۱۴۰۰ فروردین ۶, جمعه

بن‌بست صلح در افغانستان، نگاه انتخاباتی ترامپ و روایت جان بولتون

با آزاد شدن صدها زندانی طالبان از زندان در ادامه مذاکرات صلح با طالبان در دوره ترامپ، امنیت برای روزنامه‌نگاران و زنان و مردم عادی در افغانستان بدتر از هر زمانی در قبل شده است.

تنها در ماه دسامبر ۲۰۲۰ ملاله میوند مجری تلویزیون محلی «انعکاس» افغانستان توسط مردان مسلح به قتل رسید. یا در ماه نوامبر محمد الیاس داعی خبرنگار بخش پشتوی رادیو آزادی (رادیو اروپای آزاد) در اثر انقجار بمبی مغناطیسی که به خودرویش متصل شده بود در مرکز ولایت هلمند افغانستان کشته شد. مثالها از این دست در مورد افزایش خشونت علیه روزنامه‌نگاران و زنان و مردم عادی متعدد است.

ولی چرا افغانستان به نقطه امروز رسیده است؟ طبیعتا مانند هر پدیده اجتماعی دلایل متعدد است. در این مقاله اما با تکیه بر کتاب خاطرات جان بولتون مشاور امنیت ملی سابق آمریکا با عنوان اتاقی که در آن رخ داد؛ خاطرات کاخ سفید (اصل این کتاب در اینترنت قابل دانلود است) توضیح خواهیم داد چرا نگاه اقتصادی و تاجر‌پیشه ترامپ به سیاست خارجی، و نگاه خاص ناسیونالیستی او به حضور آمریکا در افغانستان منجر به عجله هرچه بیشتر او برای بیرون کشیدن نیروهای آمریکایی از افغانستان و آغاز مذاکرات اصطلاحا صلحی شد که عملا باعث مشروعیت بخشیدن به طالبان در صحنه داخلی و بین المللی و در منگنه گذاشتن دولت مشروع و ملی کابل شده است. به عبارت دیگر سیاست‌های ترامپ (که بیش از هرچیزی ناظر به سیاست داخلی آمریکا و رقابت‌های انتخاباتی ۲۰۲۰ بود) از دید بسیاری ناظران چشم‌انداز آینده دموکراسی افغانستان را تیره و تار کرده. 

 


وضعیت بسیار دشوار بایدن در مورد سیاست‌گذاری افغانستان

ولی پیش از ادامه مطلب بد نیست اشاره‌ای کنیم به وضعیت بسیار دشوار بایدن در مورد سیاست‌گذاری افغانستان.

در یکی از آخرین تحولات، لوید آستین، وزیر دفاع جدید آمریکا یکشنبه اول فروردین ۱۴۰۰ در سفری از پیش اعلام‌نشده به کابل رفت تا با اشرف غنی، رئیس جمهوری افغانستان دیدار و گفتگو کند. او در حساب توییتری خود در توجیه این سفر نوشت که برای «شنیدن و آموختن» به افغانستان رفته‌ و در حال مرور وضعیت برای سیاست‌گذاری جدید در مورد افغانستان به همراه جو بایدن است.

خبرگزاری‌ها گفته‌اند وزیر دفاع جدید آمریکا از اظهار نظر در مورد اینکه «آیا دولت بایدن به توافق طالبان با ترامپ در زمینه خروج نیروهای آمریکایی پایبند می‌ماند؟»، پاسخی نداده.

بنا بر توافقنامه دوحه قطر که بین دولت دونالد ترامپ (با نمایندگی زلمی خلیلزاد) و طالبان (با نمایندگی ملا عبدالغنی برادر) در فوریه ۲۰۲۰ به امضا رسید، خروج نیروهای آمریکایی از افغانستان قرار بود تا اول ماه مه (۱۱ اردیبهشت یا ثور) اجرایی شود. بسیاری ناظران، از جمله خود شخص جو بایدن رئيس‌جمهور جدید (بنا برآنچه او در یک مصاحبه به شبکه خبری ای‌بی‌سی آمریکا گفته) معتقدند خروج کامل نیروهای آمریکا از افغانستان در ضرب الاجل تعیین شده در توافق خلیزاد-برادر بسیار دشوار است، اگر غیرممکن نباشد!

 

خاطرات بولتون: اختلاف ترامپ و ژنرال‌های آمریکایی در مورد افغانستان

برویم سراغ حاطرات جان بولتن به عنوان منبعی برای شناخت ترامپ. روایت ما از کتاب بولتون حتی‌الامکان منصفانه خواهد بود، گرچه نویسنده با جهان‌بینی محافظه‌کار بولتون اختلاف نظر اساسی دارد. بولتون که در فاصله آوریل ۲۰۱۸ تا دسامبر ۲۰۱۹، یعنی نزدیک به یک سال و نیم، مشاور امنیت ملی دولت ترامپ و کاخ سفید بود.

بولتون توضیح می‌دهد ترامپ به دو دلیل با ادامه حضور نظامی آمریكا در افغانستان کاملا مخالف بود و اصرار بر خروج نظامی آمریکا داشت: اول اینکه ، او در كارزار انتخاباتی سال ۲۰۱۶ م به رای دهندگانش وعده داده بود که آمریکا را از درگیری در «جنگهای بی پایان» در «نقاط دورافتاده دنیا» (که افغانستان یکی از مهم‌ترین مصادیقش بود) رها کند؛ و دوم اینکه او با روحیه تجاری‌اش معتقد بود آمریکا پول بسیار کلانی را در افغانستان هزینه کرده که کلا بی‌فایده است؛ خصوصا اینکه در نظر او افغانستان به سبب فاصله‌اش تهدید امنیتی برای آمریکا محسوب نمی‌شد. از خاطرات بولتون بر می آید که استراتژی آمریکا در افغانستان و کلا خاورمیانه بر اساس بالا بردن شانس پیروزی ترامپ در دور دوم انتخابات ریاست جمهوری در سال ۲۰۲۰ تنظیم شده بود.

بولتون می‌گوید استدلال مقابل او در برابر موضع ترامپ این بوده که «ما جنگها در خاورمیانه شروع نکردیم و در نتیجه نمی‌توانیم هروقت اراده کنیم آنها را پایان دهیم.» این جنگ‌ها فارغ از اراده آمریکا در جهان وجود دارند و آمریکا باید متناسب با منافع خود در مورد آنها موضع بگیرد. بولتون می‌گوید در جهان اسلام جنگ‌ها دلایل ایدئولوژیک، سیاسی و مذهبی دارند. شور مذهبی برای هزاره‌ها بشر را درگیر جنگ کرده و «حالا این شور در افغانستان انگیزه نبرد علیه آمریکا و غرب بطور کلی را فراهم می‌کند. با خسته شدن رهبران آمریکا و یا نگرانی ایشان از صرف هزینه و تبعات آن برای بودجه دولت فدرال هم این جنگ از بین نمی‌رود.» (اتاقی که در آن رخ داد، ص. ۱۹۵ به بعد)

بولتون به صراحت می‌گوید دلیل مخالفتش با ترامپ در سیاست خارجه نگرانی‌اش در مورد برقراری دموکراسی در افغانستان، عراق، سوریه، ایران یا یمن نیست. او در عوض معتقد بود اگر آمریکا در جنگ‌های خاورمیانه وارد نشود، ممکن است حادثه‌ای شبیه حمله یازده سپتامبر، اینبار حتی در مقیاسی بزرگ‌تر که در آن دشمنان آمریکا به سلاح‌های هسته‌ای، شیمیایی یا بیولوژیکی دست یافته‌اند، تکرار شود. و تا زمانی که چنین تهدیدی وجود دارد، «هیچ جایی آنقدر دور نیست» که لازم باشد آمریکا از آنجا عقب‌نشینی کند. به بیان دیگر لازم نیست دشمنان آمریکا در مرز چادر زده باشند تا آمریکا مداخله کند.

بولتون همچنین توضیح می‌دهد که در آستانه ورد او به کاخ سفید زلمای خلیل‌زاد (که تقریبا از آن ایام تاکنون سمت نمایندگی ویژه آمریکا در امور افغانستان را دارد) خبر داده بود طالبان می‌کوشیدند افراد مختلفی را واسطه قرار دهند تا دولت ترامپ را به گفتگو با این گروه متقاعد کنند. (اینرا مقایسه کنید با موضع رهبر جمهوری اسلامی که از مذاکره با ترامپ گریزان بود.)

هرچه هست ترامپ در اجرای وعده انتخاباتی اش در مورد خروج از افغانستان عجله داشت و در نقطه مقابل ژنرال متیس که آنزمان وزیر دفاع بود معتقد بود که آمریکا از جهت نظامی در افغانستان «در حال پیش‌روی است» و برای عقب نشیتی زود است. (متیس در ادامه این اختلاف در اول ژانویه ۲۰۱۹ از سمت خود کناره‌گیری کرد.) جوزف دانفورد رئیس سابق ستاد مشترک ارتش آمریکا و از فرماندهان جنگ افغانستان از افراد دیگری بود که بولتون می‌گوید با ترامپ در مورد افغانستان اختلاف نظر داشته.(او اکنون بازنشسته شده است.)

 

زمانی که زمانبندی خروج آمریکا از افغانستان جرقه خورد

بولتون در خاطراتش می‌گوید یکی دو روز بعد از انتخابات میان‌دوره‌ای کنگره آمریکا در نوامبر ۲۰۱۸، ترامپ عده‌ای از مقام‌های بلندپایه کاخ سفید از جمله او و مایک پومپئو (وزیر خارجه پیشین) را در «دفتر بیضی» (محل کار رییس‌جمهور آمریکا در کاخ سفید) جمع می‌کند و به آنها اصطلاحا می‌توپد که استراتژی آمریکا در افغانستان در دو سال اول دولت او (که بر اساس آنچه ژنرال‌های آمریکایی پیشنهاد داده بودند تنظیم شده بود) «اشتباه» است و «جایی نیست که او می خواسته باشد.» (ص. ۱۹۷) ترامپ در جلسه مزبور حضور آمریکا در افغانستان را «یک شکست کامل»، «اتلاف منابع» و «شرم آور» توصیف کرده بود و می‌گفت حتی از صحبت کردن در مورد آن متنفراست.  )بولتون می‌گوید ترامپ مثل همیشه در سخنانش حقیقت را با بدفهمی و عناد درهم می‌آمیخت.) ژنرال متیس در عوض می‌گفت چون داعش در افغانستان فعال است، همین حضور آمریکا در افغانستان توجیه دارد. جواب ترامپ ولی این بود:

«بگذارید روسیه با داعش بجنگد. ما هفت هزار مایل با افغانستان فاصله داریم اما هنوز هدف هستیم ...ما باید دامن‌مان را از افغانستان بیرون بکشیم.» ترامپ همچنین می گفته درگیر شدن آمریکا در افغانستان «نتیجه کار شخص احمقی به نام جورج بوش است»، نه خواسته او. آمریکا در افغانستان هزاران کشته داده و میلیاردها دلار پول هدر داده (به حساب ترامپ پنجاه میلیارد دلار در سال) ولی هیچ فایده‌ای عایدش نشده. در روایت بولتون ترامپ برای نشان دادن پرهزینه بودن جنگ افغانستان به یک داستان علاقه داشت و آنرا در گفتگوهای داخلی تکرار می‌کرد: اینکه ارتش آمریکا معلمان مدارس در برخی مناطق افغانستان را (برای اینکه ایمن باشند) هرروز با هلی کوپتر می‌برده و می آورده!

در نظر ترامپ نبرد آمریکا با داعش در سوریه و عراق به نفع روسیه و ایران است، پس چرا آمریکا نگذارد خود روسیه و ایران هزینه‌های  هنگفت این نبرد را متحمل شوند؟ (ترامپ حتی معتقد بوده آمریکا نباید هزینه محافظت از کره‌جنوبی در برابر کره شمالی را بدهد.)

