فلسفه سیاسی و مسئله مالکیت بر منابع نفتی در ایران
در
ایران مسئله نفت و دموکراسی به شدت به هم گره خورده است، ولی تا بحال
مسئله مالکیت نفت موضوع اندیشه ورزی فلاسفه سیاسی قرار نگرفته است. در
ایران با ملی شدن صنعت نفت در 1332مالکیت نفت ملی شد. از طرف دیگر با وارد
شدن نظریه ولایت فقیه در قانون اساسی پس از انقلاب 1357، مفهوم فقهی انفال، و
باز بودن دست ولی فقیه و نهادهای تحت امر ایشان در مالکیت بخش مهمی از در
آمد نفتی، مسئله مالکیت نفت حتی بغرنج تر هم شده است.
می دانیم که بواسطه سنت ملی شدن صنعت نفت و گره خوردن مالکیت نفت با
ناسیونالیسم ایرانی، مدل لیبرتاریانی یا مالکیت خصوصی بر منابع نفتی که گاه
در اروپا یا آمریکا اعمال می شود، امری نیست که با فهم تاریخی ایرانیان از عدالت
در توزیع منابع طبیعی، سازگار باشد. ولی مالکیت ولی فقیه بر منابع نفتی
شاید همانقدر زیانبار باشد که مالکیت خصوصی بی حساب و کتاب بر این منابع، و
طبیعتا تداوم وضع موجود سازگار با عدالت نیست.
به نظرنوشتجاتی که در
فلسفه سیاسی انگلیسی-آمریکایی در سی سال اخیر منتشر شده است، به ما
ابزارهای مفهومی بسیار مناسبی برای فهم وضعیت موجود از منظر عدالت
می دهند و می توانند به ما در بدست دادن مدلی بومی و سازگار با دموکراسی
در مورد مالکیت بر نفت کمک کنند. به طور مشخص خواندن و تامل در نظریات جان
رالز، رابرت نوزیک، و جرالد کوهن، در مورد مالکیت بر منابع می تواند بسیار
الهام بخش باشد. علاقمندان این سه کتاب را دریابند:
John Rawls, A Theory of Justice, 1971
Robert Nozick, Anarchy, State and Utopia, 1974
Gerald Cohen, Self-ownership, Freedom and Equality, 1994
کتاب 1974 نوزیک پاسخ کتاب 1971 رالز است، و کتاب 1994 کوهن پاسخ کتاب 1974 نوزیک.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر