در
استاتوسی در فیسبوک خواندم که در آن نویسنده بر اساس مشاهداتش این روزها در داخل
ایران استدلال کرده بود در هیچ سرزمینی ایمان به انتخابات به اندازه
جایگاهی که در میان مردم ایران دارد ندارد و مردم ایران تحت هر شرایطی پای
صندوق رای می روند؛ حتی اگر بارها رایشان دزدیده شود، حتی اگر در پاسخ نه
به مطالبه رای های دزدیده شده شان خون جوانانشان بر روی آسفالت خیابانها
ریخته شده باشد، حتی اگر منجر به انتخاب میان بد و بدتر و بدترین شده باشند. از نظر نویسنده این ویژگی مثبت مردم ایران است و کابوس هر دیکتاتور.
من این سخن را قبول دارم ولی با یک "اگر" بسیار مهم که نویسنده به آن اشاره نکرده بود. آنچه لازم است بدان توجه کنیم آنست که یکسری عوامل روانشناسی جمعی در شرکت مردم هر کشوری (من جمله ایران) در انتخاباتها دخیلند، که عالمان سیاست و کسانی که حرفه شان نظرسنجی انتخاباتی (polling survey) است به آنها توجه می کنند (مطالعه علمی و آماری برروی تمایلات انتخاباتی مردم چیزی که ما در ایران بخاطر فضای استبدادی جمهوری اسلامی یا نداریم یا فقط کاریکاتوری ازش داریم) .
قدری که من می فهمم، یکی از عواملی که از نظر روانی در شرکت افراد در انتخابات بسیار مهم است آن است که افراد شرکت کننده اولاً نامزد مطلوب (یا تقریبا مطلوب) خود را در میان نامزدها داشته باشند، و ثانیاً "بیش از 50 درصد" امید و احتمال برد در انتخابات را بدهند. مثلاً بر اساس همین دو فاکتور می توان بخوبی توضیح داد چرا همین مردم ایران که اینقدر در مورد انتخابات ریاست جمهوری 92 پرشورند، از سال 1378 به بعد علاقه ای به شرکت در انتخابات مجلس نداشته اند. سبب آن بوده که بواسطه رد صلاحیتهای گسترده شورای نگهبان ترکیب مجلس از قبل حدوداً 80% مشخص بوده.
این یادداشتم به علاوه پاسخ به دوستانی است که می گویند چرا وقتی چند ماه گذشته سخن از دعوت از خاتمی بود برخی از شما طرفدار تحریم بودید ولی امروز طرفدار رای به هاشمی شده اید. در پاسخ باید گفت عواملی که باعث ایجاد امید به برد، یا نامیدی در جمع کثیری از رای دهندگان می شود واقعاً پیچیده است. فضای پرشور انتخاباتی این روزها نه تنها چند ماه قبل که یک هفته قبل هم بر کسی قابل پیش بینی نبود! بسیاری عوامل واضح و یا مبهم در ایجاد این فضا نقش داشته اند. همه سورپریز شده ایم. پس خرده نگیرید.
من این سخن را قبول دارم ولی با یک "اگر" بسیار مهم که نویسنده به آن اشاره نکرده بود. آنچه لازم است بدان توجه کنیم آنست که یکسری عوامل روانشناسی جمعی در شرکت مردم هر کشوری (من جمله ایران) در انتخاباتها دخیلند، که عالمان سیاست و کسانی که حرفه شان نظرسنجی انتخاباتی (polling survey) است به آنها توجه می کنند (مطالعه علمی و آماری برروی تمایلات انتخاباتی مردم چیزی که ما در ایران بخاطر فضای استبدادی جمهوری اسلامی یا نداریم یا فقط کاریکاتوری ازش داریم) .
قدری که من می فهمم، یکی از عواملی که از نظر روانی در شرکت افراد در انتخابات بسیار مهم است آن است که افراد شرکت کننده اولاً نامزد مطلوب (یا تقریبا مطلوب) خود را در میان نامزدها داشته باشند، و ثانیاً "بیش از 50 درصد" امید و احتمال برد در انتخابات را بدهند. مثلاً بر اساس همین دو فاکتور می توان بخوبی توضیح داد چرا همین مردم ایران که اینقدر در مورد انتخابات ریاست جمهوری 92 پرشورند، از سال 1378 به بعد علاقه ای به شرکت در انتخابات مجلس نداشته اند. سبب آن بوده که بواسطه رد صلاحیتهای گسترده شورای نگهبان ترکیب مجلس از قبل حدوداً 80% مشخص بوده.
این یادداشتم به علاوه پاسخ به دوستانی است که می گویند چرا وقتی چند ماه گذشته سخن از دعوت از خاتمی بود برخی از شما طرفدار تحریم بودید ولی امروز طرفدار رای به هاشمی شده اید. در پاسخ باید گفت عواملی که باعث ایجاد امید به برد، یا نامیدی در جمع کثیری از رای دهندگان می شود واقعاً پیچیده است. فضای پرشور انتخاباتی این روزها نه تنها چند ماه قبل که یک هفته قبل هم بر کسی قابل پیش بینی نبود! بسیاری عوامل واضح و یا مبهم در ایجاد این فضا نقش داشته اند. همه سورپریز شده ایم. پس خرده نگیرید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر