۱۴۰۲ تیر ۳۱, شنبه

نابودی «فلسفه علم» با تبر «کسب و کار»؛ حکایت «مدیریتِ» مجیدپور در امیرکبیر

 

میثم بادامچی

 

امسال ظرفیتی برای پذیرشِ داوطلبانِ کنکورِ کارشناسیِ ارشدِ فلسفه‌ی علم در دانشگاه‌ امیرکبیر تعریف نشده است و بیم آن می‌رود که در پس اتفاقاتی که در حال رخ دادن است، تعطیلی کامل رشته‌ی فلسفه‌ی علم امیرکبیر در پس منویات مدیرانی باشد که تخصص‌شان اساسا ربطی به فلسفه ندارد و دغدغه‌ اصلی‌شان «کسب و کار» است. از داوطلبان، دانشجویان و فارغ‌التحصیلان این رشته گرفته تا اعضای هیأتِ علمیِ گروه «مطالعات علم و فناوری» و حتی جمعِ کثیری از استادان و پژوهشگرانِ فلسفه‌ی ایران از سایرِ دانشگاه‌ها نامه‌ها و متن‌های اعتراضی متعددی در زمینه‌ی خطر نابودی فلسفه‌ي علم منتشر کرده‌اند. در پس این تصمیم‌گیری ظالمانه مهدی مجیدپور رئیسِ دانشکده‌ی مدیریت، علم و فناوری قرار دارد که اخیرا در مصاحبه‌ای با روزنامه همشهری کوشیده تصمیم خود را توجیه کند و قدری از خشم افکار عمومی علیه خویش بکاهد. ما در این یادداشت تحلیلی خواهیم کرد از این ماجرا.

 


چرا فلسفه علم در ایران تاسیس شد؟

چنانکه جمعی از دانش‌آموختگانِ گروهِ فلسفه‌ی علمِ امیرکبیر در متن اعتراضی‌شان به حذفِ سهمیه‌ی این رشته در دفترچه‌ی انتخاب رشته‌ی کنکورِ کارشناسیِ ارشد امسال و خطاب به رئیس دانشگاه نوشته‌اند، رایزنی با افرادی که در حیطه‌ی فلسفه‌ي متخصص‌اند یا حتی آشنایی اجمالی با این رشته و کارکرد آن دارند، می‌تواند براحتی تداوم «لزوم و نیازِ مبرم به تأسیسِ چنین رشته‌ای را در دانشگاهِ امیرکبیر» (که با همت و زحماتِ افرادِ زیادی ایجاد شده است)، مشخص کند.

فلسفه‌ی تاسیس فلسفه‌ي علم در ایران را می‌توان در نامه‌ي جمعی از اساتید فلسفه در اعتراض به حذفِ ظرفیتِ پذیرشِ دانشجوی ارشد فلسفه‌ی علم امیرکبیر خواند و مشاهده‌ کرد. در میان امضا کنندگان نامه مزبور نام پژوهشگران فلسفه علم از دو نسل قدیم و جدید، از موسی اکرمی، حمید وحید، حسین معصومی همدانی...گرفته، تا محسن زمانی، هادی صمدی، حسین شیخ‌رضایی و لاله قدک‌پور... به چشم می‌خورد (لیست کامل اسامی را اینجا ببینید). امضاکنندگان توضیح‌ داده‌اند که تأسیس گروه‌های فلسفه‌ی علم در ایران در سه دهه‌ي اخیر (سال ۱۳۷۴ شمسی تا امروز)، ابتدا در دانشگاه‌ صنعتی شریف و سپس دانشگاه‌های صنعتی امیرکبیر و صنعتی اصفهان، تصمیمی درست بوده «که در پاسخ به نیازی واقعی» گرفته شده است. وضعیتی که ضرورت تأسیس این رشته‌ها را در دانشگاه‌های عمدتا با رشته‌های مهندسی توجیه می‌کرده امروز نه تنها از میان نرفته، بلکه از جهاتی تقویت هم شده است.

زنده نگه داشتن مشعل فلسفه‌ی علم، از آن جهت مهم است که این رشته برای دانشجویان علاقه‌مندی که «بسیاری از آن‌ها تحصیلاتِ کارشناسی خود را در حوزه‌های علمی مختلف» (عمدتا غیر از فلسفه) به انجام رسانده‌اند، مجالی فراهم می‌کند برای «آموختن فلسفه و پژوهش درباره‌ی چالش‌های مختلف فلسفی، اجتماعی، و اخلاقی علوم». این میوه امروز ثمر داده است و امروزه بسیاری فارغ‌التحصیلان فلسفه علم در داخل و خارج بخشی از جامعه‌ی فلسفی ایرانی را تشکیل می‌دهند. (نگارنده‌‌ي این سطور خود دانش‌آموخته‌ي فلسفه‌ی علم دانشگاه شریف در مقطع کارشناسی ارشد است، ورودی سال‌های آغازین دهه‌ي هشتاد شمسی.)

در نظر اساتید نگارنده‌ی نامه‌ی مورد بحث در کمال ناباوری، پس از حدود سه دهه از تشکیل اولین گروه فلسفه علم و فرارسیدن زمانی که شریف و امیرکبیر و ...باید به فکر بهره‌گیری از دانش و تجربه‌ی فارغ‌التحصیلان خود «برای غنای کیفیت» در ایران باشند، شاهدیم که در عوض دانشگاه امیرکبیر، مشخصا دانشکده‌ی مدیریت ذیل مدیریت مهدی مجیدپور، تصمیم به حذفِ ظرفیتِ پذیرشِ دانشجوی کارشناسی ارشد در گروه فلسفه‌ی علم خود را گرفته است. این تصمیم نه تنها «باعث نگرانی عاجل دانشجویانی شده است که برای آینده‌ی تحصیلی و حرفه‌ای خود تصمیم به ادامه‌ی تحصیل در این گروه داشتند»، در میان‌مدت و بلندمدت خساراتی جدّی به جامعه‌ی فلسفی دانشگاهی ایران خواهد زد و استقلال دانشگاه را بیش از پیش مخدوش خواهد کرد. (در مورد خودآیینی دانشگاه و ربط آن به آزادی بیان آکادمیک بنگرید به این مقاله از نگارنده) در نظر امضاکنندگان مشخصا آنچه درباره‌ی فرایند تصمیم‌گیری در دانشکده‌ی مدیریت، علم، و فناوری دانشگاه امیرکبیر ذیل مدیریت مجیدپور شنیده می‌شود، و «خودداری مسؤولین دانشکده از ارائه‌ی توضیح به عموم جامعه‌ی فلسفی و به خصوص دانشجویان و اعضای هیأت علمی‌ای که آینده‌ی تحصیلی و حرفه‌ای آنها مستقیماً از این تصمیم متأثر می‌شود»، نگرانی‌ها را مضاعف کرده است. 

به این تحلیل همچنین می‌شود توضیحات مصطفی مهاجری از اعضای هیئات علمی فلسفه‌ي علم امیرکبیر که به صورت علنی به انتقاد از اقدامات مجیدپور در دانشکده‌ی مدیریت امیرکبیر پرداخته را اضافه کرد. محسن آزموده در مصاحبه‌ای با زیرعنوان «وضعيت مبهم گروه فلسفه علم دانشگاه صنعتي اميركبير (پلي‌تكنيك تهران)» (منتشر شده به تاریخ ۱۷ تیر ۱۴۰۲) از مصطفي مهاجري می‌پرسد: «معمولا يكي از توجيهات براي تعطيل گروه‌هاي علمي از اين دست، عدم توجيه اقتصادي آنهاست، يعني فارغ‌التحصيلان اين رشته‌ها، كار و بار مشخصي ندارند.» مصاحبه‌گر تلویحا با این پرسش به خواننده می‌گوید که منطق مجیدپور در بستن گروه فلسفه‌ي علم هم چیزی از این دست است و از مصاحبه‌شونده می‌پرسد نظر او در اين باره چيست؟ مهاجری پاسخ می‌دهد:

اينكه دانشگاه را جايي ببينيم كه «كساني در آن مهارت‌هايي مي‌آموزند تا بعد آن مهارت را در بازار كار بفروشند»، ماهيت يا كاركردِ اصلي دانشگاه‌ها را حداقل در رشته‌های فلسفه و علوم پایه ناديده مي‌گيرد. در فلسفه‌ی علم و خود علم (در نگاه معرفت‌شناختی) استاد و دانشجو، همكارانه در فعالیتی مشاركت مي‌كنند كه هدفِ آن «شناختِ جهان يا بخش‌هايي از جهان يا فهمِ ساز و كارِ جهان يا بخش‌هايي از آن» است. به بیان دیگر، «هدف از فعاليت‌هاي همكارانه‌اي كه در دانشگاه صورت مي‌گيرد كمك به شكل دادن به چهارچوب‌هاي مفهومي دقيق و گفتمان يا گفتمان‌هايي عقلاني است كه ساز و كار جهان يا ساز و كارِ بخش‌هايي از جهان را براي ما فهم‌پذير مي‌كند يا به ما اجازه مي‌دهد مفهوم يا مفاهيمي از خيرِ عمومي را صورت‌بندي كنيم.» بنابراین «وقتي درباره رشته فلسفه حرف مي‌زنيم، بهتر است به اين كاركردهاي دانشگاه فكر كنيم، نه به اينكه دانش‌آموخته فلسفه دقيقا در چه شغلي مي‌تواند استخدام شود.» گروه‌هاي فلسفه علم ایران به گفته‌ي مهاجری اين امكان را فراهم كرده‌اند كه تعدادي از فلسفه‌کارها در حد امكانات خویش در پژوهش و تحقیق درباره «سوال‌هاي فلسفي ناظر بر علم» مشاركت كنند و نیز دانشجوياني را در اين حوزه‌ها پرورش دهند. این از مهم‌ترین کارکردهای رشته‌ي فلسفه علم است، گرچه نه تنها کارکرد آن.

 

مجیدپور و ادعای کاذب بحران در فلسفه‌ي علم

مهدی مجیدپور که تخصصی در زمینه‌ي فلسفه علم ندارد و احتمالا علاقه‌ای هم به فلسفه ندارد، مدعی شده است که فلسفه علم ایران دچار بحران است. او در مصاحبه‌ای با همشهری آنلاین در واکنش به انتقادهایی که متوجه او شده می‌گوید برای «رعایت استانداردهای علمی و آموزشی» مجبور شده ظرفیت پذیرش این رشته را در دانشکده امسال صفر اعلام کند. در ادعای او مشکلاتی و آسیب‌هایی در زمینه «زیرساخت های علمی و اجرایی» دوره‌ی فلسفه علم امیرکبیر وجود دارد، که جدی هستند و چه بسا حل‌ناشدنی. خواننده مصاحبه‌ي او چه بسا فراموش کند که چندین سال است بعد از برسرکار آمدن ابراهیم رئیسی مجیدپور به مدیریت دانشکده‌ای منصوب شده که مطالعات علم و فناوری ذیل آن قرار دارد و اگر هم مشکلاتی در زیرساخت‌های فلسفه علم است در درجه‌ی اول برطرف کردن آنها متوجه همو با مشورت با اعضای هیئت علمی و دانشجویان است. با اینحال مهدی مجیدپور گویا تعطیلی رشته و پاک کردن صورت مسئله از اساس را برگزیده است!

دستان مجیدپور در مصاحبه‌ي مورد بحث در نشان دادن ضعف استانداردهای آموزشی فلسفه علم امیرکبیر خالی است، بنابراین مثال اصلی او در مورد آنچه آسیب‌های جدی می‌خواندشان آن است که دانشجویان این رشته بجای اینکه در چهار ترم درس‌شان را تمام کنند، تحصیل را به ترم‌های پنجم و ششم کش می‌دهند. دانشجوی کارشناسی ارشد بایستی در طول ۴ ترم تحصیل خود را به اتمام برساند:‌ «در مواقعی این مدت قابل تمدید برای ترم پنجم هست و تمدید ترم ششم فرآیندی بسیار سخت است و به ندرت اتفاق می افتد و ترم هفتم دانشجو باید اخراج شود.» با اینحال از میان ۸ نفر «ورودی‌های سال  ۱۳۹۹» این گروه، به گفته‌ي مجیدپور، «صرفا یک نفر دفاع از پایان نامه نموده» و «۷ نفر باقیمانده در آستانه ورود به سال چهارم و در یک وضعیت بحرانی [!] قرار دارند.» در بخشی دیگر از مصاحبه می‌گوید: «گاهی مواقع کلاسی با ۶ نفر [متقاضی] برگزار می گردد»، ولی «دو نفر آن درس را حذف می‌نمایند و یک نفر هم غیبت امتحانی می‌کند. ترم بعدی بایستی مجددا کلاس با ظرفیت ۳ نفر ارائه شود.» «مشخص نیست این چرخه تا چه زمانی باید ادامه یابد.»

در پاسخ به مجیدپور باید گفت هیچ‌کدام از مواردی که ایشان ذکر کرد دلیلی بر بحران نیست. نگارنده بخوبی بیاد دارد در دانشگاه صنعتی شریف هم در دهه‌ي هشتاد شمسی خیلی دانشجویان مدت تحصیل‌شان را تا ترم‌های پنجم و ششم طول می‌دادند و در این فاصله می‌کوشیدند درس‌هایی بیشتر از حد اجباری بگذرانند (یا حداقل به صورت مستمع آزاد در کلاس‌هایی که ارائه شده، ولی برنداشته‌اند شرکت کنند) تا کمبود در پیش‌زمینه‌ فلسفی را جبران کنند . چنانکه اشاره شد علاقمندان فلسفه علم معمولا از رشته‌های مهندسی و علوم پایه به این رشته می‌آیند. نتیجه آنکه طبیعی است کارشناسی ارشد فلسفه‌ي علم در مقایسه با مثلا «مدیریت کسب و کار» (که اغلب گذراندن دوره‌ي آن بر خلاف فلسفه‌ی علم در ایران محتاج پرداخت شهریه‌ای هنگفت است و رشته‌ي تخصصی آقای مجیدپور است) قدری بیشتر طول بکشد. اگر منطق مجیدپور قرار بود در دانشگاه صنعتی شریف اعمال شود، احتمالا لازم می‌بود گروه فلسفه‌ي علم آنجا (که چنانکه اشاره شد اولین گروه فلسفه‌ی علم ایران با دانشجویانی در مقطع ارشد است) سال‌ها قبل بسته می‌شد.

مجیدپور همچنین خودش را اصطلاحا به کوچه‌ي علی چپ می‌زند و اشاره‌ای نمی‌کند که در دوران «بحرانی» مورد اشاره‌ي او (سال ۱۳۹۹) همه‌گیری کرونا در جهان و ایران برقرار بوده است و این به شدت بر برگزاری کلاس‌ها و تاریخ دفاع دانشجویان در رشته‌های مختلف تاثیر گذاشته است. چنانکه یکی از دانشجویان ورودی ۹۸ فلسفه علم امیرکبیر در اشاره به خاطرات خود نوشته است، در روزهای کرونایی «نه دانشگاه به حال خود بود، نه به اساتید راهی برای دسترسی و نه کلاس‌ها را کیفیتی.»

با اینحال مسئولیت دانشکده‌ي مدیریت امیرکبیر «انگار نه انگار که کرونایی آمده» از امثال او می‌خواهند در زمان موعود (بسان وضعیت بدون کرونا) باید از پایان‌نامه خود دفاع کنند. دانشجوی مزبورتوضیح می‌دهد: « در آن روزها گروهی از دانشجویان بر سر زنان، گروهی دست به دعا و گروهی مشت‌گره‌کرده گفتند که باید رای دانشگاه برگردد و ما باز نامه‌ها نوشتیم و پای آن نامه‌ها نام‌هایمان را. در نهایت با هزار منت مهلت اندکی دادند و گفتند که هر ماه که بگذرد، نمره‌ای از پایان‌نامه‌تان کم می‌شود. من که یک‌سال به راهنمایی استادم خوانده و نوشته بودم. به ناچار پاره‌نوشته‌هایم را با آب دهان به هم چسباندم تا بتوان آن را خواند.» نهایتا با هزار مشقت دفاع می‌کند.

امر دیگری که می‌شود حدس زد در تصمیم مجیدپور (به عنوان یکی از گماشتگان دولت ابراهیم رئیسی در دانشگاه‌ها) علیه فلسفه‌ی علم بی‌تاثیر نبوده، منتهی در متن کسانی که در داخل کشور به موضوع می‌پردازند به دلایل قابل فهم مسکوت گذاشته می‌شود، انتقام مدیران حکومتی دانشگاه امیرکبیر از دانشجویان و اساتید فلسفه علم به سبب عدم همراهی ایشان با سرکوب دانشجویان در ماجرای اعتراضات سراسری علیه حجاب اجباری در واکنش به قتل مهسا امینی در پاییز گذشته است. در اعلامیه‌ای کوتاه به تاریخ ۱۹ نوامبر ۲۰۲۲ در کانال تلگرامی فلسفه‌ی علم امیرکبیر می‌خوانیم: «دانشجویان گروه فلسفه علم امیرکبیر به اعتصابات سراسری دانشگاه پیوسته، و این هفته در اعتراض به شرایط فعلی دانشگاه، که به پا‌دگان تبدیل شده است، در هیچ کلاسی به صورت حضوری یا مجازی شرکت نخواهند کرد.» یعنی دانشجویان جسور فلسفه علم، بر خلاف دانشجویان محافظه‌کار رشته‌ی مدیریت کسب و کار، در اعتصاب‌های دانشجویی شرکت کردند و شاید بنوعی هزینه‌ي آنرا هم می‌دهند.

در اعلامیه‌ای به تاریخ ۲۶ نوامبر همانجا می‌خوانیم: « در اعتراض به تداوم نا‌بسامانیِ وضعیتِ امنیتِ دانشگاه دانشجویان گروه فلسفه علم در همراهی با اعتصاب سراسری دانشگاه یک هفته‌ی دیگر به تحریم کلا‌س‌ها ادامه خواهند داد. ما برای حفظ امنیت خا‌نهٔ‌مان متحد هستیم، و صدای دوستان تعلیقی و دربندمان خواهیم بود.» معلوم است موج گسترده‌ای از تعلیق دانشجویان معترض در آنروزها در امیرکبیر برقرار بوده است.

کمابیش مصادف همان ایام برخی مدرسان گروه فلسفه علم هم به‌احترام دانشجویان کل دانشگاه و مشخصا فلسفه علم و خواسته‌هایشان، تدریس خود را برای مدتی متوقف کردند. یعنی بخش مهمی از تق ولق بودن کلاس‌های فلسفه‌ی علم در سال گذشته، که الان پیراهن عثمانی شده در دست مهدی مجیدپور برای تعطیلی احتمالی گروه فلسفه علم  یا صفر کردن ظرفیت آن، تصمیمی مبتنی بر خیرعمومی و خرد جمعی بوده از سوی دانشجویان فلسفه علم، برای همراهی با بقیه‌ی امیرکبیری‌ها و دانشجویان سایر دانشگاه‌ها، در جنبش سراسری علیه حجاب اجباری، گشت ارشاد و خشونت پلیس.  

 

توضیح: این یادداشت پیشتر در زمانه منتشر شده است.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر