۱۳۸۸ بهمن ۱۲, دوشنبه

"ذیلی بر یک یادداشت": پاسخ آخر پایا به گنجی (به ضمیمه پاسخ دوباره گنجی)

خوشبختانه لحن مباحثه در مجموع از حالت مناظره، یعنی اینکه بحث «سواد تو بیشتر است یا من؟»، خارج شده و به «گفت و گو» بدل گردیده است. علی پایا دیروز ذیل یادداشتی با عنوان «ذیلی بر یک یادداشت» به اکبر گنجی دوباره پاسخ داد. من لحن این پاسخ پایا را بیشتر از لحن پاسخ های قبلی او پسندیدم و آنرا متناسب تر با شان بالای علمی ایشان و حالت «گفت و گو» به جای مناظره داشتن بحث یافتم. حافظ هم گفته بود که «با دوستان مروت، با دشمنان مدارا» و نگفته بود که «با دوستان مدارا، با دشمنان ...»

جواب دکتر علی پایا را بدون کم و کاست می آورم برای کسانی که احیاناً متن اصلی را به خاطر فیلترینگ ندیده اند و همچنین برای کامل کردن روایت مان از بحث. امیدوارم همانطور که پایا اشاره کرده در نشریات و تریبون های تخصصی و آکادمیک هم بعداً این گفت و گوی آموزنده که کلی شنوندگان را تحریک به فکر کردن می کند ادامه یابد و به همینجا ختم نشود. در جواب دوستانی هم که می گویند الان وسط دعوا در مملکت فرصت بحث های علمی و فلسفی انتزاعی نیست داستان آن کسی را می آورم که وسط جنگ از مولا علی یک نکته ظریف الهیاتی پرسید و اطرافیان اعتراض کردند که الان وقتش نیست و علی پاسخ داد بگذارید بحث اش را مطرح کند ما برای همین چیزهاست که می جنگیم. (نقل به مضمون آنقدر که خاطرم مانده) همه تلاش جنبش سبز هم این است که در مملکت آنقدر آزادی بیان (حتی از نوع جان استوارت میلی اش یعنی آزادی بیان مطلق) مطرح شود که امثال پایا و گنجی و هر کس دیگری (حتی صاحبان نظرات صددرصد غلط) هر بحثی را در مورد هر موضوعی من جمله امور دینی بتوانند بودن سانسور و واهمه در حوزه عمومی داخل کشور مطرح کنند. (البته با رعایت قائده تزاحم به قول میل) و اما پاسخ کامل پایا:


