مصطفی ملکیان یکی از برجسته ترین و خلاق ترین فیلسوفان معاصر ایران است. نظریه عقلانیت و معنویت او نقطه عطفی در اندیشه فلسفی-الهیاتی ایران معاصر است. ولی چند اشکال دارد کار ملکیان. در این یادداشت به اشکالات عملی و اجرائی خواهم پرداخت. در یادداشتی دیگر خواهم کوشید نظرم را در مورد محتوا قدری بگویم. در هر صورت نمی توانم تحسینم را در مورد عمق اندیشه ملکیان پنهان کنم. شاید زیاد اغراق نباشد کسی بگوید اگر آمریکائی ها مثلا رالز دارند و آلمانی ها هابرماس، ایرانی ها هم در سنت خودشان امثال ملکیان را دارند.
ولی مشکلات: مشکل اجرائی اول اینکه نظریه اصلی ملکیان یعنی عقلانیت و معنویت هیچ جا بطور جامع و کامل بصورت کتاب و سلسله مقاله های پژوهشی منتشر نشده است. در مورد عقلانیت و معنویت ملکیان مهم ترین منبعی که وجود دارد سخنرانی ها و مصاحبه های پراکنده در طول 15 سال اخیر است: مثلا سخنرانی ای از او که در کتاب "سنت و سکولاریسم" منتشر شده است یا مثلا این مصاحبه اخیر با مولود بهرامیان که در جرس هم بازنشر شده.
من این شرایط را با نحوه عرضه جان رالز افکارش را مقایسه می کنم. در مورد هر سه کتاب برجسته رالز یعنی نظریه عدالت، لیبرالیسم سیاسی، و قانون ملل، رالز ابتدا اندیشه هایش را در قالب مقاله های متعدد منتشر کرد و سپس حاصل مقالات را بصورت ویرایش شده و با اضافات متعدد بصورت کتاب منتشر کرد. در مورد نظریه عدالت (1971) تعداد این مقالات تقریبا 10 تا بود، در مورد لیبرالیسم سیاسی (1993) تقریبا 7 مقاله و در مورد قانون ملل (یا قانون مردمان)(1997) 1 مقاله. البته در هر سه کتاب بخش هائی وجود دارند که در مقالات مذکور وجود ندارند یا اگر وجود دارند بازنگری شده اند.در دو مورد اول رالز حتی پس از انتشار کتاب در مواجهه با منتقدان در نظریات خود بازنگری هائی کرده است که آنها را بصورت جداگانه منتشر کرده. تمام این مقالات در نشریات معتبری چون نقدنامه فلسفی (Philosophical Review) و ژورنال فلسفه (The Journal of Philosophy) یا فلسفه و امور عمومی (Philosophy and Public Affairs) منتشر شده اند.
چه اشکالی دارد ملکیان بخش های مختلف عقلانیت و معنویت را در یکی از نشریات ایرانی یا خارجی، بصورت کاغذی یا اینترنتی، بصورت سلسله وار چاپ کند و سپس حاصل را بصورت کتاب منتشر کند؟ چرا این کار تا بحال رخ نداده است؟ تا جائی که من بخاطر شناخت حضوری ملکیان و همین طور از نوشته های ایشان می دانم اجزای این نظریه در ذهن ملکیان حاضر است و مسئله این نیست که ملکیان هنوز تکلیفش را با نظریه خودش نمی داند.
ممکن است گفته شود علت آن است که در ایران نشریات معتبری چون ژورنال فلسفه یا فلسفه و امور عمومی وجود ندارد و دیگر اینکه در ایران محدودیت هائی در نشر آثار فلسفی که موافق سیاست روز نیستند وجود دارد که مثلا در آمریکای رالز وجود ندارد. من با وجود اینکه سیاست های ضد علوم انسانی در حکومت موجود را صد در صد تائید می کنم، و فقدان نشریات معتبری که در آن روشنفکران بتوانند آزادانه افکار خود را مطرح کنند در ایران تا اندازه زیادی قبول دارم، این را دلیل قانع کننده نمی یابم. مثلا امروز خیلی روشنفکران ایرانی از اینترنت برای نشر افکار خود استفاده می کنند و حکومت موجود هرقدر هم محدودگر باشد نمی تواند اینترنت را محدود کند. بگذریم از اینکه چون نظریه ملکیان در درجه اول نظریه ای معرفتی-الهیاتی است که میوه های آن در سطوح بعدی و نتیجه گیری مشخص می شود، هیچ وقت برای حکومت ایران مثلا قدر بیانیه های سیاسی میرحسین موسوی حسیاست برانگیز نیست که بگوئیم سانسور نمی گذارد ملکیان افکارش را منتشر کند. در همین مملکت مثال عبدالکریم سروش را داریم که در دوره ای که آزادی نسبی در کیهان فرهنگی برقرار بود، در اوج خفقان سالهای اولیه پس از جنگ، نظریه قبض و بسط اش را منتشر کرد که بعدا بصورت کتابی منتشر شده و کلی در فضای ایران تاثیر گذاشت و امروز به همت خانم فروغ جهانبخش و شخص دیگری به انگلیسی هم ترجمه شده است.
از قضا یکی از نتیجه های نامطلوب عدم همت ملکیان در نشر آثارش این بوده است که ملکیان را از میان اندیشمندان ایرانی که در مورد دین تعمقات دلیرانه کرده اند، در دنیا نمی شناسند. یعنی چون اثری از ملکیان که بصورت رسمی و تقریبا نهائی بیانگر نظریه عقلانیت و معنویت باشد منتشر نشده است، طبیعتا اثری هم از ملکیان به انگلیسی و زبانهای خارجی منتشر نشده است و ملکیان که وزن اهمیت اش در داخل ایران، در فضاهای روشنفکری لااقل، مثلا از سروش از کمتر نیست، در خارج ایران و در عالم زبانهای اروپائی یا آسیائی تا جائی که من می دانم متاسفانه تقریبا "هیچ" نمودی ندارد.
عزلت گزینی ملکیان هم خودش سببی در این ناشناخته ماندن افکار اوست، ولی به نظر من قدر علت قبلی، یعنی عدم همت در انتشار افکار بصورت کتاب مستقل یا سری مقالات پژوهشی، موثر نیست. رالز هم فیلسوفی عزلت نشین بود، و در مجامع جنجالی ظاهر نمی شد و کمتر و نادر مصاحبه هائی از او بر جا مانده است. ولی چون در نشر منظم آثارش بصورت مقاله و کتاب همت داشت، افکارش کاملا شناخته شده اند.
گویا وسواس ملکیان در نوشتن در ننوشتن او موثر بوده است. اصولا فیلسوفان تحلیلی به الفاط خیلی اهمیت می دهند و همین نوشتن شان را وسواس گونه می کند. متن رالز را که می خوانی انگار متن مثلثات یا هندسه می خوانی. خیلی سیستماتیک و منسجم است و کلمات بسیار دقیق انتخاب شده اند و کل نوشته از انسجام بالائی برخوردار است. مثلا ممکن است در صفحه 388 لیبرالیسم سیاسی به مطلبی برخورید که مکملش و قطعه پازل گم شده اش پاراگرافی در صفحه 140 است. ولی این دقت و وسواس در نوشتن رالز را - علی الظاهر بر خلاف ملکیان به تفسیر رایج- به آن سوق نداد که نوشتن یا انتشار را به عقب بیندازد.
فقدان اساسی دیگری که وجود دارد --این یکی مشکل ما در ایران است نه ملکیان و اتفاقا به سیستم حکومتی موجود و استبدادی که در مملکت خصوصا در سالهای اخیر حاکم است بسیار ربط دارد --عدم وجود کنفرانس های تخصصی در بررسی و نقد آثار اندیشمندان مستقل است. مثلا خیلی جا داشت که کنفرانسی، سمیناری، تخصصی برگزار شود و در آن شارحان و منتقدان در قالب مقاله به بررسی و نقد نظریه عقلانیت و معنویت ملکیان بپردازند. (اگر چنان سمیناری برگزار می شد و فرصت کافی قبلش وجود داشت من خودم مشتاق بودم که تفسیر و نقد خودم را از عقلانیت و معنویت ملکیان در قالب مقاله ای ارائه کنم.) ولی با این شرایطی که بعد از احمدی نژاد با سلطه کامران و فرهاد دانشجوها و خسروپناهها بر مراکز علمی ایران وجود دارد، و با وجود این خیل متفکران تبعیدی در دو سال اخیر بعد از انتخابات، عملا برقراری چنین سمیناری به شکل مطلوب در مراکز علمی داخل خیلی دشواراگرنه ناممکن است. سیاست آقای خامنه ای آن است که در داخل نفس جامعه مدنی را بگیرد و تا حد امکان فضا را بر اندیشمندان منتقد ببندد.
ولی در صورت وجود همت شاید بتوان چنان همایشی را در بررسی و نقد افکار مصطفی ملکیان در یکی از دانشگاههای خارجی برگزار کرد، به شرطی که شخص یا اشخاصی که به به پروژه نواندیشی دینی و تبعات مثبت آن برای دموکراسی علاقمند اند در یکی از این دانشگاههای خارج از ایران متولی برگزاری چنین همایشی شوند. ولی مشکل این همایش هم قانع کردن ملکیان برای سفر به خارج ایران لااقل برای یک کنفرانس است. تاجائی که من می دانم ملکیان در سالهای گذشته، به جز سفر حج سال قبل، از ایران خارج نشده است. (البته شاید بتوان مشکل را تا حدی این گونه حل کرد که ملکیان لاقل مقاله ای مکتوب برای همایش مذکور بفرستد و کسی از طرف او مقاله را قرائت کند، ولی بقیه حضار شخصا مقاله هایشان را بخوانند.)
راستش یکی از موانع هم گویا اکراه ملکیان در سفر به خارج ایران است. عقلانیت و معنویت نظریه ای جهانشهری است که خیلی آبشخورهایش مدرن ترین نظریات فلسفی دپارتمان های غربی در باب دین و معرفت اند. آنوقت نظریه پرداز آن ظاهرا اکراه دارد به کشورها و موسساتی که ازشان تاثیر پذیرفته است سفر کند. می توان این را فهمید که ملکیان مانند برخی دیگر معتقد باشد باید در درون ایران کار کرد و ماند. ولی اینکه سفربه خارج ایران هم نکنیم، آن هم در این عصر ارتباطات، و حتی مثلا به ترکیه "ویزا نخواه" که در آن در شناخت من خیلی از پژوهشگران دین و مدرنیته اگر با افکار ملکیان آشنا شوند علاقمندش می شوند، نرویم علتش قدری برای خود من نافهم است.
سرانجام باید از حضور واقعا ضعیف ملکیان در اینترنت یاد کرد. ملکیان نه وبلاگی دارد که خودش در آن بنویسد و با مخاطب وارد رابطه شود، نه وب سایتی. سایت خوب نیلوفر (قبلا در شکل وبلاگ) که اگر آن هم نبود معلوم نبود علاقمندان به ملکیان در اینرتنت باید چه کنند، متعلق به عده ای از علاقمندان به افکار ملکیان است که تا جائی که من فهمیده ام، خود ملکیان نظارتی بر مطالب و ویرایش و ترتیب انتشار آنها ندارد. این عدم ارتباط منسجم اینترنتی با مخاطب آن هم در زمانه ارتباطات عیب و فقدان بزرگی است که کاش به گونه ای رفع می شد. حتی ایمیلی هم از ملکیان در اینترنت موجود نیست. (اگر هست مرا تصحیح کنید.)
در نوشته ای بعدی برخی از اندیشه ملکیان را که در مصاحبه اخیرش با مولود بهرامیان بیان شده اند بررسی و نقد خواهم کرد.
ولی مشکلات: مشکل اجرائی اول اینکه نظریه اصلی ملکیان یعنی عقلانیت و معنویت هیچ جا بطور جامع و کامل بصورت کتاب و سلسله مقاله های پژوهشی منتشر نشده است. در مورد عقلانیت و معنویت ملکیان مهم ترین منبعی که وجود دارد سخنرانی ها و مصاحبه های پراکنده در طول 15 سال اخیر است: مثلا سخنرانی ای از او که در کتاب "سنت و سکولاریسم" منتشر شده است یا مثلا این مصاحبه اخیر با مولود بهرامیان که در جرس هم بازنشر شده.
من این شرایط را با نحوه عرضه جان رالز افکارش را مقایسه می کنم. در مورد هر سه کتاب برجسته رالز یعنی نظریه عدالت، لیبرالیسم سیاسی، و قانون ملل، رالز ابتدا اندیشه هایش را در قالب مقاله های متعدد منتشر کرد و سپس حاصل مقالات را بصورت ویرایش شده و با اضافات متعدد بصورت کتاب منتشر کرد. در مورد نظریه عدالت (1971) تعداد این مقالات تقریبا 10 تا بود، در مورد لیبرالیسم سیاسی (1993) تقریبا 7 مقاله و در مورد قانون ملل (یا قانون مردمان)(1997) 1 مقاله. البته در هر سه کتاب بخش هائی وجود دارند که در مقالات مذکور وجود ندارند یا اگر وجود دارند بازنگری شده اند.در دو مورد اول رالز حتی پس از انتشار کتاب در مواجهه با منتقدان در نظریات خود بازنگری هائی کرده است که آنها را بصورت جداگانه منتشر کرده. تمام این مقالات در نشریات معتبری چون نقدنامه فلسفی (Philosophical Review) و ژورنال فلسفه (The Journal of Philosophy) یا فلسفه و امور عمومی (Philosophy and Public Affairs) منتشر شده اند.
چه اشکالی دارد ملکیان بخش های مختلف عقلانیت و معنویت را در یکی از نشریات ایرانی یا خارجی، بصورت کاغذی یا اینترنتی، بصورت سلسله وار چاپ کند و سپس حاصل را بصورت کتاب منتشر کند؟ چرا این کار تا بحال رخ نداده است؟ تا جائی که من بخاطر شناخت حضوری ملکیان و همین طور از نوشته های ایشان می دانم اجزای این نظریه در ذهن ملکیان حاضر است و مسئله این نیست که ملکیان هنوز تکلیفش را با نظریه خودش نمی داند.
ممکن است گفته شود علت آن است که در ایران نشریات معتبری چون ژورنال فلسفه یا فلسفه و امور عمومی وجود ندارد و دیگر اینکه در ایران محدودیت هائی در نشر آثار فلسفی که موافق سیاست روز نیستند وجود دارد که مثلا در آمریکای رالز وجود ندارد. من با وجود اینکه سیاست های ضد علوم انسانی در حکومت موجود را صد در صد تائید می کنم، و فقدان نشریات معتبری که در آن روشنفکران بتوانند آزادانه افکار خود را مطرح کنند در ایران تا اندازه زیادی قبول دارم، این را دلیل قانع کننده نمی یابم. مثلا امروز خیلی روشنفکران ایرانی از اینترنت برای نشر افکار خود استفاده می کنند و حکومت موجود هرقدر هم محدودگر باشد نمی تواند اینترنت را محدود کند. بگذریم از اینکه چون نظریه ملکیان در درجه اول نظریه ای معرفتی-الهیاتی است که میوه های آن در سطوح بعدی و نتیجه گیری مشخص می شود، هیچ وقت برای حکومت ایران مثلا قدر بیانیه های سیاسی میرحسین موسوی حسیاست برانگیز نیست که بگوئیم سانسور نمی گذارد ملکیان افکارش را منتشر کند. در همین مملکت مثال عبدالکریم سروش را داریم که در دوره ای که آزادی نسبی در کیهان فرهنگی برقرار بود، در اوج خفقان سالهای اولیه پس از جنگ، نظریه قبض و بسط اش را منتشر کرد که بعدا بصورت کتابی منتشر شده و کلی در فضای ایران تاثیر گذاشت و امروز به همت خانم فروغ جهانبخش و شخص دیگری به انگلیسی هم ترجمه شده است.
از قضا یکی از نتیجه های نامطلوب عدم همت ملکیان در نشر آثارش این بوده است که ملکیان را از میان اندیشمندان ایرانی که در مورد دین تعمقات دلیرانه کرده اند، در دنیا نمی شناسند. یعنی چون اثری از ملکیان که بصورت رسمی و تقریبا نهائی بیانگر نظریه عقلانیت و معنویت باشد منتشر نشده است، طبیعتا اثری هم از ملکیان به انگلیسی و زبانهای خارجی منتشر نشده است و ملکیان که وزن اهمیت اش در داخل ایران، در فضاهای روشنفکری لااقل، مثلا از سروش از کمتر نیست، در خارج ایران و در عالم زبانهای اروپائی یا آسیائی تا جائی که من می دانم متاسفانه تقریبا "هیچ" نمودی ندارد.
عزلت گزینی ملکیان هم خودش سببی در این ناشناخته ماندن افکار اوست، ولی به نظر من قدر علت قبلی، یعنی عدم همت در انتشار افکار بصورت کتاب مستقل یا سری مقالات پژوهشی، موثر نیست. رالز هم فیلسوفی عزلت نشین بود، و در مجامع جنجالی ظاهر نمی شد و کمتر و نادر مصاحبه هائی از او بر جا مانده است. ولی چون در نشر منظم آثارش بصورت مقاله و کتاب همت داشت، افکارش کاملا شناخته شده اند.
گویا وسواس ملکیان در نوشتن در ننوشتن او موثر بوده است. اصولا فیلسوفان تحلیلی به الفاط خیلی اهمیت می دهند و همین نوشتن شان را وسواس گونه می کند. متن رالز را که می خوانی انگار متن مثلثات یا هندسه می خوانی. خیلی سیستماتیک و منسجم است و کلمات بسیار دقیق انتخاب شده اند و کل نوشته از انسجام بالائی برخوردار است. مثلا ممکن است در صفحه 388 لیبرالیسم سیاسی به مطلبی برخورید که مکملش و قطعه پازل گم شده اش پاراگرافی در صفحه 140 است. ولی این دقت و وسواس در نوشتن رالز را - علی الظاهر بر خلاف ملکیان به تفسیر رایج- به آن سوق نداد که نوشتن یا انتشار را به عقب بیندازد.
فقدان اساسی دیگری که وجود دارد --این یکی مشکل ما در ایران است نه ملکیان و اتفاقا به سیستم حکومتی موجود و استبدادی که در مملکت خصوصا در سالهای اخیر حاکم است بسیار ربط دارد --عدم وجود کنفرانس های تخصصی در بررسی و نقد آثار اندیشمندان مستقل است. مثلا خیلی جا داشت که کنفرانسی، سمیناری، تخصصی برگزار شود و در آن شارحان و منتقدان در قالب مقاله به بررسی و نقد نظریه عقلانیت و معنویت ملکیان بپردازند. (اگر چنان سمیناری برگزار می شد و فرصت کافی قبلش وجود داشت من خودم مشتاق بودم که تفسیر و نقد خودم را از عقلانیت و معنویت ملکیان در قالب مقاله ای ارائه کنم.) ولی با این شرایطی که بعد از احمدی نژاد با سلطه کامران و فرهاد دانشجوها و خسروپناهها بر مراکز علمی ایران وجود دارد، و با وجود این خیل متفکران تبعیدی در دو سال اخیر بعد از انتخابات، عملا برقراری چنین سمیناری به شکل مطلوب در مراکز علمی داخل خیلی دشواراگرنه ناممکن است. سیاست آقای خامنه ای آن است که در داخل نفس جامعه مدنی را بگیرد و تا حد امکان فضا را بر اندیشمندان منتقد ببندد.
ولی در صورت وجود همت شاید بتوان چنان همایشی را در بررسی و نقد افکار مصطفی ملکیان در یکی از دانشگاههای خارجی برگزار کرد، به شرطی که شخص یا اشخاصی که به به پروژه نواندیشی دینی و تبعات مثبت آن برای دموکراسی علاقمند اند در یکی از این دانشگاههای خارج از ایران متولی برگزاری چنین همایشی شوند. ولی مشکل این همایش هم قانع کردن ملکیان برای سفر به خارج ایران لااقل برای یک کنفرانس است. تاجائی که من می دانم ملکیان در سالهای گذشته، به جز سفر حج سال قبل، از ایران خارج نشده است. (البته شاید بتوان مشکل را تا حدی این گونه حل کرد که ملکیان لاقل مقاله ای مکتوب برای همایش مذکور بفرستد و کسی از طرف او مقاله را قرائت کند، ولی بقیه حضار شخصا مقاله هایشان را بخوانند.)
راستش یکی از موانع هم گویا اکراه ملکیان در سفر به خارج ایران است. عقلانیت و معنویت نظریه ای جهانشهری است که خیلی آبشخورهایش مدرن ترین نظریات فلسفی دپارتمان های غربی در باب دین و معرفت اند. آنوقت نظریه پرداز آن ظاهرا اکراه دارد به کشورها و موسساتی که ازشان تاثیر پذیرفته است سفر کند. می توان این را فهمید که ملکیان مانند برخی دیگر معتقد باشد باید در درون ایران کار کرد و ماند. ولی اینکه سفربه خارج ایران هم نکنیم، آن هم در این عصر ارتباطات، و حتی مثلا به ترکیه "ویزا نخواه" که در آن در شناخت من خیلی از پژوهشگران دین و مدرنیته اگر با افکار ملکیان آشنا شوند علاقمندش می شوند، نرویم علتش قدری برای خود من نافهم است.
سرانجام باید از حضور واقعا ضعیف ملکیان در اینترنت یاد کرد. ملکیان نه وبلاگی دارد که خودش در آن بنویسد و با مخاطب وارد رابطه شود، نه وب سایتی. سایت خوب نیلوفر (قبلا در شکل وبلاگ) که اگر آن هم نبود معلوم نبود علاقمندان به ملکیان در اینرتنت باید چه کنند، متعلق به عده ای از علاقمندان به افکار ملکیان است که تا جائی که من فهمیده ام، خود ملکیان نظارتی بر مطالب و ویرایش و ترتیب انتشار آنها ندارد. این عدم ارتباط منسجم اینترنتی با مخاطب آن هم در زمانه ارتباطات عیب و فقدان بزرگی است که کاش به گونه ای رفع می شد. حتی ایمیلی هم از ملکیان در اینترنت موجود نیست. (اگر هست مرا تصحیح کنید.)
در نوشته ای بعدی برخی از اندیشه ملکیان را که در مصاحبه اخیرش با مولود بهرامیان بیان شده اند بررسی و نقد خواهم کرد.