۱۴۰۳ دی ۸, شنبه

ترک‌گرایی در ترکیه و زبان فارسی: دیدگاه ضیا گوک‌آلپ

 

 میثم بادامچی 1


 کتاب بنیان‌های ترک‌گرایی در ترکیه ترجمه فارسی کتاب Türkçülüğün Esasları، به قلم ضیا گوک‌آلپ است. این کتاب را که یکی از کتاب‌های بسیار مهم در تاریخ روشنفکری و تاریخ اندیشه ترکیه مدرن است، پژوهشگر اهل آذربایجان ایران میثم قهوه‌چیان با عنوان «بنیان‌های ترک‌گرایی در ترکیه» (انتشارات سبزان، در نوبت مجوز ارشاد) به فارسی دقیق و روانی ترجمه کرده و منبع اصلی نوشتار حاضر است. ضیا گوک‌آلپ جامعه‌شناسی برجسته بود و از نظریه‌پردازان اصلی جریان مدرنیستی ترک‌گرایی در ترکیه. ولی متاسفانه شناخت دقیقی از افکار او در ایران بدست آمده بر اساس آثار دسته اول خودش عموما وجود ندارد. کلا این کتاب که تاریخ انتشار آن سال ۱۹۲۳ یعنی همان سال تاسیس جمهوری در ترکیه است، از مبانی تاسیس جمهوری مدرن در ترکیه است و شخص آتاتورک به بسیاری از آنچه ضیا در این کتاب توصیه کرده پایبند بوده است. بیهوده نیست که از آتاتورک نقل شده که گفته: «پدر جسمم علی‌رضا افندی [پدر مصطفی کمال آتاتورک که وقتی او کودک بود فوت کرد]، پدر احساسم نامیک کمال [شاعر، نویسنده و سیاستمدار دوران عثمانی که آثارش منبع الهام ادبی جریان ترک‌گرا بود]  و پدر فکری‌ام ضیا گوک‌آلپ است». (به نقل از «مقدمه ویراستاران» بر کتاب منبع)

پیشتر در مقاله «ضیا گوک‌آلپ، و بنیا‌ن‌های ترک‌گرایی در ترکیه» در وبسایت آسو بسیاری جنبه‌های کتاب مهم به صورت کلی شرح داده شد و به عنوان مقدمه این بحث خواندن آن مقاله توصیه می‌شود. در این یادداشت برای زیتون در عوض به جنبه خاصی از ترک‌گرایی ضیا گوک‌آلپ می‌پردازیم که جادارد برای خوانندگان فارسی‌‌خوان به صورت مستقل مورد واشکافی قرار گیرد و آن نسبت ترک‌گرایی و زبان فارسی است.

از یک مقدمه شروع می کنیم. با تشکر از مترجم محترم میثم قهوه‌چیان که نسخه‌ای از ترجمه کتاب را در اختیار نویسنده این سطور قرار دادند. عنوان‌های داخل پارانتز اشاره به عناوین فصول مربوطه در کتاب دارند.

 

خلق‌گرایی از بنیادهای ترک‌گرایی: تقابل میان عثمانی‌گرایی و ترک‌گرایی در جهان‌بینی و زبان

خلق‌گرایی یا «اصل حرکت به سوی مردم» از بنیادهای ترک‌گرایی است. ضیا گوک‌آلپ با تقابل عثمانی‌گرایی و ترکی‌گرایی می‌نویسد تربیتی که نخبگان دوران پیشین (دوران عثمانی) در کودکی یافته‌اند فاقد فرهنگ ملی بود زیرا ایشان در مکتب‌هایی تحصیل می‌کردند که فاقد چنین فرهنگی بود: «نخبگان ملت با محرومیت از فرهنگ ملی و دور شدن از ملیت پرورش می‌یافتند.» کتاب او در پاسخ به این پرسش نوشته شده که اگر بخواهیم این نقص را جبران کنیم، روشنفکران چه ویژگی باید پیدا کنند؟

در جای دیگری از کتاب بنیان‌های ترک‌گرایی می‌نویسد: «تاکنون امکان دوستی متقابل میان منورالفکر‌ها و مردم وجود نداشت، زیرا منورالفکرها تربیت خود را از عثمانی و مردم از فرهنگ ترک گرفته بودند و دو صنف با خاستگاه تربیتی متفاوت چطور می‌توانستند همدیگر را دوست داشته باشند.» منورالفکرها دوره عثمانی در نظر ترک‌گرایان بندگان دربار بودند و «زمانی که مامور انجام کاری می‌شدند به غیر از چپاول مردم در راه تامین مخارج ریخت و پاش‌ و تفریحات دربار، کار دیگری نمی‌توانستند انجام دهند.» پس طبیعی است که مردم مظلوم ایشان را دوست نداشته باشند. («گفتار نهم؛ تقویت همبستگی ملی»، ص. ۹۱)

در نظر ضیا اگر آتاتورک نمی‌آمد و کار به خود نخبگان عثمانی واگذار می‌شد، همین امروز هم بسیاری در ترکیه مانند یک خواب‌گرد خود را بجای ترک، عثمانی می‌پنداشتند، از «زبان ساختگی عثمانی» استفاده می‌کردند و در شعر نیز با رها کردن اوزان صمیمی مردم کوچه و بازار «از وزن‌های شعر فارسی» تقلید می‌کردند.

در نظر ترک‌گرایان نخبگان باید به همراه مردم زندگی کنند، به جمله‌ها و کلمات مورد استفاده مردم دقت کنند، ضرب‌المثل‌ها و حکمت‌های سنتی که مردم کوچه و بازار دارند را دریابند، نحوه تفکر و ادراک ایشان را بفهمند، به موسیقی و شعر آنها گوش دهند و به تماشای رقص و بازی‌های‌شان بنشینند. به بیان دیگر نخبگان و روشنفکران واقعی (بر خلاف برخی نویسندگان فارس‌گرا یا غربگرای دوره عثمانی) باید به حیات دینی، احساسات، اخلاق‌ و ذوق هنری مردم توجه کنند، باید از «دده قورقود» آغاز کرده و کتاب‌ عاشق‌ها، الهی‌نامه‌های عرفانی از جمله آثار یونس امره، فکاهی‌نامه‌های مردمی از جمله داستان‌های ملانصر‌الدین و نمایش‌های طنز خیابانی «کاراگوزلی» را (که ضیا می‌گوید ما آنها در کودکی تماشا می‌کردیم)، مطالعه کنند. نخبگان بجای برج عاج‌نشینی باید جنگ‌نامه‌های حکایت شده در قهوه‌خانه‌ها و مناجات‌های الهی زمزمه شده در شب‌های ماه رمضان را بخوانند و عید‌های هیجان‌انگیزی را که کودکان ترک هرسال با اشتیاق انتظار آن را می‌کشند به صورتی زنده تجربه کنند: «نخبگان ملت در نهایت پس از زندگی مداوم در میان مردم‌‌ و تغذیه روح‌شان از چنین گنجینه‌هایی، امکان داشتن فرهنگ ملی را خواهند یافت.» («گفتار پنجم: حرکت به سوی مردم»، صص. ۶۰-۵۹)

ترک‌گرایان مانند یک روانشناس آن خواب‌گرد را از خواب بیدار کردند و به او آموختند که ترک است و عثمانی نیست و به او ترکی بودن زبان و وزن‌های صمیمی اشعار مردمی‌اش را هم تعلیم دادند. برای تکمیل این روند نخبگان باید با زندگی در میان مردم، میراث ملی را به صورت کامل از آنها یاد بگیرند. یک راه برای این کار که باید به صورت جدی پیگیری شود «معلم شدن جوانان ترک‌گرا در روستاهاست.» (صص. ۶۳-۶۲)

 

نگاه ضیا گوک‌آلپ به نسب زبان فارسی کلاسیک با زبان عثمانی و ترکی مدرن

تفکیک میان زبان و فرهنگ ترکی و زبان و فرهنگ عثمانی از اساس‌های ترک‌گرایی ضیا است که در این مقاله مایل به شرح آن هستیم. او به اولی اصالت می‌دهد و دومی را به اسم خلق‌گرایی تحقیر می‌کند. می‌نویسد تا ۱۵-۱۰ سال‌ پیش از تاسیس جمهوریت، «دو زبان به صورت همزمان در کشوزمان وجود داشتند. نخستین زبان که عثمانی خوانده می‌شد زبان رسمی نثر را به انحصار خود در آورده بود. دومین زبان که عامیانه به نظر می‌رسید تنها در میان مردم و به صورت شفاهی استفاده می‌شد و [نخبگان عثمانی] برای تحقیر به آن زبان ترکی می‌گفتند.»

گوک‌آلپ معتقد است که زبان اصیل و طبیعی مردم ترکیه همین زبان  دوم بوده است: «زبان عثمانی از ترکیب صرف، نحو و واژگان ترکی، فارسی و عربی تشکیل شده و حالتی مصنوعی داشت، حال آنکه زبان ترکی طبیعی و متکی به خود و به همین واسطه زبان فرهنگ‌مان بود.» زبان ترکی عثمانی در نظر او «با ساخته‌ شدن روشمند و ارادی‌اش توسط افراد» [نخبه در دربار]، مانند یک آش شله قلمکار بود که سهم بسیار کمی از زبان مردم و فرهنگ عادی مردم ترکیه را داشت، گرچه زبان تمدن‌ عثمانی بود.

موازی با این تفکیک میان عثمانی و ترکی دو نوع وزن شعری نیز در کنار هم در ترکیه پیش از ایام نزدیک به جمهوریت وجود داشتند: اولی وزن شعری ترکی بود که مردم به صورتی غیر قاعده‌مند از آن استفاده می‌کردند. شاعران مردمی بدون اینکه موزون بودن شعرهای‌شان را بدانند با خلاقیت شعرهای به غایت آهنگین می‌سرودند. این وزن جزیی از فرهنگ مردم عامه ترکیه بود، «در حالی‌که وزن عثمانی از وزن شعر فارسی» اخذ شده بود و در عوض روشمند ولی تقلیدی بود. اسم این وزن چنانکه در ایران نیز رایج است وزن عروض بود. ضیا گوک‌آلپ با ایجاد نوعی دوگانه میان زبان‌های فارسی و ترکیه می‌نویسد:

«شاعرانی که در این وزن [عروض] شعر می‌گفتند ادبیات فارسی را می‌آموختند و از این طریق یاد می‌گرفتند که به عنوان روش، عروض را در اشعارشان اعمال کنند.» عروض چون از فرهنگ مردم عام ترکیه بیگانه بود، نتوانست از فرهنگ نخبگانی عثمانی فراتر رود، در حالیکه حتی روستاییان ایرانی و فارسی‌زبان نیز با وزن عروضی احساس نزدیکی می‌کنند و حتی به صورت عروضی شعر می‌گویند. عروض جزیی از فرهنگ ملی ایرانیان به شمار می‌آمد، ولی در مورد ترکیه چنین نبود.

البته در اواخر دوره عثمانی زبان فرانسه جای فارسی را گرفت. در حالیکه شاعران عثمانی سده‌های اولیه امپراطوری عثمانی از جمله فضولی و نسیمی از زبان و ادبیات کلاسیک فارسی متاثر بودند، با رواج زبان فرانسوی در قرن نوزدهم شاعران اواخر دوره عثمانی اینبار به تقلید از اشعار زبان‌ فرانسوی پرداختند، ولی چون بدون هرگونه الهام زیبایی‌شناختی تنها به صورت استادانه‌ای از تکنیک‌های ادبی استفاده کردند، در نظر ضیا گوک‌آلپ به این سبب کارشان اصالتی نداشت و رواج هم نیافت. («گفتار چهارم؛ فرهنگ و تمدن»، صص ۴۷-۴۶)

ضیا ترک‌گرایی را درمقابل عثمانگرایی و آنرا هم نوعی فارسگرایی و عربگرایی معرفی می‌کند.  نتیجه آنکه می‌شود گفت ترک‌گرایی تاحدودی در تقابل با فارسی‌گرایی و عربی‌گرایی (به عنوان دو زبانی که از ریشه‌های زبان ترکی عثمانی بودند) درست شده است.

در مورد زبان فارسی هم ضیا گوک‌آلپ دیدگاههای خاصی دارد: او طرفدار نوعی سره‌گرایی متعادل در ترکی است: برخلاف کسانی در زمان خودش و بعدتر که از مبلغان رادیکال جریان سره‌گرایی و خالص‌سازی زبان در ترکیه بودند، او در گرامر سره‌گراست یعنی طرفدار حذف گرامر فارسی و عربی از گرامر ترکی است (اتفاقی که در ترکی مدرن تاحد زیادی اتفاق افتاده است)؛ منتهی در لغات فارسی و عربی آنها را به دو بخش تقسیم می‌کند:

می‌گوید لغاتی که از عربی و فارسی وارد زبان ترکی شده‌اند و کاربرد بسیار در میان عموم مردم دارند و بنوعی جایگزین‌پذیر نیستند، لازم است حفظ شوند (چنانکه در ترکی مدرن چنین شده)، ولی بقیه لغات فارسی و عربی حتی الامکان استفاده نشوند؛ خصوصا ریشه‌های عربی و فارسی (گرامر و صرف و نحو فارسی یا عربی) وارد نشود و بر اساس این ریشه‌ها لغات جدیدی (که ترکی نخواهند بود) ساخته نشوند. بر این اساس است که شاهدیم در مدارس امروزین ترکیه چیزی در مورد ریشه‌های فارسی و عربی به دانش‌آموزان آموخته نمی‌شود.

چنانکه پیشتر نیز اشاره شد می‌نویسد: در استانبول دو زبان در کنار هم وجود دارد. یکی «لهجه استانبولی» که به صورت شفاهی است اما نمی‌تواند نوشته شود و دیگری «زبان عثمانی» که مکتوب است اما نمی‌تواند زبان شفاهی باشد. حال زبان ملی ما کدام یک از این‌ها خواهد بود؟

او  دوگانگی زبان شفاهی و مکتوب در استانبول و ترکیه زمان خودش را نوعی بیماری محسوب می‌کرد. «اگر هر بیماری را بتوان درمان کرد، در این صورت باید این مورد خاص را نیز مداوا ساخت.» برای تداویِ این ناخوشی زبان کتبی و زبان شفاهی باید به هم نزدیک شوند و قدری خالص‌سازی در ترکی باید صورت گیرد.

ضیا معتقد بود زبان کتبی در استانبول به عنوان پایتخت دارالخلافه عثمانی «یک زبان طبیعی نبود» و زبانی مصنوعی مانند زبان اسپرانتو بود، که از ترکیب صرف، نحو و واژگان زبان‌های عربی، فارسی و ترکی پدیده آمده است. این زبان در نظر ضیا قابلیت تبدیل به زبان شفاهی نداشت. در اینصورت تنها یک راه برابر ترک‌گرایان باقی می‌ماند و آن تبدیل زبان شفاهی به زبان کتبی بود. به بیان دیگر راه‌حل، «کنار گذاشتن زبان عثمانی و نیست انگاشتن آن» و در عوض پاس داشتن و برجسته کردن زبان ترکی عامه مردم به عنوان «زبان ملی» بود. بر این اساس بود که ترک‌گرایان بجای زبان عثمانی «به زبان مردم و به خصوص زبان بانوان استانبول» شروع به نوشتن کردند. زبان ترکی مدرن و امروزین به این شکل زاده شد! (صص.۱۱۰-۱۰۹)

 

تکلیف لغات فارسی در ترکی مدرن چه می‌شود؟

ضیا در دوره تاریخی بسیار مهمی کتاب بنیان‌های ترک‌گرایی را نوشته است؛ دوران سرنوشت‌ساز که بنیادهای زبان ترکی مدرن به شکلی که امروز در ترکیه در مدارس از ابتدایی تا دانشگاه به دانش‌آموزان و دانشجویان آموخته می‌شود، نهاده می‌شد. می‌نویسد: «بعضی معترضان به ملی بودن زبان شفاهی می‌گویند که شما به کلمات دخیل فارسی و عربی در زبان‌ عثمانی معترضید، در حالی‌که در زبان مردم نیز کلمات زیادی از این دست وجود دارد.»

ضیا در پاسخ به این اشکال می‌گوید درست، زبان ترکی شفاهی مورد استفاده مردم در استانبول (که بنیاد ترکی مدرن شد) حاوی کلمات دخیل و عاریتی عربی و فارسی زیادی است. اما کلمات و عبارات در اصل عربی و فارسی مورد استفاده مردم عادی در ترکیه، دو تفاوت‌ مهم با استفاده از کلمات و عبارات فارسی و عربی از سوی دانشمندان و نویسندگان عثمانی پیش از تاسیس جمهوریت دارد. آنچه در ادامه می‌آید توضیح نکاتی است که پیشتر نیز به اختصار اشاره شد:

تفاوت اول آن است که گاهی مردم عادی وقتی کلمه‌ای را از زبان عربی یا فارسی می‌گیرند، آنرا به صورت تک‌واژه‌ای می‌گیرند، یعنی مترادف‌های آنرا از زبان خودشان، حتی اگر در اصل ترکی باشد، حذف می‌کنند. ضیا مثال می‌زند که مردم عادی با اخذ معادل کلمه «خسته»[2] به معنای بیماری از زبان فارسی، عبارت «سایرو»[3] را از ترکی قدیم حذف کردند، یا با اخذ کلمه در اصل «آینه»[4] کلمه «گوزگو»[5] را که پیشتر وجود داشته، و الی آخر. (توضیح آنکه‌ عبارات خسته و آینه همچنان در ترکی مدرن استفاده می‌شوند.)

بعضی وقت‌ها هم به خاطر عدم وجود معادل ترکی یک کلمه دخیل فارسی یا ترکی، عینا آن کلمه مانده مانند «آب‌دست»، «نماز»، «قرآن»، «جامع»[6]، و «اذان» که هنوز در ترکی مدرن استفاده می‌شوند و ضیا هم به عنوان یک ترک‌گرا مشکلی با استفاده از آنها ندارد.

ضیا و ترک‌گرایانی او این را موجب تکلف می‌دانستند که در زبان عثمانی گاهی برای یک معنا حداقل سه تعبیر و مترادف مختلف برآمده از عربی، فارسی و ترکی وجود داشت: برای مثال، «سو، آب، ماء» هرسه ممکن بود بکار روند؛ «گجه، شب، لیل» همچنین؛ «اَت[7]، گوشت، لحم» و الی آخر. (ص. ۱۱۴؛ با تشکر از مترجم محترم میثم قهوه‌چیان که ترجمه دشوار این بخش‌های چندزبانه از اثر گوک‌آلپ را با دقت انجام داده)

ضیا و ترک‌گرایان با تاکید بر اصل «هر معنا تنها باید یک کلمه داشته باشد» در ترکی عامه مردم، با وجود چند معادل و مترادف در اصل برآمده از ریشه‌های ترکی، فارسی و عربی برای «یک معنا» موافق نبودند و آنرا موجب تکلف زبان می‌دانستند. در نظر ایشان «در زبان مردم، هر کلمه مطلقا معنای متفاوتی از کلمه دیگر دارد و هر معنای حسی یا فکری که انسان در نظر دارد مطلقا با یک کلمه بیان می‌شود.»

البته برخی در ترکیه امروزین معتقدند این شیوه ضیا و ترک‌گرایان باعث فقیر شدن زبان ترکی مدرن از نظر دایره لغات شد. ایشان به درستی می‌گویند درانگلیسی مدرن چنانکه در دیکنشری‌ها شاهدیم برای یک معنا کلمات بسیار متنوعی از ریشه‌های لاتینی یا آنگلوساکسون یا ...وجود دارد و این امر موجب قوی بودن زبان انگلیسی بوده است نه ضعف آن....

در ترکی مدرن به تبع نظریه ترک‌گرایی ضیا و نویسندگان مشابه (که افکارشان مورد تایید آتاتورک هم قرار گرفت)، تنها شکل تغییر یافته و رایج در بین مردم عادی عبارات در اصل فارسی حفظ شد، نه صورت اولیه آنها در ادبیات و متون کلاسیک فارسی. مثلا کلمه فارسی «خواجه» که در اصل به معنای آقا و سرور (افندی در ترکی مدرن) بوده است، در ترکی عامه مردم به «هوجا»[8] بدل شده که ابتدا به معنای «معلم مکتب» بود و امروز مترادف با استاد (اعم از استاد دانشگاه در علوم مدرن یا استاد در الهیات.. )به کار می‌رود، در ترکیب‌هایی مانند احمد هوجا، علی هوجا و ...

یا در حالی که کلمه بازار در زبان فارسی با «ب» در آغاز، به معنای «محل خرید و فروش» به کار می‌رود، در ترکی عامه مردم (که در ترکی مدرن هم حفظ شده) با «پ» تلفظ شده (پازار[9])، در معنای بسیار متفاوت «روزِ پس از شنبه» (که در فارسی یکشنبه می‌گوییم)؛ شاید با اشاره به یکشنبه‌بازار، یعنی بازار روز آخر هفته که در آن به فروش محصولات کشاورزی و لبنی می‌پردازند. یا کلمه «پاره» در حالیکه در فارسی کلاسیک به معنای «قسمتی و بخشی» است در ترکی با گرفتن شکل «پارا[10]» به معنای واسطه داد و ستد به شکل سکه و کاغذ می‌باشد، معادل پول در فارسی مدرن.

این در حالی است از نظر عالمان و ادیبان عثمانی (که مورد نقد ترک‌گرایان هستند) تعبیرات مردمی مزبور (که در واقع کلمات دخیل فارسی و عربی را از آن خود کرده‌اند)‌ مصداق «تحریف» هستند که باید آنها را ذیل عنوان «غلطات» (که مرتکب شدگان آن عمدتا «مردم جاهل» دانسته می‌شدند) مورد بررسی قرار داد. در نظر نخبگان عثمانی که مورد مخالفت ترک‌گرایان بود، بیان فصیح در عبارات فوق استفاده از آنها در همان شکل اصلی در فارسی یا عربی بود، نه شکل تغییر یافته از سوی مردم عوام. (صص. ۱۱۴-۱۱۲) نویسندگان عثمانی بر خلاف ترک‌گرایان جدید معتقد بودند این کلمات چه لفظاً و چه معناً باید به صورت قدیمی خود حفظ شوند و حتی املا کلمات هم باید به شکل اصلی خود (در فارسی و عربی) نوشته شوند. این جریان در ترکیه پس از تاسیس جمهوریت عوض شد.

ضیا می‌نویسد: «از نظر مردم غلط‌های مشهور از لغات فصیح اولویت بیشتری دارند اما از نظر عالمان لغات فصیح از غلط‌های مشهور اولی‌ترند.» در نظر ترک‌گرایان، «همان طور که کاپیتولاسیون‌های سیاسی با حاکمیت و استقلال سیاسی متضاد هستند»، کاپیتولاسیون‌های زبانی (در برابر زبان‌های فارسی و عربی و البته زبان‌های اروپایی) هم با استقلال و حاکمیت منافی‌اند. بنابراین از نظر رادیکال ترک‌گرایی «فصاحت‌های عثمانی غلط و غلط‌هایش فصیح خواهد بود. حتی صحیح دانستن غلط املایی از نظر عثمانی، یکی از شرط‌های ترک‌گرایی است»!

اگر اصحاب فصاحت کلمات «jaket» «evropa» را درست به شکل اروپاییان و زبان‌های غربی می‌نویسند، باید آنها را به شکل تلفظ مردمی یعنی «caket»،««avrupa نوشت. (ص. ۱۱۶)

باز تاکید می‌کنیم که این تغییرات زبانی با تغییر الفبا از سوی آتاتورک (که با توجه به تاریخ نگارش کتاب در آستانه تاسیس جمهوریت هنوز در دوره ضیا به عنوان سیاست رسمی کاملا جا نیفتاده بود) به ابعاد جدیدی رسید.

چون وقتی که الفبا به لاتین تغییر می‌کند، آنهم الفبای لاتینی که مثلا کلمه خ در آن حذف شده و هم خ‌ ها به ه یا ک تبدیل شده‌اند، نوشتن کلمات ترکی به شیوه‌ی اصلی در فارسی یا عربی بازهم بی‌معناتر و غیرممکن‌تر می‌شود. نسخه اولیه کتاب بنیان‌های ترک‌گرایی هم هنوز با الفبای عثمانی(عربی-فارسی) به نگارش درآمده بود. جایگزین شدن رسمی الفبای لاتین بجای الفبای عربی در ترکیه مدرن، یعنی انقلاب الفبا، در سال ۱۹۲۸ یعنی ۴ سال پس از فوت ضیا و نیز ۵سال پس از انتشار کتاب «بنیان‌های ترک‌گرایی» اتفاق افتاد.[11]

 

ترک‌گرایی تصفیه‌طلبی زبانی نیست

ضیا با اینحال تاکید می‌کند اصول زبانی ترک‌گرایان (و سره‌گرایی متعادل آنها) علاوه بر ضدیت با دیدگاه «اصحاب فصاحت» (فارسی یا عربی‌گرایان دوره عثمانی) با آرا طرفداران انقلاب زبانی و تصفیه‌طلبان رادیکال‌تر هم توافقی ندارد. توضیح آنکه به نظر تصفیه‌طلبان زبانی کلمه‌ای ترکی بود که ریشه ترکی داشته باشد. «بر این اساس کلمات برآمده از ریشه عربی و فارسی، مانند کتاب، قلم، آبدست، نماز، مکتب، جامع، مناره، امام، درس و... بدون توجه به کاربردشان در زبان مردم باید حذف شوند و به جای آن باید یکی از کلمات فراموش شده ترکی قدیم احیا شود یا یکی از کلمات جغتایی، ازبکی، تاتاری، قرقیزی و ... یافته شود و یا کلمات جدیدی توسط ادات و ترکیبات از کلمات موجود ساخته و به کار برده شود.» 

ترک‌گرایی مورد نظر ضیا این منظر را اشتباه می‌داند، زیرا اولا «این گونه تدقیقات تنها به درد زبان‌شناسان تاریخی و لغت‌شناسان می‌خورند» و فایده زیادی ندارند؛ ثانیا نمی‌توان از نظر علمی ادعا کرد که ریشه‌هایی که تصفیه‌طلبان ترکی خالص می‌پندارند، آنطور که ایشان ادعا می‌کنند، از قدیمی‌ترین زمان‌‎‌های ترکی باشد. بنابر علم زبان‌شناسی، بسیاری از ریشه‌هایی که تصفیه‌طلبان آنها را متعلق به زبان ترکی قدیم می‌دانند «در واقع چینی، مغولی، تونگوزی و حتی از فارسی و هندی بوده‌اند.» (ص. ۱۱۷)

ثالثا به نظر ترک‌گرایان متعادل مانند ضیا، «هر کلمه مورد استفاده مردمِ ترک، ملی است و برای اینکه کلمه‌ای متعلق به این زبان باشد، نیازی به ریشه کلمه نیست.» استدلال ضیا در این زمینه مبنتی بر تفاوت میان زبان زنده و زبان مرده است. مثلا کلماتی مانند «گوزگو، سایرو، باسکچ و آغو» که تصفیه‌طلبان گاهی در زبان ترکی احیایشان را پیشنهاد داده بودند، «تبدیل به فسیل و از زبان حذف شده‌اند و به جای آن‌ها کلمات زنده‌ای چون آینه، بیمار، نردبان و زهر نشسته‌‌اند.» به تعبیر ضیا همانطور که در عالم حیوانات و گیاهان امکان حیات دوباره فسیل‌ها وجود ندارد، این کلمات هم نمی‌توانند احیا شوند.

بد نیست اشاره‌وار بگوییم با همین استدلال می‌شود شیوه‌ی فارسی‌نویسی کسانی چون شمس‌الدین ادیب سلطانی و تلاش ایشان برای سره‌نویسی با ارجاع به ریشه‌های باستانی زبان فارسی را نیز تاحدی نقد کرد. به قول یکی از پژوهشگران زبان و ادبیات فارسی، «سره نویسی و سره‌گویی» پارسی در تعریف رایج‌اش یعنی حذف كلیه واژگانی كه «بیگانه بنیان‌اند» (بویژه آنها كه ریشه عربی دارند) از زبان فارسی و بجای آن بكارگیری واژگانی كه اصالتا پارسی باشند. با اینحال علی‌رغم سابقه نسبتا طولانی سره‌نویسی (حدود سه قرن در ایران) این شیوه نتوانسته در میان اهالی زبان فارسی جایگاه و پایگاهی پیدا كند، زیرا عملا هیچ مزیتی ندارد. از یک طرف «در سره‌نویسی با حذف واژه هایی كه بیش از هزار سال است وارد زبان فارسی شده اند و برای خودشان وزن و نقش و جایگاهی خاص یافته اند، درواقع وزن و نقش و بار استعاری و عاطفی اش را هم از بین می‌بریم» و به این شیوه زبان فارسی را لاغر می‌كنیم و از سوی دیگر هم برای جبران فقدان این واژه‌ها، مجبور به ساختن واژه‌هایی می‌شویم كه نیازی به آنها نبوده است و به این شیوه باعث تورّم زبان می‌شویم. حال آنكه هم لاغری و هم تورم زبان بد است.[12]

از سوی دیگر در نظر ضیا اخذ کلمات از لهجه‌های دور زبان ترکی (لابد مثلا قرقیزی، قزاقی، ازبکی...) که گاهی از سوی رادیکال‌‌های زبانی پیشنهاد شده هم غلط و ناکارآمد خواهد بود. توضیح آنکه هرکدام از این زبان‌های ترکی «پس از جدا شدن از صورت باستانی این زبان، هر کدام مسیر تکاملی خاص خود را پیموده‌اند. آنها از نظر آوایی، ظاهری و لغوی از همدیگر دور شده‌اند.» پس اگر لغات این لهجه‌ها را به زبان‌مان وارد کنیم، زیبایی ترکی استانبولی را نابود خواهیم کرد. ولی یک استثنا در نظر ضیا و ترک‌گرایان متعادل وجود دارد و آن زمانی است که «تلاش برای احیا نهادهای باستانی و تمدن تاریخی قوم ترک» داریم. در آنجا می‌شود چنان واژه‌هایی به عنوان تعابیر علمی از این زبان‌ها را اخذ کنیم و اینکار نباید احیا فسیل‌ها پنداشته شود، زیرا کلمات وارد شونده تنها در قالب «لغت نبوده و اصطلاحات را نیز در بر می‌گیرند و بازگشت کلمات تاریخی در قالب اصطلاح صورت خواهد گرفت.» (ص. ۱۱۹)

 

نکته پایانی: ادات و ترکیب‌های فارسی در ترکی

نکته پایانی که در این مقاله مایلیم بر آن تاکید کنیم نگاه ضیا به وارد کردن «صیغه‌ها ادات و ترکیب‌ها» از زبان فارسی به ترکی است. از نظر طرفداران زبان عثمانی، مشکلی نبود که همراه با کلمات فارسی و عربی، صیغه‌های فارسی و عربی هم به ترکی وارد شوند. این موضوع در زبان ترکی آذربایجانی رایج در ایران نیز دیده می‌شود.

ترک‌گرایان چون ضیا در نقطه مقابل معتقد بودند در ترکی مدرن نباید «هیچ کلمه‌ای در معنای صیغه‌ای» از عربی و فارسی اخذ شوند. به بیان دیگر، حتی اگر کلمه‌ای را بر حسب ضرورت «به عنوان اصطلاح علمی از فارسی و یا عربی اخذ کردیم»، نباید مشتقات آنرا هم اخذ کنیم. این شیوه در ترکی مدرن امروزین، آنطور که در مدارس ترکیه تدریس می‌شود، پیاده شده است.

برای مثال از نظر عثمانی‌گرایان کلمه «مکتوب» اسم مفعولی است که از ریشه عربی «کتب» ساخته شده و هم در عربی و هم به تبع آن فارسی و ترکی مجازاست به معنای «نوشته شده/یازیلمیش» بکار برده شود. عثمانی‌ها بر این اساس از ترکیب‌هایی چون «مکتوب‌حقوق» یا  «حقوقِ مکتوب» براحتی در زبان‌شان استفاده می‌کردند. ترک‌گرایان ولی مخالفند که اسم مفعول در زبان ترکی به شیوه گرامر عربی یا فارسی ساخته شود، چون اسم مفعولی با ریشه‌های اصیل ترکی در این زمینه پیشاپیش داریم، عبارت یازیلمیش[13]که معنی نوشته شده می‌دهد، بدون اینکه سراغ ریشه عربی یا فارسی رفته باشیم. پس ضیا و ترک‌گرایان توصیه می‌کنند بجای «مکتوب حقوق» که در زبان عثمانی کاربرد داشت، صرفا گفته شود «یازیلمیش حقوق»[14]

با این‌حال ضیا و ترک‌گرایان مشکلی ندارند که کلمه  در اصل عربی «مکتوب» نه در معنای صیغه اسم مفعولی، که به صورت «اسم جامد» در زبان‌ ترکی مدرن بکار برده ‌شود (mektup)، معادل عبارت فرانسوی‌«lettre» یا «نامه» به زبان فارسی مدرن. در اینجا «مکتوب نوشتن» یا «این هفته مکتوبی دریافت کردم»، معادل آن است که «نامه نوشتم»، یا «این هفته نامه‌ای دریافت کردم». مکتوب در اینجا به صورت اسم مفعول وارد نشده و قواعد گرامر عربی را بر ترکی تحمیل نکرده است پس استفاده از آن اشکالی ندارد.

نتیجه‌ای که ضیا می‌گیرد از این قرار است: همه کلمات عربی و فارسی مورد استفاده در زبان عثمانی را به آنهایی که در معنای صیغه‌ای (فارسی یا عربی) یا معنی «اسم جامد» (ترکی شده) تقسیم می‌کنیم. از این کلمات، آنهایی را که با کاربرد صیغه‌ای‌شان از عربی یا فارسی مورد استفاده قرار می‌گیرند، از زبان‌ ترکی حذف کنیم و صرفا آندسته‌ را که به صورت «اسم جامد» بکار بسته می‌شوند، آنهم در صورتی که آن عبارت معادل جاافتاده و آسانی که از ریشه ترکی باشد و از سوی مردم بکار رود نداشته باشد، حفظ می‌کنیم.  

به طریق مشابه، لفظ «کاتب» نمی‌تواند در معنای صیغه اسم فاعل عربی، در معنای «نویسنده»[15] در ترکی مدرن مورد استفاده واقع شود، یعنی نمی‌شود مثلا گفت «کاتب این مکتوب کیست» (بو مکتوبون کاتبی کیمدیر). اما کاتب به شکل اسم جامد «منشی»[16] در ترکیب‌هایی مانند «مجلس کاتبی» (منشی مجلس) در زبان مردم عادی ترکیه هم مورد استفاده است و استفاده از آن اشکالی ندارد!

از دیگر تغییراتی که به دنبال ایدئولوژی ترک‌گرایی در زبان ترکی مدرن انجام شده حذف صیغه‌های جمع عربی و فارسی است، مگر در موارد استثنایی که صورت جمع مزبور شکل «اسم جامد» داشته باشد. بر این اساس صیغه‌هایی مانند «ضابطان» و «ضباط» جایی در ترکی جدید ندارند، چون صیغه‌های جمع ترکی تنها مجاز است با «لر/-لار»[17] ساخته شوند. پس جمع ضابط در زبان ترکی مدرن تنها «ضابط‌‌لر» است نه چیز دیگر.

البته اگر یک عبارت جمع عربی (یا فارسی) در کاربرد مردم معنای جمع و در واقع صیغه‌ای خود را از دست داده باشد، استفاده از آن به همان صورت مشکلی ندارد، چنانکه در کلماتی چون «اخلاق»، «طلبه»، «عمله»، «اولاد» و «تحریرات» شاهدیم و جمع بستن‌شان با «لر و لار» در ترکیباتی مانند «اخلاق‌لار»، «طلبه‌لر»، «عمله‌لر»، «اولاد‌لار» و «تحریرات‌لار» مجاز است و جمع اندر جمع محسوب نمی‌شود.

 

دوما، اداتی که در پیش یا پس از کلمات در زبان فارسی می‌آیند و ماهیت آنها را به صیغه بدل می‌سازند، باید از زبان ترکی حذف شوند و با صیغه‌های ترکی جایگزین شوند. به عنوان نمونه بجای «hem-derd»(هم+درد) که عثمانی‌ها هم بکار می‌بردند باید بگوییم «derttaş»، بجای  «tac-dar» (تاج+دار) بگوییم «taçlı»، مگر در مواردی مانند «hükümdar: حکمران»، که دیگر ماهیت اصطلاحا «تک‌واژ» ندارند و به صورت کلمات جامد در ترکی مدرن بکار می‌روند.

البته ضیا استثنائا استفاده از سه نوع ادات در اصل فارسی را در زبان ترکی مدرن، به سبب کثرت استعمال‌شان در  زبان مردم‌ مجاز می‌داند: اولی ادات نسبت «i» که از یک سو در آخر ترکیب‌های رنگ‌هایی خاص مانند بادمجانی (patlıcani)، آهنی (demiri)، نقره‌ای (gümüşi)، سربی (kurşuni)، پرتقالی (portakali) و زرد روشن (samani)، به کار می‌رود و از سوی دیگر در ترکیب‌های مربوط به موسیقی و نغمه‌های سنتی ترکی، مانند ترکمنی، وارساگی، بایاتی....در این دو مورد در واقع ادات «i» در زبان ترکی مردم بومی شده است. با اینحال غیر از این موارد ادات «i» در نظر ضیا در زبان ترکی نباید استفاده شود و بجایش باید معادل‌های ترکی را به کار برد.

 

و دو ادات در اصلی فارسی دیگرکه استفاده از آنها در نظر ترک‌گرایان همچنان مجاز است ادات‌های «hane: خانه» و «name: نامه» هستند: لفظ «hane» در «yazıhane»، «yemekhane» یا «yatakhane» و لفظ «name» در تعابیری مانند «yıldızname» و «oğuzname» ملاحظه می‌شود و در ترکی مردمی هم رواج دارد.

 

در نظر ضیا در ترکی مدرن به جای ترکیب متاثر از گرامر و ادات فارسی «edebi hafta»، بهتر است گفته شود «edebiyat haftası» و یا باید به جای «hayati mesele»، بهتر است «hayat meselesi» استفاده شود گرچه نمی‌شود همیشه هم سفت و سخت بود. همزمان می‌نویسد:

«ما متاسفانه ....، در بسیاری از اصطلاحات مجبوریم این ادات را قبول کنیم.» برای مثال «tabii hadiseler»، «tabiat hadiseleri» برغم نزدیکی دقیقا عین هم نیستند. در اولی ما می‌خواهیم تاکید کنیم که این حادثه‌ای طبیعی/نرمال است، پس مجبوریم ادات «i» را استفاده کنیم.

کلماتی مثل «marazi»، «ictimai» ، «ruhi»، «hayati»، «bünyevi» و .... هم دقیقا مثل همین کلمه tabii (طبیعی) برغم ساخت در اصل فارسی‌شان هنوز در بسیاری موارد مورد نیاز هستند و کاربرد دارند، از جمله در برخی اصطلاحات علمی. ضیا می‌پذیرد که «اگر زبان‌ ما این ادات را بنا به ضرورت گرفته باشد، غنی‌تر می‌شود.» (صص. ۱۲۶-۱۲۱)

چنانکه در جای‌جای این مقاله اشاره شد، بسیاری از قواعد مورد توصیه ضیا مورد استقبال آتاتورک و فرهنگستان زبان ترکیه پس از تاسیس جمهوریت واقع شد و امروزه بخشی از ماهیت زبان ترکی مدرن شده‌اند.



[1] این مقاله پیشتر در وبسایت زیتون منتشر شده است:

https://www.zeitoons.com/115618

[2] Hasta

[3]. Sayru

[4]. Ayna

[5]. gözgü

[6]. Câmi

[7]. Et

[8]. Hoca

[9] pazar

[10] para

[11] بنگرید به:

https://dergipark.org.tr/tr/pub/yyusbed/issue/43563/532895

[12] بنگرید به گفتگوی رضا توسلی با رادیوفرهنگ ، ۳۱ فروردین ۱۴۰۱:

http://radiofarhang.ir/newsDetails/?m=060001&n=1021845

 

[13]. Yazılmış

[14] Yazılmış hukuk

[15]. Yazan

[16]. Secretaıre

[17]. Ler/Lar

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر