۱۳۸۹ بهمن ۳۰, شنبه

سه درس از 25 بهمن 89

توضیح: این مقاله قبلا در جرس منتشر شده است.

برای اکثر اهل نظر بدیهی بود که جنبش سبز پس از 22 بهمن سال گذشته  یا 9 دی نمرده است. اصولا فکر و اندیشه ای که به رویش جنبش سبز و مخالفتش با استبداد دینی و نظامی در انتخابات گذشته انجامیده بود بنا بر منطق سلیم و جهانشهری اش و خاستگاه بسیار عمیقش در میان طبقه متوسط نابودکردنی نبود. ولی حکومت ایران یا خودش را به خواب می زد و یا پروپاگاندای دروغین اش در مورد نابود شدن جنبش سبز را خودش هم باور کرده بود. 25 بهمن مانند آب سردی بود بر روی این خواب زمستانی و همانطوری که به درستی پیش بینی می شد یک بازی برد-باخت برای جنبش سبز در برابر نظام مستبدانه ولایت فقیه بود. در این اوضاع و احوال، خواندن خبرهای سایت های حکومتی در مورد راهپیمائی 25 بهمن و تلاش آنها برای کوچک نشان دادن ماجرا می تواند برای سبزها چیزی در مایه های خواندن هفته نامه مرحوم گل آقا باشد و  گل لبخند بر لبانشان جاری کند.
ولی از طنز اگر بگذریم، جنبش سبز از 25تظاهرات  بهمن چه نکاتی می توانند بیاموزد؟  در این مقاله نویسنده می کوشد به سه تا  از آنها از دید خودش اشاره کند. البته نگارنده ادعای خطا ناپذیری و همه چیز دانی ندارد و ممکن است در بحث با صاحب نظران برخی از نکات تحلیلی- پیشنهادی یاد شده رد شوند.

1-                  در تظاهرات 25 بهمن رهبران جنبش سبز نفوذ کلام شان در میان مردم را دیدند و قدرت شبکه های مجازی سبز در سازمان دهی در زمان کوتاه به خوبی آشکار شد. صفحه 25 فیس بوک بهمن که برای تبلیغ تظاهرات 25 بهمن طرح ریزی شده بود، در مدتی کمتر از ده روز 60 هزار طرفدار پیدا کرد و یا موضوع تظاهرات 25 بهمن برای روزهای متوالی موضوع داغ  سایت بالاترین بود. 25 بهمن می تواند اعتماد به نفس آقایان موسوی و کروبی، را بالا ببرد تا از این به بعد رهبران جنبش سبز از به خیابان کشاندن مردم در لحظه مقتضی واهمه نداشته باشند. تاریخ به ما می گوید عدم توفیق دکتر محمد مصدق در خنثی کردن کودتای 28 مرداد آنجا بود که ایشان از به خیابان کشاندن مردم برای خنثی کردن کودتای انگلیسی-آمریکائی تردید کرد و توفیق آیت الله خمینی در پیروزی انقلاب 57 پی آمد جسارت ایشان در دعوت مردم به حضور در خیابان در ایام منتهی به پیروزی انقلاب 57 بود. این  دو واقعه مهم تاریخی نشان می دهند چقدر نکته سنجی رهبران در دعوت از مردم برای حضور در خیابان مهم تعیین کننده است. جنبش سبز با تجربه 25 بهمن دیگر مطمئن است که اگر حکومت توپ و تانک و بسیجی و صدا و سیمای غیر ملی و شبکه اطلاعاتی دارد، رهبران جنبش سبز هم از این امتیاز برخوردارند که در یک دعوت شان چندصد هزار نفر در عرض چندن روز بسیج می شوند تا در شهرهای مختلف به خیابان بیایند تا دنیا را در برابر عظمت جنبش سبز دچار حیرت کنند. سران جنبش می توانند از این فاکتور مهم و حیاتی که پایمردی در حق خواهی و مطالبه حقوق پایمال شده ملت مظلوم ایران به آنها به مثابه هبه بخشیده است در مذاکره و چانه زنی با سران نظام بهره ببرند و در مواقع لازم بعدی باز در دعوت از مردم برای حضور در خیابان تردید نکنند. سیاست خیابانی تا زمانی که ایران واقعا به دموکراسی گذار کند، نمی تواند متوقف بشود و  25 بهمن نشان داد قدرت جنبش سبز در به خیابان کشیدن مردم کاملا بالا است
2-                  به همین دلیل یاد شده تظاهرات 25 بهمن رهبران جنبش سبز را امروز در موضعی قوی تری نسبت به قبل برای چانه زنی قرار داده است. چه نیکوست موسوی و کروبی از این موقعیت قوی به دست آمده در مواجهه با اقتدارگرایان و ولایت مداران به درستی استفاده کنند و حتی سطح مطالبات جنبش سبز را از آنچه در منشور راه سبز در بیانیه هجدهم موسوی قبلا اعلام شده بود یک گام ارتقا دهند. این ارتقا می تواند در نحوه مواجهه جنبش سبز با قانون اساسی موجود باشد. میرحسین موسوی در بیانیه هجدهم، امکان طرح ایده تغییر قانون اساسی در مقطعی از حرکت پیشرفتی جنبش سبز را ممکن دانسته بود و گفته بود:"قوانین کشوری  و از جمله قانون اساسی متونی همیشگی و تغییر ناپذیر نیستند. هر ملتی این حق را داراست که با تصحیح سیر حرکتی خویش، به اصلاح در قوانین جاری اقدام کند. اما باید توجه داشت که تنها تغییر و اصلاحی در قانون اساسی مورد پذیرش است که در فرایند مذاکره و گفتگوی اجتماعی و با مشارکت همه اقشار و گروههای اجتماعی و با پرهیز از تصلب و انحصارگرایی و زورگویی صورت پذیرد."[1] به نظر اتفاقات مصر و تونس از یک طرف، و تظاهرات 25 بهمن از طرف دیگر، فرصت طرح ایده اصلاح قانون اساسی را تاحدی به جنبش سبز داده است. پیروزی مردم مصر بر استبداد مبارک با درخواست تغییر قانون اساسی توسط مردم آن کشور همراه بوده است و موسوی و کروبی هم می توانند با الهام از خواسته های دلیرانه مردم مصر گامی فراتر نهد و یک فراخوان ملی خطاب به تمام گروهها، از سبز تا اقتدار گرا، برای گفتگو در مورد اصلاح قانون اساسی اعلان کنند. بنا بر توضیحاتی که نویسنده در مقاله دیگری داده است، دایره اختیارات رهبری در قانون اساسی موجود ایران بسیار شبیه اختیاراتی است که قانون شرایط اضطراری مصر به رئیس جمهور مستعفی آن کشور حسنی مبارک داده بود و انقلاب مصر رای برای خط بطلان کشیدن بر آن قدرت های بی حد و حصر در پی داشت.[2]
طرح دعوت ملی گفتگو در مورد اصلاح قانون اساسی لازم نیست در ابتدای کار از حد باز کردن فضای گفتگو بالاتر رود. رهبران جنبش تنها کافی است با دعوت خویش به قول موسوی"فرآیند مذاکره و گفتگوی اجتماعی و با مشارکت همه اقشار و گروههای اجتماعی و با پرهیز از تصلب و انحصارگرایی و زورگویی" در مورد اصلاح قانون اساسی را آغاز کنند. سرانجام رهبران جنبش سبز می توانند عصاره نظر ملت ایران را که پس از گفتگو بدست آمده است، به عنوان موضع جنبش سبز در مورد اصلاح قانون اساسی مطرح کنند. اینکه بر اساس قانون اساسی فعلی تنها رهبری باید تغییرات در قانون اساسی را به تصویب برساند نباید جدی گرفته شود. بر مبنای فلسفه سیاسی شیعی (اندیشه فقیه و متاله مهدی حائری یزدی) قانون اساسی هر کشوری قراردادنامه میان مردم به عنوان مالکان مشاع کشور و حاکمان به عنوان وکلای استیجاری آن مردمان است و شرایط قرارداد—یعنی مفاد قانون اساسی— را تنها مردم، یعنی مالکان مشاع، هستند که باید تعیین کنند نه شخص حاکم که منصوب مردم است. به نظر نگارنده هدف نهائی جنبش سبز باید تغییر قانون اساسی در راستای به رفراندم گذاشتن اصل ولایت فقیه باشد ولی طرح این مسئله بدون به راه انداختن یک گفتگوی ملی در حوزه عمومی قابل تحقق نیست.  روز پیروزی جنبش سبز در گذار ایران به دموکراسی را می توان روزی دانست که یک رفراندم مثلا سه  گزینه ای در برابر مردم ایران قرار داده شود تا آنها از میان آن سه گزینه یکی انتخاب کنند.
 سه گزینه رفراندم می توانند مثلا اینها باشند: 1- جمهوری اسلامی با قانون اساسی و ولایت فقیه موجود. 2- جمهوری اسلامی با محدود شدن و دوره ای شدن ولایت فقیه 3- جمهوری دموکراتیک سکولار. اکثریت مردم ایران اگر به گزینه ای غیر از گزینه 1 رای دادند، در یک دوره انتقال قدرت قانون اساسی جدید توسط حقوقدادنان تهیه می شود. البته می دانیم جنبش سبز فعلا در شرایطی نیست که این خواسته را به صورت شعار اصلی خود مطرح کند، ولی پس از 25 بهمن می توان یک گام مهم برداشت. البته در تحقق این معادله، مانند مصر که در آن ارتش نقش برجسته داشت، نیروهای نظامی ایران اعم از ارتش و سپاه نقش بسیار مهمی را ایفا خواهند کرد که در مقاله جداگانه ای باید به آن پرداخت. نگارنده معتقد است گذار به دموکراسی در ایران حتی الامکان باید در عین حفظ منافع و محبوبیت نظامیان به عنوان پاسداران مرزهای کشور در برابر بیگانگان همراه باشد.


3-                  درس آخری که می توان از تظاهرات 25 بهمن آموخت آن است که سیاست همبستگی با جنبش دموکراتیک کشورهای مسلمان و عربی، سیاست بسیار موفقی برای جنبش سبز است. شاید حتی بتوان ادعا کرد پیروزی نهائی جنبش سبز در گذار کردن ایران به دموکراسی از دل همبستگی با جنبش های دموکراسی خواهی کشورهای مسلمان منطقه می گذرد. نباید همبستگی با جنبش های دموکراتیک مصر و تونس را در حد یک راهپیمائی یک روزه دید. جنبش سبز به چند دلیل باید ارتباطش را با جنبش های دموکراسی خواهی کشورهای عربی کاملا سیستماتیک و منسجم و شبکه ای کند. تظاهرات 25 بهمن به خوبی تائید کرد که پاشنه آشیل یا چشم اسنفدیار جمهوری اسلامی در قدرت سرکوب، عیان کردن سرکوب گر بودن جمهوری اسلامی در چشم افکار عمومی کشورهای اسلامی است.  
جمهوری اسلامی سی سال است که یکی از اصول جدائی ناپذیری سیاست خارجی اش ادعای حمایت از مردم کشورهای اسلامی در برابر حاکمان این کشورها است. همیشه جمهوری اسلامی حاکمان کشورهای عربی را فاسد خوانده و خود را حامی مردم در برابر استبداد حاکمان ظالم دانسته است و همیشه امید آن را داشته که انقلاب اسلامی را به کشورهای اسلامی منطقه صادر کند. به علاوه برای جمهوری اسلامی کشورهای عربی مهم اند چون در الهیات آخرالزمان گرای و رازگرای خامنه ای و احمدی نژاد کشورهای مسلمان جایگاه ویژه ای در هنگام ظهور امام زمان و غلبه اسلام بر کفر جهانی با کمک و رهبری ایران خواهند داشت. در تفکر طبقه کودتاچی حاکم آقای خامنه ای همان سید خراسانی روایات زمان ظهور است که با معیت احمدی نژاد –شعیب ابن صالح همان روایات— قرار است اسرائیل یعی دولت تبهکار یهود آخرالزمان را با حمایت مسلمانان نابود کند.  در دوره نخست ریاست جمهوری احمدی نژاد طرفداران دولت بسیار مفتخربودند و تبلیغ می کردند که به خاطر ژست های ضد آمریکائی احمدی نژاد، نظام اسلامی دوباره محبوب افکار عمومی کشورهای مسلمان منطقه شده است و از این جهت روسای جمهور پیشین را سرزنش می کردند که در صدور ایدئولوژی اسلام سیاسی جمهوری اسلامی به افکار عمومی کوشا نبوده است. جدا از اینکه از دید مسلمانان اکثرا سنی منطقه و حتی گروههائی مانند اخوان المسلمین خواب و خیال های آخرالزمانی زمامداران جمهوری اسلامی فاقد ارزشند، باید توجه داشت که برای جمهوری اسلامی که دشمنان بسیار زیادی برای خود در این سی سال تراشیده است، از دست دادن افکار عمومی کشورهای عربی به معنای نماندن هیچ متحد معنوی ای در منطقه برای نظام خواهد بود.
تاریخ گذشته و فرهنگ کشورهای مسلمان خاورمیانه، از ایران و ترکیه گرفته تا مصر و تونس، بر خلاف آنچه ملی گرایان افراطی فارس و ترک و عرب ممکن است ادعا کنند، بسیار مشابه هم است. فرهنگ اسلامی و خاورمیانه ای شباهت خانوادگی عجیبی در میان کشورهای منطقه ایجاد کرده است. در قرن نوزدهم، اکثر این کشورهائی در شرایط بسیار مشابهی مواجهه با اندیشه های مدرن را آغاز کردند و بطور مشابه در معرض تاخت و تاز استعمار غربی قرار گرفتند.   تاریخ و فرهنگ گذشته شبیه و در هم تنیده، آینده این کشورها را به هم پیوند می زند. در عصر جهانی شدن و در زمانی که بار اصلی انقلاب بر دوش شبکه ها و رسانه های جهانی نظیر فیس بوک، توئیتر، یوتیوب و الجزیره است، جنبش های کشورها در سطح جهانی و منطقه ای بر هم تاثیر می گذارد به خصوص آنکه توجه کنیم در منطقه خاورمیانه از دیر باز کشورها از نظام های سیاسی یکدیگر الگو می گرفته اند. مثلا انقلاب اسلامی 1357 ایران تاثیر عمیقی بر کشورهای مسلمان داشت، اگر چه امروز به خاطر عملکرد منفی حاکمان جمهوری اسلامی چیزی از آن تاثیر باقی نمانده است. جنبش سبز هم بر جنبش های دموکراسی خواهی در کشورهای مسلمان تاثیر می گذارد و هم از آنها می آموزد. تبلور این نظر را می توان در سخنان وائل غنیم از فعالان سیاسی مصر در انقاب میدات تحریر دانست که در پیامی در آستانه تظاهرات 25 بهمن خطاب به ایرانیان گفته بود: "از مصریان یاد بگیرید و ما هم از شما یاد گرفتیم."[3]
نتیجه آنکه امروز جنبش سبز با معطوف کردن توجه افکار جنبش های دموکراسی خواهی منطقه به خود می تواند بسیاری از حساب و کتاب های حاکمان کودتاچی را نقش بر آب کند. بسیار نیکوست که بخش عربی برای سایت های سبز، خصوصا جرس، راه انداخته شود و اخبار در مورد جنبش سبز به زبان عربی لحظه به لحظه به عربی ترجمه شوند. در فعالان جنبش سبز کسانی که عرب زبانند یا به زبان عربی مسلطند  در صفحه های مربوط به جنبش های مصر و تونس در فیس بوک و سایر شبکه های اجتماعی در مورد وقایع ایران و شباهت آن به دیکتاتوری کشورهای عربی توصیح دهند و طلب کمک و همبستگی کنند. ایده ساختن صفحه ای با عنوان همبستگی جنبش سبز با مصر و تونس در فیس بوک به عربی و فارسی که در آن اخبار مربوط به ایران گذاشته می شود می تواند مفید باشد. جنبش سبز اگر این قبیل امور را جدی بگیرد می تواند  دوباره فرصت هائی نظیر 25 بهمن را برای خودنمائی خود به جهانیان خلق کند. به قول دکتر محمود دلخواسته در یادداشتی در مورد 25 بهمن مردم ایران نشان دادند که " "دشمنی" بین اعراب و ایرانی ها که بوسیله فرهنگ سلسله پهلوی و اعراب افراطی دامن زده شده بود، در جنبش برای مردمسالاری چه زود رنگ می بازد.  حال، هر روز این دو ملت در مبارزه برای استقرار آزادیها و برسمیت شناخته شدن حقوق و کرامت انسانی خود، یکدیگر را در جوهره انسانی خود و در آزادی و آشتی ملاقات می کنند."



[1]  ر.ک بهhttp://www.kaleme.com/1389/03/25/klm-22913
[2] ر. ک به http://www.radiozamaneh.com/society/khiyaban/2011/02/06/1495
[3] http://www.peykeiran.com/Content.aspx?ID=28497

۲ نظر:

  1. متعادل و فکر شده. بسیار ممنون که وقت گذاشته اید . عکس مصدق هم با اینکه اشاره ای کوچک در نوشته به او و اشتباه ش وجود دارد، حس غرور انگیزی ایجاد می کند.
    پاینده باشید

    پاسخحذف
  2. ممنون دانیال عزیز از توجهت:) سبز باشی رفیق.

    پاسخحذف