۱۴۰۲ اردیبهشت ۲۶, سه‌شنبه

تحلیلی بر پیروزی اردوغان در دور اول انتخابات و مقایسه‌ای با ایران

 

میثم بادامچی

 

 رای‌گیری انتخابات ۱۴ مه ترکیه پایان یافت: اردوغان با حدود ۴۹ درصد رای اول شد، قلیچداراوغلو با ۴۵درصد دوم و سنان اوغان، حدود ۵درصد رای نفر سوم.

پیشتازی ۴۹درصدی اردوغان، آنهم در انتخاباتی که پس از ۲۱ سال بودن او و آک‌پارتی در قدرت برگزار می‌شد، بسیاری را که انتظار پیشتاز بودن قلیچداراوغلو را داشتند شگفت‌زده کرد. رای مزبور، رای قاطع هواداران اردوغان به ناسیونالیسم ترکی بود: منتهی شکل خاصی از ناسیونالیسم ترکی، یعنی ناسیونالیسم اسلامگرا و ضدغرب، که در سال‌های اخیر در ترکیه دولت و منابع مالی و فرهنگی‌اش را بدست گرفته است.

 


مدعای دیگر ما در این نوشتار، بدون آنکه بخواهیم داوری هنجاری کنیم، آن است که ناسیونالیسم در ایران، حتی از نوع ایرانشهری، حداقل بعد از انقلاب و در واکنش به گفتمان اسلامگرایانه‌ی غالب جمهوری اسلامی، غربگراست و عمدتا سکولار. ولی ناسیونالیسم غالب امروز در ترکیه، از نوعی که اردوغان و باغچه‌لی در انتخابات اخیر نمایندگی کردند و صاحب رای ۴۹ درصدی شد، کمابیش ضدغرب است، حتی اگر این ضدیت باغرب پوپولیستی و ظاهری و در درجه‌ی اول برای پیروزی در انتخابات باشد. می‌توان نشان داد واکنش بخش‌های محافظه‌کار جامعه‌ی ترکیه به غربگرایی آتاتورکی سال‌های اولیه جمهوریت در سال‌های مابعد ۱۹۲۳، هنوز موتور محرکه‌ی اردوغان در پیش‌بردن سیاست‌هایش است. القای لزوم اداره‌ی ترکیه از سوی رهبری کاریزماتیک و مقتدر و ملی چون اردوغان از امهات کمپین او بود.

 

تقابل ناسیونالیسم آتاتورکی و ناسیونالیسم اردوغانی

 وقتی که در واکنش به نتیجه‌ی انتخابات ترکیه داشتم در مورد ناسیونالیسم ایرانی و ترکی و تفاوت‌ها و شباهت‌هایشان تامل می‌کردم، جمله‌ای از جواد طباطبایی نظرم را جلب کرد. طباطبایی را می‌شود نظریه‌پرداز نوعی از ناسیونالیسم ایرانی دانست. نگارند‌ه‌ی این قلم پیشتر در مقالاتی به نقد ابعاد مختلف اندیشه‌ي ایرانشهری طباطبایی پرداخته، منتهی اینجا می‌خواهیم از منظری دیگر بدو بپردازیم. جواد طباطبایی در این گفتگو که در زیتون در سه بخش منتشر شد می‌گوید:

 

«یکی از دیدگاه‌های کلیدی من این است که ما ایرانیان گرچه به لحاظ جغرافیایی در منطقه خاورمیانه قرار گرفته‌ایم ولی در واقعیت امر به این منطقه تعلق نداریم. به عبارت دیگر کشور ایران از نظر جغرافیایی در ویران‌سرای خاورمیانه با کشورهایی چون افغانستان عراق تاجیکستان ترکمنستان و پاکستان هم مرز است و همراه با بسیاری از کشورهای عربی دیگر در این منطقه قرار گرفته است اما به لحاظ فکری و فرهنگی و تاریخی شباهت زیادی به این کشورها ندارد.....ما پرسش اصلی اینجاست که چگونه می شود هم در این منطقه باشیم و هم به اینجا تعلق نداشته باشیم و در ضمن زمان تعیین‌کننده تحولات آینده نیز باشیم؟»

 ظاهرا این سخنان را می‌شود به شیوه‌ی نژادگرایانه هم خواند و طباطبایی را متهم به نژادپرستی کرد. منتهی نگارنده طرفدار ارائه‌ي بدترین خوانش از اندیشمندان نیست و خوانش همدلانه را صحیح‌تر می‌داند. می‌خواهیم مدعی شویم اگر در عبارت فوق بجای کلمه‌ی ایران کلمه‌ی ترک/ترکیه را بگذاریم (تاحدودی البته) به توصیفی دست خواهیم یافت که آتاتورک از نسبت ترکیه و هویت ترکی با بقیه خاورمیانه در سر داشت.

جملات طباطبایی را با اشاره به زبان حال آتاتورک بازنویسی می‌کنیم و به چیزی شبیه این دست پیدا می‌کنیم. به عبارت دیگر، چه بسا زبان حال آتاتورک هم چیزی شبیه این بوده باشد:

 

«آتاتورک: ما ترک‌ها گرچه به لحاظ جغرافیایی در منطقه خاورمیانه قرار گرفته‌ایم ولی در واقعیت امر به این منطقه تعلق نداریم. به عبارت دیگر، گرچه کشور ترکیه از نظر جغرافیایی در ویران‌سرای خاورمیانه قرار گرفته است اما به لحاظ فکری و فرهنگی و تاریخی و هویتی شباهت زیادی به این کشورها ندارد.»

 بازهم یادآوری می‌کنیم جمله فوق را ما بر اساس دانش‌مان از پروژه آتاتورک برساختیم و عینا از زبان او شاید نقل نشده. نوعی نقد اسلام و تاکید بر جنبه‌ي سکولار هویت در عبارات فوق از طباطبایی و آتاتورک مضمر هست. با الهام از طباطبایی شاید بشود گفت پروژه‌ی آتاتورک آن بود که نوعی از ناسیونالیسم را برسازد که بر اساس آن ترکیه هم در منطقه خاورمیانه قرار داشته باشد و هم به این منطقه تعلق نداشته باشد، یعنی اروپایی و غرب‌گرا باشد.

 برویم سراغ اردوغان و ترکیه. البته چنانکه بسیاری متفکران پسااستعماری نشان داده‌اند، غرب‌گرایی یک‌طرفه (یا به تعبیر آل‌آحمد غرب‌زدگی) جهان‌بینی قابل قبولی نیست. همچنین می‌شود با تکیه بر منابع معتبر تاریخی خوانشی از میراث آتاتورک ارائه داد که طرفدار نوعی موازنه میان شرق و غرب باشد، بدون افتادن در دامان غرب ستیزی. این در واقع کاری است که نوکمالیست‌های حزب جمهوری‌خواه خلق با رهبری کمال قلیچداراوغلو، یا حزب «نیک» با رهبری مرال آکشنر، و احزاب دیگری از این دست در «ائتلاف ملت» مقابل اردوغان، به نوبه‌ی خود انجام می‌‌دهند. (در این مقاله‌ بااشاره به پروژه‌ی راه ابریشم قلیچداراوغلو به این موضوع هم اشاره شده).

 

با اینحال ناسیونالیسم عظمت‌طلبانه‌‌ای که اردوغان (آک‌پارتی) و حزب حرکت ملی‌گرا (با رهبری باغچه‌لی) در انتخابات ۱۴ مه نمایندگی می کردند، در برابر ناسیونالیسم عمدتا سکولار آتاتورکی قرار دارد. حرکت در مسیر ناسیونالیسم اسلامگرا و ضدغرب مشخصا مسیری است که اردوغان مشخصا از ایام کودتای ۱۵ ژوییه ۲۰۱۶ تا امروز، طی کرده است. آتاتورک هنوز هم بنیانگذار جمهوری ترکیه است، بنابراین اردوغان، بنا بر مصلحت هم که شده، هیچ‌گاه علنا علیه او و میراث او موضع نمی‌گیرد. از لابلای خطوط باید فهمید.

 در انتخابات اخیر اردوغان، با مغلطه و آمیخته به دروغ، طرف مقابل خود یعنی کمپین قلیچداراوغلو و آتاتورک‌چی‌ها را متهم به «بی‌اذان» بودن می‌کرد. اردوغان در ژوییه سال ۲۰۲۰ در مراسمی پرکبکبه و دبدبه، برخلاف میراث آتاتورک که ایاصوفیه را در سال ۱۹۳۵ موزه کرده بود (شاید تا مانع تبدیل آن به نمادی برای اسلامگرایی در آینده شود) این مکان تاریخی و نمادین برای ادیان و فرهنگ‌های مختلف را دوباره مسجد کرد و این موضوع را حتی به بخشی از کمپین انتخاباتی خود افزود. کمپین انتخاباتی اردوغان در نمازی که او در شامگاه ۱۳ مه، پیش از روز رای‌گیری در ۱۴ مه، در ایاصوفیه خواند به اتمام رسید.

 افراط‌ها در مقابله با مذهب در ترک‌گرایی آتاتورکی در محبوبیت گفتمان متقابل اردوغان نزد بخش زیادی از مردم ترکیه بی‌تاثیر نبوده است. مثلا معروف است در دوران آتاتورک و در سال ۱۹۳۲، صورتی ترکی از اذان برای اجرا در مساجد ارائه شد (که البته اذان زیبایی هم هست و می‌توانید اینجا بشنوید)، ولی جز مدت کوتاهی هرگز استفاده نشد. همین موضوع خشم مذهبیون را برانگیخت که می‌گفتند اذان را نباید از شکل اصیل و عربی آن خارج کرد.

 

مقایسه جوامع کنونی ایران و ترکیه در نگاه به غرب

 ما آمار تجربی دقیقی در دست نداریم. ولی می‌شود حدس زد اگر در مورد نگاه به روابط با آمریکا و اتحادیه اروپا در ایران و ترکیه میان مردم نظرسنجی شود به نتایج متفاوتی خواهیم ‌رسید. در ترکیه نگاه در این زمینه منفی‌تر است. نوعی نگاه بازگشت به خویشتن (از نوع آل احمد ویا فردیدی؟) در ترکیه، خصوصا در قشر طرفداران اردوغان و باغچه‌لی، محبوب است.

می‌شود حدس زد کسی مانند اردوغان، با این شعارهای اسلامگرایانه و ضدامپریالیستی و کمپین انتخاباتی مبتنی بر متهم کردن طرف مقابل به بی‌اذان بودن و بی‌دینی و وابستگی به غرب و ضدیت با استقلال کشور، اگر در ایران نامزد یک انتخابات آزاد خیالی می‌شد، در قیاس یا کاندیدایی با گفتمانی مشابه کمال قلیچداراوغلو، رای کمتری از اردوغان می‌آورد. در ایران پایگاه اجتماعی اصولگرایان طرفدار حکومت در تمام انتخابات‌ها، حتی در همان اعلام‌های جمهوری اسلامی، زیر پنجاه درصد بوده است.

 

بخش غیراسلامگرا و غیرطرفدار حکومت جامعه ایران، بر اساس تجربه حکومت ملایان، نگاه متفاوتی با بخش طرفدار آک‌پارتی در بحث لزوم تفکیک دین و دولت و نیز شیوه ارتباط با غرب دارد و گرایش قوی به سکولاریسم در ایران قابل مشاهده است (از جمله در کیفیت خیزش زن زندگی آزادی). برغم این در ایران به سبب سیطره‌ی ولایت مطلقه‌ي  فقیه و تحمیل نظارت استصوابی شورای نگهبان با پشتوانه‌ي سپاه و نیروهای امنیتی، دست اکثریت سکولارتر (سکولاربودن لزوما به معنی ضدیت با دین نیست) جامعه از حق انتخاب برای برکشیدن گزینه‌های محبوب خود در انتخابات محروم است. در ایران بر خلاف ترکیه، اقلیت پرقدرت و تادندان مسلح بنیادگرایی داریم که کل نهاد دولت را در اختیار دارند و به هیچ وجه حاضر به دست به دست کردن قدرت من‌جمله از طریق انتخابات نیستند. البته اسلامگرایی ترکی-سنی پراگماتیست‌تر از اسلامگرایی ایرانی-شیعی است و اینهم سوی دیگر ماجراست.

 

نگارنده‌ي این سطورهمدل با آمدن قلیچداراوغلو است، چون لیبرالتر شدن و پلورالیستتر و لاییکتر شدن سیستم ترکیه را، و برقراری وضعیتی در این کشور که حقوق اقلیت کرد را بهتر پاس می‌دارد و ...، به نفع خاورمیانه و جهان و خصوصا ایران می‌داند. ولی اگر نتیجه‌ي انتخابات که با پیشی گرفتن اردوغان با ۴۹درصد در برابر قلیچداراوغلو با ۴۵ درصد پایان گرفت در دور دوم در ۲۸ مه هم تکرار شود، نشان از تداوم حاکمیت تمام قد ملی‌گرایی اسلامگرا و ترک‌گرا و در درجاتی ضد حقوق کردها در ترکیه در سال‌های آینده دارد.

 در دموکراسی‌های مدرن حق رای البته بر اساس میزان سواد و تحصیلات نیست، ولی می‌شود حدس زد خواست برخی مطالبات لیبرال و سکولارتر مورد تاکید کمپین قلیچ‌داراوغلو چون حقوق کردها، اقلیت‌های مذهبی و حتی جنسیتی، زنان و  محیط زیست و نیز نجات ساختار اقتصادی از تغییراتی که اردوغان ایجاد کرده، محتاج آموزش‌هایی است که در بخش مهمی از مناطقی که اردوغان در آنها رای اکثریت قاطع گرفته است (مناطق آناتولی داخلی و سواحل دریای سیاه) معمولا موجود نیست. آموزش وسیع به معنی کاهش رای اردوغان در مناطق مزبور در آینده است و بنابراین ائتلاف آک پارتی و حرکت ملی‌گرا هم علاقه‌ای به آموزش زیاد شهروندان در این زمینه‌ها، مطابق استانداردهای جایی مانند اتحادیه اروپا، ندارد. کلا بحث ورود به اتحادیه اروپا و حتی معاهده‌ی لغو ویزا برای شهروندان ترک در منطقه‌ی شنگن که قلیچداراوغلو وعده داده بود، در صورت به قدرت رسیدن دوباره اردوغان منتفی خواهد بود.

 نگارنده به عنوان یک آذربایجانی معتقد است بجای آنکه صرفا از موضع ملی‌گرایانه و هویتطلبی ترکی به وضعیت ترکیه و جمهوری آذربایجان نگاه کنیم، لازم است به دموکراسی و حقوق و آزادیهای لیبرال شهروندان اولویت دهیم. براین اساس توصیه‌ای هم به دوستان آذربایجانگرا و ترکگرا در ایران/ایرانی‌الاصل دارد که احیانا در انتخابات اخیر طرف اردوغان بودند: آشکارا متناقض است در مورد ایران از حقوق «ملیتها» سخن بگوییم و ملی‌گرایان افراطی ایرانگرا را به درستی به بزرگ کردن خطر تجزیه و ناامنی در برابر مطالبات خویش و بقیه اتنیکها متهم کنیم، ولی به ترکیه (و نیز جمهوری آذربایجان) که می‌رسیم بشویم طرفدار گفتمانی که به اسم مقابله با «تجزیه طلبی» کردی (یا ارمنی) و برقراری امنیت، ویا متهم کردن طرف مقابل به بی‌دینی و ضدیت با مساجد و اذان، رای جمع می‌کند. نگارنده همان مدلی را که برای ترکیه و جمهوری آذربایجان شایسته می‌داند، برای ایران هم شایسته می‌داند و برعکس: جمهوری سکولار، لیبرال-دموکراتیک و پلورالیستی، که به عدالت توزیعی-اقتصادی و شکاف غنی و فقیر حساس است...

 

 مقایسه ساختار سیاسی در ایران، روسیه و ترکیه

نکته‌ای پایانی: اگر اردوغان در دور دوم انتخابات به تاریخ ۲۸ مه پیروز شود باید گفت در ایران، ترکیه و روسیه (چین و برخی دیگر از کشورها را هم می‌شود به این لیست اضافه کرد) تا اطلاع ثانوی حکومتهایی با رهبران اقتدارگرا و ضد غرب حاکمیت دارند. علت غلبه‌ي رهبر اقتدارگرا در هر بافتار البته منحصر به خود است. هرسه رهبر غرب‌ستیز ایران، ترکیه و روسیه البته ارتشهایی قدرتمند و پیشرفته در اختیار دارند و با آن در درجات مختلف برابر آمریکا یا متحدانش رخ‌نمایی می‌کنند. ترکیه چون عضو ناتو است، البته از این جهت وضع پیچیده‌تری دارد و کمتر در برابر غرب می‌ایستد.

 در ایران بر اساس تجربه ي روزمره می‌دانیم، اکثریت جامعه دلشان لک زده برای یک انتخابات آزاد که از ایشان دریغ می‌شود. در یک انتخابات آزاد فرضی می‌شود حدس زد خامنه‌ای و تفکری که او نمایندگی می‌کند ۳۰درصد بیشتر رای در میان واجدین شرایط نداشته باشد. اندک نظرسنجی‌های موجود هم این موضوع را تایید می‌کنند. منتهی احتمالا دقیقا به همین سبب باز از خامنه‌ای نقل شده که گفته: «من چهار خط قرمز دارم و به هیچ‌وجه از این ها کوتاه نمی‌آیم. یکی حصر، دیگری نظارت استصوابی، سوم حجاب و چهارمی رابطه با آمریکا».  اندیشهی ضدغرب علی خامنه‌ای و اتحاد او با روسیه و چین علیه آمریکا و غرب، گفتمان فرماندان سپاه و نیروهای مسلح نیز هست.

 در سوی دیگر در روسیه پوتین با اندیشه‌های اوراسیاگرایی و جنگ‌طلبانه و ضدغرب امثال دوگین، و ناسیونالیسمی روسی که در پی احیای قلمروی امپراطوری تزار با حمله به اوکراین است، جایی برای اپوزیسیون لیبرال نیست. اینکه آیا در انتخاباتی آزادی در روسیه پوتین می‌تواند بالای پنجاه درصد رای شهروندان روس را داشته باشد یا نه را نمی‌دانیم.

 نهایتا آنکه نتیجه‌ي انتخابات ۱۴ مه نشان داد در ترکیه ذیل اردوغان، ناسیونالیسم سکولار آتاتورکی که کمال قلیچداراوغلو نمایندگی می‌کند، حتی با ایجاد اصلاحات متعدد در خودش و آشتی با قشر مذهبی میانه‌رو و نیز همکاری با کردها و لیبرال‌تر شدن، از بدست آوردن رای اکثریت مردم ترکیه، هرچند با اختلاف جزیی و به شرط اعتماد کامل به روند شمارش آرا، عاجز است. یعنی این نتایج نشان می‌دهد ناسیونالیسم اسلامگرا و ضدغرب اردوغان-باغچه‌لی‌ای محبوبیت بیشتری در ترکیه دارد و گرایش ۵۰+۱ جامعه تا اطلاع ثانوی به آن سو است، حتی اگر بیست سال باشد یکنفر بر ترکیه حکم رانده باشد.

 ولی این بدان معنا نیست که قلیچداراوغلو در دور دوم انتخابات که قرار است ۲۸ مه برگزار شود شانسی ندارد. شانس هنوز هست، خصوصا اگر سنان اوغان، نفر سوم در دور اول انتخابات با ۵درصد رای، تصمیم بگیرد با قلیچداراوغلو ائتلاف کند و از هوادارانش بخواهد در دور دوم به قلیچداراوغلو رای بدهند تا دوره‌ي اردوغان به اتمام برسد.

 توضیح: این مقاله پیشتر در زیتون منتشر شده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر