۱۳۸۸ اسفند ۲۶, چهارشنبه

به یاد علی معظمی: تراژدی علوم انسانی و مقدمه نویسی بر راولز - قسمت دوم

من هفته قبل سرگرم مهمان داری بودم و متاسفانه دیر خبردار شدم که علی معظمی دوست اهل فکرمان را در 16 اسفند دستگیر کرده اند. علی از معدود کسانی در میان فلسفه خوانده های ایران بود که بطور جدی در حوزه فلسفه سیاسی کار می کرد. تز دکترایش اگر اشتباه نکنم مقایسه ای میان هانا آرنت و کارل مارکس بود و بنا بر خبرها چیزی هم به دفاعش نمانده بود. در فوق لیسانس هم گویا در مورد راولز تز نوشته بود. یادم می آید چند وقت قبل که داشتم در مورد ترجمه آثار راولز به فارسی پرس و جو می کردم، از او هم در مورد ترجمه آثار راولز به فارسی پرسیدم و او بود که خبر چاپ و ترجمه نظریه عدالت راولز توسط پژوهشگاه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم (که دکتر علیخانی و داوری بر آن مقدمه نوشته اند) را اولین بار به من داد. من یکی از مشتری های وبلاگ علی (اینجا اکنون) بودم و شجاعت و استمرار علی به خصوص در دفاع از حقوق مظلومانی چون کارگران و محکومین به اعدام را می ستودم.  

یکی از پدیده هائی که در حوادث پی کودتای انتخاباتی 22 خرداد شاهدش بوده ایم، برخورد شدید با علوم انسانی با رواج دوباره بحث های اسلامی سازی علوم انسانی است. شاید به جز انقلاب فرهنگی در دهه شصت تاریخ 30 ساله جمهوری اسلامی هیچ گاه شاهد چنین هجمه گسترده و همه جانبه ای به علوم انسانی نبوده است.  در جریان انقلاب فرهنگی این مسئله خود را در شکل تصفیه و برکناری  گسترده  اساتید به اصطلاح سکولار (چپی ها و اساتید نزدیک به حکومت سابق و غیره) نشان داد. در پی انقلاب فرهنگی شورای عالی انقلاب فرهنگی تشکیل شد که کم و بیش وظیفه ای جز نظارت و اعمال سیاست های دیکته شده از بالا بر علوم انسانی را نداشت.  در دوران اصلاحات خاتمی اگرچه به خاطر فضای سیاسی کشور از شدت بحث بومی سازی و اسلامی کردن علوم انسانی تا اندازه ای کاسته شد، ولی هیچ گاه این مسئله به فراموشی نرفت و علوم انسانی «آنطور که هستند» مطلوب فقیهان حاکم قرار نگرفتند. سرانجام با روی کارآمدن احمدی نژاد در سال 1384 با پشتیبانی همان فقها بحث علوم انسانی بومی و اسلامی در قالب عناوین مبهم و پرطمطراقی از قبیل «جنبش نرم افزاری» در اندیشه حاکمان و متولیان علوم انسانی اوجی دوباره گرفت و اسلامی سازی و بومی سازی سرلوحه سیاست های دولتیان در علوم انسانی شد. پس از انتخابات 22 خرداد هم روند برخورد با متفکران به اصطلاح سکولار به شدت دنبال شد تا آنجا که برخی سخن از احتمال انقلاب فرهنگی دوم سر دادند و در میان اتفاق ها مثلاً رئیس قوه قضائیه جناب صادق لاریجانی که خودشان کم و بیش آشنا با برخی مباحث علوم انسانی اند، در سخنانی درخواست نظارت بر ترجمه کتب به فارسی در علوم انسانی را کردند و یا امید مهرگان پس از کلاس پنج شنبه اش در موسسه «پرسش» بازداشت شد تا دیگر هیچ «پرسش» بیرون پارچوبی مطرح نکند! البته خوشبختانه امید در 29 ام بهمن ماه آزاد شد ولی از آنجا که ظاهراً حتماً باید یکی از روشنفکران فلسفه دان در زندان برای گوش مالی دادن به بقیه حفظ می شد، در 16 اسفند سراغ علی معظمی رفتند!

اگر یادتان باشد در قسمت اول «حکایت مقدمه نویسی بر نظریه عدالت راولز» به بخش هائی از سخنان دکتر علیخانی رئیس پژوهشگاه مطالعات فرهنگی - اجتماعی وزارت علوم که در آنجا ایشان با بحث بومی سازی علوم انسانی همدلی می کنند اشاره کرده بودم. یاد آوری ادامه آن بحش ها در فضائی که علی معظمی، پژوهشگر فلسفه سیاسی را بازداشت کرده اند، بی ربط نیست. دکتر علیخانی در مقدمه شان بر «نظریه عدالت راولز»، چاپ پژوهشگاه وزارت علوم در سال گذشته، در ادامه همان بخش ها آورده بودند:

«شاید بتوان گفت جامعه ایرانی هنوز به آن سطح از خودباوری و قابلیت نرسیده است که خودعمارتی نو بنیان نهد و نظریه ای در باب عدالت بپردازد. ماهین علوم پایه، فنی و پزشکی به دلیل قاعده مندی آنها به گونه ای است که خودباوری و اعتماد به نفس از دست رفته دانشمندان این حوزه ها را در ایران به زودی به آنها بازگرداند و پیشرفت های خوبی نصیب آنان ساخت [منظور ایشان اینجا بحث انرژی هسته ای است؟] اما ماهیت علوم انسانی و اجتماعی به گونه ای است که رسیدن به مرحله خلق اندیشه، دانش و نظریه پردازی به سختی امکان پذیر است و چند برابر تلاش، خلاقیت، دانائی و ورزیدگی ذهنی نیاز دارد. در دانش های غیرعلوم انسانی، به آسانی هزاران نفر با طی مراحل دانشگاهی متخصص می شوند، اما در تمام حوزه علوم انسانی و اجتماعی در کشورمان، به سختی می توان چند ده نفر نظریه پرداز و متخصص صاحب نظر پیدا کرد در حالی که تلاش و زحمت استادان و پژوهشگران این حوزه مراتب بیشتر، مستمرتر، عمیق تر و پویاتر از تلاش همکاران شان در حوزه های علوم پایه، فنی و پزشکی است.» (دیباچه دکتر علیخانی بر نظریه عدالت راولز، ص سیزده، زمستان 1387)

باید به جناب علیخانی گفت در مملکتی که در آن امثال علی معظمی و امید مهرگان دستگیر می شوند، سروش و سید جواد طباطبائی و مرتضی مردیها از دانشگاه اخراج می شوند، روشنفکرانی که سکولار و خداناباورند مانند آرامش دوستدار و رامین جهانبگلو و محمدرضا نیکفر هرگز اجازه داشتن کرسی تدریس و استخدام در دانشگاهها و بازگشت به ایران را ندارند و بسیاری از دیگر آزادی خواهان مذهبی و غیر مذهبی در گوشه زندان به سر می برند، صحبت از خودباوری ایرانیان برای ساختن عمارتی نو و پرداختن «نظریه ای در باب عدالت» چه معنائی می تواند داشته باشد؟

در دنیائی که بسیاری مانند راولز، به اعتراف خود دکتر علیخانی، عمارات زیبائی در علوم انسانی (در اینجا نظریه عدالت) ساخته اند، حاصل نظریه عدالتی اسلامی و بومی مجزا از تمام نظریه های عدالت موجود غربی قرار است به بند کشیدن فیلسوفان و روشنفکران بی اعتنا به خواسته های حکومت فقیهان و نظامیان باشد؟ آیا به محققین علوم انسانی که به قول دکتر علیخانی کارشان واقعاً سخت تر از همکاران شان در حوزه های علوم پایه و فنی و پزشکی است، اینگونه باید مزد داد و قدردانی کرد؟


---------------------------
مابعد التحریر: خوشبختانه علی معظمی درست شب عید آزاد شد. به علی آزادی اش را تبریک می گویم و بسیار خوشحالم. ولی حکایت علی معظمی ها همچنان باقی است.

۲ نظر:

  1. حق با جناب علیخانی ست. از صدور فرمان مشروطه یکصد سال بیشتر می گذرد. در این مدت بر طبقه روحانی هم مسجل شد که دعانویسی شان به قدر نسخه حکیم باشی تاثیر ندارد و به همین منوال سکولاریزاسیون پزشکی به راحتی پذیرفته شد و پزشکان حتی در عقب مانده ترین بخش های ایران هم مشکلی در بر کرسی نشاندن نظرات شان ندارند. داستان در علوم انسانی از جنسی دیگر است : شیخ فضل اله بزرگترین مفسده را آموزش دادن دختران می دانست و آقای خمینی هدف از آزادی انتخاب پوشش زنان را «از بین بردن معنویت مان« اعلام می کرد. هر دو نفر به خوبی به خطری به نام سکولاریسم متوجه بودند و بعد از یکصد سال هنوز می بایست برای حقنه اسلام به باقیمانده کتب تکه پاره شده علوم انسانی اهتمام کرد. ادای احترامی داشته باشم به محمدرضا نیکفر که نظریه ایشان را اینجا خلاصه کردم و همین طور آرامش دوستدار که داغ تدریس را بر دلش گذاشتند همان روز های اول انقلاب.

    پاسخحذف
  2. be danial:

    tafkike miane nahveye barkhorde ruhaniun ba olume tabiei, mesle pezshki, va olume ensani tafkike jalebist. be ghole soroush olume tabiei geser dar rafteand dar nezae miane elme jadid va din dar iran.

    baz ham montazere comment haye khubat hastam danial. maezerat az khanandegan ke pinglish shod

    پاسخحذف