«نگارنده در پاسخی که بر جوابیه مفصل دوست خود آقای گنجی نگاشت متذکر شد که گفت و گوی خود با آقای گنجی در این زمینه به پایان می برد. مکتوب مختصر کنونی نه به نیت ادامه "گفت و گو" که صرفا به فصد تصحیح برخی برداشت های نادرست در پاسخ تازه آقای گنجی تحریر می شود. نگارنده امیدوار است "گفت و گو" در این باب در ظرف و زمینه های مناسب بحث های علمی ادامه یابد و نتایج آن نیز از طریق محمل های مناسب در اختیار حیطه عمومی قرار داده شود.
------------------
1- نقادی و بهره گیری از ظرفیت عقل آن گونه که عقل گرایان نقاد انجام می دهند با موجه سازی تفاوتی اساسی دارد. آقای گنجی اعتراض کرده اند که چرا به عوض ذکر تفاوت، ایشان را به منابع ارجاع داده ام. بحث در این زمینه در کلاس های درسی دانشگاهی دنبال می شود و سنخ موضوع چنان نیست که بتوان در حد حوصله و ادبیات مورد نظر سایت های عمومی بدان پرداخت.
2- دیوید میلر که نگارنده در یادداشت خود از وی اقوالی را نقل کرده بود فیلسوف علم است و نه فیلسوف سیاسی. این که دیوید میلر فیلسوف سیاسی به موجه سازی باور دارد. ربطی به سخن نگارنده ندارد. بجز دیوید میلر فیلسوف سیاسی کثیری دیگر از متفکران چنین اند. از دیدگاه عقل گرایان نقاد، موضع موجه سازانه آنان ابتر و عقیم است. البته تفصیل این نکته را باید در جای خود دنبال کرد.
3- در میان"عقل گرایان نقاد" (به تعبیر دقیق این اصطلاح) گروهی صرفا توانسته اند در سطح بحث های نظری به آموزه های این رهیافت پای بند بمانند و در تصمیم گیری های عملی نتوانسته اند منطق این آموزه ها را بدرستی درک و هضم کنند و ازینرو از آن عدول کرده اند. عقل گرایان نقادی نظیر پوپر و میلر، با برشمردن خطاهای معرفت شناسانه این گروه، توضیح داده اند که چرا در هر دو عرصه عمل و نظر می توان از آموزه های عقل گرایی نقاد به گونه ای کاملا منسجم و متلائم بهره گرفت. دو منبعی که در یادداشت پیشین معرفی شد در این خصوص و نیز این نکته که چرا موجه سازی عقیم است توضیحات مبسوطی دارد.
مایکل دامت، و هیلری پاتنم "عقل گرای نقاد" (با تعبیر دقیق این مفهوم) نیستند. استفاده از استدلال، حتی بهره گیری از نقادی، شخص را "عقل گرای" نقاد نمی کند. جایگاه راولز، با آن که از موجه سازی بهره می برد و بدان تصریح می کند متفاوت است. در این خصوص آقای گنجی را ارجاع می دهم به مقاله پروفسور آلن بویر "آیا یک جامعه باز یک جامعه عادلانه است؟ پوپر در برابر راولز" که در نشریه آئین، شماره های 13 و 14، سال 1387، صص 41 تا 54 به چاپ رسیده است.
4- ضرورت کسب دانش "تخصصی" (به توضیحی که در پاسخ نگارنده آمده است) برای کسب توانایی لازم جهت نقادی دانش های تخصصی، به معنای محال کردن سخن گفتن در باره آن ها نیست. این نکته در باره همه معارف صادق است. کسی که با مکانیک کوانتومی (در تراز مرتبه اول) آشنایی تخصصی ندارد نمی تواند به نحو تخصصی در باره آن نظر دهد.
5. مرقوم داشته اند که آیا امثال فارابی و ... از هرمنیوتیک و پدیدار شناسی و عقلانیت نقاد برای بررسی های اسلامی خود بهره گرفته اند. در پاسخ باید گفت این که محققانی پیش از خلق ظرفیت های خاصی برای نقادی، از آن ابزار بهره نگرفته اند، امر شگفتی نیست. نقادی های آنان در حد ظرفیت هایی بوده است که در اختیار داشته اند. اما پس از ظهور ظرفیت های تازه، برای ارائه دیدگاه های نو (و نه تکرار مکررات گذشته) استفاده از این ظرفیت ها ضروری است. کسب دانش تخصصی متناسب با مقتضیات زمانه به همین معناست.
6- گزاره های ظنی و حدسی و یقین های مومنانه از دو سنخ متفاوتند. یقین امری شخصی است و در حوزه روانشناسی فردی جای می گیرد. گزاره های ظنی و حدسی به نیت بحث در حیطه عمومی برساخته و پیشنهاد می شوند. ارائه استدلال های نقادانه در نقد اندیشه ها و آراء با بهره گیری از مقدمات حدسی و ظنی، رویه ای مرسوم در میان عقل گرایان نقاد است. نتیجه هر نقادی موفق، حذف شماری از خطا های معرفتی است. اما دستیابی به حقیقت تمام و تمام حقیقت به طی طریق در مسیر حذف خطا نیاز دارد و به قول حافظ "این راه را نهایت صورت کجا توان بست".

7- تذکار در این خصوص که هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد، به معنای عزل توجه از گفتار به گوینده نیست. سخنان تخصصی را به نیت توجه در محتوای آنان باید در ظرف و زمینه هایی مطرح کرد که ظرفیت ارزیابی های نقادانه را داشته باشند. یکی از علل ابداع نشریات و تریبون های تخصصی در جهان جدید، همین ضرورت بوده است»

ضمیمه: مطلب بالا را که پست کردم دیدم گنجی دوباره به یادداشت بالا پاسخی داده است. به نظرم نکات جالبی مطرح شده.  من پاسخ او را به انتهای این پست اضافه می کنم. عنوان مطلب اش هست: «معرفت شناسی پوپری، جن و بسم الله»

«چند نکته پیرامون سومین نفد دوست عزیز، آقای پایا عرض می کنم:
یکم- عدم التزام عملی به آموزه ی مقبول: یکی از آموزه های کارل پوپر که جناب پایا هم از آن دفاع می کند،مطرح کردن مدعیات خو به عنوان یک "حدس" یا "گمان" است. جناب پایا در احکامی که صادر می کنند این نکته ی روش شناسانه را نادیده گرفته و حکم قطعی صادر می کنند که نسبت عقل گرایان نقاد با موجه سازی، نسبت "جن و بسم الله" و جمع کردن "کوسه و ریش پهن" ، "تربیع دایره" و "شیر بی یال و دم اشکم" است، عقل گرایان نقاد موجه سازی را "ابتر و عقیم" می دانند و آن دسته از عقل گرایان نقاد که موجه سازی را قبول دارند، "نتوانسته اند منطق این آموزه ها را بدرستی درک و هضم کنند و ازینرو از آن عدول کرده اند". نتیجه: آنان عقل گرای نقاد نیستند. بهتر بود جناب پایا با اقتفای به کارل پوپر، این حکم قاطع را به عنوان "یک حدس" مطرح می کردند و چنین می فرمودند: "حدس و ظن من این است که موجه سازی ارتباطی با عقلانیت انتقادی ندارد". در این صورت ایشان التزام عملی خود به آموزه ای که مبلغ آن هستند را بهتر نشان می دادند.
دوم- توتولوژیک، ابطال ناپذیر و بی فایده بودن مدعا: شاید بتوان خطر کرد و این حدس را برساخت که مسأله زمانی پدیدار شد که مترجمان ما justification را به توجیه ترجمه کردند. اگر آنان از ابتدا آن را مدلل ترجمه می کردند، شاید مسأله حل می شد. برای کمک به حل مسأله، در این جا ، به جای توجیه از مدلل سازی استفاده می کنیم. جناب پایا می گویند عقل گرایان نقاد فقط کسانی هستند که من آنان را عقل گرایان نقاد به شمار می آورم. ایشان عقلانیت انتقادی را برمبنای مدلل سازی تعریف می کنند و آنگاه مدلل سازی را از روی عقلانیت انتقادی تعریف می کنند، به طوری که هر کس دارای عقل نقاد است مخالف با مدلل سازی/توجیه است و هر کس مخالف با مدلل سازی/توجیه است دارای عقل نقاد است. چنین تعریفی، توتولوژیک، ابطال ناپذیر و بی فایده است، چرا که از عالم خارج خبر نمی دهد.
چرا فیلسوفانی که موضع مبناگرایانه یا زمینه گرایانه (contextualistic) دارند باید از عقلانیت انتقادی طرد شوند؟ رابرت آئودی یک انسجام گرا- مبناگرای معتدل (modest foundationalist- coherentist) است . آیا می توان مدعی شد که آئودی یکی از عقل گرایان نقاد نیست؟ به نظر می رسد جناب پایا عقلانیت انتقادی را به مثابه ی یک کلی واحدالمصداق به کار می برند. گویی این مفهوم(عقل گرای نقاد) یک مصداق بیشتر ندارد و آن هم کارل پوپر(پوپری ها) است. در صورتی که اگر عقلانیت انتقادی به مثابه ی یک روش در مقابل عقلانیت حداکثری در نظر گرفته شود، کثیری از فلاسفه ی تحلیلی معاصری که قائل به اقامه ی برهان در معنای سنتی (برهانی که متصف به اوصاف کلیت و ضرورت و دوام باشد) نیستند، در زمره ی عقل گرایان نقاد به شمار می روند. بدین ترتیب، معرفت شناسانی نظیر رابرت آئودی ، ارنست سوزا و... در معنای مانحن فیه عقل گرای نقاد به حساب می آیند. یعنی دغدغه ی آنها مدلل سازی مدعیات است. به تعبیر دیگر، باید تفسیر موسعی ازعقلانیت انتقادی- به عنوان آموزه ای روش شناسانه- ارائه کنیم. جناب پایا به عنوان یک عقل گرای نقاد باید دغدغه ی مدلل سازی دعاوی دینی اش را داشته باشد و در مواضع رقیب نیز از این حیث بنگرد و ناکارآمدی ادله ی وی را نشان دهد.
