آخرش قسمت شد و به آمریکای لاتین هم سفر کردیم!
روزهای گذشته به مدت یک هفته برای کارگاهی در موضوع سیاست تطبیقی در اروگوئه بودم. پروازی که از اروپا به برزیل و از آنجا به مونته ویدئو (پایتخت اروگوئه) داشتم، طولانی ترین پرواز هوایی بود که در عمرم داشته ام. از فراز صحراهای آفریقای شمالی و مرکزی، و اقیانوس اطلس پرواز کردیم، وقسمتی از طول جغرافیایی آمریکای جنوبی را طی کردیم تا به اروگوئه رسیدیم.
در این هفت روز نکات بسیاری در مورد سیستم سیاسی اروگوئه و احزاب این کشور آموختم. نکته ای که قبلش حتی تصورش را هم نداشتم آن بود که دموکراسی اروگوئه یکی از پیشرفته ترین و قدیمی ترین دموکراسی های آمریکای لاتین است. تصورم در مورد کل قاره آمریکای لاتین هم عوض شد: آمریکای لاتین (شاید حتی ونزوئلا که رئیس جمهور چپ پوپولیستش چاوز همین امروز وفات کرد) بر خلاف تصور بسیاری از ما منطقه ای پیشرفته از جهان است. شاید اگر بخواهیم ساده سازی کنیم بتوانیم بگوییم این منطقه از نظر سطح پیشرفت در مجموع چیزی بین خاورمیانه و اروپا یا آمریکای شمالی است. من فقط یک کشور/شهر از آمریکای لاتین را، یعنی اروگوئه/مونته ویدئو، به طور نسبتا مفصل دیدم، ولی به گمانم برخی از مشاهداتم را می توان به راحتی به سایر کشورهای آمریکای لاتین هم تسری داد. در مورد اروگوئه شباهتش با اروپای جنوبی غیر قابل انکار بود. خیابانهای مونت ویدئو بسیار شباهت داشت به آنچه من در رم در ایتالیا دیده بودم. از آنجا که بسیاری از مردم اروگوئه تباری ایتالیایی و اسپانیایی دارند، بی سبب نیست که شباهت بسیاری از نظر قیافه میان مردم این کشور و کشورهای فوق وجود دارد. اروگوئه بر خلاف برخی کشورهای آمریکای لاتین چون ونزوئلا، پرو، مکزیک و بولیوی، جمعیت بومی بسیار کمی دارد.
اروگوئه ای ها یکی از قدیمی ترین سیستم های حزبی در جهان را دارند: دو حزب از سه حزب اصلی این کشور، یعنی دو حزب بلانکو (سفیدBlanco) و کولورادو (قرمزColorado) در نیمه اول قرن نوزدهم میلادی تاسیس شده اند و هنوز هم در سیاست حضوری پررنگ دارند. هم کلورادو و هم بلانکو در 1836 تاسیس شده اند. حزب سوم، یعنی فرانته امپلیو (Frente Amplio) که اتحاد چپ را تشکیل میدهد، در واقع یک حزب واحد نیست، بلکه اتحادی از احزاب و گرایشهای مختلف چپ اروگوئه، از ملایم تا رادیکال است. عمر "فرانته امپلیو" (جبهه وسیع، Broad Front، ترجمه انگلیسی و فارسی نام این حزب) حدود چهل سال است. این اتحاد از سال 1971 یعنی دو سال قبل از کودتای نظامیان در سال 1973 در اروگوئه-- که تا سال 1984 ادامه داشت-- تشکیل شده است. از سال 2004 تا امروز (انتخاباتهای 2004 و 2009، ریاست جمهوری در اروگوئه 5 ساله است) فرانته امپلیو یا اتحاد چپ هادو دوره پیاپی ریاست جمهوری را برای اولین بار در تاریخ اروگوئه از آن خود کرده است. قبل از 2004 در اروگوئه رئیس جمهور همیشه یا از بلانکو بوده یا کولورادو.
کسانی که اخبار را تعقیب می کنند شاید نام موهیکا رئیس جمهور کنونی چپ این کشور را شنیده باشند.موهیکا که در جوانی از رهبران چریکهای اروگوئه بوده هنوز سبک زندگی چپ را با خود حفظ کرده، پولی را که از ریاست جمهوری می گیرد عمدتا به فقرا می دهد، و به فقیرترین رئیس جمهور جهان هم معروف است.
جالب آنست که بدانید در اروگوئه همه چپها جزو "جبهه وسیع" نیستند، یعنی در درون دو حزب کلورادو و بلانکو هم گرایشهای چپ (گرچه نه از نوع چپ رادیکال) در کنار گرایشهای دست راستی وجود دارد.
وضعیت ثبات و پایداری دو قرنه احزاب در اروگوئه را مقایسه کنید با وضعیت ایران که در آن یک حزب سیاسی گاهی عمرش تنها به چند ماه می رسد، و طولانی مدت ترین احزاب (اگر اصولا حزبی داشته باشیم در مقطعی) عمر فعالیت قانونی شان از تعداد انگشتان یک دست تجاوز نمی کند. اینجا است که یاد توصیف همایون کاتوزیان در مورد جامعه ایران در این کتاب (و سایر آثارش) می افتم: جامعه سیاسی ایرانی جامعه ای کوتاه مدت است. با استفاده از همین تعبیر کاتوزیان شاید بتوان گفت جامعه سیاسی اروگوئه جامعه ای بلند مدت است.
روزهای گذشته به مدت یک هفته برای کارگاهی در موضوع سیاست تطبیقی در اروگوئه بودم. پروازی که از اروپا به برزیل و از آنجا به مونته ویدئو (پایتخت اروگوئه) داشتم، طولانی ترین پرواز هوایی بود که در عمرم داشته ام. از فراز صحراهای آفریقای شمالی و مرکزی، و اقیانوس اطلس پرواز کردیم، وقسمتی از طول جغرافیایی آمریکای جنوبی را طی کردیم تا به اروگوئه رسیدیم.
در این هفت روز نکات بسیاری در مورد سیستم سیاسی اروگوئه و احزاب این کشور آموختم. نکته ای که قبلش حتی تصورش را هم نداشتم آن بود که دموکراسی اروگوئه یکی از پیشرفته ترین و قدیمی ترین دموکراسی های آمریکای لاتین است. تصورم در مورد کل قاره آمریکای لاتین هم عوض شد: آمریکای لاتین (شاید حتی ونزوئلا که رئیس جمهور چپ پوپولیستش چاوز همین امروز وفات کرد) بر خلاف تصور بسیاری از ما منطقه ای پیشرفته از جهان است. شاید اگر بخواهیم ساده سازی کنیم بتوانیم بگوییم این منطقه از نظر سطح پیشرفت در مجموع چیزی بین خاورمیانه و اروپا یا آمریکای شمالی است. من فقط یک کشور/شهر از آمریکای لاتین را، یعنی اروگوئه/مونته ویدئو، به طور نسبتا مفصل دیدم، ولی به گمانم برخی از مشاهداتم را می توان به راحتی به سایر کشورهای آمریکای لاتین هم تسری داد. در مورد اروگوئه شباهتش با اروپای جنوبی غیر قابل انکار بود. خیابانهای مونت ویدئو بسیار شباهت داشت به آنچه من در رم در ایتالیا دیده بودم. از آنجا که بسیاری از مردم اروگوئه تباری ایتالیایی و اسپانیایی دارند، بی سبب نیست که شباهت بسیاری از نظر قیافه میان مردم این کشور و کشورهای فوق وجود دارد. اروگوئه بر خلاف برخی کشورهای آمریکای لاتین چون ونزوئلا، پرو، مکزیک و بولیوی، جمعیت بومی بسیار کمی دارد.
اروگوئه ای ها یکی از قدیمی ترین سیستم های حزبی در جهان را دارند: دو حزب از سه حزب اصلی این کشور، یعنی دو حزب بلانکو (سفیدBlanco) و کولورادو (قرمزColorado) در نیمه اول قرن نوزدهم میلادی تاسیس شده اند و هنوز هم در سیاست حضوری پررنگ دارند. هم کلورادو و هم بلانکو در 1836 تاسیس شده اند. حزب سوم، یعنی فرانته امپلیو (Frente Amplio) که اتحاد چپ را تشکیل میدهد، در واقع یک حزب واحد نیست، بلکه اتحادی از احزاب و گرایشهای مختلف چپ اروگوئه، از ملایم تا رادیکال است. عمر "فرانته امپلیو" (جبهه وسیع، Broad Front، ترجمه انگلیسی و فارسی نام این حزب) حدود چهل سال است. این اتحاد از سال 1971 یعنی دو سال قبل از کودتای نظامیان در سال 1973 در اروگوئه-- که تا سال 1984 ادامه داشت-- تشکیل شده است. از سال 2004 تا امروز (انتخاباتهای 2004 و 2009، ریاست جمهوری در اروگوئه 5 ساله است) فرانته امپلیو یا اتحاد چپ هادو دوره پیاپی ریاست جمهوری را برای اولین بار در تاریخ اروگوئه از آن خود کرده است. قبل از 2004 در اروگوئه رئیس جمهور همیشه یا از بلانکو بوده یا کولورادو.
کسانی که اخبار را تعقیب می کنند شاید نام موهیکا رئیس جمهور کنونی چپ این کشور را شنیده باشند.موهیکا که در جوانی از رهبران چریکهای اروگوئه بوده هنوز سبک زندگی چپ را با خود حفظ کرده، پولی را که از ریاست جمهوری می گیرد عمدتا به فقرا می دهد، و به فقیرترین رئیس جمهور جهان هم معروف است.
جالب آنست که بدانید در اروگوئه همه چپها جزو "جبهه وسیع" نیستند، یعنی در درون دو حزب کلورادو و بلانکو هم گرایشهای چپ (گرچه نه از نوع چپ رادیکال) در کنار گرایشهای دست راستی وجود دارد.
وضعیت ثبات و پایداری دو قرنه احزاب در اروگوئه را مقایسه کنید با وضعیت ایران که در آن یک حزب سیاسی گاهی عمرش تنها به چند ماه می رسد، و طولانی مدت ترین احزاب (اگر اصولا حزبی داشته باشیم در مقطعی) عمر فعالیت قانونی شان از تعداد انگشتان یک دست تجاوز نمی کند. اینجا است که یاد توصیف همایون کاتوزیان در مورد جامعه ایران در این کتاب (و سایر آثارش) می افتم: جامعه سیاسی ایرانی جامعه ای کوتاه مدت است. با استفاده از همین تعبیر کاتوزیان شاید بتوان گفت جامعه سیاسی اروگوئه جامعه ای بلند مدت است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر