۱۳۹۲ مرداد ۱, سه‌شنبه

نقدی بر نقد سروش بر حق محوری فلسفه سیاسی جدید

دکتر سروش در برخی نظراتش که در دهه هشتاد شمسی ارائه شده معتقد است دنیای جدید حق محور است، و دنیای قدیم و فقه سنتی تکلیف محور؛ و ما باید تعادلی میان حق(right) و تکلیف(obligation) برقرار کنیم. ایشان از این منظر نقدی را متوجه فلسفه سیاسی جدید می دانند. 

قدری که من می فهمم در میان فلاسفه سیاسی معاصر غربی این نقد بیش از همه در مورد لیبرتاریان ها (همچون رابرت نوزیک) مصداق دارد. بسیاری از فلاسفه لیبرال برابریخواه (چون رالز و دورکین)، فمینیست های مدافع اخلاق مراقبت (گیلیگان)، و حتی فایده گرایان (ریچارد هر) هم به حقوق و هم به یک سری تکالیف اخلاقی معتقدند. مثلا رالز در اصل معروف نایکسانی (difference principle) خویش، از نوعی تکلیف اخلاقی در رسیدگی به محروم ترین اقشار جامعه دفاع می کند. نظریه پردازان فمینیست اخلاق مراقبت نیز از مسئولیت یا تکلیف مراقبت (care) سخن می گویند. فایده گرایان نیز تکلیف اخلاقی ما را بیشینه کردن فایده می دانند. پس اینکه بگوییم فلسفه سیاسی متجدد تکلیف را در برابر حق فراموش کرده است نادرست است. البته نقد سروش را می توان درمورد لیبرتاریانیسم نوزیک کاملا روا دانست. در لیبرتاریانیسم حق مالکیت یک حق پایه و کاملا تخطی ناپذیر است و هیچ تکلیفی نمی تواند موجب عدول ما از این حق شود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر