در تبارشناسی روشنفکری دینی
(یا نواندیشی دینی) رایج است که گفته می شود این جریان با سید جمال الدین
اسد آبادی شروع می شود، و بعد می رسد به شریعتی و بازرگان، و سپس نسل پس از
انقلاب روشنفکران دینی. دکتر سروش، که واضع اصطلاح روشنفکری دینی است، خصوصا
چنین روایتی از تاریخ روشنفکری دینی عرضه می کند. سئوال من این است که چرا
روشنفکران دوره مشروطه را که سعی در جمع میان اسلام و اندیشه
مدرن (مثلا حقوق بشر) داشته اند روشنفکر دینی نمی نامیم؟ چه مانعی وجود
دارد که مثلا رساله "یک کلمه" مشتشارالدوله در نیمه دوم قرن نوزدهم را (که به تعبیر سید جواد طباطبائی نخستین رساله در اصلاح نظام حقوقی در ایران است) اثری
از روشنفکری دینی بدانیم؟
به نظرم چنین قرائتی از تاریخ روشنفکری دینی منصفانه تر و تاریخی تر است و به غنای مباحث مربوط به روشنفکری دینی هم می افزاید. آنگونه که سید جواد طباطبائی در کتاب "نظریه حکومت قانون در ایران" می نویسد، مستشار الدوله این کتاب را در انطباق میان اعلامیه حقوق بشر در مقدمه قانون اساسی فرانسه، با مبانی حقوق اسلام نوشته و ابتدا قصد داشته رساله "یک کلمه" را "روح الاسلام" نام نهد. مستشار الدوله در مورد کتابش می نویسد: "به جمیع اسباب ترقی و سیویلاسیون از قرآن مجید و احادیث صحیح آیات و براهین پیداکرده ام که دیگر نگویند فلان چیز مخالف آیین اسلام یا آیین اسلام مانع ترقی و سیویلیزاسیون است." (به نقل از "نظریه حکومت قانون در ایران"، انتشارات ستوده، ص.199) آیا این جملات معرف اثری در روشنفکری دینی نیستند؟
یادم است محمدرضانیکفردر مقاله "کسروی و مسئله هویت سکولار" نظر مشابه را در مورد کسروی بیان داشته بود: نظریه کسروی در مورد پاکدینی به نظر مصداقی از تفکرورزی از نوع روشنفکری دینی است، ولی این مسئله معمولاً نادیده گرفته می شود.
به نظرم چنین قرائتی از تاریخ روشنفکری دینی منصفانه تر و تاریخی تر است و به غنای مباحث مربوط به روشنفکری دینی هم می افزاید. آنگونه که سید جواد طباطبائی در کتاب "نظریه حکومت قانون در ایران" می نویسد، مستشار الدوله این کتاب را در انطباق میان اعلامیه حقوق بشر در مقدمه قانون اساسی فرانسه، با مبانی حقوق اسلام نوشته و ابتدا قصد داشته رساله "یک کلمه" را "روح الاسلام" نام نهد. مستشار الدوله در مورد کتابش می نویسد: "به جمیع اسباب ترقی و سیویلاسیون از قرآن مجید و احادیث صحیح آیات و براهین پیداکرده ام که دیگر نگویند فلان چیز مخالف آیین اسلام یا آیین اسلام مانع ترقی و سیویلیزاسیون است." (به نقل از "نظریه حکومت قانون در ایران"، انتشارات ستوده، ص.199) آیا این جملات معرف اثری در روشنفکری دینی نیستند؟
یادم است محمدرضانیکفردر مقاله "کسروی و مسئله هویت سکولار" نظر مشابه را در مورد کسروی بیان داشته بود: نظریه کسروی در مورد پاکدینی به نظر مصداقی از تفکرورزی از نوع روشنفکری دینی است، ولی این مسئله معمولاً نادیده گرفته می شود.
سلام. فکر خیلی جالبی است. خوب است کسی این فکر را به یک مقالة تحقیقی تبدیل کند. مثلا خود شما.
پاسخحذفمن بر همین اساسهاست که «دینداری متجددانه (مدرن)» را حتی از نواندیشی دینی هم نامی بهتر برای این نحله میدانم:
http://salmanmohammadi2.blogsky.com/1391/07/15/post-85/