1. کسانی که معتقدند چیزی به نام حرکت ملی آذربایجان وجود ندارد، یا هویت طلبی
ترکزبانان ساخته و پرداخته دول یا رسانه های خارجی است، یا مردم آذربایجان
کاملا احساس برابر بودن و مورد تبعیض واقع نشدن با هموطنان فارس زبانشان
را دارند (مصداق "همه چی آرومه، من چقدر خوشحالم!") خبرهای امروز در مورد
تظاهرات در خیابانهای آذربایجان را تعقیب کنند؛ تجمع خیابانی آنهم در کشوری
که تظاهرات درش واقعا دشوار است. این البته منافاتی با این باور ندارد که
ما باید ظرفیت خودمان را در مورد طنز بالا ببریم، و اگر طنزی واقعا طنز بود
و قصد توهین و تحقیر و نژادپرستی نداشت (نه مانند شوخی سخیف برنامه
فیتیله) زود حساسیت و رنجش از خود نشان ندهیم.
2. من یک سال و نیم پیش در جمع آذربایجانیهای مقیم سوئد در مورد مفهوم خرد عمومی صحبت کردم. حالا که آذربایجان شجاعانه سربلند کرده که مطالبات انباشته اش را مطرح کند، می خواهم نکته ای از منظر خرد عمومی عرض کنم. من به شخصه برایم مهم نیست کسی ملی گرای ایرانگرا باشد، ملی گرای ترکگرا یا کردگرا باشد، چپ باشد، محافظه کار یا اصلاح طلب باشد، فمینیست باشد، غیره، تا بتوان اورا در سیاستورزی برسمیت شناخت. مهمترین ملاک داوری برای سیاستورزی در حوزه عمومی آنچیزی است که رالز معقولیت می خواندش و می توان رواداری و احترام متقابلش نامید. کسی که به اسم تشیع اهل سنت را نجس می داند (و برعکس)، کسی که به نام ایران پرستی خشونت می پراکند و پرده دری می کند، کسی که فارسها یا ارمنیها را چون نژادی یکدست می بیند که همه منفورند، کسی که به بهانه فمینیسم نفرت از مردان را تبلیغ می کند، کسی که به اسم مبارزه با کاپیتالیسم از دیکتاتورها یا اراذل حمایت می کند، همه اینها در سیاست دموکراتیک جایی ندارند و عرصه را بر خرد عمومی تنگ می کنند. باید یاد بگیریم بجای کوشش برای نابود کردن تفاوتها، تفاوتهای همدیگر را در چارچوب معقولیت و خرد عمومی به رسمیت بشناسیم و به هم احترام بگذاریم. جز این راهی برای رهایی نیست.
2. من یک سال و نیم پیش در جمع آذربایجانیهای مقیم سوئد در مورد مفهوم خرد عمومی صحبت کردم. حالا که آذربایجان شجاعانه سربلند کرده که مطالبات انباشته اش را مطرح کند، می خواهم نکته ای از منظر خرد عمومی عرض کنم. من به شخصه برایم مهم نیست کسی ملی گرای ایرانگرا باشد، ملی گرای ترکگرا یا کردگرا باشد، چپ باشد، محافظه کار یا اصلاح طلب باشد، فمینیست باشد، غیره، تا بتوان اورا در سیاستورزی برسمیت شناخت. مهمترین ملاک داوری برای سیاستورزی در حوزه عمومی آنچیزی است که رالز معقولیت می خواندش و می توان رواداری و احترام متقابلش نامید. کسی که به اسم تشیع اهل سنت را نجس می داند (و برعکس)، کسی که به نام ایران پرستی خشونت می پراکند و پرده دری می کند، کسی که فارسها یا ارمنیها را چون نژادی یکدست می بیند که همه منفورند، کسی که به بهانه فمینیسم نفرت از مردان را تبلیغ می کند، کسی که به اسم مبارزه با کاپیتالیسم از دیکتاتورها یا اراذل حمایت می کند، همه اینها در سیاست دموکراتیک جایی ندارند و عرصه را بر خرد عمومی تنگ می کنند. باید یاد بگیریم بجای کوشش برای نابود کردن تفاوتها، تفاوتهای همدیگر را در چارچوب معقولیت و خرد عمومی به رسمیت بشناسیم و به هم احترام بگذاریم. جز این راهی برای رهایی نیست.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر