میثم بادامچی[1]
ایمانوئل کانت، فیلسوف شهیر آلمانی، جستاری کوتاه ولی پراهمیت دارد با عنوان [2]Perpetual Peace که در فارسی آنرا به «صلح جاودان» یا «صلح پایدار» ترجمه کردهاند. در مقابل عبارت صلح جاودان یا پایدار میشود از Perpetual War («جنگ ابدی»، «جنگ بیانتها» یا «پایدار») هم سخن گفت، گرچه کانت از این تعبیر استفاده نکرده است. در این نوشتار، که به مناسبت تحلیل جنگ خونین اکتبر ۲۰۲۳ در فلسطین و حمله همه جانبهی اسرائیل به «غزه» نگاشته شده است، از عبارت «جنگ ابدی» یا «جنگ پایدار» در توصیف گفتمان رادیکال رهبر جمهوری اسلامی ایران استفاده میشود: گفتمانی که نابودی اسرائیل را راهحل حل مسئلهي فلسطین معرفی میکند، آنرا مدام وعده میدهد، و سیاست خارجی جمهوری اسلامی را در بیش از سه دههي اخیر بر این اساس تنظیم کرده است. گرچه نزاع ایران و اسرائیل در گفتمان بنیانگذار جمهوری اسلامی ریشه دارد، ما در این نوشتار بر دوران رهبر دوم متمرکز میشویم.
این نوشتار با در نظر گرفتن وضعیت جنگی دائمی، ولو بصورت «جنگ سایه»، که در سه دههي اخیر میان ایران و اسرائیل برقرار بوده است و جنگ فلاکتبار اخیر درغزه آخرین و شاید مهمترین تبلور آن است نوشته شده است و مدعایش آن است که شعار «نابودی اسرائیل» که از سوی آقای خامنهای مطرح میشود شعار «جنگ پایدار» با اسرائیل است و اینکه این شعار که تا امروز هزینههای هنگفتی بر مردم ایران و فلسطین و کل خاورمیانه تحمیل کرده است، محتاج تجدید نظر جدی است، چراکه در صورت تداوم آن، با توجه به روندی که این روزها با حملهی نظامی همهجانبهي اسرائیل به غزه و به خاک وخون کشیدن این بخش قطعی از خاک فلسطین شروع شده است، نتایج بسیار وخیمی را برای ایران دربر خواهد داشت. استدلال دیگر آنست که بجای جنگ پایدار یا بیانتها باید از «صلح پایدار» سخن گفت و صلح پایدار هم یعنی صلح عادلانه بر اساس مدل دو دولت فلسطینی-اسرائیلی، در چارچوب حقوق بینالملل.
«اسرائیل ۲۵ سال آینده را نخواهد دید»
تبلور «جنگ پایدار»ی ایران و اسرائیل گفتاوردی ازعلی خامنهای رهبر جمهوری اسلامی در یک سخنرانی در سال ۱۳۹۴، آنهم در فاصلهي اندکی پس از امضای توافق هستهای با ۵+۱ در تیر همان سال است. (برجام که امروز ناکام شده قرار بود ارمغان صلح در منطقه هم باشد.) آقای خامنهای در سخنرانی مزبور گفت: «رژیم صهیونیستی ۲۵ سال آینده را نخواهد دید. انشالله تا ۲۵ سال دیگر، چیزی به نام رژیم صهیونیستی در منطقه وجود نخواهد داشت.» از آنروز تا حال نهادها و رسانههای رسمی در جمهوری اسلامی فراوان روی این جمله تبلیغات میکنند، با این تعبیر که «اسرائیل امروز در سراشیبی قرار گرفته و به سمت فروپاشی حرکت میکند.» جمله مزبور حتی به صورت تابلو روزشمار در تهران نصب شد و به عنوان مهمترین جمله رهبر ایران در سال ۹۴ انتخاب شد.
البته این نگاه آقای خامنهای به اسرائیل ریشههای بسیار قدیمی دارد. مثلا در سال ۱۳۷۰، زمانی که هنوز دو سال از رهبری ایشان میگذشت، گفته بود:
«نظر ما نسبت به مسایل فلسطین روشن و واضح است. ما راهحل فلسطین را نابودی رژیم اسرائیل میدانیم. نگویند نمیشود؛ نمیشود در دنیا نیست. همه چیز شدنی است. همهی کوههای عظیمی که مانع راه حرکت انسانها باشد، برداشتنی است. چهل سال گذشته است؛ اگر چهل سال دیگر هم بگذرد، عاقبت دولت اسرائیل نابودشدنی است و باید نابود بشود.»
در همان سخنرانی رهبر ایران، بدون اینکه مقایسه دقیقی میان وضعیت حکومت چندملیتی و بسیار پهناور اتحاد جماهیر شوروی و کشور بسیار کوچک (از نظر جغرافیایی) اسرائیل کرده باشد، برای توجیه سخن خودش با اشاره به فروپاشی شوروی در همان ایام گفته بود: «تا چند صباح قبل از این، هیچکس فکر نمیکرد که ابرقدرت شرق اینگونه متلاشی بشود. اگر دو سال قبل کسی میگفت که ابرقدرت شرق از بین خواهد رفت، عدهیی فیلسوفانه ریش میجنباندند که بله، شما ساده هستید! آن روزی که امام در نامه به گورباچف نوشتند که بعد از این مارکسیسم را باید در موزهها پیدا کرد، عدهیی پوزخند زدند! دو سال یا سه سال نگذشته بود که آن پیشگویی تحقق پیدا کرد.»
خامنهای پیشگویی مشابهی هم در مورد آمریکا داشته که پس از سخنرانی مزبور تا امروز به کرات تکرار شده است: «قدرت استکباری امریکا هم از بین خواهد رفت، او هم متلاشی خواهد شد، این قدرت جهنمی ماندنی نیست، اسرائیل هم ماندنی نیست. این، حرف دولت و ملت ایران و نظام جمهوری اسلامی است، و همین خواهد شد.»
به همین چند نمونه بسنده میکنیم. ولی فقیه ایران در سخنرانی ۱۵ فروردین۱۴۰۲ امسال هم، چند ماه پیش از عملیات اخیر «طوفان اقصی»، باز با لحنی کمابیش پیامبرانه گفت: «ما گفتیم رژیم صهیونیستی ۲۵ سال دیگر را نمیبیند، خودشان عجله کردند و زودتر میخواهند بروند.»
آیا پیشگویی تاریخ آینده کشورها ممکن است؟
معرفتشناختی به قضیه نگاه کنیم. این جملات نوعی پیشگویی هستند. ولی آیا رهبر جمهوری اسلامی (و سایر مقامهای ارشد نظام ویا وابستگان رهبر پیشین که موضع ایشان را تکرار میکنند)، واقعا علم غیب دارند یا پیامبر هستند؟ به نظر میرسد واقعا کسانی هستند در جمهوری اسلامی که تصور میکنند آقای خامنهای قدرت پیشگویی دارد.
فرض کنیم اقلیتی در میان شیعیان جهان اسلام هستند که خامنهای را، از آن جهت که نائب امام عصر محسوبش میکنند، دارای توانایی پیشگویی میدانند و صمیمانه به این موضوع باور دارند. ولی آیا دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران هم، از محمدجواد ظریف (وزیر خارجهی ایران زمانی که جمله «اسرائیل ۲۵ سال را نخواهد دید» اولین بار زمان او بر زبان خامنهای جاری شد) تا حسین امیرعبداللهیان (که گرچه از جناح اصولگرا و تندرو میآید، ولی چون دیپلماتی باتجربه است لابد میداند سیاست خارجی روز دنیا بر اساس پیشگویی پیش نمیرود و آقای خامنهای هم امام معصوم نیست) واقعا به این جمله باور دارند؟
احتمالا در خود بدنهی حاکمیتی جمهوری اسلامی، از جمله سپاه و نیروهای امنیتی و البته دستگاه دیپلماسی، تعداد زیادی هستند که در ته دل به پیشگویی آخرالزمانی نابودی اسرائیل و آمریکا آقای خامنهای باور ندارند، منتهی چون در داخل همین سیستم امرار معاش میکنند، تظاهر میکنند که واقعا اسرائیل حداکثر تا سال ۱۴۲۰ ش سقوط خواهد کرد. ولی واقعیت آن است که باور به نابودی اسرائیل تبعات امنیتی زیادی برای مردم ایران و منطقه و جهان داشته و خواهد داشت. جنگ فلاکتباور وحملهي خونین و ناجوانمردانهي و سراسری اخیر اسرائیل به غزه را به نظر نمیشود فارغ از بافتار نزاع خونین ایران و اسرائیل در دوران زمامداری آقای خامنهای فهم کرد.
رفتن سراغ مدل دو دولت فلسطینی-اسرائیلی با همکاری کشورهای اسلامی و روسیه و چین
آیا اسرائیل واقعا در آینده نزدیک، بدست مجاهدان اسلام از حماس یا هر گروه دیگری نابود خواهد شد؟ آیا غرب و آمریکا که حمله حماس را شیطانی محض خوانده، هرگز اجازه خواهند داد که دولت یهود (چه عادلانه و چه نه) نابود شود؟ و آیا حتی خود دولت اسرائیل، برغم همه نقدهایی که بر جنایات این رژیم علیه فلسطینیها به عنوان مسلمان داریم، به آن اندازه ضعیف یا «پوشالی» است که نتواند از خودش برابر «گروههای مقاومت» دفاع کند؟
برای دانستن باطل بودن پیشگویی نابودی آمریکا یا اسرائیل لازم نیست کارل پوپر باشیم و کتاب جامعهی باز و دشمنان او و آثاری از این دست را مطالعه کرده باشیم. تنها تکیه بر عقل سلیم کافی است.
برعکس، این ائتلاف تندروها و دست راستیترینها در میان یهودیان با رهبری نتانیاهو و امثال او هستند که در سپهر بینالمللی از شعار نابودی اسرائیل برای بسیج افکار عمومی دنیا علیه ایران و پوشاندن جنایاتشان بهرهبرداری میکنند. در بعد داخلی هم شعار نابودی اسرائيل نمیگذارد گروههای سیاسی میانهروتر (و مثلا چپ) که رویکرد ملایمتری در مورد مسئلهی صلح با فلسطین دارند، بر سر کار بیایند.
بر خلاف قول و تبلیغات شدید رسانهها و مقامهای حکومت ایران، از نظر اخلاقی و حتی دینی عادیسازی رابطه با اسرائیل و نیز هر کشور دیگری در جهان، امری تابو و ممنوعه نیست. البته نوعی عادیسازی با اسرائیل به عنوان یک کشور اشغالگر بد است که مانند مدلهای قبلی که بدون حضور ایران شکل گرفتند عادلانه نباشد و پایبند به لوازم «صلح پایدار» (در تقابل با «جنگ پایدار») نگردد.
به نظر میرسد نگارنده و بسیاری دیگر در جهان هر مدلی از عادی سازی روابط کشورهای مسلمان با اسرائیل که یک سویش تشکیل کشور مستقل فلسطینی نباشد ناعادلانه است. اگر این مدل جدی گرفته شد، بحث تعیین دقیق مرزهای دو کشور مطرح میشود. در این زمینه بحث و جدل و اختلاف میان طرف فلسطینی و اسرائیلی زیاد است، منتهی میشود (و چه بسا باید) مانند کشورهای قدرتمند اسلامی مثل ترکیه ذیل، بازگشت به مرزهای پیش از جنگ شش روزهی اعراب و اسرائیل در سال ۱۹۶۷ را مصداق عدالت و صلح دانست. در این مدل که مورد دفاع رئيسجمهور ترکیه است، فلسطین یک سرزمین یکپارچه خواهد بود که در آن کرانه باختری و نوار غزه به هم زمینی متصل میشوند و پایتخت آن هم قدس شرقی است. البته که قبولاندن این مدل به طرف اسرائیلی هرگز آسان نیست.
جمهوری اسلامی و کشور ایران اگر میخواهند واقعا به آرمان فلسطین کمک کنند و بر مصائب مردم فلسطین و جهان نیفزایند، باید شعار توخالی نابودی اسرائیل را که رهبری ایران چند دهه است سر میدهد کنار بگذارند و خواستار صلح پایدار فلسطین و اسرائیل بر اساس مرزهای عادلانه شود. البته که گروههای تندرویی که نانشان در «جنگ پایدار» دو کشور و حل نشدن موضوع فلسطین است، سنگاندازی و مخالفت خواهند کرد.
منتهی تداوم وضع کنونی که وضعیت «جنگ ابدی» یا «جنگ پایدار» است، بسیار خطرناک است و براحتی میتواند به آتش کشیده شدن کل منطقه و درگیری نظامی مستقیم ایران و بقیه گروههای مقاومت و اسرائیل و متحدانش در راس آنها آمریکا منتهی شود. خصوصا اینکه در نظر آوریم از اسرائیل زخم خورده که بخوبی توانسته خود را، پس از عملیات اخیر فلسطینیان، در افکار عمومی دنیا درعوض ظالم (صفت واقعیاش) بجای قربانی جا اندازد، هر عمل غیراخلاقی میشود انتظار داشت که نابودی حماس و تمام زیرساختهای مربوط به آن در غزه کمترین آن است.
همچنین در نظر آوریم پیمان ابراهیم در دوران ترامپ، پیمان اسلو در دوران کلینتون و پیمانهای مشابهی که تا امروز از سوی آمریکاییها تحمیل شدهاند ناعادلانه و ناکافی هستند، چون، به سبب فشار لابی اسرائیلی، هیچ کدام بر آساس پذیرش تشکیل دولت مستقل فلسطینی نبودهاند. در سوی دیگر، بر خلاف تصور آقای خامنهای تشکیل کشور فلسطین لازم نیست همزاد با نابودی اسرائیل در آیندهای خیالی باشد، گرچه باید در کنار مجبور کردن اسرائیل، با فشار و همکاری بینالمللی، به عقبنشینی از بخشی از سرزمینهای اشغالی باشد.
جمهوری اسلامی تنها در صورتی میتواند نقشی سازنده، و نه مخرب، در آرمان فلسطین داشته باشد که خودش و گروههای نیابتیاش مانند حزبالله در هماهنگی کامل با کشورهای بزرگ و قدرتمند مسلمان مانند عربستان سعودی، ترکیه، پاکستان، قطر، اندونزی و غیره، و نیز حمایت قدرتهای بزرگ جهانی مانند چین و روسیه که در این زمینه از شرق حمایت میکنند، بجای شعار توخالی نابودی اسرائیل، خواستار تشکیل دولت فلسطینی با مرزهای قبل جنگ اعراب- اسرائیل ۱۹۶۷ شود.
تاکید بر نابودی اسرائیل که سیاست رسمی جمهوری اسلامی در دوران پس از انقلاب خصوصا دوران زمامداری آقای خامنهای بوده، چیزی جز افزایش شدید درد ورنج مردم ایران و فلسطین و منطقه و جهان را در پی ندارد. و البته همزمان آب به آسیاب جناحهای تندرو و دست راستی در اسرائیل میریزد که آخرین نمونهي آن تشکیل کابینهی جنگی و اعلام وضعیت اضطراری بیسابقه است که میشود حدس زد حقوق فلسطینیها را حتی در کرانهي باختری، بسیار بیش از پیش زایل خواهد کرد.
[1] https://www.zeitoons.com/112439 این مقاله پیشتر در زیتون منتشر شده است
[2] به آلمانی
Zum ewigen Frieden. Ein philosophischer Entwurf
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر