یکی از آفات تخصصی شدن زیاد امور ظهور افراد تک بعدی است. من بسیار معتقدم
دانشجویان پزشکان در حین آموزش لازم است چندین واحد روانشناسی و ارتباطات
انسانی هم بگذرانند و در این زمینه آموزش ببینند.
در ازمیر رفته ام به چشمپزشک برای اصلاح عینکم. به نظرم دکتر باید بیش از همه به من گوش بسپارد تا بتوانم با او ارتباط برقرار کنم، مشکلم را با او در میان بگذارم، تا او درعوض نسخهای به من بدهد. منتهی دکتر می خواهد با رد و بدل شدن حداقلی از کلمات سریع نسخهای بپیچد و برود سراغ بیمار بعدی. از من می خواهد سر میز معاینه چشم بنشینم و خیلی هم از سئوال پرسیدن و نظر دادن در مورد مشکل خوشش نمی آید. در نهایت شماره جدید عینک بهتر از قبلی است، ولی پس از ترک دفتر او با خودم می گویم کاش این دکترها، خصوصا چشمپزشکها، قدری روانشناسی و ارتباطات انسانی بلد بودند. روانشناسی را باید جزوی از پزشکی دانست. البته دکترهای خلاف این مورد هم کم ندیده ایم.
در غرب پژوهش در این زمینهها را جدی گرفته اند. به عنوان نمونه این نشریه را که توسط اسپرینگر منتشر می شود ببینید.
در ازمیر رفته ام به چشمپزشک برای اصلاح عینکم. به نظرم دکتر باید بیش از همه به من گوش بسپارد تا بتوانم با او ارتباط برقرار کنم، مشکلم را با او در میان بگذارم، تا او درعوض نسخهای به من بدهد. منتهی دکتر می خواهد با رد و بدل شدن حداقلی از کلمات سریع نسخهای بپیچد و برود سراغ بیمار بعدی. از من می خواهد سر میز معاینه چشم بنشینم و خیلی هم از سئوال پرسیدن و نظر دادن در مورد مشکل خوشش نمی آید. در نهایت شماره جدید عینک بهتر از قبلی است، ولی پس از ترک دفتر او با خودم می گویم کاش این دکترها، خصوصا چشمپزشکها، قدری روانشناسی و ارتباطات انسانی بلد بودند. روانشناسی را باید جزوی از پزشکی دانست. البته دکترهای خلاف این مورد هم کم ندیده ایم.
در غرب پژوهش در این زمینهها را جدی گرفته اند. به عنوان نمونه این نشریه را که توسط اسپرینگر منتشر می شود ببینید.