روز شنبه تظاهراتی گسترده در تبریز در همبستگی با مطالبات مردم عرب خوزستان و سراسر ایران شکل گرفت و تعداد زیادی از فعالین مدنی آذربایجانی که در سازماندهی اعتراض نقش داشتند نیز از سوی حکومت بازداشت شدند. ساعاتی قبل از این اعتراضات، تصویر حکمی منصوب به قوه قضاییه در فضای مجازی دست به دست می شد که بر اساس آن اکبر نعیمی، از فعالین مدنی آذربایجان، در مجموع به نه سال و هشت ماه حبس تعزیری متهم شده بود، آنهم با اتهاماتی چون «اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی» (چهار سال حکم زندان)، «فعالیت تبلیغی به نفع گروههای مخالف نظام» (هشت ماه) و «عضویت در گروه غیرقانونی» (پنج سال زندان؛ برخی در شبکههای اجتماعی نوشتند عضویت نعیمی در گروههای تلگرامی مصداق این جرم آخر محسوب شده!)
در بخشی از این حکم ناعادلانه مشخصا از متهم خواسته شده است به عنوان مجازات جزوهای نودصفحهای با موضوع «سیاست استعماری تفرقه افکنی به وسیله ترویج قومیتگرایی و ضرورت عقلی و شرعی وحدت اسلامی» تالیف کند. در این مجازات ناسیونالیستی لازم دیده شده متهم مشخصا به دو کتاب رفرنس دهد: «قومیت و قومگرایی در ایران[افسانه و واقعیت]» نوشته حمید احمدی و دیگری کتابی با عنوان «اسلام و ملیت و قومیت از دیدگاه امام خمینی».
چرا در حکم زندان یک فعال مدنی هویتطلب باید نامی از کتاب یک استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران بیاید؟ تامل در این موضوع و فلسفه آن بهانه این یادداشت شد.
دیدگاه حمید احمدی در مورد رابطه ناسیونالیسم و مذهب
به زبان ساده میشود گفت دکتر حمید احمدی ناسیونالیستی راستگرا و محافظهکار است، از نویسندگان محبوب سایت اولترا ناسیونالیست آذریها در داخل ایران و نظریهپرداز بخشهایی در نظام در مورد اقوام. فعالیت مجموعه سایت آذریها، بر خلاف دگراندیشان و روشنفکران مستقل، هرگز در داخل ایران با مانعی مواجه نشده و همین نشان از همسویی بخشهایی در حکومت با محتویات این وبسایت دارد.
کتاب قومیت و قومگرایی در ایران: افسانه و واقعیت حمید احمدی، برای اولین بار در سال ۱۳۷۸ ش منتشر شد و تا سال ۱۳۹۵ دوازده بار از سوی نشر نی تجدید چاپ شده است. این کتاب که تاثیر زیادی در شکلگیری گفتمان حکومتی به مسئله قومیت دارد ترجمه و بسط فارسی تز دکتری احمدی در دانشگاه کارلتون کاناداست که عنوان آن سیاست ملیگرایی قومی در ایران[1] بوده.
احمدی از نظریهپردازان سازگاری ناسیونالیسم ایرانی با مذهب و خصوصا تشیع است. او در مقالهای با عنوان «دین و ملیت در هویت ایرانی» در سال ۱۳۸۴، مدتها قبل از اینکه سیاستهای منطقهای شیعهگرا-فارسگرای جمهوری اسلامی بسط کنونی را بیابد، نوشت:
«فرضیه اصلی این پژوهش آن است که بر خلاف برداشت مسلط معاصر، رابطه میان دین اسلام و ملیت ایرانی در گسترده تاریخ ایران، مبتنی بر تقابل و ناسازگاری نبوده، بلکه میان این دو عنصر....سازگاری و تعامل وجود داشته است. با تاکید بر همین فرضیه، پژوهش بر آن است که نشان دهد که فرضیه ناسازگاری میان دین و ملیت در دوران نوین تاریخ معاصر ایران در ۵۰ سال [امروز ۷۰ سال] اخیر مطرح شده و قابل انطباق بر گذشته ایران نیست....بر خلاف بحثهای فکری در کشورهای عربی خاورمیانه و کشور ترکیه، در ایران نقابل میان ملیت ایرانی و اسلام، به ویژه تشیع جایگاه چندانی نداشته است.»
احمدی سپس نتیجه میگیرد: «مطالعه دقیق تحولات فکری و تاریخی ایران پس از مشروطیت نشانگر این نکته است که بحث رابطه تقابل میان دین و ملیت پس از سالهای کودتای ۲۸ مرداد، به ویژه سالهای دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ شمسی به وجود آمد و پس از انقلاب اسلامی هم این دیدگاه نادرست تقابلی همچنان تداوم یافت.» (ص. ۲۸)[2]
(وقتی نگارنده استاتوسی در فیسبوک در مورد ناسیونالیسم شیعهگرا در جمهوری اسلامی نوشت، محمد بابایی، یکی از نویسندگان و فعالین آذربایجانی، توضیح داد: «در تمام دنیا ناسیونالیسم با دین پیوند مستقیم دارد. ناسیونالیسم تُرکی در ترکیه مبنتی بر زبان تُرکی و دین اسلام است. یکی از ارکان مهم ناسیونالیسم روسی و ناسیونالیسم یونانی کلیسای ارتدکس است. در غرب هم هینطور است. اصلاً شما ناسیونالیسمی سراغ دارید که در تضاد با دین مردم شکل گرفته باشد؟» تکمله بابایی یکی از بهانههای نگارش این مقاله شد.)
در بخش دیگری از همین مقاله، بدون آنکه هیچ تاکید یا توجهی بر فقدان دموکراسی در ایران باشد، احمدی با نگاهی امنیتمحور به جمهوری اسلامی هشدار میدهد که: «بی توجهی نسبت به عنصر ملی هویت ایرانی و اهمیتی که ایرانیت (تعلق به ایران) برای همه اقوام ایرانی دارد، باعث میشود که بخشهای عمدهای از جمعیت ایران که دارای مذهب یا زبان متفاوتی با اکثریت جامعه هستند [بخوانید قومیتهای غیرفارس زبان]، درک درستی از جایگاه خود در تاریخ ایران نداشته باشند. بدینترتیب ناآگاهی از عنصر ملی هویت ایرانی که پوشش وحدتبخش همه ایرانیان است، باعث میشود تا نسل جدید این بخشهای اقوام ایرانی به سوی هویتهای فراملی بنیادگرایی افراطی و فروملی قومی [یعنی هویت ترکی و عربی و کردی و بلوچی] جذب شوند.»
در نظر احمدی «هویت فروملی قومی مبتنی بر زبان یا مذهب» باعث بیگانگی بخشهایی از نسل جوان ایرانی با هویت ملی خود شده، و «امنیت ملی کشور» را به مخاطره میافکند. نویسنده رشد گرایشهای محلی گرایانه ترکی در دانشگاههای ایران در دوران اصلاحات را هم «از نشانههای همین افراطکاری و بیتوجهی به هویت ملی ایرانی» دانسته و نوشته است:
«بیتوجهی به امیت مساله هویت ملی و ایرانیت و حفظ میراثهای تاریخی، فرهنگی و سیاسی آن فرصت مناسبی به دست میدهد تا مخالفان تمامیت فرهنگی، تاریخی و سیاسی ایران از فضای مناسب بهرهبرداری کنند ...توجه یکجانبه به هویت مذهبی ایران، عدم حساسیت در برابر فعالیتهای سیاسی، فرهنگی، و اقتصادی جریانات مخالف با هویت ملی و وحدت ملی ایران باعث وارد شدن لطمات فراوان به ابعاد گوناگون میراث ملی کشور میشود.»
احمدی در ادامه توضیح میدهد، برای نمونه، «در طول سالهای پس از انقلاب به ویژه از اواسط دهه ۱۳۷۰ شمسی به بعد تحریفهای تاریخی، فرهنگی و سیاسی گوناگونی از سوی مخالفان همبستگی و هویت ملی، چه جریانات قومگرای محلی و چه روشنفکران طرفدار جریانات ضد ملی به ویژه برخی چهرههای چپ مارکسیستی، صورت گرفت....ارایه تاریخ و هویت ملی جداگانه برای اقوام ایرانی، ایجاد تضاد قومی و برهم زدن مفهوم هویت ملی و مرتبط ساختن اقوام ایرانی به لحاظ تاریخی، فرهنگی و حتی نژادی با کشورهای همسایه ایران از جمله ابعاد گسترده فعالیتهای جریان قومگرا بوده است.» (احمدی، «دین و ملیت در هویت ایرانی»، صص. ۳۵-۳۳)
آیا حساسیتی که احمدی اینجا از حکومت میخواهد در برابر فعالیتهای هویتطلبانه ترکها و عربهای ایران نشان دهد، چیزی جز برخورد امنیتی با ایشان است؟ به نظر نگارنده نه!
اصالت هویت ایرانی در برابر ساختگی بودن هویت های عربی و فارسی
راسموس کریستین الینگ، ایرانشناس دانمارکی در کتابی با عنوان اقلیتها در ایران: ملیگرایی و قومیت پس از خمینی (انتشارات پالگریو-مک میلان، ۲۰۱۳) [3] حمید احمدی را نظریهپرداز ملیگرایان مذهبی (به تعبیر دقیقتر «محافظهکار») در جمهوری اسلامی توصیف میکند؛ پژوهشگری ملیگرا متناسب با فضای رسمی جمهوری اسلامی ادبیات دانشگاهی در زمینه مطالعات ملیت و قومیت تولید میکند. به گفته الینگ، احمدی و شاگردانش در آثارشان یک هدف عمده را دنبال می کنند: اینکه نادرستی استدلالهای قومگرایان را نشان دهند و افکار عمومی را در مورد تهدیدات ملیگرایی قومی (به نظر خودشان) آگاه کنند. در این مسیر هم شیوه اسلامگرایی سالهای آغازین پس از انقلاب را به خاطر کمتوجهی به مسئله هویت ایرانی نکوهش می کنند و همزمان با ملیگرایان سکولار، مثلا از نوع سلطنتطلب، که به نقش اسلام شیعی در هویت ملی ایرانی دید منفی دارند کمابیش فاصلهگذاری میکنند.
احمدی در کتاب قومیت و قومگرایی در ایران میکوشد نشان دهد هویت ملی ایرانی واقعی و اصیل و استثنایی است و ایران جایگاه منحصر بفردی در تاریخ دارد، ولی هویت های قومی غیرفارس، و به تبع آن هویتهای ملی کشورهای همسایه که زبانی مشابه زبان اقوام غیرفارس ایران دارند، برساخته هستند. هویتهای قومیتی، با وام گرفتن تعبیری از بندیکت آندرسون در کتاب باهمستانهای خیالی؛ تاملاتی در منشا و گسترش ناسیونالیسم، «باهمسانهایی خیالی» هستند (که احمدی آنرا معادل غیراصیل یا «جعلی» می گیرد) که در ذهن مستشرقین غربی و فعالین قومگرا در دوران جدید ساخته شده اند، حال آنکه ملیت ایرانی واقعی، کهن و هزاران ساله است.(بنگرید به کتاب الینگ، صص.۱۴۱-۱۳۵)
در مقالهای با عنوان «هویت ملی ایرانی در گستره تاریخ»[4]، احمدی، ابتدا میپذیرد که «بر اساس نگرش مدرن به ناسیونالیسم»، هویت ملی ایرانی نیز مانند سایر هویتهای ملی نوعی «سازهی اجتماعی» [برساخت اجتماعی] یا به تعبیر اریک هابساوم در کتابی با همین عنوان«ابداع [یا اختراع]سنت» هستند. ولی بلافاصله احمدی تاکید میکند که برساخته اجتماعی هویت ایرانی «محصول دوران مدرن نیست» و «حداقل سابقه آن را میتوان در اوایل دوره ساسانیان جستوجو کرد.» (اشاره به اندیشه ایرانشهری) و اینکه: «این خود پدیدهای منحصر به فرد به هویت ایرانی در منطقه خاورمیانه میدهد که همانند هویت ملی عربی و یا هویت ملی ترکی ریشه در نیمه دوم قرن ۱۹ و اوایل قرن بیستم ندارد و به دورههای دیرین تاریخ ایران باز میگردد.» (ص. ۳۶) یعنی تمجید احمدی و هماندیشان او از هویت ایرانشهر همراه است با تحقیر هویتهای عربی و ترکی در داخل و منطقه.
در بخش دیگری از همان مقاله احمدی کوششهای اصطلاحا آکادمیک خود و همقطارانش را در تقابل با دو گروه معرفی میکند؛ اول هویتطلبان قومی و طرفداران «ایدوئولوژيهای پان» و الحاقگرایانه «به ویژه پانترکیسم»، دوم «برخی محافل روشنفکری و عمدتا نسل جدیدی از فارغالتحصیلان داخلی وخارجی ایران که جذب رهیافتهای فکری نوین پستمدرن و انتقادی شده و این نوع نگرش را در بحثهایی چون هویت ملی در ایران به کار گرفتهاند.» احمدی با گلایه میگوید از آنجا که دانش این گروه «از بحثهای نظری به مراتب بیشتر از اطلاعات آنها از مسائل ایران، به ویژه بحثهای پیچیده هویت، ملی و دولت ایرانی است، نوشتههای آنها غلبان جنبه نظری و اندیشهای پیدا میکند، تا جامعه شناسی تاریخی.» (همان، ص. ۳۸)
ناسیونالیسم ایرانشهری، ابزار سرکوب
چنانکه راسموس الینگ در کتابش با دقت توضیح داده، رویکرد احمدی و همفکران او به نظریههای ملیت غربی همراه با تناقض و ناسازواری بسیار است، و به مشکل «قوم-نمادگرایی دلبخواهانه»[5] دچار است.
قوم-نمادگرایی به مکتبی در مطالعات ملیگرایی اطلاق می شود که آنتونی اسمیت از نمایندگان برجسته آن است. مطابق این مکتب در جامعهشناسی تاریخی گرچه ملیگرایی پدیده ای جدید است، ملتها (و نه فقط ملت ایران بر خلاف ادعای احمدی) ریشههای قدیم و پیشامدرن دارند. منظور از ناسازواری قوم-نمادگرایی دلبخواهانه استفاده ابزاری از برخی نظریات مدرنیستی و پسامدرنیستی برای پیش بردن پروژه ای است که در اساس محافظهکارانه است؛ منشا هویت ایرانی (بخوانید فارسی) به دوران باستان برگردانده می شود، ولی وقتی نوبت به قومیتهای غیرفارسزبان میرسد، هویتهای ایشان پدیدهای جدید و بسیار متاخر توصیف می شود. طبیعی است که این شیوه متناقض و خودزن است.
مشکل عملی نظریات احمدی و هماندیشان او البته زمینه و بستری است که برای سرکوب جریانهای هویتطلب غیرفارس در ایران بدست حکومت جمهوری اسلامی فراهم میکنند. با اشاره به حکم سنگین اکبر نعیمی، فعال مدنی آذربایجانی، یک نمونه از این دست را در آغاز مقاله ذکر کردیم. پس فعالیتهای کسانی چون احمدی بر خلاف ظاهرشان صرفا آکادمیک نیستند و نتایج عملی ملموس در سرکوب حاشیهنشینان دارند.
بر خلاف ایراندوستانی که معتقدند جمهوری اسلامی نظامی ضدناسیونالیسم است، نویسنده در این مقاله کوشید نشان دهد، برغم مخالفتهای آیتاله خمینی با ملیگرایی در اول انقلاب که احمدی هم بدانها اشاره دارد، این حکومت ناسیونالیسم شیعی افراطی و پانایرانیسم مخصوص خودش را پرورانده و بر اساس آن در آذربایجان و خوزستان و کردستان و بلوچستان دست به سرکوب میزند. کل محفل آذریها تولیدکنندگان ادبیات امنیتی از این دست بر ضد هویتطلبان ایران هستند.
پس نباید گفت جمهوری اسلامی نسبتی با ناسیونالیسم ندارد. البته ناسیونالیسم انواع مختلف دارد و طرفداران حکومت هم نمونههای مطلوب خودشان را برساختهاند. چرا جمهوری اسلامی از این نمد برای خود کلاهی نسازد، وقتی ناسیونالیسم مرکزگرا براحتی میتواند به ابزاری برای سرکوب اقلیتها بدل شود و تجربه دنیا هم همین را نشان داده؟
[1] Ahmadi, Hamid. 1995. The Politics of Ethnic Nationalism in Iran, Doctoral Thesis, Ottowa: Carleton University.
[2] حمید احمدی، «دین و ملیت در هویت ایرانی»، دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران، بهار ۱۳۸۴، شماره ۶۷
[3] Elling, Rasmus Christian. 2013. Minorities in Iran: Nationalism and Ethnicity after Khomeini, Palgrave Macmillan, pp. 135-141.
[4] حمید احمدی، «هویت ملی ایرانی در گستره تاریخ»، مطالعات ملی، ۱۳۸۲، پاییز شماره ۱۵.
[5] selective ethno-symbolism
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر