میثم بادامچی[1]
رجب طیب اردوغان، رئيسجمهور ترکیه و سایر مقامهای حزب عدالت و توسعه ترکیه به آرمان فلسطین حساس هستند. تنها به عنوان یک نمونه از موضعگیریهای اردوغان در مورد محاصره و بمباران غزه از سوی اسرائیل میتوان به این جملات او اشاره کرد: «هیچ شرح و توجیهی برای حملاتی که علیه برادرانم در غزه به سطح قتل عام رسیده است، وجود ندارد. در غزه آب، نان و غذا نیست. همه اینها مغایر با اعلامیه جهانی حقوق بشر است. غرب کجاست؟» این روزها نشریات نزدیک به عدالت و توسعه چون صاباح و ینیشفق، یا کانالهای تلویزیونی چون آ خبر، و همینطور رسانههای منتقد دولت، اخبار مربوط به جنایات اسرائیل در غزه و فلسطین را با آبو تاب و از نزدیک بازتاب میدهند.
بخشی از این رفتار سابقه در موضع همدلانه جریان اسلامگرایی ترکیه در موضوع فلسطین و قدس دارد. از نظر تاریخی در ترکیه در میان اسلامگرایان و چپها، به ترتیب به دلیل همذاتپنداریهای مذهبی و سوسیالیستی/طرفدار جهان سومی، علاقهای به مسئلهی فلسطین وجود داشته است. این علاقه در حزب عدالت و توسعه، از سال ۲۰۰۲ تا امروز، از رویکرد متعادل اولیه آنها بین اسرائیل و فلسطین تا سیاست طرفداری سرسختانه از فلسطین و کم کردن روابط دیپلماتیک با اسرائیل در نوسان بوده است. با اینحال بر خلاف گفتمان رادیکال جمهوری اسلامی ایران، جریانهای اصلی اسلامگرایی ترکیه هرگز خواستار محو اسرائیل نشدهاند و برعکس بر تشکیل دولت فلسطینی با پایتخت قدس شرقی تاکید داشتهاند.
در این نوشتار مروری میکنیم به نگاه اسلامگرایان ترکیه، خصوصا شخص نجمالدین اربکان از رهبران اصلی این جریان، به موضوع فلسطین، با تمرکز بر وقایع سال ۱۹۸۰ میلادی در ترکیه، در آستانهي کودتا.
*******
نجمالدین اربکان و میللی گوروش
حرکت موسوم به «نگاه ملی» (میللی گوروش حرکتی) که توسط نجمالدین اربکان فقید (۲۰۱۱-۱۹۲۶) تاسیس شد، از بنیادهای حرکت مدرن اسلامگرایی در ترکیه است. مرحوم اربکان در رشته مهندسی مکانیک از دانشگاه استانبول تکنیک لیسانس داشت و از دانشگاه آخن آلمان دکترا گرفته بود و در سال ۱۹۶۵ در دانشگاه استانبول تکنیک به درجه پروفسوری دست یافت. تحصیلات او در رشتهي مهندسی، در سنت روشنفکری دینی در ایران او را به مرحوم مهندس بازرگان نزدیک میکند.
جز حزب «نظام ملی» که یک سال بیشتر دوام نیاورد (۱۹۷۱-۱۹۷۰)، نجمالدین اربکان موسس سه حزب سیاسی اسلامگرا در ترکیه است که گفتمان میللی گوروش را نمایندگی میکردند یا میکنند. این سه حزب عبارتاند از حزب «سلامت ملی» (۱۹۸۰-۱۹۷۳)، «حزب رفاه» (۱۹۹۸-۱۹۸۷) و «حزب سعادت» (که آخرین رهبر آن پس از فوت نجمالدین اربکان تمل قاراملااوغلو است. این حزب در انتخابات مه ۲۰۲۳ به اپوزیسیون گرایش پیدا کرد و از کمل قلیچداراوغلو رقیب رجب طیب اردوغان حمایت کرد.) بجز حزب سعادت که هنوز برپا است، هر سه حزب دیگر برغم اینکه در بازههای زمانی متفاوت، ولی گاهی در سالیانی دراز، در صحنهي سیاسی ترکیه حضور داشتند، از سوی دادگاه قانون اساسی ترکیه، با پشتوانهي نظامیان سکولار، بسته شدند.
دلیل بسته شدن همیشه فعالیتهایی که گفته میشد با اصل لاییسیته در قانون اساسی ترکیه و میراث مصطفی کمال آتاتورک تناسب ندارد، بود. بر این اساس حزب «سلامت ملی» در جریان کودتای معروف ۱۲ سپتامبر ۱۹۸۰ ترکیه بسته شد (که به داستان آن در این نوشتار اشاره میکنیم)، «حزب رفاه» که اربکان توانسته بود در سال ۱۹۸۷ با گشایش نسبی فاصله گرفتن از کودتای مزبور با اسمی نو تاسیس کند، در ۱۹۹۸، پس از روندی که با کودتای پستمدرن و نرم ارتش (آنزمان سکولار) ترکیه در ۲۸ فوریه ۱۹۹۷ شروع شد، بسته شده بود. حزب رفاه به نوعی پدر «حزب عدالت و توسعه»ی امروزی با رهبری رجب طیب اردوغان محسوب میشود که از سال ۲۰۰۲ در ترکیه قدرت را در دست دارد. نجمالدین اربکان کسی بود که از طریق حزب رفاه رجب طیب اردوغان را به عنوان شهردار استانبول در سالهای ۱۹۹۸-۱۹۹۴ به سیاست ترکیه معرفی کرد. بر اثر تغییراتی که در قانون اساسی ترکیه از اواخر دههي ۱۹۹۰ میلادی به این سو، خصوصا با اصلاح قانون اساسی ۲۰۱۰ اعمال شده، ترکیب دادگاه قانون اساسی ترکیه دیگر به نحوی نیست که در آن سکولارها دست بالا را داشته باشند و در نتیجه بر خلاف احزابی که مرحوم اربکان تاسیس کرد، آکپارتی با خطر تعطیل شدن مواجه نیست.
اساس پروژهی اربکان و میللی گوروش احیای هویت اسلامی در ترکیه بوده است. در این پروژه بر ترک بودن در معنایی سکولار تاکید نمیشود و فقط نوعی ترک بودن که با هویت اسلامی گره خورده و در امپراتوری عثمانی، به عنوان بخشی از دوران طلایی اسلامی در نظر اسلامگرایان ترکیه، متبلور است مد نظر است. اربکان غربگرایی فرهنگی را رد میکرد، اما به عنوان یک استاد رشتهي مهندسی بر لزوم صنعتیشدن ترکیه تأکید بسیاری میکرد. او در طول تحصیل در آلمان تحت تأثیر زیرساختهای صنعتی غرب قرار گرفته بود، گرچه با غرب فرهنگی زاویه داشت.
هدف جنبش میللی گوروش «وحدت اسلامی» بود، چنانکه وقتی اربکان در سالهای ۱۹۹۷-۱۹۹۶ به عنوان نخستوزیر ترکیه به کشورهای مختلف سفر میکرد، تاکید داشت او به عنوان نمایندهی جهان اسلام و نه فقط نماینده ترکیه به غرب سفر میکند. میشود ادعا کرد نجمالدین اربکان به نوعی پاناسلامیسم معتقد بود.
آرمان فلسطین همواره از سوی احزاب سیاسی که ایدئولوژی اسلامگرایانه را در ترکیه نمایندگی کردهاند، به عنوان نمادی از وحدت اسلامی در نظر گرفته شده است. علاقه نجمالدین اربکان و یاران او در حرکت «نگاه ملی» به موضوع فلسطین، که به سبب حاکمیت سکولارها تا پیش از به قدرت رسیدن آک پارتی در ۲۰۰۲ معمولا به شیوهای سربسته بیان میشد، ناشی از اعتقادات دینی ایشان و جایگاه محوری شهر بیتالمقدس در ایمان اسلامی داشت و دارد.
مبانی ایدئولوژیک حرکت نگاه ملی/میللی گوروش را میشود در گفتگویی که امید اوزر، پژوهشگر در زمینهي روابط ترکیه و اسرائیل با اوغوزهان اصیلتورک، یکی از چهرههای کلیدی میللی گوروش و وزیر کشور ترکیه در سالهای ۱۹۷۷-۱۹۷۵، و از رهبران حزب سعادت ترکیه در سالهای ۲۰۲۱-۲۰۱۱، داشته مشاهده کرد.[2] این نگاه در مقایسه با گفتمان رهبران جمهوری اسلامی آشکارا متعادلتر است.
اوزر مینویسد: گرچه اصیلتورک در نزاع اعراب اسرائیل آشکارا طرف فلسطین بود و آمریکا را از حامیان اصلی اسرائیل و جنایات آن میدانست، او و یارانش در میللی گوروش خواستار نابودی یهودیان و نابودی کل اسرائیل نبودند، ولی بر خروج یهودیان از بیتالمقدس و تاسیس کشور فلسطین تاکید داشتند. اصیلتورک به عنوان یکی از نمایندگان برجستهي مییلی گوروش «صهیونیسم جهانی» را درپس پردهي سرنگونی دولت محمد مرسی و اخوانالمسلمین در مصر میدانست. میللیگوروش چنانکه اشاره شد رویکردی پاناسلامیستی به سیاست جهانی داشت و با اکثر جنبشهای اسلامگرا در جهان از جمله اخوانالمسلمین در مصر و یا احزاب اسلامی در اندونزی و غیره مرتبط بود، امری که میراث آن امروز در رفتار آک پارتی هم مشاهده میشود. او اسرائیلیها را متهم میکرد که فلسطینیها را نوعی «حیوان» میدانند و بر این اساس با ایشان رفتار میکنند. اصیلتورک میپذیرفت که جنایت هولوکاست واقعا رخ داده است، منتهی بر اساس نوعی نظریهي توطئه معتقد بود که هولوکاست با توطئهي «بزرگان یهودی» آغاز شد که از رژیم نازی حمایت مالی میکردند. این طبقهي الیت و صهیونیست در نظر او هیتلر را متقاعد کردند یهودیان را کشتار کند تا ایشان این امکان را بیابند کشور یهودی اسرائیل را در سرزمینهای فلسطین تأسیس کنند. اصیلتورک رقم «شش میلیون کشته» در مورد قربانیان هولوکاست را اغراقآمیز میدانست.
تظاهرات آزادی قدس در قونیه به عنوان یکی از پیشزمینههای کودتای ۱۲ سپتامبر ارتش
این نوشتار را با مثالی تاریخی به پایان میبریم. در ۳۰ ژوییه سال ۱۹۸۰ مجلس کنست اسرائیل قانونی موسوم به «قانون اورشلیم» (Jerusalem Law) را تصویب کرد که بر اساس آن بیتالمقدس بصورت یکپارچه (بدون تقسیم بخش شرقی و غربی شهر میان فلسطینیان و یهودیان) به عنوان پایتخت کشور اسرائیل اعلام میشد. در آنزمان در ترکیه حکومت اقلیت ذیل رهبری سلیمان دمیرل بر سرکار بود و «حزب سلامت ملی» اربکان از خارج از این ائتلاف حمایت میکرد.
قونیه چنانکه میدانیم شهری است که صوفی بزرگ مولانا جلال الدین رومی در قرن سیزدهم م در آن درگذشته است. این شهر از قرن یازدهم تا اوایل قرن چهاردهم میلادی پایتخت دولت سلجوقیان آناتولی بوده است. معماری سلجوقی بناهای تاریخی این شهر مانند مقبرهي مولانا، دارای تمایزهای مهمی با معماری عثمانی رایج در بیشتر مناطق دیگر ترکیه، از جمله استانبول است. قونیه همچنین یکی از مذهبیترین شهرهای ترکیه و منطقهي آناتولی است و یکی از پایگاههای اجتماعی احزاب برآمده از میللی گوروش محسوب میشود. در دو دههی اخیر این شهر یکی از پایگاههای اصلی رای اردوغان و حزب عدالت و توسعه بوده است.
تاریخنگاران مینویسند محمت کچجیلر نامزد حزب «سلامت ملی» و جریان میللی گوروش در سال ۱۹۷۷ به عنوان شهردار قونیه انتخاب شد. با توجه به کنترل فضای شهر در دست اسلامگرایان، نجمالدین اربکان تصمیم گرفت تظاهراتی در قونیه در اعتراض به اعلام شهر بیتالقدس «بصورت کامل و یکپارچه» به عنوان پایتخت اسرائیل برگزار شود. «تظاهرات برای آزادی قدس» در ۶سپتامبر ۱۹۸۰ در قونیه به عنوان واکنشی به تصمیم اسرائیل با حدود ۲۰ هزار شرکت کننده اسلامگرا برگزار شد. در حاشیهی این تظاهرات، شعارهایی در نفی سکولاریسم در قالب مانند «دینسیز دولت، ییخیلاجاخ البت» (دولت بیدین البته سرنگون خواهد شد) و «شریعت گلهجاخ، وحشت بیتهجاخ» (شریعت میآید و ظلم تمام میشود) نیز داده شد. همه اینها از دید ارتش ترکیه و احزاب لاییک که وظیفهی خود را حراست از نظم سکولار قانون اساسی و میراث جمهوریت و لاییسیته آتاتورک تعریف میکردند، تحریک کننده بود، خصوصا اینکه برخی تظاهرکنندگان لباسهای مذهبی مانند ردا و عبا و عمامه به تن داشتند و بیرقهایی به رنگ سبز برافراخته شده بود.
حساسیت دیگر وقتی رخ داد که گروهی از تظاهرکنندگان در هنگام خواندن سرود ملی ترکیه همراهی نکردند و روی زمین نشستند. نتیجه آنکه دادستانی ترکیه پروندهای علیه حزب «سلامت ملی» مرحوم اربکان تشکیل داد. در تاریخنگاری ترکیه از راهپیمایی آزادی قدس در قونیه به عنوان یکی از دلایل کودتای معروف ۱۲ سپتامبر ۱۹۸۰ نام برده میشود.
در ۱۲ سپتامبر ۱۹۸۰، یعنی تنها شش روز پس از تظاهرات فوق، ارتش ترکیه به بهانهي ایجاد ثبات سیاسی در سراسر کشور و خاتمه دادن به ستیزه گروههای افراطی راست و چپ و با این توجیه که ترکیه در آستانه جنگ داخلی قرار دارد، کودتای معروف ۱۲ سپتامبر را رقم زد. معروف است که این کودتا با حمایت آمریکا رخ داده است.
با اینحال حتی کودتا مانع نشد که دولت ترکیه کنسولگری خود را در بیتالمقدس شرقی در واکنش به «قانون اورشلیم» تعطیل کند. این تعطیلی تا سال ۱۹۹۲ ادامه داشت تا زمانی که در دههي نود میلادی روابط بین ترکیه و اسرائیل دوباره رونق یافت. میشود ادعا کرد که همیشه روابط میان دولتهای ترکیه و اسرائیل، در فراز و نشیب توازن میان اسرائیلیها و فلسطینیها تا طرفداری جدی از فلسطین در سیاست خارجی ترکیه در نوسان بوده، گرچه هیچوقت این فراز و نشیبها، حتی در دوران حکومت احزاب اسلامگرایی که از میراث میللی گوروش و نجمالدین اربکان پیروی میکردهاند (آخرین نمونهي آن آک پارتی)، سبب نشده ترکیه اسراییل را به عنوان یک کشور برسمیت نشناسد یا روابط خود را، مانند جمهوری اسلامی در ایران در سی سال اخیر، با اسرائيل بهکل قطع کند.
[1] https://www.zeitoons.com/112507 این نوشتار پیشتر در زیتون منتشر شده است
[2] آنچه در ادامه میآید عمدتا برگرفته از صص ۳۰-۲۵ نوشتار زیر از امید اوز، عضو هیات علمی دانشگاه استانبولتکنیک، است:
Umut Uzer (2017) “Turkey’s Islamist movement and the Palestinian cause: the 1980 ‘Liberation of Jerusalem’ demonstration and the 1997 ‘Jerusalem Night’ as case studies”, Israel Affairs, 23:1.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر