در
کتابهای "نظریه ای در باب عدالت"(A Theory of Justice) و نیز "لیبرالیسم سیاسی"(Political Liberalism) رالز بحثی دارد
در مورد حس عدالت (sense of justice). بدون وجود حس عدالت در روان تک تک
شهروندان یک جامعه برقرار یک نظام دموکراتیک و عادلانه در آن جامعه ممکن
نیست، یعنی بدون ثبات خواهد بود و متزلزل. رالز اصولا بحث حس عدالت را
هنگام بحث در مورد مسئله ثبات (stability) مطرح می کند.
کسانی که حس عدالت دارند شهودهایی دارند که از عدالت پشتیبانی می کند (مثلا این شهود که اگر کسی یک ضربه به تو زد فقط مجازی یک ضربه بهش بزنی، نه بیشتر). مطالعات تجربی نشان می دهد کسانی که برخی مشکلات روانی حاد و اختلالات شخصیتی جدی دارند ممکن است حس عدالت نداشته باشند یا حس عدالت شان بسیار ضعیف و متفاوت از افراد عادی باشد. شهود این افراد با شهودهای اخلاقی افراد سالم و نرمال فرق دارد. مثلا شهود فردی که دچار اختلال شخصیت مرزی (borderline personality disorder) است ممکن است این باشد که اگر کسی به تو یک ضربه زد، مجازی با ده ضربه جبرانش کنی. قانع کردن این افراد به تن دادن به عدالت (مثلا مفهوم رالزی عدالت یا همان عدالت همچون انصاف) محتملاً ناممکن است. شاید بشود گفت چنین افرادی درکی از عدالت ندارند. کسی که حس عدالت ندارد به تعبیر دیگر رالزی نامعقول (unreasonable) است.
کسانی که حس عدالت دارند شهودهایی دارند که از عدالت پشتیبانی می کند (مثلا این شهود که اگر کسی یک ضربه به تو زد فقط مجازی یک ضربه بهش بزنی، نه بیشتر). مطالعات تجربی نشان می دهد کسانی که برخی مشکلات روانی حاد و اختلالات شخصیتی جدی دارند ممکن است حس عدالت نداشته باشند یا حس عدالت شان بسیار ضعیف و متفاوت از افراد عادی باشد. شهود این افراد با شهودهای اخلاقی افراد سالم و نرمال فرق دارد. مثلا شهود فردی که دچار اختلال شخصیت مرزی (borderline personality disorder) است ممکن است این باشد که اگر کسی به تو یک ضربه زد، مجازی با ده ضربه جبرانش کنی. قانع کردن این افراد به تن دادن به عدالت (مثلا مفهوم رالزی عدالت یا همان عدالت همچون انصاف) محتملاً ناممکن است. شاید بشود گفت چنین افرادی درکی از عدالت ندارند. کسی که حس عدالت ندارد به تعبیر دیگر رالزی نامعقول (unreasonable) است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر