولستان تا چند صد سال بعد جایی امومق را بنویسند؟! حتا اگر واژه امید هم در آن کتیبه ها آمده باشد باز باید شما ثابت کنید که از ترکی به فارسی آمده و نه بالعکس!
چگونه امومق به امید (یا اومود)تبدیل شده؟ با چه قاعده ای؟ آیا واژه ای دیگری با این روش ساخته شده؟
آنچه که از روی شناخت لهجه ها و دگرش آواها در لهجه ها می توان به روشنی دید این است که اومود همان امید است در لهجه ترکی. کافیست به دگرش آوایی ماشین-ماشون، شیشه-شوشه ، محسن-ماهسون و .... بیاندازید متوجه امید-اومود هم می شوید.
آیا پسوند "وار" (که همان ور فارسی است و در سوگوار، جانور، هنرور، کارور، دانشور، پایور و ... از 2000 سال پیش در فارسی موجود است) در ترکیب های دیگری در ترکی هست؟ مثلا چرا "جانلی" را "جانوار" نگفته اند؟ بنده خودم ترکم تاحالا حتا یک ترکیب با پسوند "وار" نشنیدم! معمولا با پسوند "لی" دارایی را نشان می دهند.
و اساسا این فرمول اسم + بن مضارع در فارسی است ( پولدار ، جاندار و ...) و در ترکی من تاحالا ندیده ام.
و تا جاییکه بنده ترکی بلدم "وار" به معنی "هست" نیز می باشد. و مثلا اگر بگوییم "اومودوار" معنی آن "امید-هست" می شود نه "امید-دار"!
لابد واژه ی سیاه هم ترکی است در شعر ناظم حکمت(Gözleri Siyah Kadın)؟ یا مثلا فارس ها به آنجا تاخته اند و 100 ها سال حکومت کرده اند؟! و اصلا گرته برداری از ترکیب سیه¬چشم پارسی نیست!
"کنت" که در اوستایی به معنای شهر است (در سمرقند، تاشکند، و ...) رو همین جوری به ترکی می چسبونید؟
ضمنا بسیاری از واژگانی که شما ترکی می انگارید از زبان سغدی برگرفته شده.
برای آگاهی شما باید بگم "امید" در زبان پهلوی اُمِت بوده و در پازند اُمِذ آمده.
ولادیمیر مینورسکی خاورشناس معروف: «هر جا که پرسش حل نشده ای در زمینه فرهنگ قوم های شرق باستان پدید آید ترکان بی درنگ دست خود را همان جا دراز می کنند».
البته شما به چیز های حل شده هم رحم نمی کنید!
ضمنا این رو هم کامل خوندم بازم وار رو نیافتم!
پاسخحذفhttp://www.turkishlanguage.co.uk/suffixlist.htm
خود ترک ها هم به امیدوار می گویند اومیت لی
پاسخحذفضمنا در کتیبه های اورخون نوشته های پهلوی هم یافته شده است. شما باید اول به این فکر کنید که نوشته های پهلوی اونجا در شمال چین چه می کنند؟ این یعنی نفوذ فرهنگی و زبانی.
پاسخحذفشوربختانه این داستان تحریف آشکار تاریخ هم واقعا در ذهن برخی هم-میهنان ما باور شده! و جدی گرفته شد!
پاسخحذفhttp://en.wikipedia.org/wiki/File:Location_of_Orkhon_valley.JPG
شما به عکس زیر نگاه کنید . جای دقیق سنگنوشته های اورخون را ببینید و فاصله را تا مدائن (پایتخت ساسانی/عراق کنونی) ببینید، چگونه ممکن است واژه ی امید که 1800 سال پیش در زبان فارسی میانه در کتاب ها نوشته شده است را با واژه ی امموق که 1200 سال پیش در مغولستان ربط داد؟
بابا دروغ هم اندازه ای دارد!
بله زبان مادری من هم تورکی است
پاسخحذفو از هیچ زبانی به اندازه ی تورکی لذت نمیبرم
متاسفانه ما ایرانیها انگار هیچگاه یک ملت نخواهیم بود همیشه تکه تکه و پاره پاره بوده ایم
من تورکی حرف میزنم پس هستم
همیشه هم ایران رو یکپارچه میخوام نه پارچه پارچه
مریم آزاد: ممنون از کامنت تان. بله من هم چون شما تورک هستم. وبلاگتان خوبتان را دیدم و خوشحالم از تبادل نظر و لینک.
پاسخحذفدر باره ی واژه ی امید به این دوست گرامی باید بگوییم که جدای از دیرینگی این واژه در فارسی دری، این واژه در کتاب های پهلوی هم آمده و اگر سنگ نوشته اورخون به 1200 سال پیش بر می گردد نوشته های پهلوی به 1600-1800 سال پیش باز می گردد. در کتاب دینکرد فعل امیدانیدن آمده که معنی امید دادن است. در این کتاب واژه ی امیداناگ (امیدانا) هم آمده که از فعل امیداندین ساخته شده است. مانند رسانا از رساندن ، رسا از رسیدن، دانا از دانستن، فریبا از فریبیدن(فریفتن)، شیوا از شیویدن (شیفتن)
پاسخحذفجدای از بحث دیرینگی واژگان، چیزی که برخی هم میهنان گرامی آذری روی آن تاکید می کنند ریشه فعلی واژه های مناقشه برانگیز است که استدلال می کنند چون در فارسی ریشه فعلی ندارند و در ترکی ریشه فعلی دارند پس ترکی هستند!
پیشنهاد می کنم ریشه های فعلی این واژگان را در زبان پهلوی ببینند.
بسیاری از واژگان فارسی که به ظاهر ریشه فعلی ندارند در زبان پهلوی ریشه داشته اند و در فارسی دری فراموش شده اند.
مانند فراموشیدن، گوشیدن، بیمیدن، مرگیدن، نیرنگیدن، نیازیدن، زیانیدن، زوریدن، سودیدن، اندرزیدن و ...
میثم جان
پاسخحذف1- شما ترکید، فارسید، یا هر دو یا هیج کدام؟
2- ترک زبانید، فارس زبانید، یا هر دو یا هیچ کدام؟
ما هم همیشه ایران رو یکپارچه میخوام نه پارچه پارچه!
بنده امروز به متن جالبی برخوردم که در واقع یک متن کهن یهودی-فارسی است و حاوی یک مناظره است که با نام "شرحی بر یوشع" هم شناخته می شود.
پاسخحذفاین مناظره در قرن 3-4 هجری در خوزستان در 10 برگ پشت و رو نگاشته شده است.
این نوشته با شماره or.8659 (commentary on Joshua) در موزه بریتانیا نگهداری می شود.
این هم لینک JSTOR ، که اهل پژوهش می دانند یک پایگاه اطلاعاتی پژوهشی از مقالات و کتاب است. و دانشگاه های ایران هم عضو آن هستند. می توانید لاگین کرده و مقاله رامطالعه بفرمایید.
در این نوشته واژه ی "انومیدی" آمده است که بخش نخست این واژه (ان) علامت نفی است (مانند انیران یعنی غیر ایرانی، آناهیتا، آناب/ناب، ...) که تقریبا در همه زبانهای هندواروپایی به جای مانده است. بخش دوم واژه نیز "امید" است و معنای کل واژه هم ناامیدی است!
درواقع "امید" هم ریشه فعلی در فارسی دارد و هم مشتقات دیگر از آن ساخته شده است. بنابراین ادعای شما مبنی بر ترکی خواندن این واژه دور از ذهن است.
میثم جان شما که پژوهشگر هستید امیدوارم قانع شده باشید.
http://www.jstor.org/discover/10.2307/610683?uid=3738032&uid=2129&uid=2&uid=70&uid=4&sid=21101493546991
پاسخحذف