‏نمایش پست‌ها با برچسب آتاتورک. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب آتاتورک. نمایش همه پست‌ها

۱۳۹۲ آبان ۷, سه‌شنبه

29 اکتبر یا عید جمهوریت در ترکیه

امروز 29 اِکیم (اکتبر) تعطیل رسمی در ترکیه بود. خیلی جاها، از بالکن خانه ها با اتومبیلها، پرچم ترکیه آویخته شده بود. نودسال قبل (1923) در چنین روزی ترکیه رسما جمهوری شد واصلاحات انقلابی آتاترک سرلوحه برنامه حکومت جدید ترکیه قرار گرفت. بعدها به دستور آتاترک و احتمالا برای ماندن این روز در خاطره نسلهای آینده، 29 اکتبر روز عید کودکان (جُجوخلار بایرامی) هم اعلام شد و هرساله تدارکات ویژه ای برای بازی و شادی کودکان در اماکن عمومی در این روز در نظر گرفته می شود. اگر دقت کرده باشید گوگل هم به مناسبت این روز لوگوی خود را به آرمی که در آن نشانهایی از پرچم ترکیه هست تغییر داده است.

چند ماه پس از اعلام جمهوریت در ترکیه، خلافت برای همیشه در جهان اسلام ملغی شد. سلاطین سنی مذهب عثمانی، به پیروی از خلفای راشدین، خود را خلیفه پیامبر می دانستند. در دوران اعلام جمهوریت بحثهای جالبی در مورد الغای خلافت در میان روشنفکران ترکیه شکل گرفته بود. مثلا کسانی چون ضیا گوقلب (او از اولین کسانی است که اندیشه های جامعه شناسی جدید را وارد ترکیه کرد) معتقد بودند که خلافت اسلامی به صورت سمبلیک هم شده در استانبول بهتر است بماند، چیزی شبیه وضعیت واتیکان در میان مسیحیان. آتاترک مخالف بود و نظر او غالب شد. پس از اعلام جمهوریت مسجد بزرگ ایازسوفیا (که در محل کلیسای بیزانسی سنت سوفیا پس از فتح کنتستانتینوپل یا همان قسطنطنیه توسط عثمانیها بنا شده بود) به موزه تبدیل شد. شریف ماردین، یکی از جامعه شناسان مطرح کنونی، این تبدل را از نظر نمادین مظهر لائیک شدن ترکیه می داند. هنوز هستند کسانی که در ترکیه معتقدند ایازسوفیا باید باز مسجد شود.
 
پی نوشت- تصویر متعلق به سخنرانی آتاترک در دهمین سالگرد اعلام جمهوریت در ترکیه است. در سمت راست تصویر عصمت اینونو دومین رئیس جمهور ترکیه بعد از آتاترک را می توانید ببینید.

۱۳۹۲ مرداد ۶, یکشنبه

مقایسه رضاشاه و آتاترک در مسئله دین

مستند من و تو در مورد رضاشاه مرا یاد مقایسه رضاشاه با آتاترک انداخت. حین مشاهده بارها شد که ایندو را در ذهنم باهم مقایسه کردم. چه بپسندیم و چه مخالفش باشیم، بر خلاف قول رایجی که در ایران روحانیون تبلیغ کرده اند، سیاستهای رضاشاه در ایران در مورد روحانیون ملایم تر از سیاستهای آتاترک در ترکیه در مورد قشر علما بوده است. یک شاهدش تغییر لباس روحانیون است که در ترکیه اتفاق افتاد، ولی در ایران نه با آن شدت. دیگری بسته شدن مدارس دینی است که در ترکیه با شدت بیشتری از ایران دنبال شد، و رضاشاه خودش با چراغ سبز نشان دادن به عبدالکریم حائری یزدی برای تاسیس حوزه در قم (در برابر نجف) عملا به رونق حوزه های علمیه کمک کرد. آتاترک می دانست در یک جامعه مذهبی که درش مدارس دینی بسته شده اند به نیاز دینی مردم باید همچنان بطور جدی پاسخ داده شود و نیاز دینی مردم را نمی توان به شوخی گرفت. بنابراین او وزارت دیانت (diyanet işleri başkanlığı) را تاسیس کرد که همیشه (من جمله امروز) یکی از هنگفت ترین بودجه ها را از دولت ترکیه گرفته است. چنان وزارتی هرگز در ایران تاسیس نشد.


و البته مهمترین تفاوت آتاترک و رضاه شاه تاکید آتاترک وارد کردن اصل لائیسیته (laiklik) به قانون اساسی ترکیه بود که دین را به حوزه خصوصی می راند و البته در ایران به دست رضا شاه اتفاق نیفتاد. همه اینها نشان می دهد که خوب یا بد سیاست رضاشاه در موضوع دین ملایمتر از آتاترک بوده است.

شاید تنها در یک موضوع از مسائل مربوط به دین رضاشاه رادیکال تراز آتاترک (والبته شاید نامعقول در مقایسه با او) عمل کرد و آن مسئله کشف حجاب بود.

قضاوت هنجاری در مورد سیاستهای آتاترک و رضاشاه در مورد دین واقعا پیچیده است. اسلامگرایان ترکیه، چه رادیکال و چه معتدل، همیشه از سیاستهای آن زمان آتاترک (و نیز عصمت اینونو که جانشین او بود) در دوران حکومت تک حزبی حزب جمهوریخواه مردم(ج.ه.پ) در ترکیه انتقاد کرده اند. اردوغان هم مدام در سخنرانی هایش از سیاستهای آن زمان ترکیه در مورد دین انتقاد می کند. از طرف دیگر سکولارها در مجموع این سیاستها را قابل دفاع دانسته اند.

خوب است یک مقایسه تطبیقی در مورد سیاستهای آتاترک و رضا شاه در مورد دین انجام شود. من تاکنون چنین تحقیقی ندیده ام. در میان آثاری که به مطالعه تطبیقی رضاشاه و آتاترک پرداخته اند شاید بهترین کتابی که تاکنون منتشر شده اثر زیر باشد که به همت تورج اتابکی نگاشته شده و بخشهایی از آن که در مورد رضا شاه است (گرچه گویا نه همه اش) به فارسی هم ترجمه شده است:

Touraj Atabaki and Erik Zurker (eds.), Men of Order: Authoritarian Modernization in Iran and Turkey, I.B Tauris, 2004

پی نوشت بعد التحریر- یکی از مهم ترین تفاوتهای رضا شاه و آتاترک که کمتر بدان توجه شده آنست که آتاترک بجز دوره ای کوتاه هرگز ازدواج نکرد و صاحب فرزند نشد. او تنها یک دختر خوانده داشت به نام صبیحا گوگچن. بسیاری معتقدند این کار او عامدانه و از سر سیاست برای موروثی نشدن حکومتش بوده است. مقایسه کنید وضعیت را با تعدد زنان و فرزندان رضا شاه و کاملا موروثی شدن حکومتش.

۱۳۹۲ تیر ۱۰, دوشنبه

در مورد نتایج اعتراضات اخیر بر آینده سیاست در ترکیه

دو سه هفته گذشته درگیر انتخابات ایران بودم و نتوانستم در مورد اتفاقات اخیر ترکیه بنویسم و حالا چندسطر برای جبران: اتفاقاتی که با ماجرای پارک گزی شروع شدند شاید شروع دوره جدیدی در سیاست ترکیه اند. تجربه سالهای گذشته نشان داده بود طیب اردوغان سیاستمداری باهوش است، ولی هم او با تمام هوشش منطق اتفاقات پارک گزی را نتوانست بفهمد، و بجای پاسخ همدلانه به معترضانی که خیلی هاشان جوان و تحصیل کرده هستند اعتراض ایشان را عمدتا به آشوبگران و گروههای غیرقانونی، یا تحریک احزاب سنتی مخالف و یا کشورهای خارجی که ضد منافع ملی ترکیه اند نسبت داد. همین واکنش نسنجیده باعث شده که بر اساس آمارها رای حزب عدالت و توسعه حدود 10 درصد ریزش داشته باشد و از 45-40 درصد به 30 افول کند. 


چرا اردوغان نتوانست صدای معترضان را به خوبی بشنود؟ چون خواستگاه اردوغان نسل قدیمی محافظه کار/سنتی/اسلامگرای ترکیه است. زبان او برای نسل جوان جدیدی که بسیاری از ساعات شبانه روز پشت فیسبوک و توییتر اند و آخرین تحولات اروپاو آمریکا و سایر بخشهای جهان را از ترکیه تعقیب می کنند تحکمی، پدرسالارانه و زننده می نماید. مهمترین مطالبه گروه معترضان پارک گزی و جوانان طرفدار ایشان احترام دولت به سبکهای مختلف زندگی، و پرهیز او از تحمیل یک روش زندگی به همه جامعه بود. معترضان از آقای اردوغان می خواستند/می خواهند نخست وزیر همه ترکیه باشد، و نه فقط مذهبی ها.

اعتراضات اخیر ممکن است (و من امیدوارم) باعث نوعی تحول مثبت در گفتمان مهمترین حزب سکولار ترکیه، یعنی حزب جمهوریخواه (ج.ه.پ) شود و کمالیسم سنتی حزب جمهوریخواه را که گرایشهای توتالیتر دارد به قرائتی لیبرالتر از لائیسیته و سکولاریسم که بتواند دلی از جوانان برباید بدل کند.

و اما نگرانی اصلی من در این اتفاقات ضعیف شدن موقعیت/الگوی ترکیه در کشورهای مسلمان خاورمیانه است و از این جهت معتقدم در نقد اردوغان باید منصف بود. اگر با دیدی منفی اندیش به وقایع اخیر بنگریم اثر ناخواسته تضعیف عدالت و توسعه در ترکیه می تواند تقویت بنیادگرایی و سلفیگری در کشورهای مسلمان باشد، چون در عالم اهل سنت اسلام محافظه کار و تقریبا دموکراتیک عدالت و توسعه مهمترین رقیب سلفیگری است. این نکته ای است که معترضان پارک گزی به نظرم چندان به آن توجه نمی کنند، چون فقط از بعدی داخلی، و نه منطقه ای، به تحولات ترکیه می نگرند.

۱۳۹۰ خرداد ۲۵, چهارشنبه

انتخابات تورکیه و انتخابات ما: ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا

یکشنبه گذشته انتخابات پارلمان تورکیه برگزار شد. روز انتخابات دقیقا منطبق بود بر سالگرد انتخابات ریاست جمهوری دو سال قبل ایران، یعنی 22 خرداد. سرنوشت تورکیه برای 5 سال آینده مشخص شد. حزب عدالت و توسعه به رهبری رجب طیب اردوغان، اهل محله قاسم پاشا در استانبول و از خانواده ای از اهالی سواحل دریای سیاه (قارا دنیز) پیروز انتخابات شد؛ در حالی که معلوم نیست ما تا کی قرار است در ایران حسرت یک نیمچه انتخابات آزاد را بخوریم.

بنا بر گزارش رسانه ها رای گیری ساعت 4 بعد از ظهر تمام شد. برای من که عادت به طول کشیدن زمان رای گیری تا دیروقت در ایران را دارم عجیب بود. پس از معلوم شدن نتایج، روسای دو حزب بزرگ رقیب یعنی آ.ک.پ(عدالت و توسعه)  (پیروز) و حزب ج.ه.پ (جمهوری مردم) (حزب دوم) عصر از بالکن های دفاتر مرکزی احزاب شان در آنکارا برای هواداران سخنرانی کردند.طبیعتا سخنرانی اردوغان پیروز هیجان بیشتری داشت.

