۱۳۸۶ آذر ۹, جمعه

مقدمه ای بسیار مختصر در مورد پوپر


کارل ریموند پوپر(1902- 1994) در وین متولد شد و در سالهای 1918 تا 1922 در دانشگاه وین تحصیل کرد. او پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه وین مدتی شاگرد استادنجار قفسه سازی به نام آدالبرت پوش شد که بعدها در زندگینامه خود نوشت اش نوشت از او بیش از تمام دیگر معلمانش در مورد معرفت شناسی آموخته است. در سال 1925 او دکترای خود را با تحقیقی پیرامون روانشناسی اکتشاف آغاز کرد، ولی در میانه کار علاقه اش معطوف به روش شناسی شد و در سال 1928 دکترای خود را با تزی در مورد مشکلات روش شناختی روانشناسی دریافت کرد.
پوپر کتاب مهم خود منطق اکتشاف علمی را به زبان آلمانی هنگاهی نوشت که به دانش آموزان دبیرستانی فیزیک و ریاضی درس می داد. این کتاب در سال 1934 چاپ شد و ترجمه انگلیسی آن بیش از دو دهه بعد (وشایدکمی دیر) در سال 1959 در دسترس علاقمندان قرار گرفت. در سال 1937و یعنی در خلال سالهای جنگ جهانی دوم، پوپر به زلاندنو رفت و به تدریس فلسفه در کالج کنتربوری پرداخت. در سالهای اقامت در زلاند نو پوپر کتابهای تاثیر گذار خود در فلسفه سیاسی و فلسفه علوم اجتماعی با عنوانهای فقرتاریخ گرائی و جامعه باز و دشمنان آن را نوشت. پوپر در سال 1946 ابتدا به عنوان مدرس و سپس استاد منطق و روش علمی مدرسه اقتصاد لندن منصوب شد و تا پایان عمرش در این سمت باقی ماند. تا زمان مرگش در سال 1994 پوپر نویسنده ای پرحاصل و پرکار باقی ماند.
ویژگی متمایز فلسفه علم پوپر نظرگاه او در مورد استقراست. او مانند هیوم معتقد بود هیچ استنتاج قیاسی از نظر عقلی موجه و قابل دفاع نیست. از نظر پوپر و هیوم اگر یک میلیون بار هم تکه هائی از سدیم را بسوزانیم و شعله ای به زنگ زرد حاصل کنیم، به هیچ وجه نمی توانیم مطمئن شویم تمام تکه های سدیم عالم به رنگ زرد می سوزند. تکرار سوختن تکه های سدیم به رنگ زرد حتی احتمال اینکه تمام تکه های سدیم عالم به رنگ زرد می سوزند را بالا نمی برد. براهین استقرائی که در آنها مقدمات بر خلاف براهین قیاسی شامل نتیجه نیستند بلکه صرفاً علی الظاهر در تائید آنند، ارزش عقلانی ندارند.پوپر در پی نقائصی که آنها را متوجه استقراء می دانست بر آن شد تا در فلسفه علمش نه بر استقراء که تنها بر قیاس تکیه کند. او معتقد بود در حالیکه بر خلاف آنچه پوزیتویست های منطقی حلقه وین می گفتند ما هیچ دلیل ایجابی و استقرائی برای آنکه به درست بودن فرضیه ای یا احتمال صدق آن معتقد شویم نداریم، ولی می توانیم از استدلال قیاسی برای نشان دادن کاذب بودن یک فرضیه استفاده کنیم. مثلاً فرض کنید نظریه ای داریم از این قرار که رنگ تمام قوها سفید است. پوپر می گوید اگر ما یک قو به رنگ سیاه مشاهده کنیم، فرضیه فوق ابطال می شود. این مسئله پایه ای ترین نکته فلسفه علم پوپر است؛ تنها ابطال پذیری باورها یا فرضیات است که جواز عقلانیت آنها را صادر می کند.
هیوم اگرچه مانند پوپر معتقد بود استقراء معرفت بخش وموجه نیست، ولی بر خلاف او در پی آن نبود که ما را قانع کند که دست از استقراء بر داریم. از نظر او گرایش به استقرائ پاره ای از سرشت آدمی است و سرشت و عادات ما انسانها با استقراء در هم تنیده شده است. ولی در طرف مقابل از نظر پوپر ما به استقراء متوسل نمی شویم یا نباید بشویم. مهم تر آنکه داشمندان کارآزموده هم به استقراء متوسل نمی شوند. در واقع یک دانشمند کارآزموده در حالیکه مجهز به تخیلی خلاق است، حدسی متهورانه می زند؛ هرچه حدس او متهورانه تر باشد، بهتر. او سپس می کوشد آن حدس را با مشاهده یا آزمایش ابطال کند. اگر مثال نقضی یافت شود، حدسی که زده شده باطل می شود و وا نهاده می شود. در این حال دانشمند حدس خلاقانه دیگری می زند. اگر یک حدس از آزمون سربلند بیرون بیاید و ابطال نشود، "تایید " شده است. تائید در تعریف پوپر به معنای آن نیست که فرضیه مورد نظر درست است، در آینده احتمالاً حفظ خواهد شد و یا بقا خواهد یافت، بلکه صرفاً یعنی آنکه فرضیه مورد نظر تا به حال ابطال نشده است. در اینجا منتقدین بر پوپر خرده می گیرند که پس چرا ما به نظریاتی که به کررات تائید شده اند اعتماد می کنیم؟ کاری که ما مثلاً در مورد نظریه های آیرودینامیکی که مبنای ساخت هواپیماها شده اند، می کنیم؛ هواپیماهائی بر اساس فرضیات علم آیرودینامیک ساخته شده اند و به کرات در طی پروازهای متعدد از سقوط در امان بوده اند. این ظاهراً باعث می شود در ذهن مسافرین و مهندسین برای پروازهای بعدی آن نظریه احتمال صدق یابند و مورد اعتماد قرار گیرند. پاسخ پوپر آن است که ما هیچ دلیلی برای این افزایش اعتماد نداریم بلکه به ایمان کور متوسل شده ایم.(!)
از آنجا که پوپر هرگونه توجیه معرفت شناختی به جز استنتاج قیاسی رد می کرد، او معتقد به خطاپذیری معرفت آدمی بود. بر اساس تفسیری از پوپر، ما نه تنها نمی توانیم در علم یا زندگی روزمره مان دانش یقینی داشته باشیم، بلکه هیچ دلیل ایجابی هم برای رجحان احتمال صدق آنها بر احتمال کذبشان نداریم. اگر خطاپذیر باوری معرفت را در فلسفه پوپر پررنگ کنیم به شک باوری خواهد انجامید که شاید خود پوپر با ان چندان موافق نباشد.
ابطال پذیری به پوپر کمک کرد تا معیار خود را برای تمییز علم از غیر علم یا شبه علم ارائه کند. او معیار تمییز خود را مسئله ای محوری در فلسفه علم خودش توصیف کرده است. پوپر معیار تمییز خود را وضع کرد تا نشان دهد نظریه نسبیت اینشتین علمی است، ولی مارکسیسم و فرویدیسم علمی نیستند. پوپر معیار تمییز را در ابطال گرائی یافته بود. یک نظریه تنها در صورتی علمی است که ابطال پذیر باشد و نشان دهد در صورت وجود چه مشاهده ای پیش گوئیهای آن غلط از آب در خواهند آمد. بر این اساس از نظر پوپر روانکاوی تصوری از حالتی که در آن پیش گوئیش کاذب از کار در بیاید به دست نمی دهد و از اینرو نظریه ای علمی نیست. پوپر معتقد بود مارکسیسم در حالت اصلی آن علمی و ابطال پذیر، اگرچه باطل شده توسط وقایع تاریخی، بود ولی از آنجا که مارکسیست ها هنگام مشاهده موارد خلاف برای نظریه شان دست به توجیه و ایمن سازی نظریه شان از ابطال می زنند، نظریه شان غیر علمی است. در واژگان پوپر چنان نظریه های ابطال ناپذیری بیشتر متافیزیکی هستند تا علمی. به علاوه بر اساس معیار پوپر همچنین علومی که پیش بینی های احتمالاتی می دادند، مثل نظریه کوانتم در فیزیک، غیر علمی بودند. از اینرو او کوشید یک اصل روش شناختی برای پرهیز از مشکل احتمالات به نظریه اش اضافه کند.
پوپر البته ضد متافیزیک نبود و معتقد بود عناصر متافیزیکی در نظریه های خوب علمی هم وجود دارند و برخی نظریه های متافیزیکی مثل نظریه تکامل داروین از طریق انتخاب طبیعی بسیار هم می توانند برای پیشرفت علمی مفید باشند. بر این اساس پوپر کوشید معیاری هم برای ارزیابی نظریه های متافیزیکی ارائه کند: اینکه آیا این نظریه ها راه حل هائی که بتوان آنها را مورد ارزیابی انتقادی قرار داد ارائه می دهند و اینکه آیا نسبت به فرضیات رقیب در حل مسائل تواناترند یا نه.
پوپر معتقد به پیشرفت علمی و اینکه نظریه های علمی جدید به حقیقت نزدیک تر از نظریه های پیش از خودند. مثلاٌ نظریه اینشتین حقیقت مانندتر از نظریه نیوتن است چون پیش گوئیهای متهوارنه تری می کند و آزمونهای بیشتری را با موفقیت از سر می گذراند. از نظر پوپر هر قدر نظریه ای متهورانه تر باشد، مانند نظریه اینشتین، محتوای خبری بیشتری دارد و از اینرو موفقیت آن در برابر آزمونِ ابطال بعید تر است. بر این اساس اگراین نظریه بتواند پیش بینی های بسیار دقیقی کند و از ابطالهای متعدد سر بلند بیرون بیاید، چنانکه نظریه اینشتین چنین بود، لاجرم باید گفت این نظریه حظی از حقیقت برده است. این گونه استدلال در مورد پیشرفت علمی و به نفع رئالیسم علمی از مقوله استدلالی است که در فلسفه به آن استنتاج بر اساس بهترین تبیین می گویند.
پوپر در برخی آثارش نظریه ای هستی شناختی تحت عنوان نظریه سه جهان وضع کرده است. بر این اساس جهان 1 جهان اشیاء فیزیکی و مادی است، جهان 2 جهان تجربیات ذهنی و فراشدهای فکری است و جهان 3 جهان گزاره هاست. جهان 3 پوپر یادآور عالم مثل و انتزاعی افلاطونی است.
نکته پایانی آنکه پوپر یک شخصیت بسیار فعال فرهنگی نیز بود. با کتابهای فقر تاریخ گرائی و جامعه باز و دشمنان آن پوپر در حوزه فرهنگ حتی بیشتر از حوزه فلسفه، به معنای محدود آنگلوساکسون آن، تاثیر گذاشت. کتاب جامعه باز حمله ای شدید به اتوپیاگرائی و تقدیر گرائی مارکس، هگل و افلاطون و دفاع از لیبرالیسم بود. پوپر معتقد بود هم فاشیسم و هم کمونیسم بر تاریخ گرائی مهلکی بنا شده اند که در آنها آینده به شکل پیامبر گونه پیش بینی می شود، حال آنکه آینده باز است و به خاطر اختیار بشری هیچ آینده محتومی در کار نیست. فلسفه سیاسی پوپر در جامعه باز در راستای فلسفه علم اوست، چنانکه هسته مدل او در جامعه باز، خطا پذیری آدمی ، امکان درس گرفتن او از خطاهای خویشتن و در نتیجه پیشرفت است.

عمدتاً برگرفته با مقداری تصرف ازمقاله Newton-Smith در مدخل Popper در A Companion to Analytic Philosophy, edited by Martinich, Sosa, 2005.

منابع برای مطالعه بیشتر به زبان فارسی در مورد پوپر:
1- جست و جوی همچنان باقی: زندگینامه فکری و خودنوشت ؛ با گفتاری در معرفی آرای نظری و سیاسی پوپر ؛ کارل پوپر؛ ترجمه سیامک عاقلی؛ نشر گفتار؛ 1380
2- منطق اکتشاف علمی؛ کارل پوپر؛ ترجمه سید حسین کمالی؛ ویراسته عبدالکریم سروش؛ شرکت انتشارات علمی-فرهنگی ؛تهران 1381.
3- جامعه باز و دشمنان آن؛ کارل پوپر؛ ترجمه عزت الله فولادوند؛ شرکت انتشارات خوارزمی؛ 1377
4- سرچشمه های دانائی و نادانی؛ کارل پوپر؛ ترجمه عباس(؟) باقری
5- چیستی علم؛ آلن چالمرز؛ ترجمه سعید زیبا کلام؛ انتشارات سمت؛ 1379
6- فلسفه علم در قرن بیستم؛ دانالد گیلیس؛ ترجمه حسن میانداری؛ انتشارات سمت و موسسه طه؛ قم-تهران؛ 1381

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر