۱۳۹۰ مرداد ۲۶, چهارشنبه

تاریخ و فرهنگ اقلیت های ملی به مثابه امری نیندیشیدنی

مقدمه کتاب " نیندیشیده در اندیشه اسلام معاصر" محمد آرکون را می خوانم. کتابی بسی مهم و کلاسیک برای کسانی که به مطالعه انتقادی اندیشه اسلام معاصر علاقمندند. در این کتاب آرکون دو مفهوم را برای بازخوانی انتقادی تاریخ اندیشه در اسلام ضرب می کند که امروزه با نام او در ادبیات مربوط به بحث رایج گشته اند: "نیندیشیده" (unthought) و نیندیشیدنی"(unthinkable) . پاره ای مفاهیم در فرهنگ کشورهای مسلمان نیندیشیده و نیندیشیدنی اند. می توان سکسوالیته را مثال زد.


برای من که مدتی است بحث در مورد اقلیت های ملی (national minoritiesاصطلاحی علمی که ویل کیملیکا فیلسوف کانادائی در بحث حقوق قومیت ها بکار می برد) ذهنم را به خود مشغول کرده است، فرازی از مقدمه بسیار جالب بود. در آنجا آرکون می گوید مفهوم مدرن دولت-ملت، چه در کشورهای اروپائی و چه در کشورهای در حال توسعه، همراه بوده است با بازسازی هویت باشکوه ملی بر اساس گزیده خوانی از تاریخ و گذشته. این بازسازی هویت پرشکوه تاریخی معمولا با جستجوی آزاد، خلاقانه و بدون تعصب در مورد پاره ای مفاهیم که مرتبط با هویتی اند که قرار است ساخته شود، در تضاد است. آرکون به نقل از پیر نورا اندیشمند فرانسوی اشاره می کند به روش هائی که جمهوری سوم فرانسه برای ساختن یک دولت-ملت همگن منطبق بر موازین جمهوری به کار برده است. تمام حکومت هائی که در دوران پسا استعماری در دهه 1950 شکل گرفتند، همان روش ها را ، منتهی به شکلی آتوریتارین ترو با میل به اقتدار بیشتر و تسامح کمتر، برای ساختن یک دولت-ملت همگن در ممالک خودشان به کار بردند.

آرکون به درستی معتقد است این فرآیند دولت ملت سازی به دامنه مفاهیم نیندیشیده و نیندیشیدنی در کشورهای اسلامی افزوده است. در این کشورها یک "سانسور دولبه" بر فعالیت های فکری و فرهنگی سایه انداخته است: سانسور از بالا که حکومت آنرا اعمال می کند و سانسور از پائین که توسط اجتماع اعمال می شود. سانسور از بالا در مواردی است که با تعریف حکومت از دولت-ملت و مبانی آن در تعارض است و فشار از پائین عموما در امور مربوط به دین است. بسیاری از روشنفکران جهان سوم هم این سانسورها را به نام ملت یا دین درونی کرده اند، و خودسانسوری را به دو سانسور قبلی افزوده اند.(آرکون، 2002، 13)

تحلیل درخشان آرکون در مورد سانسور دوگانه نه تنها در مورد حکومت های ایجاد شده در دوران پسا استعمار1950، بلکه در کشورهائی که هرگز (به جز دوران های کوتاهی) مستعمره نبوده اند، مانند ایران و تورکیه، هم در مورد جمهوری های استقلال یافته از شوروی سابق مانند آذربایجان، صادق است.

در ایران البته حکومت دینی می کوشد بسیاری از مباحث مرتبط با دین، بطور مشخص اسلام را به حوزه امور مربوط به امور نیندیشدنی وارد کند. یعنی در ایران سانسور مربوط به دین نسبت به سایر کشورها و ملل مضاعف است. 

ولی جالب ترین قسمت بحث آرکون برای من قول او در مورد گزیده خوانی دولت-ملت ها از تاریخ است. دقیقا این گونه مشکلات دولت-ملت ها سبب شده است تا کسانی مانند ویل کیملیکا دولت-ملت های همگن، از نوع جمهوری های تک کلیتی، را برای کشورهائی که اقلیت های ملی (national minorities) در آنها زندگی می کنند عادلانه ندانند و در مقابل از چندفرهنگ گرائی لیبرال در چنان کشورهائی دفاع کنند.

در ایران، در کتاب های درسی بخش هاوی از تاریخ که مربوط به ملیت های غیرفارس زبان، اعم از کرد، ترک و بلوچ است، یا نادیده گرفته می شود، یا در موردش دروغ بافی می شود. در تورکیه، یعنی جمهوری ای که بر اساس هویت تورک بنا شده است، نقش اقلیت های ملی کرد و لاز در نوشتن تاریخ ملی نادیده گرفته می شود، یا اشاره چندانی به دینی که زبان تورکی عثمانی به زبان فارسی یا سایر فرهنگ ها دارد، نمی شود. در جمهوری آذربایجان هم، ارمنی ها که از 2000 سال قبل در سرزمین ارمنستان زندگی می کرده اند، هویتی جعلی و دورغین خوانده می شوند و هکذا است نسبت جمهوری ارمنستان با هویت تورکی. در تمام این کشورها اگر از حق آموزش زبان مادری به اعضای یک اقلیت ملی در مدارس صحبت کنی، با مقاومت جدی از سوی ملی گرایان مرکزگرا مواجه خواهی شد.

این همه از آن رو است که در نظام های همگن و تک ملیتی، امور مربوط به تاریخ و فرهنگ و زیان اقلیت های ملی در حوزه امور "نیندیشیده" و "نیندیشیدنی" است.

توضیح: عکس متعلق به محمد آرکون در لینک زیر است.

۵ نظر:

  1. 2000 سال بیشتره
    فقط 2500 سال پیش نامشان در کتیبه های هخامنشیان اومده!

    پاسخحذف
  2. آقای بادامچی: وقتی یک نماینده آن هم در مجلس می گوید که دریاچه ارومیه خشک می شود آذربایجانی ها از آنجا بروند دیگر فلسفه نظری جایی ندارد و باید عملگرا بود! و به نظر می رسد اکثریت اعضای آن منطقه مسیرش را انتخاب کرده حالا می خواهند موافق این نظر باشند یا مخالف! و اما....
    نکته بعدی این عدد 2000 سال را با کوچاندن افرادی از اطراف صربستان (فعلی) که ظاهرا پروتستان هم بودند دوباره نگری کنید. , و اگر من اشتباه می کنم سند بدهید. من در مورد مسیحیان حرف نمی زنم در مورد ارامنه حرف می زنم. این جوریی باشه می شه ارامنه تبریز (والمان کوچه سی و و بارون کوچه سی ) که هیچی، ارامنه تهران هم 2000 سال اونجا هستند. ببین بحث از تاریخ نیست ها! بحث از اطلاعات غلطی است که ما از پازل تاریخ داریم. بیزه آز یالان پالان یدید میبلر کی!

    پاسخحذف
  3. دوست عزیز تحلیل بالا متین و قابل قبول. اما نکته ایی هست که باید اشاره کنم. این تحلیل از بالا به پایین خود دچار مشکل است. در مورد ترم سیاسی دولت ملت که بنده (این نظر منه) با آن مخالف هستم باید عرض کنم دیگر دست کم متغییر قالب در پارادایم رو به رشد نیست چرا که در دنیای اطلاعاتی جدید دیگر چیزی با مفهوم دولت ملیت کلاسیک جای تعریف ندارد. ترم دولت ملت که شما به نقل از واضع ان یاد بردید یک ترم در قالب حوزه مرز های قراردادی است. و از انجایی که دیگر حوزه های مرزی به عنوان قرار داد مصنوعی و سیاسی دارد رنگ می بازد باید این ترم را کنار نهاد. به نظر بنده کل جهان به مفهوم مرز و کشور نگاه دوباره ای دارد می کند. مرز خطوطی بیش نیست که به عنوان مثال در دهه 90 قرن 19 با به کار امدن رضا شاه و سازمان ملل ان زمان بدون هیچ رای گیری و توجه به متغییر های دیگر (مه بعدا آنها را خواهم گفت) این مرز های جدید ساخته شد و دست کم تا انجایی که من می دانم هیچ پرسشی از ملت های ساکن در ایران و در نظر گرفتن آن متغییر ها نشد.
    ببینید چه بخواهیم چه نخواهیم کل دنیا حتی آنجایی که شما زندگی میکنی دارد از نوعی نژاد پرستی (آشکار یا پنهان) تاثیر می پذیرد (این نژاد پرستی با نگاه داروینی فرایند قابل توضیحی به نظر می رسد) اما انسانها به شکل پیشینی و حتی پسینی می دانند که این سیر تکاملی در دراز مدت چه عواقبی می تواند داشته باشد پس سطوح بالای جامعه (منظورم مقام و ثروت نیست، منظورم سطح شناخت و دانش انسانها است) این تفاوت رو می پذیرند و مخلص کلام چاره را در قالب اخلاق هنجاری و احترام به نوع دیگر کنترل میکنند. چرا که ما هیچ وقت از دست نژاد پرستی خلاص نخواهیم شد (چرا که جایی مثل باکتری مضر عمل میکند و جایی مثل باکتری مفید). احترام هم نسبت به متغییر هایی است که تقریبا سیر مداوم و متاولی دارند و بر ساخته نیستند بلکه ساخته هستند مثل زبان و فرهنگ (فرهنگ شامل هنر، موسیقی، اداب و رسوم و مذهب (برای مذهب می شود بحث کرد)). اینها متغییر هایی هستند که در مجموعه متنهایی و در عین حال با محتوای نا متنهایی ما انسانها قرار دارند و چون به لحاظ معرفت شناسی و هستی شناسی عینیت فیزیک در content انها شاید به سختی دیده شود پس نمی شود با آنها مثل مرز بر خورد کرد. در عین حال که گفتم در میان یک دسته از انسانها مداوم هستند در عین حال با دیگران هم در بده بستان هستند و در این باب چاره یی به جر احترام نیست. برخورد آنها از طرف دسته های متفاوت هم یا باعث برخورد نرم و لفظی است یا باعث ارتقا هم دیگر (مثلا برخورد دو نوع موسیقی با هم - یا دو زبان با هم )اما در مرز کوچکترین تنش باعث برخورد سخت خواهد شد. از طرفی یک نکته هم در مورد از بین رفتن مرز ها این است که وضع قرار داد مرز به عنوان کشور به شما این حق مصنوعی را میدهد که همه چیز آن را صاحب شوید. اما آیا در دنیای واقعی هم همین طور است. یک دسته مورچه که خانه برای خود دارند (مفهوم خانه با مفهوم کشور متفاوت است) آیا نمی توانند از منابع مادی ومنعوی حوزه استحفاضی مورچه گان دیگر استفاده کنند. شاید مورچه نمی توانند وارد حریم خانه مورچه های دیگر شوند ولی منابع(مادی مثل نفت و خاک ... معنوی مثل زبان و موسیقی و....) را با همه مورچه های دنیا سهیم هستند. سوال این است که متغییر ها یی که یک دسته از مورچه ها در کنار هم هستند چیست؟ مسلما همانند مرز قرار دادی نیست . شاید نوع زبان ارتباطی و نوع زندگی و فرهنگ درونی آنها و هزار ها متغییر دیگر که می شود ساعت ها روی آن بحث کرد. اما نکته جالب در این کلونی این است که اگر گروهی خواستند خانه ایی دیگر بنا کنند هیچ عضو گروه انها را صدمه نمی زند و تحقییر نمی کند (من باب مزاح عرض کرد) . گروه جدید شاید فرهنگ زندگی متفاوت یافته اند که خواسته اند مستقل باشند. شاید بفرمایید دچار تکثر گرایی دارم می شوم. نمی خواهم سوال را با سوال پاسخ دهم ولی شما به غیر از نسبیت و تکثر گرایی چیز دیگری در دنیای فیزیکال می بینید. اگر هم چیزی واحد است مجوعه ای فیزیکی یا اطلاعاتی است که نام واحد به خود می گیرد (می شود باز هم روی جزء و کل ساعت ها بحث کنیم). می بینید که هیچ چاره ایی جز احترام باقی نمی ماند.

    پاسخحذف
  4. و اما وضع ایران تنها احترام به گروه انسانهایی است که دارای مشترکات بیشینه در متغییر های پایه مثل زبان و موسیقی و آداب و رسوم و رفتار و حتی گاهی منطقه ای سکونتی شان است که عامل ساخت این ساخته هستند (اما مرز نیستند). حالا خوب نمی توانیم به این زودی این ایده نداشتن مرز را که اعمال کنم (در کاناداش که نمی شه چه برسه به خاور میانه اش – البته بعید نیست برای اجرای پلت فورم شاید خاور میانه بهتر باشه ولی همین اروپاش که از لحاظ نژادی داره به شکل پنهان غوغا می کنه) پس دوباره احترام به خواست انسانها با مشترکات همسو و همسان (که من اسمش رو ملت می گذارم نه اقلیت) اولویت می گیرد ولی چون این بار هنوز مفهوم مرز از بین نرفته برخورد دچار برخورد سخت و فیزیکی خواهد شد {چون هنوز ما نپذیرفتیم از بین رفتن دریاچه ارومیه که داره با قصد اتفاق می افته (دلایل روشنی وجود دارد) یا دریاچه پریشان، نه تنها به ملت ساکن در اطراف آن ضرر می زند بلکه فردی مثلا در آمریکا را هم دچار مشکل خواهد کرد (اثر آشوب). حتی نمی خواهیم بپذیریم که معدن سونگول یا نفت خوزستان، یا منابع شاخ آفریقا یا دانش موجود در آمریکا برای همه مردم دنیاست (نخواستیم بگوییم که از بابت آن باید چیزی دست کم عاید ملت ساکن در اطراف آن شود ) بلکه ادعا می کنیم که فقط مال کشور (حالا این کشور کجاست من چیزی نمی دانم و تعریف خوبی از این ترم هم هنوز ندارم) است.} مخلص کلام یک ملت ساکن در کنار ملت دیگر اگر به هم احترام نگذارند در این وضع قرار دادی مرز گون باید منتظر برخورد فیزیکی باشیم. آقا میثم عزیز در چند سال آینده این اتفاق در ان بخش دنیا که ایران نام داره به وقوع خواهد پیوست و این سیر تکامل است. و دیگر اینکه مفهموم ملت در قالب مرز قرار دادی تغییر میکند همانطور که مرز ها از بین می روند و بزرگتر و کوچکتر می شوند. ولی مفهوم ملت با تعریف من قراردادی نیست و همیشه ثابت است. پس به رسمیت شناختن ملت ها بهتر از مرز ها است. اما کو گوش شنوا در بین اصحاب پول و ثروت و از همه مهمتر قدرت چه در کل دنیا چه در سازمان ملل. خانه از بنیان سست است.
    یک نکته هم اضافه کنم اگه مفهوم به رسیمت شناختن را از مرز به ملت (با دسته بندی زبانی و فرهنگی) تغییر دهیم شاید و آنهم شاید کمی از مشکلات نژاد پرستی و برخورد سخت کم شود و بتوانیم به راحتی از تمام منابع مادی و انسانی و حیوانی برای تمام دنیا بهره ببریم. (البته می دانم آلان بعضی ها پیداشون میشه و می گن این خودش مصداق نژاد پرستی هست – به آنها چی بگم خودم هم در عجب خواهم بود)
    یاشا قارداش!

    پاسخحذف
  5. دوستان خیلی می بخشید که جواب کامنت های این نوشته این قدر طولانی شد. مشکل پایان نامه نویسی من است دیگر:)
    فقط همین قدر در کامنت بیرلقدادی گوج عزیز بنویسم که اینکه مرزها قراردادی اند سخن متینی است اما تکرار آن زیاد هم مشکلات ما را دوا نمی کند. شما نگاه کنید همانطور که در نوشته بالا اشاره شده اگر قرار باشد مرزها بر اساس افرادی که فقط به یک زبان صحبت می کنند ترسیم شوند، در این صورت نه تنها در مورد ایران، بلکه از ارمنستان و تورکیه و آذربایجان ودهها مملکت دیگر دنیا که در آنها ملل/اقوام مختلف در کنار هم مصالمت آمیز می زیند محکوم به تجزیه و تلاشی اند. به نظرم واضح است که چنین چیزی لااقل در شرایط کنونی دنیا واقع گرایانه و در حال تحقق نیست، اگر چه ممکن است 300 سال بعد چنان اتفاقی، به خاطر آنچه شما تکامل تاریخ می خوانیدش و دیگری چیز دیگری، محقق شده باشد. ولی ما باید بر اساس واقعیت روز مملکت مان و دنیا بهترین مدل ها را ارائه دهیم، وگر نه مدلی که عملی نباشد و یا بسیار پر هزینه و خونبار، چه سود دارد؟ به علاوه برای من حقوق بشر اصل است و هرکسی تحت هرنامی از اکثریت یا اقلیت و به نام دین یا هر ملیتی بخواهد حقوق بشر را نادیده بگیرد با آن میانه ای ندارم. پاینده باشید دوستان همگی

    پاسخحذف