۱۳۹۰ تیر ۷, سه‌شنبه

توران گرائی در ترازو


 این روزها در حال خواندن کتاب "پان تورانیسم آذربایجان را هدف قرار داده است" اثر دکتر کاوه فرخ استاد تاریخ بریتیش کلمبیا (کانادا) هستم. کتابی کاملا وزین و علمی است، ولو اینکه بر قسمت هائی از آن نقدهائی وارد است. اگر تقریری که این کتاب از پان تورانیسم و فعالیت آن داده درست باشد، که به نظرم تا اندازه زیادی درست است، باید واقعا تاسف خورد که عده ای از دوستان ما در آذربایجان (یا آزربایجان) به جای تئوری های بسیار پیشرفته ای از قبیل چند فرهنگ گرائی لیبرال سراغ نظریه به موزه تاریخ سپرده شده و ارتجاعی پان تورانیسم رفته اند.

امروز در دنیا نظریه های فوق العاده مدرن و جدید و جذابی از قبیل چندفرهنگی گرائی لیبرال ویل کیملیکا یا ملی گرائی لیبرال دیوید میلر برای دفاع از حقوق قومیت ها، یا ملت ها، وجود دارند. ویل  کیملیکا و بسیاری فیلسوفان لیبرال از نوعی فدارالیسم در چارچوب لیبرال دفاع می کند. یعنی لازمه عدالت در مورد قومیت ها را نوعی فدرالیسم می دانند.

ولی میان پان تورانیسم، یا ملی گرائی افراطی تورک، که متاسفانه گویا امروز جاهائی در میان ملت برادر ما جمهوری آذربایجان رواج یافته، و ملی گرائی لیبرال کیملیکا و میلر زمین تا آسمان فرق است. پان تورانیسم یک ایدئولوژی است که مانند تمام ایدئولوژی ها راه را بر تفکر می بندند و سر در جزمیت دارد. یک طرفدار پان تورانیسم، مانند یک معتقد به ایدئولوژی استالین یا لنین، یا حزب اللهی معتقد به ولایت فقیه، در پاسخ استدلالاتی که در نقد عقیده اش وارد می شود، بجای آنکه استدلال فلسفی کند، اصول ثابتی را صرفا تکرار می کند.
                     
همانطور که کاوه فرخ به خوبی در کتابش نشان داده است (باز تاکید کنم این بدان معنا نیست که نقدهائی بر کتاب، مثلا در روایت ناقص اش از دستاوردهای امپراطوری عثمانی نداشته باشیم) روایت پان تورانی از تاریخ بر دروغ ها و ناراستی های واضحی بنا شده است. پان تورانیست ها متاسفانه خیلی لغت سازی می کنند. ولی بعضی فعالین ما در آذربایجان، به خاطر ظلمی که در حق حقوق زبانی آنها از سوی حکومت های مرکز گرا در ایران وارد شده، بعضا آن ناراستی ها را به عنوان حقیقت می پذیرند. بر این اساس مثلا احمد کسروی، بزرگ مردی که جانش را در راه آزادی گذاشت، گرچه نقدهائی بر او وارد باشد، می شود دشمن، و کلا هرکسی بگوید زمانی، مثلا 1200 سال قبل، در آذربایجان تورکی زبان غالب نبوده، می شود شوونیست فارس. یکی نیست بگوید این دیگر چه مدل دفاعی از حقوق طبیعی و زبانی تورک هاست؟ مگر ما برای دفاع از یک حق، یعنی حق زبانی که به نظر کیملیکا می توان در زمره حقوق بشر قلمدادش کنیم، لازم است بگوئیم از زمان طلوع تمدنی بشری قومی در سرزمینی ساکن بوده اند تا اگر گفته شود 1300-1400 سال قبل در آذربایجان/آزربایجان و آران اکثریت با تورکان نبوده است حقوق زبانی تورکان و آذری های امروز را بشود نادیده گرفت؟ چرا برای احقاق حقوق زبانی و مشروع مان لازم باشد نسبت به برادران و خواهران و دوستان فارس و ارمنی مان نفرت پراکنی کنیم؟ ما برای احقاق حقوق زبانی مان احتیاج داریم بگوئیم اصل مردم منطقه و جهان از چین تا بالکان تورکی بوده است؟

در تورکیه امروزپان تورکیسم و پان تورانیسم به خصوص در میان نسل جوان طرفدار و محبوبیتی ندارد. نسل جوان تورکیه رو به جهان باز می اندیشد و دیگر در چارچوب قالب های تنگ پان تورانیسم 100 سال قبل، یعنی زمانی که تئوری های نژادی در اروپا و جهان رواج داشت و دو جنگ جهانی خونین به دنبال همان تئوری های نژادی شکل گرفت و پان تورانیسم، مانند آریائی گرائی تنها یک نمونه از آن تئوری ها بود، فکر نمی کند. رای و محبوبیت توران گرایان در تورکیه اندازه رای حزب م.ه.پ  یعنی حزب حرکت ملی است، یعنی 13 درصد بر اساس انتخابات گذشته (عدالت و توسعه اردوغان و حزب جمهوری هریک به ترتیب 49 و 26 درصد آرا را کسب کردند.) م.ه.پ اگر فقط سه درصد رایش کمتر می شد، به خاطر قانون حداقل 10 درصد در انتخابات تورکیه، حتی نمی توانست نماینده ای به مجلس بفرستد که البته بخت یارش شد و این اتفاق نیفتاد.

اصولا علامت گرگ خاکستری (بوزکورت) هم که بعضی فعالان آذری/آزری ما تصور می کنند متعلق به تمام تورکان است، در تورکیه بیشتر متعلق به م.ه.پ است و حتی گاهی به پرونده های قضائی و خلافکاری هائی از قبیل جریان دادگاه ارگنکون گره خورده است. در تورکیه جوانان اکثرا روحیه چپ و لیبرال دارند و نزد اکثر جوانان علامت بوزکورت  یک علامت منفی محسوب می شود که خاطره سرکوب و ترور چپ ها توسط فاشیست ها در دهه هفتاد و هشتاد را تداعی می کند. به علاوه با ظهور حزب عدالت و توسعه و در قدرت بودن این حزب برای سومین دوره متوالی (همین امروز در تورکیه نمایندگان این حزب و سایر احزاب دارند سوگند یاد کردند)، کلا گفتمان ملی گرائی تورکیه عوض شده است. ظهور حزب عدالت و توسعه با 50 درصد آرا و موفقیت های اقتصادی بزرگ آن یکی دیگر از عوامل بی رونقی و کساد بازار و عدم جذابیت بوزکورت ها در تورکیه است.

 (آلپ ارسلان تورکش بنیانگذار حزب دست راستی م.ه.پ با علامت دست بوزکورت. سه هلال در این تصویر و تصویر قبلی نشان م.ه.پ است و آنرا نباید با تک هلال پرچم تورکیه اشتباه کرد. پس زمینه تصویر بعدی در پائین هم متعلق به تورکش است)


ضد کوردترین حزب در تورکیه همین م.ه.پ است (همان که کوردها را تا همین مدتی پیش تورک کوهی و وحشی می خواند). آیا فعالین آذری ما واقعا مدینه فاضله شان اندیشه های آلپ ارسلان تورکش (بنیانگذار حرکت ملی/م.ه.پ) و ضیا گوقلب (از روشنفکران نژادگرای دوران جنگ جهانی اول که افکارش الهام بخش بنیانگزار م.ه.پ بود) است؟

آتاتورک هم توران گرا نبود و به توران گراها میدان نمی داد و حساب خودش و حزبش و اصلاحاتش را از آنها جدا کرد. در همین تورکیه یکی از دوستانی (از نسل هم سن پدر من) که منتقد شدید حزب عدالت و توسعه اردوغان بود و عضو و فعال حزب آتاتورک (جمهوری مردم، ج.ه.پ) می گفت مردم ما در تورکیه به خطرات م.ه.پ پی برده اند و می دانند اگر زمانی این ها در تورکیه قدرت را به دست بگیرند، با تخیلات توران گرایانه شان، در پی آن خواهند بود که یک امپراطوری فاشیستی مانند هیتلر و موسولینی بنا کنند. برای این هم رای م.ه.پ هیچ وقت از 15 درصد بالاتر نمی رود. او می گفت دیگر دوران م.ه.پ و افکار آن گونه گذشته است و دیگر تورک ها توران گرائی را جدی نمی گیرند. اگر آتاتورک هم توران گرا بود امروز بجای دو حزب جمهوری (ج.ه.پ که آتاتورک بنیان گذاشت) و م.ه.پ (بوزکورت ها) یک حزب ادغام شده داشتیم. ولی این اتفاق هرگز نیفتاد و نمی تواند بیفتد، اگر چه بعضی م.ه.پ ها در تورکیه مانند بوزکورت های ایران دوست دارند با تظاهر و به غلط خودشان را به آتاتورک که اندیشه هایش بسی مترقی تر از آنها بود بچسبانند. با یکی دیگر از شهروندان جمهوری تورکیه که مهندس صنایع بود صحبت می کردم، او هم در نقد توران گرائی می گفت امروز گردش پول و سرمایه در عالم مرزها را برداشته است و با جهانی شدن اقتصاد دیگر کسی، خصوصا نسل جدید، وقت خودش را صرف قوم گرائی توران گرایانه نمی کند. با اشاره دستش به نوجوانانی که نزدیک ما نشسته بودند (حوالی 18-19 سال مثلا) اشاره کرد و گفت مثلا به اینها اگر بگوئی توران گرائی، اصلا به گوششان هم نخورده است.

در تورکیه تورک ها به زبان فارسی بسیار احترام می گذارند و حتی دوست دارند این زبان را بدانند.(لااقل به تجربه من) من تابحال حتی یک نفر را در تورکیه ندیده ام به زبان فارسی توهین کند. از ایران در تورکیه به عنوان تمدنی بزرگ و شایسته احترام یاد می شود و حتی اندک تصور منفی که در تورکیه بعضا در مورد اعراب ممکن است وجود داشته باشد، در مورد ایرانی ها و زبان فارسی وجود ندارد.


به نظرم واقعا کوته بینانه است اگر ما الگوی دموکراسی مان جمهوری آذربایجان باشد. آذربایجان فعلی متاسفانه کشوری دموکراتیک نیست و آن را می توان با ایران دوره شاه مقایسه کرد که درش آزادی اجتماعی وجود دارد، مثلا حجاب اجباری نیست، ولی آزادی سیاسی وجود ندارد. مثالش هم آن که از زمانی که آذربایجان از شوروی رها شد، تا زمانی که حیدر علی اف زنده بود، او رئیس جمهور بود و سپس زمانی که او فوت کرد ریاست جمهوری به فرزندش الهام علی اف به "ارث" رسید. یعنی خانواده علی اف ها در آذربایجان جایگاهی شبیه خانواده خامنه ای در ایران یا مبارک در مصر (قبل از انقلاب ژوئیه) دارند. جمهوری آذربایجان هنوز واقعا "جمهوری" نشده است. به علاوه همانطور که دکتر فرخ کاوه به خوبی در مقاله اش نشان می دهد، آذربایجان/آران هنوز نتوانسته است از حال و هوای تاریخ نگاری دوران شوروی سابق خودش را رها کند. بر این اساس ما اگر قرار باشد از کشوری در منطقه الگو برداری کنیم، آن کشور نمی تواند حکومت نیمه دیکتاتوری و نوپای آذربایجان باشد، اگرچه می تواند دموکراسی پخته تورکیه باشد.

۱۳ نظر:

  1. جالب بود. استفاده کردم. لطفا به مطالعاتتون در این زمینه ادامه بدین، فکر می کنم جنبش آزربایجان در حال حاضر به مطالعه و ساختن پس زمینه ایدئولوژیک مستحکم بیش از هر چیز دیگری نیاز داشته باشه.
    موفق باشید

    پاسخحذف
  2. سلام
    درباره‌ی توران‌گرایی یا پان‌تورانیزم اگر بتوانم در آینده خواهم نوشت (!) ولی فعلا چند نکته:

    - من فکر می‌:نم پان‌تورانیزم جایی در نزد فعالین شناخته شده حرکت آزربایجان ندارد. البته شاید نشانه‌هایی از توران‌گرائی را بتوان در حاشیه‌ی بسیار کوچک و غیرقابل اعتنای حرکت ملی آزربایجان دید.

    در این باره ضمن این که افسانه‌ی بوزقورت را به عنوان یکی از اسطوره‌های ملل تورکیک‌زبان قبول دارم و بوزقورت را توتم تورک‌ها در زمان‌های باستان می‌دانم، ولی استفاده از نماد آن در میان برخی آزرایجانی‌ها را مشابه با استفاده‌ی تورک‌های تورکیه نمی‌دانم. این نماد در این‌جا معنای خاص خودش را دارد و باید در بستر خود موردبررسی قرار گیرد نه در شرایط کشور تورکیه. بار معنایی که نماد بوزقورت در میان برخی تورکان ایران دارد متفاوت با معنای آن در میان ملیتچی‌های تورکیه است. گر چه من هم این نماد را نوعی افراطی‌گری می‌پندارم.

    - چند بار دیده‌ام مساله‌ی ملی آزربایجان و تورکان ایران را به خواسته‌های (فقط) زبانی تقلیل داده‌اید. این برداشت صحیحی از موضوع نیست. صورت مساله متفاوت با چیزی ست که شما می‌فرمایید.

    - درباره‌ی کسروی و دیدگاه‌ش درباره‌ی زبان مردم آزربایجان جای بحث زیاد است. در آزربایجان دیروز -همچو آزربایجان امروز که در آن اقلیت‌های گیلک و تالش و ارمنی و کورد و ... می‌زیند- زبان‌های دیگری غیر از تورکی هم رایج بوده‌اند. تا جایی که روستای عرب‌نشین هم وجود داشته است. این نظری ست علمی و موردپذیرش همه. اما قبول کنید که عده‌ای که متاسفانه تعدادشان کم هم نیست، با تحریف موضوعات تاریخی و خلط آن با حقوق ملی و زبانی تورک‌های ایران ابتدا موجودیت تورکان در ایران را منکر می‌شوند و سپس تحریفات خود -که گاه به صورت تحمیل زبان تورکی به تورک‌های ایران توسط مغول‌ها ارائه می‌شود و حتی به تحمیل آن توسط عثمانی هم می‌رسد- را دستاویزی در جهت انکار حقوق حقه‌ی تورکان قرار می‌دهند. به عبارت دیگر، ما با دو موضوع مواجهیم: 1-انکار موجودیت تورک‌هادر ایران2 -انکار حقوق ملی و زبانی تورک‌ها. در این مورد ما حتی از کشورهای همسایه‌ی خود بسیار بسیار عقب‌تریم.

    - نفرت‌پراکنی و افراطی‌گری همیشه مذموم است و جایی در جریان اصلی حرکت آزربایجان ندارد. ضمنا من به صفحاتی نظیر ایت فارس و ... بسیار مشکوکم.

    به طور خاص دو ملت فارس و ارمنی را نام برده‌اید. ارمنی‌ها هر سال در 24 آوریل در تهران با شعارهایی نظیر مرگ بر تورک و ... تظاهرات برپا می‌کنند. جنایاتی که ارامنه و آسوری‌ها در حوادث جیلولوق در شهرهای غرب آزربایجان انجام داده‌اند در حافظه‌ی تاریخی مردم ثبت است. به این‌ها اضافه کنید جنایاتی که ارمنستان در قاراباغ مرتکب شده و اشغال 20 درصدی خام جمهوری آزربایجان. درباره‌ی قوم فارس‌ و نفرت‌پراکنی‌ بعضی از ایشان که در انواع صور جوک‌سازی و شعارهای جمعی در ورزشگاه‌ها و ... بروز می‌کند هم خود بهتر می‌دانید. طبیعی ست که این‌ها تظاهراتی در میان تورک‌ها داشته باشد. با این همه من ملت فارس را در این موضوع در نهایت قربانی سلسله سیاست‌های حکومت‌ها و روشنفکرانشان می‌دانم.

    با آن چه درباره‌ی حکومت جمهوری آزربایجان نوشته‌اید تا حدود زیادی موافقم.

    راستی از نزدیک با آقای آذران آشنا نیستم، ایشان در فیسبوک اکانت دارند. خودم در فیسبوک زیاد فعال نیستم، ولی سرچ کردم و پروفایلتون رو پیدا نکردم.

    پاسخحذف
  3. ناشناس: خیلی ممنونم از لطف و تشویق تان:) خواننده هائی چون شما ما را بر سر ذوق می آورند که بنویسیم:)

    شهریار: ممنون از کامنت تحلیلی و پی محتوایت. استفاده کردیم:) من به تدریج در وبلاگ در مورد تمام این مباحث بیشتر خواهم نوشت به خاطر این اینجا فعلا بیشتر پاسخی نمی نویسم تا بحث ها پخته شود. خوشحالم که در میان فعالین آزربایجان افراد اهل فکری مثل شما بطور جدی دنبال مبانی نظری بروز برای حرکت اند. همین قدر بگویم کاملا موافقم مطالبات آذربایجان/آزربایجان فقط حقوق زبانی نیستند. مثلا اقتصاد هم بسیار بسیار مهم است و اگر از حقوق زبانی حتی مهم تر نباشد کم اهمیت تر نیست.

    باز هم برایم بنویس و به بقیه فعالین آزری هم خواستی این وبلاگ را معرفی کن تا در مباحث شرکت کنند. درست می گوئی من در جستجوی فیس بوک قابل رویت نیستم. اگر فرصت کردی از طریق ایمیلی که در فیس بوک استفاده می کنی به نیکوماخوس ات جی میل دات کام ایمیل بزن تا من پیدا و ادت کنم:)

    منتظر کامنت های بیشترت هستم.

    پاسخحذف
  4. منبعی سراغ دارید که در آن ثابت شده باشد تورانیان همان ترکان هستند؟
    بنده تا جاییکه می دونم تورانیان نیز نوادگان فریدون بوده اند و بعید است از نژاد زرد باشند. بسیاری از شاهان و پهلوانان باستانی ایران مادری تورانی داشته اند و ایرانی-تورانی بوده اند و اساسا در زمان داستان های شاهنامه برخوردی بین ایرانیان با ترکان وجود نداشته و نخستین برخورد ها در زمان ساسانیان بوده که در اثر مهاجرت ترکان قفقاز به قلمرو ساسانی ظاهرا رخ داده.
    حتا فردوسی هم یا به اشتباه تورانیان را ترک قلمداد کرده و یا به عمد و برای برانگیزاندن حس میهن پرستی در برابر مهاجمان ترک.
    تورانیان اقوام سکایی بودند.

    بخش هایی از اوستا که در آن روح تورانیان نیز ستوده می شود:
    فروهر های پاک مردان سرزمینهای ایرانی را میستایم
    فرورهای پاک زنان سرزمینهای ایرانی را میستایم
    فروهرهای پاک مردان سرزمینهای توران را میستایم
    فروهر های پاک زنان سرزمینهای توران را میستایم
    همه فروهر های نیک توانای اشونان را از گیومرث تا سوشیانت پیروزمند میستایم...
    بشود که همه فروشی های نیاکان به زودی در اینجا به دیدار ما بشتابند،بشود که آنان به یاری ما آیند.

    و دین هایی باستانی آسیای مرکزی قطعا زرتشتی نبوده.





    http://azarpadegan.com/?content=DetailsArticle&id=202

    پاسخحذف
  5. آقا میثم مگه قرار نشد به ترک بگی تورک، به کرد بگی کورد و به فارسی بگی پارسی!
    دو مورد اول ظاهرا رعایت شده ولی مورد آخری رو فکر کنم فراموش کردی ;)
    معلومه به مثالی که زدی خودت هم باور نداشتی!

    پاسخحذف
  6. آزربایجان نوشتن به جای آذربایجان هم از مصادیق بارز دزدی و دروغ و تحریف است.

    پاسخحذف
  7. من غیبتم زیاد بوده اما برگه‌ی دکتر دارم.
    اون شعاری که بالای سر وبلاگ اضافه شده مصداق بارز اشاعه‌ی زشتکاری است. تصور آنچه نوشته شده هم چندش آور است. ثانیا جوک‌های قومیتی با همه‌ی پلشتی الزاماً انگیزه‌های نژادپرستانه ندارند هرچند مشوق و مروج خرده‌فرهنگ‌های نزادپرستانه‌اند. ثالثاً این تغییرات ظاهری وبلاگ در آذربایجانی کردن عناوین در حالی که عمده‌ی متن وبلاگ به فارشی نوشته می‌شود و گمان دارم بیشتر خوانندگان وبلاگ آن‌ها را درنمی‌یابند، کمی تا اندکی سطحی است.

    پاسخحذف
  8. مرتیکه:
    متوجه غیبتت بودم اتفاقا:) گواهی دکتر فراموش نشود :دی

    نقدت در مورد شکل ظاهری وبلاگ به نظرم منطقی بود و به حالت قبلی برگردانده شد. قصدم جلب توجه بیشتر به مباحث مرتبط با آذریاجان بود. به هر حال از این بعد مباحث مرتبط با آذربایجان ، از منظری فلسفی، بیشتر در وبلاگ نوشته خواهند شد چون به نظرم مبحث بسیار مهم و مغفول است.

    من در فیس بوک هم مطالبی به اشتراک می گذارم و آنجا هم بحث هائی می شود که تکمیل گر بحث های وبلاگند. مثلا بحث جالبی آنجا درگرفت در مورد جوک های قومیتی که شاید گزارشی ازش را اگر فرصت کنم در وبلاگ هم منعکس کنم. اگر در فیس بوک عضوی، در صورت امکان ایمیلی با آدرسی که برای فیس بوک استفاده می کنی به نیکوماخوس بزن تا آنجا هم ادت کنم و آنجا هم در تماس باشیم. اگر هم عضو نیستی توصیه می کنم عضو شوی، اگر چه آفتش وقت گیری و اعتیاد است.

    مخلصیم:)

    پاسخحذف
  9. ما بیشتر مخلصیم. اما فیس بوک؟ به همشهری ما (که طالقونی بود) گفته بودند کامپیوتر بلدی؟ گفت آره گفتند روشنش کن. گفته نه دیگه در این حد. حالا دیگه من در این حد اینترنت باز نیستم.

    پاسخحذف
  10. اینم رشوه برای غیبتم
    http://opinionator.blogs.nytimes.com/2011/07/17/the-sacred-and-the-humane/

    پاسخحذف
  11. مرتیکه:
    ممنون از رشوه ات:دی با پوزش از اینکه جواب دادنم به خاطر مسافرت خیلی دیر شد، چون وقتی من در مسافرتم تنبل می شوم در پاسخ کامنت ها. فیس بوک و اینترنت بازی اش هم بهانه است برای بیشتر شدن ارتباط ها، پس توانستی تنبلی را فرو بنه و عضو شو:دی

    به هر حال اگر شد بهم ایمیل بزن در نیکوماخوس، تا بیشتر در ارتباط باشیم.

    ممنون

    پاسخحذف
  12. شکل صحیح نگارش نام « آذربایجان » بر اساس اسناد معتبر تاریخی

    http://darvakebaran.blogspot.com/2012/12/blog-post_21.html

    پاسخحذف
  13. چند وقت پیش در یکی از بازیهای مهم فوتبال اروپا (یادم نیست کدام تیم ها بودند) تبلیغی از جمهوری آذربایجان درکنار زمین بود برای جذب گردشگر. تبلیغ این بود : Land Of Fire
    یعنی سرزمین آتش، یعنی آذرآبادگان یعنی نام اصلی و واقعی این سرزمین!

    تا وقتی آقای بادامچی آذربایجان را آزربایجان می نویسید (به هر دلیلی، به دلیل باورهای خودتان یا به دلیل خوشایند برخی دوستانتان) بنده به هیچ کدام از دیگر سخنانتان توجهی نخواهم کرد به اینجا هم دیگر سر نمی زنم. مگر می شود شما روز را انکار کنید آنوقت انتظارداشته باشید فرهیختگان این تحریف تاریخی را بپذیرند یا در برابر آن سکوت کنند. این را هم بگویم آزربایجان گفتن آذربایجان فقط بی سوادی و عمق کینه و دروغ پردازی گوینده اش را مشخص میکند نه چیز دیگر.

    پاسخحذف