به این نتیجه رسیده ام یکی از
علل اصلی تصلب اسلامگرایان حاکم بر ایران در مواجه با امور جدید سفر نکردن آنها به خارج از کشور
(خصوصا غرب) در طول حیات شان، و به تعبیر دیگر جهان ندیدگی ایشان است. مهم
ترین مقامات جمهوری اسلامی و از قضا جدی ترین مخالفان دموکراسی در میان آنها، اگر اسامی
شان را لیست کنیم، تا جایی که من فهمیده ام هیچ کدام مهم ترین دشمن خود یعنی غرب و آمریکا را خارج
از روی کاغذ نمی شناسند و به تعبیر دیگر تجربه نکرده اند. یعنی صرفا تصوری ذهنی و خیالی
از دشمن خود دارند. از رهبر و مهم ترین قدرت تصمیم گیری کشور یعنی
آقای خامنه ای، از شش فقیه شورای نگهبان به عنوان مهم ترین نهاد نظارتی کشور بر قوانین و انتخاباتها یعنی آقایان احمد جنتی، محمد مومن، غلامرضا رضوانی، صادق لاریجانی، محمدحسین قدیری و
محمد یزدی، از فرماندهان ارشد و رده بالای سپاه که اگر اشتباه نکنم به خاطر نظامی بودن در
از طرف ارگان خودشان در سفر خارج کشورمحدودیت دارند، کدامهایشان، چند بار، به جز برای سفر حج
یا سفر به عراق و سوریه آنهم بصورت خیلی فشرده و برای زیارت و بدون آشنایی با زندگی واقعی مردم در آن کشورها، به خارج از
کشور (و خصوصاً اروپا و آمریکا به عنوان مظاهر توطئه و شیطنت بر علیه ایران و اسلام از نظر ایشان) سفر کرده است؟
امروز داشتم مقاله ای می خواندم با عنوان
«آینده اسلام سیاسی در ترکیه»(The Future of Political Islam in Turkey)، نوشته وایت ماسون (White Mason) و از آن در چارچوب ترکیه مثال می زنم. در مقاله توضیح داده شده پس از آنکه حزب اسلامگرای رفاه به رهبری نجم
الدین اربکان در 28 فوریه 1997 به دستور دادگاه قانون اساسی و با کودتای نرم نظامیان لائیک بسته شد، حزب فضیلت به رهبری رجای کوتان، دوست و همفکر اربکان (که
از کار سیاسی برای 5 سال محروم شده بود) تشکیل شد، تقریبا با همان عقائد حزب
رفاه و ادامه دهنده راه او. نکته مهم آن بود که به تدریج شکافی میان دو نسل جوان تر و سالمندتر حزب فضیلت رخ داد، و این شکاف به تدریج اساس تشکیل حزب عدالت و توسعه توسط عبدالله گل و رجب طیب اردوغان و
در واقع انشعاب آنها از قدیمی ترهای حزب فضیلت و شخص اربکان شد. انشعاب جدید بر
خلاف نگاه ایدئولوژیک و اسلام سیاسی نسل قدیم نگاهی کاملا عمل گرایانه و
پراگماتیستی به سیاست داشت و برخلاف روش اربکان و هم نسلان او که ضد غرب بودند طرفدار
اجتناب از اعمالی که باعث ایجاد ترس و تحریک نظامیان سکولار طرفدار آتاترک
می شود بود. یکی از افراد همفکر نسل جوان تر طرفدار اصلاح
در مقاله می گوید نسل جدید و قدیم جهان بینی های متفاوتی داشتند. نسل جدید تجربه
تجارت و بازرگانی بیشتری از نسل قدیم داشت. بیشتر به خارج از ترکیه سفر کرده بود و بیشتر با تجربه سایر
کشورها، من جمله سایر کشورهای مسلمان، بود. برعکس، "نسل قدیمتر در یک جامعه بسته
رشد کرده بود، قدیمی ها نمی دانستند در جهان بیرون از ترکیه چه می گذرد،
حتی سایر کشورهای مسلمان را هم نمی شناختند."
به نظرم حکایت ده-بیست نفر اصلی ترین افراد تصمیم گیرنده در ایران کنونی هم در همین مایه هاست.
توضیح: عکس تزئینی است و برگرفته از لینک زیر ، مربوط به خبر بسته شدن حزب فضیلت در 2001. مدت کوتاهی پس از این تعطیلی حزب فضیلت طیب اردوغان و عبدالله گل حزب عدالت و توسعه را تاسیس کردند که در انتخابات 2002 پیروزی کم سابقه ای به دست آورد. این پیروزی پس از آن در دو انتخابات دیگر هم تقریباً با همان منوال تکرار شد که آخرین آنها دربهار 2011 بود.
توضیح: عکس تزئینی است و برگرفته از لینک زیر ، مربوط به خبر بسته شدن حزب فضیلت در 2001. مدت کوتاهی پس از این تعطیلی حزب فضیلت طیب اردوغان و عبدالله گل حزب عدالت و توسعه را تاسیس کردند که در انتخابات 2002 پیروزی کم سابقه ای به دست آورد. این پیروزی پس از آن در دو انتخابات دیگر هم تقریباً با همان منوال تکرار شد که آخرین آنها دربهار 2011 بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر