۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۸, پنجشنبه

وضعیت فلسفه در جمهوری آذربایجان و ترکیه

گاهی دوستانی از من در مورد وضعیت فلسفه در ترکیه و جمهوری آذربایجان می پرسند. در پاسخ باید بگویم در مورد وضعیت فلسفه در ترکیه و جمهوری آذربایجان متفاوت است. در روزگار کنونی سطح فلسفه در جمهوری آذربایجان مطلوب نیست و علت اصلی اش هم قدری که من فهمیده ام انقطاعی است که در این کشور با سنت فکری گذشته اش به سبب حکومت و سلطه هفتاد ساله اتحاد جماهیر شوروی ایجاد شده است. می دانید بسیاری از میراث فکری جمهوری آذربایجان (من جمله در فلسفه اسلامی) از نظر تارخی متعلق به دوران اسلامی است و چون سیاست شوروی دین زدایی حداکثری بوده است، طبیعتا ارتباط فکری مردم مناطق مسلمان نشین با گذشته شان تا حد زیادی کمرنگ شده است. یکی از راههای ارتباط با گذشته دانستن زبانهای عربی و فارسی در کنار زبان ترکی یا روسی بوده که پس از تشکیل شوروی به کل در جمهوری آذربایجان ورافتاده است. به علاوه به گمانم افراد کمی هستند که بتوانند آثاری که در روزگار قدیم در جمهوری آذربایجان به زبان ترکی با الفبای عربی نوشته شده اند را بخوانند.

با این حال چون شوروی مشکلی با علوم پایه و موسیقی نداشته، جمهوری آذربایجان در علومی چون ریاضی و فیزیک و خصوصا موسیقی قوی است. البته در دورانی که دوران انتباه (یا دوران طلائی) جمهوری آذربایجان شمرده می شود، و حدودا شامل دهه های آخر قرن نوزدهم تا دو دهه اول قرن بیستم قبل از انقلاب اکتبر است، در برخی موارد جمهوری آذربایجان آن زمان از ایران و عثمانی آن زمان هم از نظر آشنایی با تجدد جلوتر بوده ست. کسی چون محمد امین رسولزاده که روشنفکر و سیاست مدار برجسته آن دوران بوده، می توانسته هم به ترکی، هم فارسی، هم روسی (و احتمالا یکی دو زبان دیگر) مطلب بنویسید.

ولی فلسفه در ترکیه امروزین رونق دارد و از این جهت قدری شبیه ایران است. کلاً ایران و ترکیه دو کشوری هستند در منطقه که به نظر من از جهات علمی باهم بسیار قابل مقایسه اند: در برخی شاخه های علوم طبیعی و انسانی ایرانیان (با در نظر گرفتن مجموعه ایرانیان داخل و خارج) از ترکیه ای ها جلوترند، برخی جاها برعکس ترکیه جلوتر است. طبیعتا زبان ترکی امروزین در ترکیه از نظر وضع لغات برای علوم طبیعی و اجتماعی جدید بسیار رشد کرده است. دکتر سید جواد طباطبایی علی رغم مقام علمی بالایی که من شخصا برای ایشان در اندیشه سیاسی قائلم اطلاع درستی از وضعیت اندیشه در ترکیه ندارند، و چنانکه از نظراتشان اینجا و آنجا معلوم است ارتباطشان با محافل آکادمیک ترکیه هم بسیار محدود بوده است. به نظرم این نقص مهمی برای ایشان است که خودشان آذربایجانی هم هستند.

۱۳۹۳ اردیبهشت ۱۶, سه‌شنبه

سخنرانی به زبان ترکی در مورد تولرانس

به دعوت و پیگیریهای آقای علیرضا اردبیلی و دومان رادمهر و جمع دیگری از دوستان، هفته گذشته ما سفر 3-4 روزه ای داشتیم به سوئد تا در سمیناری در جمع آذربایجانیهای (عمدتا ایرانی) مقیم استکهلم سخنرانی فلسفی به زبان ترکی کنیم در موضوع تولرانس. موضوع سخنرانی من بود "شریعت، قانون اساسی گرایی و خرد عمومی: نقدی بر قانون اساسی" ("شریعت، آنایاساچیلیق، و عمومی عقل: آنایاسانین ائلشتیریسی"). فایل ویدئوی سخنرانی در لینک زیر قابل دسترسی است. 


برنامه بیش از حد تصور اولیه من خوب و مفید برگزار شد. جمع آذربایجانیها در سوئد جمعی بسیار گرم و صمیمی بود، پر از بحثهای پربار و جدی و انتقادی در طول سمینار و در حاشیه در مورد مسائل مرتبط با حقوق قومیتها/ملیت ها در ایران. کیفیت بحثها بالا بود. از جمع روشنفکران عرب ایرانی آقای بنی طرف در جمع حاضر بود و یک دوست دیگر. دوستم حیدر شادی هم سخنرانی خوبی کرد از منظر هرمنوتیک تاریخی در مورد پسا ملی گرایی و مدارا (به خود حیدر هم گفتم: کاش حیدر بیشتر بنویسد). من به چشم دیدم جمعی از اعراب ایران در سالهای اخیر مسئله حقوق قومیتهای غیرفارس زبان را از منظر فلسفی و علوم اجتماعی را بخوبی پی گرفته اند. به علاوه بر من روشن شد که ترکها (یعنی خودمان) شروع کرده ایم به پرداختن به مسئله اقوام در ایران از منظر جدی و فلسفی پرداختن، و دور شدن از پوپولیسم. در مورد این سمینار فرصت کنم باز خواهم نوشت.