نتیجه انتخابات  از قرار زیر بود: حزب عدالت و توسعه 49.9 درصد آرا، حزب جمهوری مردم 25.9 درصد، حزب حرکت ملی 13 درصد، نماینگان مستقل طرفدار حزب صلح و دموکراسی کردها 6.6 درصد. حزب عدالت و توسعه 21.4 میلیون رای داشت، حزب جمهوری 11.1 میلیون، حزب حرکت ملی 5.5 میلیون، نمایندگان مستقل طرفدار حزب صلح و دموکراسی (حزب کوردها) 2.8 میلیون. حزب عدالت و توسعه اردوغان توانست 326 کرسی مجلس را تصاحب کند، حزب جمهوری 135 کرسی، حرکت ملی 53 کرسی. نمایندگان مستقل نزدیک به صلح و دموکراسی کوردها تواتنستد علی رغم تمام موانع برای اولین بار 36 نماینده را وارد پارلمان کنند. (این مسئله یک موفقیت بزرگ برای لیبرال ها و چپ های طرفدار حقوق قومیت ها در تورکیه محسوب می شود.)
 شفاف بودن فرآیند انتخابات در تورکیه حیرت آور بود. انتخابات که تمام شد، تقریبا همه نتیجه انتخابات را بلافاصله "توانستند" قبول کنند. از بس که ناظرهای مختلف سر صندوق ها است و انتخابات در معرض دید لحظه به لحظه رسانه ها است، تقلب کلان در انتخابات تورکیه اگر نگوئیم محال بسیار مشکل است. مقایسه کنید وضعیت را با انتخابات مهندسی شده ای که دو سال پیش در ایران رخ داد و  در ان ناظران طرفداران 2 نامزد مخالف را از سر صندوق و محل شمارش اخراج کردند، خیلی هایشان را هفته بعد دستگیر کردند و به هیچ رسانه مستقلی به جز صداسیمای حکومتی خودشان اجازه حضور در محل شمارش آرا را ندادند. خنده یا گریه آور آنکه امروز هم دو کاندیدای معترض به نتایج انتخابات یعنی مهندس محبوب موسوی و شیخ شجاع کروبی به جزم معترض بودن به نتایج ذانتخابات مهندسی شده در حبس و حصر به سر می برند تا دل سلطان خنک شود. آنچه در دو کشور در مورد انتخابات اتفاق می افتد اصلا غیر قابل مقایسه است.


حزب آ. ک.پ یا همان عدالت و توسعه اگر فقط چهار کرسی دیگر کسب می کرد، یعنی به حد نصاب 330 نماینده می رسید، می توانست "بدون جلب نظر احزاب رقیب" تقاضای برگزاری رفراندم برای قانون اساسی جدید کند. ولی الان هم دست حزب عدالت و توسعه برای تغییر قانون اساسی، به شرط به دست آوردن حد اقلی از نظر مطلوب احزاب دیگر، کاملا باز است و احتمالا قانون اساسی جدیدی برای تورکیه در یکی دوسال آینده نوشته شود. شرایط را مقایسه کنید با وضعیت اسف بار ایران که منتقدان حکومت حتی از طرح علنی بازنگری در قانون اساسی خوف دارد، مبادا که به گوشه قبای سلطان بر بخورد. طبق قانون اساسی موجود و متناقض ایران تغییر قانون اساسی را نه احزاب، بلکه شخص ولی فقیه است که باید صلاح بداند. واضح است که چون در شرایط حاضر ایران مهم ترین درخواست دموکراسی خواهان (حتی اصلاح طلبانی مانند آقای خاتمی لااقل ته دلشان!) همین محدود کردن اختیارات بسیار گسترده و خدا گونه ای است که در قانون اساسی موجود برای ولی فقیه تعبیه شده، برخلاف تورکیه که درش تغییر قانون اساسی بسی روتین است، تغییر قانون اساسی در ایران کار حضرت فیل است.
وقتی داشتم تحلیل شبکه های مختلف تلویزیونی تورکیه را در مورد علت پیروزی اردوغان با رای بالا برای بار سوم می دیدم، نظر اکثرشان این بود که اولا از منظر مردم  تورکیه پروژهای کلان اقتصادی اردوغان و محبوبیت و قدرتی که تورکیه در سایه حکومت حزب او در میان کشورهای منطقه ای به دست آورده، عامل اصلی رای بالاست. از دید جهانی و منطقه ای کشورهای اسلامی و عربی امروز به تورکیه ای که درش حزب عدالت و توسعه حاکم است به عنوان مدل نگاه می کنند. باز مقایسه کنید وضعیت را با محبوبیت جمهوری اسلامی در جهان و درمیان کشورهای منطقه با گذشت 22 سال از رهبری مطلقه و مادام العمر آقای خامنه ای. علی رغم ثروت عظیم نفت که ما در ایران بصورت خداداد داریم، امروز هیچ کس حتی اخوان المسلمین به مدل مدیریتی سلطانی آقای خامنه ای که ناکارائی اش را به وضوح در زمینه های اقتصادی، فرهنگی و سیاسی نشان داده است، به عنوان الگو نگاه نمی کند.  
اردوغان روز یکشنبه پس از اعلام نتایج و در جشن بالکن گفت : "امروز از استانبول تا بوسنی پیروز شده، از ازمیر تا بیروت، از آنکارا تا دمشق، از دیاربکر تا رام الله، نابلس، جنین، کرانه باختری، قدس و غزه پیروز شده، امروز از ترکیه تا خاورمیانه، قفقاز، بالکان و اروپا پیروز شده". این شعار در کشورهای عربی خریدار دارد. باز مقایسه کنید با وضعیت محبوبیت جمهوری اسلامی و رهبری آن که پس از سرکوب و قتل و شکنجه مردمش در جریان انتخابات 2 سال پیش ایران بدون هیچ گونه عذرخواهی، دیگر حنایش رنگی در میان کشورهای مسلمان منطقه ندارد، مردم کشور خودش که پیش کش.
جالب است بدانید یکی از راههائی که تورکیه امروز از طریق آن کشورهای عربی را تحت تاثیر قرار می دهد (که البته لزوما ربطی به حزب عدالت و توسعه ندارد، چون اکثر تلویزیون ها در تورکیه مستقل و خصوصی اند) سریال های تورکی از قبیل سریال "عشق ممنوعه" است. زمانی که سریال عشق ممنوعه حدود 1.5 سال قبل از کانادل د تلویزیون تورکیه پخش می شد، تقریبا رکورد تعداد مخاطب چند سال اخیر سریال های تورکیه را شکست. من از طریق اینترنت به جز چند قسمت اولیه تقریبا تمام 79 قسمت سریال را به زبان تورکی دیدم. بر این اساس مطمئنم اگر "عشق ممنوعه" به فارسی هم دوبله بشود، در ایران هم بسیار طرفدار خواهد شد.  از چندین ماه قبل این سریال به عربی دوبله شده است و بر اساس شنیده ها آنجا هم بسیار پر مخاطب است. ولی سریال عشق ممنوعه به خاطر تابوهائی که در دستگاه صدا و سیمای تحت مدیریت ولایت فقیه در ایران وجود دارد، تقریبا غیر ممکن است بتواند پخش شود. مشکل تنها بعضی صحنه های فیلم نیستند که بتوان با برنامه های کامپیوتری من درآوردی حلش کرد، مضمون اصلی داستان باید سانسور شود. البته مضمون اصلی سریال که ماجرای عاشق شدن جوان خوش سیمائی به نام بهلول و همسر جوان و زیباروی دوم عموی بهلول به نام بیهتر (همان "بهتر" پارسی) به یکدیگر است، در خود تورکیه هم تابو شکنی محسوب می شد و آخرش هم طوری تمام شد که نه سیخ بسوزد نه کباب. قسمت عمده سریال در این هیجان طی می شود که داستان عشق بیهتر و بهلول به هم کی از پره برون خواهد افتاد.... 
با این حال اگر اتفاقات 30 سال اخیر را فاکتور بگیریم ، تورکیه و ایران به نظرم بسیار قابل مقایسه هستند. مثلا برخلاف اعراب که هویت ملی شان با هویت اسلامی شان کاملا یکی است، هم در تورکیه و هم درایران نوعی دوگانگی، از برخی جهات میان هویت ملی و هویت اسلامی وجود دارد. در میان اعراب عربی هم لسان ملی است و هم زبان اسلام، ولی در ایران و تورکیه فارسی یا تورکی زبانی نیستند که قرآن یا متون دینی بدان زبان ها در اصل نوشته شده باشند. این نکته البته بحثی طولانی است که در جای خودش باید بدان بپردازم.

دو نفری که بسیاری ساختارهای جدید و مدرن را برای اولین بار در ایران و تورکیه راه انداختند، یعنی رضا شاه و آتاتورک بنیان گذاران ایران جدید و تورکیه جدید، از بسیاری جهات قابل مقایسه اند. آتاتورک مانند رضا شاه برخورد بسیار سفت و سختی با روحانیت داشت و حتی می توان گفت یک بار برای همیشه لباس روحانیت را در تورکیه عوض کرد، طوری که امروز شخصیت های دینی اصلی تورکیه مانند فتح الله گولن که بسی معروف است، برخلاف آیت الله های ما کت و شلوار می پوشند. شنیده ام امروز دیگر ممنوعیت سابق در مورد لباس روحانیت در تورکیه وجود ندارد، ولی در عمل لباسی که در ایران رایج است، به جز در موارد معدود دیگر کاربرد و محبوبیتی در میان علمای دینی تورکیه و مذهبیون اش ندارد. آتاتورک اگر چه شخصا طرفدار بی حجابی بود و این مسئله را پنهان نمی کرد و سیاست هایش در جهت کم کردن حجاب در جامعه بود، ولی برخوردش با حجاب بسی معقول تر از رضا شاه بوده است. من جائی نشنیده ام آتاتورک از نظامیان خواسته باشد حجاب را از سر زنان با زور بردارند. در جریان همدلی رضا شاه با آلمان در جنگ جهانی دوم، روسها و انگلیسی ها نگذاشتند او سر قدرت بماند. ولی جانشین اتاتورک عصمت اینونو از حزب ج.ه.پ (همان حزب جمهوری مردم یعنی حزبی که امروز رقیب اصلی اردوغان است و آتاتورک بنیانش را گذاشت. آتاتورک قبل از جنگ جهانی دوم در سال 1938 فوت کرد) اگر چه در منابع جدید گفته می شود آتاتورک و عصمت اینونو از سر جهل مانند بسیاری از سیاسیون مذهبی و سکولار کشورهای خاورمیانه آن زمان دلشان تاحدی پیش آلمان ها بوده ، ولی به هر حال اینونو سیاست مدارانه تر از رضا شاه عمل کرد و بهانه دست متفقین نداد تا تورکیه را مانند ایران در جنگ اشغال کنند. با این حال مهم ترین تفاوت آتاتورک و رضا شاه در آن است که آتاتورک بطور انقلابی اعلان جمهوریت کرد، ولی رضا شاه اگر چه موقعیت این کار را داشت، محافظه کارانه و شاید به خاطر ترس از روحانیت برای خودش و خاندانش اعلام پادشاهی کرد. اتفاقی که اگر نمی افتاد شاید در ایران هم وضعیت ما این گونه نبود و گرفتار  سلطنت فقیه نبودیم.

این ور و آن ور خیلی وقت ها در تحلیل های به زبان فارسی می بینم که تحلیل کننده خیال می کند عدالت و توسعه که آمده، یعنی شکست پروژه آتاتورک در تورکیه. این تحلیل اگر چه ممکن است باب طبع اسلامیست های  ایران و سایر جاها باشد، ولی منطبق با واقعیت تورکیه، آن طور که خود تورک ها امور کشورشان را می بینند، نیست. امروز اردوغان می تواند محبوب باشد یا فعالیت کند، چون قبلا اتاتورک با اعلان جمهوریت و جدا کردن نهاد دین از نهاد سیاست، مبانی اصلی لیبرال دموکراسی را (اگرچه نه شکل مطلوبش را) در این کشور بنیان نهاده بود. در تورکیه خیلی از کسانی که با اردوغان رای داده اند به اتاتورک هم علاقه دارند، حتی مذهبی ها و کلا هنوز محبوبیت اتاتورک بسیار بالاست. مسئله ظهور حزب عدالت و توسعه اردوغان را نمی توان بدون دانستن تاریخ سیاسی تورکیه از زمان تشکیل جمهوریت در سال 1923 تا بحال و داستان رقابت میان احزاب محافظه کار (راست مرکزگرا) که جدیدترین شان عدالت و توسعه است با حزب جمهوری مردم (به بنیانگزاری آتاتورک در سال 1923) که حزبی کمالیست با گرایش چپ مرکزگرا است، فهمید. به علاوه مردم تورکیه خاطره بدی از نظر اقتصادی از دولت های ائتلافی در دهه 1990دارند و از این جهت است که به قدرت رسیدن حزبی که بدون ائتلاف می تواند تشکیل دولت دهد، برایشان از نظر ثبات اقتصادی کشور جذاب است. به علاوه بدون تامل در تاریخ انشقاق نوگراهای معترض به حزب اسلامگرای رفاه ارباکان از این حزب (یعنی همان جدا شدن اردوغان از ارباکان و تمییز دادن خودش و گروهش با سیاست های رفاه در سال 1998)، نمی توان ماهیت حزب عدالت و توسعه را در تورکیه کنونی فهمید. چرخش بسیار مهمی در سال 1998 میان اسلامگرایان تورکیه رخ داد، نقطه عطف تشکیل حزب عدالت و توسعه است. بعدا فرصت شد در مورد این مسئله خواهم نوشت.

نکته اخر اینکه بر خلاف آنچه بعضی سکولارهای دو آتشه در ایران یا خود تورکیه هم نوا با اسلامیست های ایران تبلیغ می کنند، تقریبا محال است حزب عدالت و توسعه نظامی مانند نظام عقب افتاده جمهوری اسلامی را بر پایه حاکمیت شریعت و فقها در تورکیه بنا کند. مدل حزب عدالت و توسعه مدل احزاب محافظه کار و دموکرات مسیحی اروپا است. این احزاب اگرچه  محافظه کارند، ولی دموکراتند و سکولاریسم سیاسی را قبول دارند. تمام جذابیت عدالت و توسعه در غرب و در خود تورکیه به آن است که اگرچه حزبی محافظه کار است، ولی طرفدار حاکمیت شریعت و بنیادگرائی از نوع ولایت فقیه یا طالبان نیست. بارها از دوستان تورک شنیده ام که رای مردم تورکیه به اردوغان به آن است که دم از شریعت نزند. اگر اردوغان بخواهد مدلی مانند ایران را پیاده کند، مطمئن باشید مردم تورکیه نه بسیار محکمی به او خواهند گفت و رای حزب او در تورکیه از 49 به 5 درصد می رسد. 49 درصدی که در انتخابات 22 خرداد به عدالت و توسعه رای دادند، به خاطر پیشرفت اقتصادی خوب تورکیه در زمان زمامداری این حزب است. وقتی به تورکیه سفر می کنی حس می کنی مملکت از نظر اقتصادی دارد سریع رشد می کند. کسی به خاطر بنیادگرائی مدل آقای خامنه ای به عدالت و توسعه رای نمی دهد.

پی نوشت: یکی از دوستان گفته بود چرا بجای ترکیه می نویسی تورکیه و من جواب دادم برای اعتراض به این جک های مزخرفی و نفرت انگیزی که به نام ترک در ایران ساخته اند. کسانی که این جک ها را ساخته اند و می سازند اصلا متوجه نیستند دارند با آتش بازی می کنند و وحدت ایران را به خطر می اندازند. قیام مردم تبریز 5 سال پیش نمونه اش. خوب من هم چون بار کلمه "ترک" در زبان فارسی به خاطر همین جک ای نژادگرایانه منفی شده، ترجیح می دهم از کلمه "تورک" استفاده کنم که خطابی است که خود این قوم در مورد خودشان به کار می برند. البته که این مسئله انتخابی است و ممکن است کسی کلمه ترک با بپسندد. وقتی خود ترک ها به خوشان می گویند تورک، چرا من که خودم از طرف پدری تورکم، خطابی را که خود ترک ها در مور خودشان بکار می برند بکار نبرم؟ با نوشتن تورک بجای ترک من می خواهم اعتراض کنم به برساخته تاریخی ملیت گرائی ایرانی از نوعی که اقوام را تحقیر می کند. معتقدم ما باید به سمت نوعی فدرالیسم (البته فدرالیسمی بیشتر شبیه مدل آمریکا با عناصری از مدل کانادا) و به رسمیت شناخته شده زبان های محلی در مناطق مختلف ایران، در کنار زبان پارسی، پیش برویم، در عین اینکه منتقد و مخالف جدی هر نوع جدائی طلبی از ایران تحت لواهائی از قبیل آذربایجان جنوبی هستم. خدا رحمت کند عزت الله سحابی را که همیشه می گفت تمامیت ارضی ایران بسیار مهم است.