۱۳۹۰ خرداد ۷, شنبه

گفت و گوی تمدن ها در استانبول و حاشیه های آن

هفته گذشته یک هفته در ورک شاپ/ کنفرانس استانبول در باب گفتگوی تمدن ها و گفتگوی شرق و غرب شرکت کردم. این کنفرانس هر ساله با حضور بزرگان فلسفه و علوم سیاسی از سراسر جهان در دانشگاه بیلگی شهر استانبول برگزار می شود. شهر استانبول بطور سمبلیک انتخاب شده، چون شهری است که نیمی از آن در آسیا و نیمه دیگری ازش در اروپا قرار دارد و می تواند نمود گفتگو میان شرق و غرب یا اسلام و اروپا باشد. دیوید راسموسن از بوستون، عبدالله النعیم از شیکاگو، آنتونی آپیا از پرینستون، الساندرا فرارا از رم، طارق رمضان از آگسفورد، سیلا بن حبیب از ییل، نیلوفر گوله از پاریس، ابراهیم کالین از واشینگتن و آنکارا، روبرتو توسکانا از لیتالیا/لوئیس، عقیل بیلگرامی از کلمبیا، ابو فیلالی انصاری از دانشگاه آقاخان لندن، فرد دالمایر از نوتردام، زید ایادت از دانشگاه اردن و برخی دیگرحضور داشتند. از ایران هم رامین جهانبگلو بود که از تورنتو آمده بود.

طبعا تجربه مغتنم و جالبی است برای دانشجویان تحصیلات تکمیلی هم صحبت شدن با این اهل اندیشه از نقاط مختلف جهان. کنفرانس طبق روالش حالت سخنرانی و میزگرد اساتید را داشت و مشارکت شنوندگان و دانشجویان چون من در قسمت پرسش و پاسخ یا فرصت های صرف چای و قهوه و هواخوری در میانه سخنرانی ها و میزگردها بود. خیلی سخنرانی ها در مورد اسلام در غرب و مسئله تکثر سیاسی در اروپا به واسطه پدیده مهاجرت بودند و اکثرا  به مسائل مبتلا به ما در ایران مرتبط بودند، اگرچه کمتر اسم صریحی از ایران برده شد. کنفرانس های استانبول بنا بر عنوانش که گفتگوی تمدن ها است مسائلی را پوشش می دهد که دغدغه های خاورمیانه ای در آن پررنگ است. در سخنرانی ها هم ارجاع به لیبرالیسم سیاسی راولز را می توانستید شاهد باشید، هم اشاره به اثر فارابی در فلسفه سیاسی یعنی آرا اهل مدینه فاضله، هم صحبت از انقلاب مصر و مقایسه اش با انقلاب 1357 ایران، هم صحبت از فمینیسم اسلامی در مراکش، هم مسئله کردها در ترکیه در چارچوب پروژه پیوستن به اتحادیه اروپا، هم مهاجران ترک در آلمان و ..را می توانستید مشاهده کنید.

در چندجا سعی کردم از موقعیت حضور این اساتید استفاده کنم و صحبتی در مورد جنبش سبز ایران باز کنم. شاهد بودم هم از سوی شنوندگان و هم اساتید در مورد انقلاب کشورهای عربی فراوان صحبت می شود، ولی کمتر اشاره ای به ایران می شود، گوئی حرکت ایران تافته جدابافته است. این مسئله ای بود که رامین جهانبگلو هم از قضا بصورت کامنت در ذیل سخنان یکی دیگر از اساتید بصورت نقد مطرح کرد و البته مورد توجه واقع شد.

یکی ازصحبت هائی که در حاشیه کنفرانس رخ داد، فرصتی بود که برای صحبت با طارق رمضان در مورد ایران دست داد. یک لحظه که در فرصت هواخوری رمضان را فارغ یافتم، یافتن او زیاد آسان نیست، فارغ یافتنش که چه عرض کنم، رفتم و بدون مقدمه در مورد ایران ازش پرسیدم. طارق رمضان را اهل نظر به خاطر کارهایش در زمینه اسلام در اروپا به خوبی می شناسند و احتیاج به معرفی به خوانندگان این وبلاگ ندارد. خودمانی شدم و طارق صدایش زدم و گفتم به نظر شما چرا مردم مصر و تونس موفق شدند، ولی مردم ایران نه؟ جواب رمضان برای من عجیب بود. رمضان گفت چون در ایران هنوز رژیم خیلی بیشتر از مصر مبارک و تونس بن علی محبوبیت در میان مردم دارد. رمضان رژیم ایران را بدون مشکل نمی دانست ولی گویا نگاهش نسبت به آن در مجموع مثبت بود بدون آنکه صریحا بگوید. قدری گوش کردم و سپس اعتراض کردم. گفتم اتفاقا تا جائی که تجربه من به عنوان فعال جنبش سبز که 10 ساعت هرشبانه روزش را تقریبا پای اینترنت و در خواندن و نوشتن به فارسی در مورد ایران می گذارند نشان می دهد، جمهوری اسلامی اقلا در میان نسل جوان ایران یک رژیم شکست خورده است، در مورد بقیه مردم اگر نتوانم به این قاطعیت نظر بدهم. البته کسی شک ندارد که این رژیم 20-30 درصد طرفدار پروپا قرص دارد که از قضا امکانات زیادی هم دست شان است و به همان نسبت هم صدایشان بلند است. عده زیادی از مردم کم درآمد در ایران هم اصلا سیاسی نیستند و برایشان اصلاح طلب و اصولگرا و شاه و خامنه ای فرقی ندارد، مهم ان است که در کدام سیستم وضعیت اقتصادی شان بهتر شود. گفتم شما تابحال به ایران رفته اید؟ کافی است بروید تهران و سوار تاکسی شوید. این چه نوع حکومت محبوبی است که یکی از دوتا حرفی که مردمش تا فرصت می کنند در محیط هائی چون تاکسی بزنند، لااقل آنطور تجربه روزمره من وبسیاری دوستانم نشان می دهد، نقد و ناسزا به سران آن است؟ طارق گفت 20-30 درصد را از کجا می آوری؟ آمار داری برای اثبات این که اکثر مردم با این نظام مشکل دارند؟ گفتم آمار را خود حکومت در ایران در انحصار دارد و هیچ طریقی برای آمار گیری مستقل وجود ندارد که من بر اساس آن بتوانم به شما نشان دهم این نظام چقدر طرفدار دارد و هرگونه نظر سنجی در چنان زمینه هائی از خطوط قرمز این حکومت محسوب می شود. بر این اساس نه من و نه کسانی که برخلاف من چون شما معتقدند جمهوری اسلامی محبوبیت دارد نمی توانند بر اساس آمار پاسخ یکدیگر را بدهند. بر این اساس تنها می توان بر اساس حال و هوای جامعه و مشاهدات روزمره مان در گفتگو با افراد داخل کشورتخمین هائی بزنیم. اگر می خواهید امتحان کنید خودتان یک تک پا سفری کنید به ایران و با قشرهای مختلف مردم صحبت کنید...


رمضان قسمت عمده ای از عمرش را مصروف بحث های مرتبط به اسلام کرده است، ولی کم اطلاعی مضاعف روشنفکری جهانی در حد او در مورد شرایط درون ایران و وضعیت اسلام در ایران برایم شگفت انگیز بود. یکی از دلایل واضحش هم این بود البته که رمضان فارسی نمی دانست. اصولا اگر در مورد اوضاع درونی کشوری بخواهی نظر بدهی و زبان آن کشور (در مثال ما فارسی) را ندانی، احتمال اینکه پرت بگوئی بسیار بالا می رود.

البته کسانی هم در میان اساتید کنفرانس بودند که اطلاعشان در مورد ایران دقیق بود. مثال مشخصش فرد دالمایر که مقاله هائی در مورد خاتمی و سروش دارد و از قضا در کنفرانس هم ایران و ترکیه و مصر را با هم مقایسه کرد در صحبتش. روبرتو توسکانا هم که چندسالی در زمان خاتمی سفیر ایتالیا در ایران بوده، سیاست ایران را اندازه یک ایرانی اهل فکر می شناخت و نظراتش در مورد ایران عمیق بود. از او سابقه دوستی با جهانبگلو را هم دارد، همان پرسش طارق رمضان را پرسیدم. توسکانا (که بنا بر اتفاق دیروز در فیسبوک دیدم یکی از کاندیداهای گزارشگری ویژه حقوق بشر در مورد ایران است) جواب داد چون جنبش سبز و اصلاح طلبان که قسمت مهمی از آن هستند به جذب اقشار پائین دست و مستضعفانی که مسائل اقتصادی برایشان مهم و طاقت فرسا است سرمایه گزاری نکرده است. معتقد بود هیچ جنبش اجتماعی بدون توجه به عدالت اجتماعی و دادن شعارهای عدالت اجتماعی نمی تواند در ایران تحول ساختاری و عمیق ایجاد کند. مثال زد از صحبتی که 6 سال پیش زمان کاندیداتوری معین در انتخابات ریاست جمهوری 1384 با او در تهران داشته است و اینکه معین خیلی با اشتیاق از دغدغه های حقوق بشری اش حرف می زده، بدون آنکه برنامه ای اقتصادی برای اقشار پائین دست داشته باشد. توسکانا تاکید داشت جنبش سبز باید عدالت اجتماعی و اقتصادی را جدی بگیرید. گفت اقتصاد شما در ایران امروز مانند اقتصاد ایتالیا در دوره فاشیستها/موسولینی (قبل از پایان جنگ جهانی دوم) است. در ایران امروز مانند ایتالیای موسولینی هر کسی به  حکومت نزدیک باشد، وضعیت اقتصادی اش خوب می شود و بدا به حال کسی که حکومت با او بد است. از بسیاری حقوق محروم است...

هم از سخنرانی های کنفرانس و هم از صحبت های حاشیه سخنرانی ها بسیار بهره بردم و نکته ها آموختم. شما هم می توانید سخنرانی های کنفرانس (سال قبل تررا) بصورت مقاله در وب سایت همایش مطالعه کنید. همین طورمی توانید مصاحبه ها و اخبار جالبی در مورد کنفرانس امسال در این وب سایت مشاهده کنید و حتی به شرکت در همایش سال بعد فکر کنید! من که اقدام نکردم، ولی اگر زودتر مدارک تان را ارسال کنید ممکن است کمک هزینه مختصری در حد 100-200 یورو هم برای شرکت در کنفرانس دریافت کنید. به علاوه در پایان برای کسانی که در تمام سخنرانی ها شرکت کرده اند، دیپلمی صادر می شود که ممکن است تا حدی بدرد رزومه بخورد.

۲ نظر:

  1. چه کار به کار این جناب رمضان داشتی میثم جان؟ این آقا یک بار به شکل خیلی مبسوطی اراجیف بافی اش در همه زمینه ها از جمله ایران، توسط کریستوفر هیچنز مورد مشت و مال فلسفی قرار گرفت در یک مناظره. مدارک اش هم در یوتیوب موجوده. کسی که باسه محبوبیت رژیم از شما درصد می خواهد معلوم است چند مرده حلاج است.

    پاسخحذف
  2. ممنون دانیال عزیز. رفتم و ویدئوی 11 قسمتی مناظره هیچنز و رمضان در نیویورک را از یوتیوب پیر آوردم و دارم گوش می دهم. رمضان ظاهرا شبیه روشن فکرهای دینی ماست از جهاتی، از قرائت های مختلف از اسلام حرف می زند.با این حال یک سری از ایرادات اساسی هیچنز را هم پاسخ نمی دهد. (هنوز تا آخر گوش نکرده ام) صحبت های رمضان در مورد اسلام در اروپا به نظرم خیلی معقول تر از صحبت های از روی کم اطلاعی و جهلش در مورد ایران است. از هیچنز هم خوشم آمد. اسلام را خیلی خوب مطالعه کرده...ممنون از معرفی رفیق:)

    پاسخحذف