سوم- تقریر محل نزاع: آرای مختلف درباره ی متدولوژی و اپیستمولوژی محل نزاع ما نیست. مساله این نیست که پوپر توجیه گرا بوده یا نبوده ، مبناگرا بوده یا نبوده، بلکه محل نزاع مدلل بودن یا نامدلل بودن اعتقادات دینی بود و هست. میزان قابل توجهی از سه نوشته ی جناب پایا مصروف اموری شده است که هیچ ارتباطی با محل نزاع ندارند. عقلانیت نظری به معنای تناسب دلیل و مدعاست. هر چه مدعا بزرگتر باشد، دلایل هم باید قوی تر و بیشتر باشد. نمی توان ادعای به این بزرگی و عظمت را مطرح ساخت که "موجود مقدسی وجود دارد که بیش از 12 قرن است که به حیات خود ادامه می دهد"، اما برای اثبات صدق آن حتی یک دلیل عقلی یا تجربی هم در دست نداشت. نمی توان از عقلی بودن اعتقادات دینی سخن گفت، اما برای اثبات صدق این مدعا که "قرآن سخنان خداوند است"، حتی یک دلیل نتوان اقامه کرد. نمی توان خدایی بر صورت انسان برساخت و او را پادشاه جهان کرد(خدای فقیهانه) اما به این نقد جدی توجه نداشت که خداوند شبیه هیچ چیز نیست(لیس کمثله شیء) و "اصولاً جمیع الفاظ زبان وقتی در حق خداوند به کار می روند، مجازی و استعاری می شوند"[1]. "قرآن محمدی" به دنبال دلایل صدق باورهای دینی بود و به این نتیجه منتهی شد که یا دلیل وجود ندارد، یا آن چه به عنوان ادله بیان گردیده است، سراپا مخدوش است. حال به دو رویکرد بدیل زیر بنگرید:
الف- محسن کدیور در نهایت در مقاله ی "قلب اسلام" نوشت: "مسلمانان در ایمان به دعوای پیامبری محمد بن عبدااله (ص) جز این قرآن و و قبول صداقت او چیزی نداشته اند. اصولا کسی مدعی اقامه دلیل عقلی بر نبوت خاصه نيست. اساسا مگر امور جزئی شخصی قابل اقامه برهان است؟...مسلمانی با ايمان به صداقت محمد بن عبدالله (ص) آغاز می شود".
اعتراف به بی دلیلی اعتقادات اسلامی، یک گام به پیش است. اما کار را نمی توان با مغالطه ای دیگر دنبال کرد. از "صدق اخلاقی" نمی توان "صدق منطقی- معرفت شناختی" را استنتاج کرد. به نمونه ی زیر بنگرید: ملاهادی سبزواری شخصی راستگو بود. او "انتقال اعراض" را محال عقلی به شمار می آورد و بر مبنای آن عکاسی را محال می دانست. آیا می توان از صادق بودن(راستگویی اخلاقی) او صدق منطقی (انطباق با واقع) مدعایش(محال بودن عکاسی) را استنتاج کرد؟ کدیور از راستگویی پیامبر گرامی اسلام،می خواهد "کلام الله بودن قرآن" را استنتاج کند. اما نکته ی ظریف دیگری هم وجود دارد. او از یک سو قرآن را سخنان خداوند قلمداد می کند، و از سوی دیگر مدعی می شود که در سخنان خداوند سخنان "موهن" و "خشن" وجود دارد[2]. آیا موهن و خشن(مجازات های خشن چون قطع دست، حکم محارب و...) خواندن سخنان خداوند(آیات قرآن)، با قدرت و علم و خیر مطلق بودن خدای متشخص انسانوار تعارض ندارد؟ یعنی خدای عالم مطلق و خیر مطلق سخنانی بیان خواهد کرد که بعدها محسن کدیور آنها را "موهن" و "خشن" به شمار آورد؟ آیا خداوند فکر این جا را نکرده بود؟ وجود سخنان "موهن" و "خشن" با کدام یک از دو مدل رقیب(قرآن سخنان خداوند است، قرآن سخنان پیامبر گرامی اسلام است) سازگارتر است؟
ب- اگر مدعای جناب پایا را خوب فهمیده باشم، ایشان بر این باورند که اعتقادات دینی(گزاره های دینی) "ظنی و حدسی" اند، آنها "برساخته و پیشنهاد" شده اند تا "در حیطه ی عمومی" به "بحث" و "نقادی" گذارده شوند. "نتیجه هر نقادی موفق، حذف شماری از خطا های معرفتی است". در دین شناسی جناب پایا، گزاره هایی چون "قرآن کلام الله است" و "امام زمان وجود دارد" به دو حدس و ظن قابل گفت و گو و نقد تبدیل می شوند که باید از نقادی بی امان جان به در برند. همین و بس.
چهارم- نتیجه: جناب پایا ما را به لغزش پذیری، کند و کاو نقادانه و نظریه ی غیر مبناگرایانه و غیر توجیه گرایانه پوپر دعوت می کنند. اگر ما دعوت ایشان را اجابت کنیم، در نهایت به این جا می رسیم که کل اعتقادات صدق و کذب بردار دینی که می پنداشتیم درست و سازگارند، چنین نبوده اند، و همه ی آنها ظنی و نامتیقن هستند. اگر نهایت مقامی که در اعتقادات دینی بدان دست می یابیم مقام حدس و گمان است،نارواداری چه توجیهی می تواند داشته باشد؟ ما هم چون شما قرائت خود را از نامدلل ها، "حدس ها" و "ظن ها" بیان می کنیم. به کدام دلیل حدس ها و ظن های شما درباره ی حدس ها و ظن های دینی تفسیر درست تری هستند؟ آیا شما مجازید مدعی کشف حقیقت شوید؟ ادامه ی گفت و گوی ناقدانه در صورتی مفید خواهد بود که جناب پایا به طور روشن و دقیق مواضع خود را درباره ی محل نزاع بیان نمایند. "قرآن محمدی" هم چنان به روی نقد ناقدان گشوده و آماده ی گفت و گوست.» [پایان سخن گنجی]


۹ نظر:

  1. جناب میثم عزیز
    به مدیریت بلاگر بروید و در منوی Settings و سپس Formatting حتما زبان فارسی رابه عنوان زبان وبلاگ انتخاب کنید.
    سپس یک بار دیگر به بخش Pick New Template در Layout بروید و قالب وبلاگ را دوباره انتخاب کنید. (برای اینکار اول یک قالب دیگر را انتخاب کنید و سیو کنید سپس دوباره همان قالب اول را انتخاب و سیو کنید.) به این ترتیب قالب وبلاگ از این حالت چپ چین خارج می شود.
    برای اینکه دوباره قالب وبلاگ چپ چین نشود دیگر هیچ وقت وارد بخش Fonts and Colors نشوید. زیرا در صورت فشار دادن دکمه save در این بخش قالب وبلاگ از حالت استاندارد فارسی خارج و چپ چین می شود.
    کلا از ایجاد تغییر در فونت و رنگهای وبلاگ صرف نظر کنید که متاسفانه فضای فارسی بلاگر در این زمینه ضعیف است. مگر اینکه کار را یک متخصص طراح وبسایت انجام دهد.
    ضمنا اگر تاکنون اقدام نکردید به بخش Settings و سپس منوی Basic بروید و در پایین صفحه گزینه Updated editor را انتخاب کنید. ادیتور جدید بسیار کارآمدتر است از ادیتور دیفالت. برای فارسی شدن ادیتور جدید باید اولین دکمه بالای ادیتور از سمت راست را برای هربار پست کردن ابتدائاانتخاب کنید.
    بعلاوه اگر کسی از دوستان گله داشت که نمی تواند در وبلاگ کامنت بگذارد حتما راهنمایی اش کنید در سیستم بلاگر برای کامنت گذاشتن از مرورگر فایرفاکس استفاده کند.
    قصد فضولی نبود صرفا خواستم تجربیات دو سه ساله ام را در بلاگر منتقل کنم.
    و آرزوی شادی و سربلندی

    پاسخحذف
  2. مرسی جناب جوشن لو عزیزاز توصیه تان در مورد تنظیمات وبلاگ. باید با آزمون و خطا قدری متبحر بشوم در اینکار. سعی می کنم پیاده کنم پیشنهادتان را.
    راستی من گفتاورد وبلاگتان را دیدم و بسی پسندیدم. تبریک می گویم بابت این وبلاگ خوب.

    پاسخحذف
  3. دوست خوبم جناب جوشن لو
    توصیه شما را عملی کردم و مشکل چپ نشینی وبلاگ حل شد! تشکر بسیار زیاد. ادیتور را هم در حالت ادیتور بروز شده قرار دادم.

    فقط یک سئوال: چه مزیت هائی این ادیتور بروز شده به ادیتور سنتی دارد؟ من هنوز فرق خیلی زیادی به جز در نحوه طراحی ظاهری حس نکرده ام...

    دیگر آنکه به نظرتان برای داشتن آمار تعداد مشاهده کنندگان یک وبلاگ گوگل آنالیتیکز برنامه خوبی است یا نه؟

    پاسخحذف
  4. درود بر شما

    در مورد "گفتاورد" نظر لطفتان است.
    اما بعد
    من که با هردو ادیتور کار کردم تفاوت ظریف آنها را حس می کنم. ادیتور جدید وقتی متنی را بهش منتقل می کنید فرمتش را از بین می بردیعنی با بلاگر همخوانش می کند و اگر هم اینکار اتوماتیک انجام نشود یک دکمه ای دارد که بوسیله ان می توانید فرمت متن کپی شده را کلا پاک کنید. این توانایی موجب می شود متنهای نمایش داده شده در وبلاگ بطور پیشفرض همه با یک فونت و یک سایز باشند که این از لحاظ زیبایی شناختی خیلی مزیت خوبی است. به علاوه ادیتور جدید یک دکمه ای دارد که برای شما ادامه مطلب درست می کند. یعنی با زدن ان دکمه و قرار دادن نشان در هر جای متن ، متن را از همانجا در صفحه اصلی قطع می کند و بقیه را خواننده باید در ادامه مطلب بخواند. برای متنهای بلند این بسیار مزیت خوبی است.
    دیگر اینکه آپلود فایل در ادیتور جدید به طرز بسیار قابل توجه بهتر است و eror های ادیتور سنتی را ندارد. دیگر اینکه ادیتور جدید فونت خطدار دارد ولی قبلی نداشت. ادیتور جدید undo دارد ولی قبلی نداشت و خیلی چیزهای دیگر... . البته باید گفت حتی ادیتور جدید هم نقاط ضعفی با متن فارسی دارد و بلاگر هنوز نتوانسته است تماما با زبان فارسی راه بیاید.
    در مورد آنالایزر من "گوگل آنالیتیکز" را نمی شناسم و ندیده ام کسی استفاده کند. ولی می توانید از آنالایزر های زیر استفاده کنید که همگی خوب کار می کنند و کاربرد فراوانی هم دارند. کافی است در هر کدام یک اکانت بازگشایی کنید:
    http://www.persianstat.com
    http://www.webgozar.com
    http://gostats.com/
    http://webstats.motigo.com
    و باز هم اگر خواستید می توانم معرفی کنم. وبگذر از همه خوشخوراک تر است اما قطعی هایش هم از همه بیشتر است.

    شاد باشید و نویسا

    پاسخحذف
  5. دارم از افلاطون می نویسم و دوست دارم بخونیش.
    لینک هم اگه بدی ممنونم

    پاسخحذف
  6. به جناب جوشن لوی عزیز و با پوزش از تاخیر جواب به خاطر سرشلوغی (اسم کوچک تان را نمی دانم متاسفانه مگرنه اسم کوچک ترجیح می دهم صدا کنم):

    بسیار بسیار ممنون از توجه و عنایت ات به نیکوماخوس. واقعاً نکات تکنیکی جالبی در مورد وبلاگ نویسی مطرح می کنید.

    با کارکردن بیشتر با ادیتور جدید به پاره ای مزایایش پی بردم و حتی استفاده شان کردم. (مثلاً دکمه ادامه مطلب)

    راستی این وبلاگ ما دوباره چپ نشین شد. خوانندگان (و حتی خودم!)گله داشتند که فونت وبلاگ کوچک است. بزرگ اش هم که کردم همانطور که شما هم گفته بودید چپ نشین شد. آیا راهی دارد این گونه نشود؟

    در مورد وبشمار و آنالایزر هم ممنون از معرفی سایت ها. من در شرایط کنونی کشور ترجیح می دهم از آنالایزر های ایرانی استفاده نکنم. الان از گوگل آنالیتیکز استفاده می کنم که الان که این مطلب را می نویسم در موردش نسبتاً شناخت پیدا کرده ام و مجموعاً خوب است. نقطه ضعف هائی دارد البته نسبت به وبگذر (که ما در وبلاگ فلسفه علم هم ازش استفاده می کنیم) کمبودهائی شاید دارد ولی قابل صرف نظر کردن برای کاربرد آماتوری است و به علاوه با یک اکانت جی میل براحتی در دسترس است.

    شما هم نویسا باشی با گفتاورد زیبا و عمیق
    با مهر

    پاسخحذف
  7. به مهدی رسولی فینی:
    وبلاگتان را دیدم : جالب است و با پتانسیل.

    اگر نظرات خودتان را بیشتر بنویسد و حتی بتوانید افلاطون را در بستر اندیشه سیاسی ایرانی هم بخوانید جالب تر هم می شود به نظرم.

    با مهر

    پاسخحذف
  8. درود بر میثم عزیز

    نخست اینکه اسم کوچک من "حسین" است.
    دیگر اینکه در مورد تغییر فونتها و رنگهای بلاگ اسپات باید بگویم تا یک سال پیش این کار بدون چپ چین شدن وبلاگ شدنی بود اما یک سالی است که متاسفانه هرگونه دخل و تصرف در بخش چیدمان بلاگ اسپات موجب می شود وبلاگ چپ چین شود. این است که برای کسی چون من و شما که توانایی و تخصص دخل و تصرف در کدهای وبلاگ را نداریم بهترین گزینه اکتفا کردن به پیشفرضها است.
    اما هنوز هم نباید ناامید شد. یکی از دوستان جایی را معرفی کرده که در آن می توانید قالبهای فارسی شده و زیبای بلاگ اسپات را انتخاب کنید: http://themes.blogger-fa.com/
    هرچند این پوسته ها هنوز به مرحله پختگی نرسیده اند اما از لحاظ ظاهر و فونت بسیار عالی و ایرانی پسند هستند. می توانید از قالبهای آن سایت استفاده کنید.
    در مورد آنالایزر هم یادآور می شوم که دو سایت معرفی شده دوم وطنی نبوده و فرنگی هستند هرچند که صلاح مملکت خویش خسروان دانند.

    سربلند باشید

    پاسخحذف
  9. حسین جان خیلی ممنون.

    مثل همیشه کامنت و راهنمائی هات در مورد وبلاگ داری خیلی مفید بود.

    در تماس باش

    میثم

    پاسخحذف