مقدمه کتاب " نیندیشیده در اندیشه اسلام معاصر" محمد آرکون را می خوانم. کتابی بسی مهم و کلاسیک برای کسانی که به مطالعه انتقادی اندیشه اسلام معاصر علاقمندند. در این کتاب آرکون دو مفهوم را برای بازخوانی انتقادی تاریخ اندیشه در اسلام ضرب می کند که امروزه با نام او در ادبیات مربوط به بحث رایج گشته اند: "نیندیشیده" (unthought) و نیندیشیدنی"(unthinkable) . پاره ای مفاهیم در فرهنگ کشورهای مسلمان نیندیشیده و نیندیشیدنی اند. می توان سکسوالیته را مثال زد.
برای من که مدتی است بحث در مورد اقلیت های ملی (national minoritiesاصطلاحی علمی که ویل کیملیکا فیلسوف کانادائی در بحث حقوق قومیت ها بکار می برد) ذهنم را به خود مشغول کرده است، فرازی از مقدمه بسیار جالب بود. در آنجا آرکون می گوید مفهوم مدرن دولت-ملت، چه در کشورهای اروپائی و چه در کشورهای در حال توسعه، همراه بوده است با بازسازی هویت باشکوه ملی بر اساس گزیده خوانی از تاریخ و گذشته. این بازسازی هویت پرشکوه تاریخی معمولا با جستجوی آزاد، خلاقانه و بدون تعصب در مورد پاره ای مفاهیم که مرتبط با هویتی اند که قرار است ساخته شود، در تضاد است. آرکون به نقل از پیر نورا اندیشمند فرانسوی اشاره می کند به روش هائی که جمهوری سوم فرانسه برای ساختن یک دولت-ملت همگن منطبق بر موازین جمهوری به کار برده است. تمام حکومت هائی که در دوران پسا استعماری در دهه 1950 شکل گرفتند، همان روش ها را ، منتهی به شکلی آتوریتارین ترو با میل به اقتدار بیشتر و تسامح کمتر، برای ساختن یک دولت-ملت همگن در ممالک خودشان به کار بردند.
آرکون به درستی معتقد است این فرآیند دولت ملت سازی به دامنه مفاهیم نیندیشیده و نیندیشیدنی در کشورهای اسلامی افزوده است. در این کشورها یک "سانسور دولبه" بر فعالیت های فکری و فرهنگی سایه انداخته است: سانسور از بالا که حکومت آنرا اعمال می کند و سانسور از پائین که توسط اجتماع اعمال می شود. سانسور از بالا در مواردی است که با تعریف حکومت از دولت-ملت و مبانی آن در تعارض است و فشار از پائین عموما در امور مربوط به دین است. بسیاری از روشنفکران جهان سوم هم این سانسورها را به نام ملت یا دین درونی کرده اند، و خودسانسوری را به دو سانسور قبلی افزوده اند.(آرکون، 2002، 13)
تحلیل درخشان آرکون در مورد سانسور دوگانه نه تنها در مورد حکومت های ایجاد شده در دوران پسا استعمار1950، بلکه در کشورهائی که هرگز (به جز دوران های کوتاهی) مستعمره نبوده اند، مانند ایران و تورکیه، هم در مورد جمهوری های استقلال یافته از شوروی سابق مانند آذربایجان، صادق است.
در ایران البته حکومت دینی می کوشد بسیاری از مباحث مرتبط با دین، بطور مشخص اسلام را به حوزه امور مربوط به امور نیندیشدنی وارد کند. یعنی در ایران سانسور مربوط به دین نسبت به سایر کشورها و ملل مضاعف است.
ولی جالب ترین قسمت بحث آرکون برای من قول او در مورد گزیده خوانی دولت-ملت ها از تاریخ است. دقیقا این گونه مشکلات دولت-ملت ها سبب شده است تا کسانی مانند ویل کیملیکا دولت-ملت های همگن، از نوع جمهوری های تک کلیتی، را برای کشورهائی که اقلیت های ملی (national minorities) در آنها زندگی می کنند عادلانه ندانند و در مقابل از چندفرهنگ گرائی لیبرال در چنان کشورهائی دفاع کنند.
در ایران، در کتاب های درسی بخش هاوی از تاریخ که مربوط به ملیت های غیرفارس زبان، اعم از کرد، ترک و بلوچ است، یا نادیده گرفته می شود، یا در موردش دروغ بافی می شود. در تورکیه، یعنی جمهوری ای که بر اساس هویت تورک بنا شده است، نقش اقلیت های ملی کرد و لاز در نوشتن تاریخ ملی نادیده گرفته می شود، یا اشاره چندانی به دینی که زبان تورکی عثمانی به زبان فارسی یا سایر فرهنگ ها دارد، نمی شود. در جمهوری آذربایجان هم، ارمنی ها که از 2000 سال قبل در سرزمین ارمنستان زندگی می کرده اند، هویتی جعلی و دورغین خوانده می شوند و هکذا است نسبت جمهوری ارمنستان با هویت تورکی. در تمام این کشورها اگر از حق آموزش زبان مادری به اعضای یک اقلیت ملی در مدارس صحبت کنی، با مقاومت جدی از سوی ملی گرایان مرکزگرا مواجه خواهی شد.
این همه از آن رو است که در نظام های همگن و تک ملیتی، امور مربوط به تاریخ و فرهنگ و زیان اقلیت های ملی در حوزه امور "نیندیشیده" و "نیندیشیدنی" است.
توضیح: عکس متعلق به محمد آرکون در لینک زیر است.
برای من که مدتی است بحث در مورد اقلیت های ملی (national minoritiesاصطلاحی علمی که ویل کیملیکا فیلسوف کانادائی در بحث حقوق قومیت ها بکار می برد) ذهنم را به خود مشغول کرده است، فرازی از مقدمه بسیار جالب بود. در آنجا آرکون می گوید مفهوم مدرن دولت-ملت، چه در کشورهای اروپائی و چه در کشورهای در حال توسعه، همراه بوده است با بازسازی هویت باشکوه ملی بر اساس گزیده خوانی از تاریخ و گذشته. این بازسازی هویت پرشکوه تاریخی معمولا با جستجوی آزاد، خلاقانه و بدون تعصب در مورد پاره ای مفاهیم که مرتبط با هویتی اند که قرار است ساخته شود، در تضاد است. آرکون به نقل از پیر نورا اندیشمند فرانسوی اشاره می کند به روش هائی که جمهوری سوم فرانسه برای ساختن یک دولت-ملت همگن منطبق بر موازین جمهوری به کار برده است. تمام حکومت هائی که در دوران پسا استعماری در دهه 1950 شکل گرفتند، همان روش ها را ، منتهی به شکلی آتوریتارین ترو با میل به اقتدار بیشتر و تسامح کمتر، برای ساختن یک دولت-ملت همگن در ممالک خودشان به کار بردند.
آرکون به درستی معتقد است این فرآیند دولت ملت سازی به دامنه مفاهیم نیندیشیده و نیندیشیدنی در کشورهای اسلامی افزوده است. در این کشورها یک "سانسور دولبه" بر فعالیت های فکری و فرهنگی سایه انداخته است: سانسور از بالا که حکومت آنرا اعمال می کند و سانسور از پائین که توسط اجتماع اعمال می شود. سانسور از بالا در مواردی است که با تعریف حکومت از دولت-ملت و مبانی آن در تعارض است و فشار از پائین عموما در امور مربوط به دین است. بسیاری از روشنفکران جهان سوم هم این سانسورها را به نام ملت یا دین درونی کرده اند، و خودسانسوری را به دو سانسور قبلی افزوده اند.(آرکون، 2002، 13)
تحلیل درخشان آرکون در مورد سانسور دوگانه نه تنها در مورد حکومت های ایجاد شده در دوران پسا استعمار1950، بلکه در کشورهائی که هرگز (به جز دوران های کوتاهی) مستعمره نبوده اند، مانند ایران و تورکیه، هم در مورد جمهوری های استقلال یافته از شوروی سابق مانند آذربایجان، صادق است.
در ایران البته حکومت دینی می کوشد بسیاری از مباحث مرتبط با دین، بطور مشخص اسلام را به حوزه امور مربوط به امور نیندیشدنی وارد کند. یعنی در ایران سانسور مربوط به دین نسبت به سایر کشورها و ملل مضاعف است.
ولی جالب ترین قسمت بحث آرکون برای من قول او در مورد گزیده خوانی دولت-ملت ها از تاریخ است. دقیقا این گونه مشکلات دولت-ملت ها سبب شده است تا کسانی مانند ویل کیملیکا دولت-ملت های همگن، از نوع جمهوری های تک کلیتی، را برای کشورهائی که اقلیت های ملی (national minorities) در آنها زندگی می کنند عادلانه ندانند و در مقابل از چندفرهنگ گرائی لیبرال در چنان کشورهائی دفاع کنند.
در ایران، در کتاب های درسی بخش هاوی از تاریخ که مربوط به ملیت های غیرفارس زبان، اعم از کرد، ترک و بلوچ است، یا نادیده گرفته می شود، یا در موردش دروغ بافی می شود. در تورکیه، یعنی جمهوری ای که بر اساس هویت تورک بنا شده است، نقش اقلیت های ملی کرد و لاز در نوشتن تاریخ ملی نادیده گرفته می شود، یا اشاره چندانی به دینی که زبان تورکی عثمانی به زبان فارسی یا سایر فرهنگ ها دارد، نمی شود. در جمهوری آذربایجان هم، ارمنی ها که از 2000 سال قبل در سرزمین ارمنستان زندگی می کرده اند، هویتی جعلی و دورغین خوانده می شوند و هکذا است نسبت جمهوری ارمنستان با هویت تورکی. در تمام این کشورها اگر از حق آموزش زبان مادری به اعضای یک اقلیت ملی در مدارس صحبت کنی، با مقاومت جدی از سوی ملی گرایان مرکزگرا مواجه خواهی شد.
این همه از آن رو است که در نظام های همگن و تک ملیتی، امور مربوط به تاریخ و فرهنگ و زیان اقلیت های ملی در حوزه امور "نیندیشیده" و "نیندیشیدنی" است.
توضیح: عکس متعلق به محمد آرکون در لینک زیر است.