خلاصه اینکه به روایت خاطرات بولتون (در صورت صحت‌شان) ترامپ معتقد بوده آمریکا حتی اگر در جنگ افغانستان «پیروز شود» چیزی عایدش نمی شود و لازم است تا آغاز دور دوم ریاست‌جمهوری او (در صورت انتخاب مجدد) عقب‌نشینی ارتش آمریکا از افغانستان عملی شود.

با مطالعه خاطرات بولتون خوانندگان بخوبی در می‌یابند نگاه خاص ترامپ به سیاست خارجی منجر به روند اصطلاحا صلح بین الافغانی و گفتگوهای مشروعیت‌بخش با طالبان شد. وضعیتی که از دید بسیاری ناظران به ضرر امنیت شهروندان و فعالین مدنی در این کشور شده.

 

یک نکته در مورد رابطه ایران و آمریکا

بر اساس همین منطق می‌توان حدس زد که اگر مقامات جمهوری اسلامی در دوره ترامپ حاضر به مذاکره با آمریکا می شدند، با توجه به روانشناسی خاص ترامپ و علاقه او به استفاده از چنان توافقی برای مصارف انتخاباتی، احتمال بدست آمدن یک توافق و دادو ستد همراه با دادن امتیاز به ایران بسیار بالا می‌بود. با اینحال نگاه یکسویه و متعصبانه و جزم‌اندیشانه رهبر جمهوری اسلامی به سیاست خارجی، مانع شد که هرگز چنین فرصتی از سوی ایران جدی گرفته شود و در دوره ترامپ تنها بر میزان تحریم‌ها علیه ایران افزوده شد. به نظر می‌رسد وقتی پای عقلانیت پراگماتیستی در سیاست خارجی به میان می‌آید، حتی طالبان پیشروتر از جمهوری‌اسلامی است. (فارغ از اینکه دود توافق با طالبان اکنون به چشم مردم افغانستان می‌رود.)

 توضیح: این یادداشت پیشتر در زمانه منتشر شده است

۱۳۹۹ اسفند ۲۷, چهارشنبه

ضرب و شتم روزنامه نگاران منتقد دولت در ترکیه؛ ملی‌گرایان افراطی در مظان اتهام

 در روزهای گذشته لونت گولتکین روزنامه نگار ترک و از منتقدان شناخته شده ائتلاف ملی‌گرای حاکم بر ترکیه (موسوم به «ائتلاف جمهور» متشکل از دو حزب عدالت و توسعه و حرکت ملی‌گرا) هنگام رفتن به استودیوی شبکه تلویزیونی هالک تی مورد حمله فیزیکی گروهی ناشناس قرار گرفت، تاجایی که انگشت دستش شکسته شد. این اتفاق در باکرکوی، یکی از محلات شلوغ استانبول و در برابر چشمان بسیاری از مردم محلی رخ داد. پلیس البته دقایقی بعد در محل حاضر شد  و وعده پیگیری عاملان این ضرب و شتم را داده است. بر اساس تصاویر دوربین‌ها حدود بیست جوان مثلا حدود بیست ساله عامل حمله بوده‌اند، کسانی که گولتکین می‌گویند همسن پسرش بوده‌اند.

این حمله بازتاب زیادی در جامعه روشنفکری ترکیه داشت و ابراز همدری‌های متعددی با گولتکین، در محکومیت اقدام، از سوی سایر روزنامه‌نگاران و تحلیلگران شناخته شده صورت گرفت.  این اتفاق در کنار رخدادهای مشابهی که در ماهها و سال‌های اخیر در ضرب و شتم و سرکوب روزنامه‌نکاران منتقد صورت گرفته، بار دیگر نگرانی‌ها را در مورد امنیت روزنامه‌نگاران منتقد وضع موجود بالا برده است. 


 خلق‌تی وی چه رسانه‌ای است و مراد گولتکین کیست؟

در ایام پس از کودتای نافرجام تابستان ۲۰۱۶، فشار زیادی به رسانه‌ها و تلویزیون‌های منتقد دولت در ترکیه وارد شد و کنترل بسیاری از رسانه‌های بزرگ از دست مخالفان دولت بطور نسبی یا کامل خارج شد. رسانه‌های بزرگ ترکیه امروز عمدتا در کنترل حکومت هستند. هالک تی وی (خلق‌تی وی) از معدود تلویزیون‌های پرمخاطب است که هنوز کنترل و مدیریتش در دست مخالفان مانده و از قضا در ماههای اخیر با راه‌اندازی استودیوی جدیدی در منطقه باکرکوی استانبول و افزودن بر کیفیت حرفه‌ای برنامه‌های خود، موفق به جذب بیش از پیش مخاطب شده است. همزمان، در ضعف و نبود شبکه‌های تلویزیونی مستقل، بسیاری از روزنامه‌نگاران و روشنفکران منتقد در ترکیه به تولید و پخش برنامه از طریق اینترنت و خصوصا شبکه یوتیوب روی آورده اند. مدیااسکوپ با مدیریت روشن چاکیر از معروفترین‌ها در این زمینه است که برنامه‌هایش با اقبال بسیاری روبروست.

برنامه «تحلیل دو»(ایکی یوروم) شبکه خلق تی وی با حضور مشترک لونت گولتکین و مراد صابونجی به عنوان تحلیلگر سیاسی در ماه‌های اخیر به یکی از پربیننده‌ترین برنامه‌های تلویزیونی سیاسی منتقدان به ائتلاف احزاب عدالت و توسعه و حرکت ملی‌گرا بدل شده است. گولتکین جز حضور ثابت در برنامه تحلیل دو در وبسایت پرخواننده دیکن هم بطور ثابت مطلب می‌نویسد.

یادداشت‌ها و سخنان لونت گولتکین در رهبران حزب حرکت ملی‌گرا، از آلپ ارسلان تورکش بنیانگذار بنیانگذار این جریان گرفته تا دولت باغچه‌لی رئیس کنونی آن، یکی از دلایل خشم طرفداران جریان ملی‌گرا یا اولکوجو از این روزنامه‌نگار شناخته شده بوده است. جالب آنکه فرزند آلپ ارسلان تورکش با نام طغرل تورکش، که مواضع ملی‌گرایانه تاحدودی ملایم‌تری دارد، حمله به گولتکین را محکوم کرد و به همین سبب مورد حمله هم‌حزبی‌های قدیمی خود قرار گرفت.

 

گفتار نفرت در میان سیاستمداران؟

مخالفان ائتلاف حاکم می‌گویند گفتار نفرتی که از سوی سیاستمداران در سالهای اخیر رواج داده شده، زمینه اقداماتی همچون ضرب و شتم گولتکین و سایر منتقدین را فراهم کرده است. در واقع بسیاری از منتقدانی که در ماههای گذشته به طرق مختلف مورد ضرب و شتم مرموز (اصطلاحا «فاعل مجهول»، یعنی دارای فاعل ناشناخته) قرار گرفته‌اند کسانی هستند که زمانی نزدیک به جریان حرکت ملی‌گرا یا جنبش اسلامگرای حزب عدالت و توسعه بوده اند ولی امروزه راهشان را از این جریان‌ها جدا کرده‌اند. یکی از کسانی که در ماه ژانویه گذشته مورد ضرب و شتم مشابه قرار گرفت، سلجوق اوزداغ معاون دبیر کل حزب تازه تاسیس «گلجک» یا آینده بود. حزب آینده حزبی است که توسط احمد داوود اوغلو نخست‌وزیر سابق ترکیه و از روشنفکران دینی و اسلامگرای این کشور تاسیس شده است. داووداوغلو با اخراج از حزبی که خودش زمانی استراتژیستش بود، به یکی از متتقدان جدی رجب طیب اردوغان بدل شد. داوود اوغلو به حمله به معاونش شدیدا واکنش نشان داد و انگشت اتهام را متوجه راست‌گرایان افراطی حزب حرکت ملی‌گرا کرد.

در ماههای اخیر توهینها به خانم مرال آکشنر رهبر حزب (تقریبا) تازه تاسیس «نیک» (اییی‌ پارتی) هم افزایش یافته. حزب نیک حزبی است که در نتیجه انشعاب از حرکت ملی‌گرا (م ه پ) در ایام پس از کودتای ۲۰۱۶ با همت خانم آکشتر تاسیس شد. مرال آکشنر برغم ناسیونالیست بودن منتقد جدی ائتلاف حاکم بر ترکیه (ائتلاف جمهور) است و حزبش و خودش از عناصر اصلی ائتلاف مخالفان (موسوم به ائتلاف ملت) می‌‌باشند.

 

تهدید رهبر حزب جمهوریخواه مردم از سوی عضو سابق مافیا

در سالهای آغازین حکومت حزب عدالت و توسعه در ترکیه (در فاصله سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۱۳) تا حدود زیادی از فعالیت گروههای خودسر نزدیک به مافیا در ترکیه کم شد و رهبران مافیا که معروف بود در دهه نود میلادی نقش مهمی در سرکوب روشنفکران و منتقدین خصوصا در میان چپ‌ها، کردها و ارامنه داشتند، خلع ید شدند یا به زندان افتادند. دهه نود میلادی دهه قتل‌های موسوم به فاعل مجهول در ترکیه است.  علاالدین چاکیجی شخصیت جنجالی و تا حدودی مرموزی است که در رسانه‌های ترکیه حرف و حدیث‌ها و اتهامات بسیاری در مورد عملکرد او در این دهه وجود دارد.  

چاکیجی در عین حال نزدیک به دولت باغچه‌لی رهبر حزب حرکت ملی‌گرا است. او در ۱۵ آوریل گذشته و پس از گذراندن قانونی در مجلس ترکیه که بر اساس آن حدود ۴۵ هزار زندانی به دلیل شیوع ویروس کرونا از زندان بطور موقتی آزاد می‌شدند، از زندان آزاد شد. منتقدان دولت می‌گویند در میان آزاد شدگان بسیاری متهمین سابقه‌دار دزدی و قاچاق مواد مخدر حضور دارند، حال آنکه هیچ‌کدام از زندانیان سیاسی شناخته شده همچون صلاخ‌الدین دمیرتاش و عثمان کاوالا و کلا زندانیان سیاسی کرد یا چپ و کسانی که پس از کودتای نافرجام ۲۰۱۶ زندانی شدند، مشمول این قانون عفو نشدند.

چاکیجی صفحه توییتری دارد که هزاران تعقیب کننده هم دارد. او پس از آزادی از زندان عکس مشترک خود در کنار دولت باغچه‌لی را که مربوط به اوائل ژوئن ۲۰۲۰ است، به بالای صفحه توییتر خود سنجاق کرد  و  کنارش نوشت: در دفتر مرکزی حزب [م ه پ]، برای عرض ارادت، به دیدار برادرم و رهبر جریانی که به آن تعلق دارم رفتم: دولت باغچه‌لی.

یکی از اقدامات بسیار مناقشه‌انگیزی که چاکیجی بعد از خروج از زندان کرد انتشار دست نوشته تهدید آمیزی خطاب به کمال‌قلیچداراوغلو رهبر حزب جمهوری‌خواه خلق ( ج ه پ) در صفحه توییتری خود بود. انتشار این نامه با اعتراض فراوان حتی در میان برخی همدلان حزب عدالت و توسعه و ملی‌گرایان قرار گرفت، و توییتر آن پست را پاک کرد. در واکنش به این اتفاقات (که در ماه نوامبر گذشته رخ دادند) قلیچداراوغلو گفت: من اردوغان را نقد می کنم، باغچه لی به من پاسخ می دهد. باغچه لی و م ه پ را نقد می‌کنم، چاکیجی از دل تاریکی و مافیا جوابم را می‌دهد. ما ساکت نخواهیم شد.

 

دغدغه اصلی همه؛ انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۲۳

ائتلاف مخالفان آک پارتی و حرکت ملی موسوم به ائتلاف ملت در انتخاب شهرداریهای مارس سال ۲۰۱۹ ، برغم همه فشارها و سانسورها توانست در دو کلانشهر بسیار مهم و استراتژیک استانبول و آنکارا قدرت را پس از سال‌ها از آک پارتی پس بگیرد و با اقبال گسترده عمومی روبرو شود. نتیجه انتخابات محلی شهرداریها روی کار آمدن اکرم امام اوغلو و منصور یاواش به عنوان شهرداران دو کلانشهر استانبول و آنکارا بود. امام اوغلو و یاواش اکنون از گزینه‌های اصلی ائتلاف ملت در انتخابات ریاست جمهوری پیش روی سال ۲۰۲۳، در برابر رجب طیب اردوغان هستند.

انتخاب ۲۰۲۳ انتخابات بسیار سرنوشت‌سازی برای آینده ترکیه است. اردوغان تصمیم دارد برای بار دوم از زمان تغییر اخیر قانون اساسی در ترکیه و عبور از نظام پارلمانی به نظام ریاستی، رهبری خود را برای پنج سال دیگر تمدید کند. در آوریل سال ۲۰۱۷ و کمتر از یکسال از کودتای نافرجام ۱۵ ژوئیه ۲۰۱۶، در حالی که هنوز وضعیت فوق‌العاده در کشور برقرار بود، به خواست اردوغان و حمایت قاطع باغچه‌لی رفراندومی در ترکیه برگزار شد و در نتیجه نظام سیاسی ترکیه که بطور سنتی و برای دهه‌ها دموکراسی پارلمانی بود، به نظام ریاستی تغییر یافت. در نظام جدید بسیاری از قوا در دست قوه اجرایی و شخص رئیس‌جمهور متمرکز شده و استقلال قوه قضاییه و پارلمان در مقایسه با قانون اساسی‌های پیشین کمتر شده است. بسیاری از منتقدان برگزاری رفراندوم در وضعیت فوق العاده را درست و منصفانه نمی‌دانستند، ولی کاری هم نمی‌توانستند برای جلوگیری ااز تعجیل در عوض کردن نظام سیاسی بگیرند.

با اینحال و برغم سال‌ها کوشش ائتلاف حاکم نتوانسته کنترل فرهنگ ترکیه را بدست بگیرد. هنوز نفوذ مخالفان و منتقدان در جامعه مدنی و طبقه تحصیل کرده و نخبه  و دانشگاهیان و اهالی فرهنگ و هنر بالاست.

شاید همین سبب شده که دولت باغچه‌لی رهبر حرکت ملی‌گرا چند روز قبل در توییتی از جوانان همدل با حرکت خود (حرکتی که نمادش گرگ خاکستری است) خواست در انتخاب رشته دانشگاه، رشته ارتباطات را برای ادامه تحصیل انتخاب کنند. او در توییت خود از جوانان ملی‌گرا و وطن‌دوست خواست تا روزنامه‌نگاری بخوانند، به امید اینکه با پرورش نسلی جدید روزنامه نگاری و تحلیلگری سیاسی ترکیه از «انبوه خودبیگانگان آغشته به ایدئولوژی‌های بیگانه»ي غیرملی پاک شود.

ایرانیان با نگاه به تجربه انقلاب ۱۳۵۷ بخوبی می‌دانند که بعید است این اتفاق به سادگی رخ دهد. تجربه جمهوری اسلامی که به نوبه خود دست درازی در کوشش برای تصفیه فرهنگ کشور از ایدئولوژی‌های بیگانه و غربی دارد به نوبه خود نشان می‌دهد حکومت‌ها قادر نیستند با سرکوب محبوبیت روزنامه‌نگاران و روشنفکران مستقل و خودآیین را از بین ببرند.  

توضیح: این یادداشت پیشتر در ایندیپندنت فارسی منتشر شده است.

 

 

 

۱۳۹۹ اسفند ۱۹, سه‌شنبه

روابط پرفراز و نشیب پاپ‌ها با مسلمانان و مدرنیته؛ به بهانه دیدار پاپ فرانسیس و آیت‌الله سیستانی

  

 پاپ فرانسیس رهبر کاتولیکهای جهان نخستین پاپی است که هفته گذشته به عراق قدم گذاشت. او در بخشی از سفر چهار روزه خود از جمعه ۱۵ اسفند تا دوشنبه ۱۸ ام با آیت‌الله سیستانی مرجع تقلید شیعیان دیدار کرد. جلسه خصوصی این دو رهبر مذهبی که حدود ۵۰ دقیقه به طول انجامید در نوع خود بی‌سابقه بود و بازتاب گسترده داشت. دفتر آیت‌الله سیستانی اعلام کرد که در این ملاقات پیرامون چالش های بزرگی که بشریت با آن روبه رو است و «نقش ایمان به خداوند متعال و رسالتش و پایبندی به ارزشهای والای اخلاقی در غلبه بر این چالش‌ها» گفتگو شده.

دیدار پاپ فرانسیس و آیت‌الله سیستانی خصوصا باتوجه‌ به شرایط امنیتی موجود درعراق یک نمایش نمادین در مورد همکاری ادیان مختلف برای برقراری صلح بود. این دیدار را البته نمی‌شود جدا از شخصیت غیرارتدوکس پاپ کنونی هم فهمید. (به عنوان نمونه، فرانسیس، اسمی که پاپ کنونی برای خود انتخاب کرده با سنت پاپ‌های پیشین نمی‌خواند.)

بسیاری از مطالبی که در مورد این دیدار در رسانه‌های فارسی در روزهای گذشته منتشر شد از منظر رابطه شیعیان ایران و عراق و جایگاه آیت‌الله سیستانی به موضوع پرداخته‌اند. ما به این موضوع از منظر تاریخ مواجهه کلیسای کاتولیک با سایر مذاهب خواهیم پرداخت. موضوع این یادداشت اصلاحاتی در کلیسای کاتولیک روم است که زمینه گفتگوهای کنونی رهبر کاتولیک‌های جهان با رهبران مسلمان و پیروان سایر ادیان را فراهم کرده است. کسانی که تاریخ روابط مسیحیت یا یهودیت و اسلام را دنبال می‌کنند می‌دانند که مسیحیت همیشه روی خوش به پیروان سایر ادیان نشان نمی داده است؛ و آنچه در سفر پاپ به عراق در قالب نشان رسمی «کبوتر صلحی که بر فراز دجله و فرات در کنار پرچم واتیکان و عراق پرواز می‌کند» خود را نشان داد را باید در سایه تحولات حقوق بشری رخ داده در کلیسا فهمید. توضیح خواهیم داد که سفر امروز پاپ به عراق بدون نتایج بدست آمده در شورای واتیکان دوم در فاصله سال‌های ۱۹۶۵-۱۹۶۲ ممکن نبود.

 


شورای نخست واتیکان در قرن نوزدهم

پیش از پرداختن به شورای دوم و دستاوردهای آن بد نیست اشاره مختصری به شورای اول واتیکان و کلا مفهوم شورای جهانی بکنیم. شوراى جهانى(ecumenical)  کلیسا عبارت است از مجمع عمومى و فوق‏العاده كليساى كاتوليك كه در سطح جهانى برقرار مى‏شود و در آن، همه كاردينال‏ها، اسقف‌ها و آباى برجسته شركت مى‏كنند. تا قرن شانزدهم میلادی، تقريبا به طور ميانگين هر قرن یا نیم‌قرن يك شوراى جهانى کلیسای کاتولیک تشكيل مى‏شد. از آنزمان به بعد، شاید به سبب شوکی که مدرنتیته اروپایی به کلیسا وارد کرد، فترتی حدودا سه قرنی در تشکیل شورای جهانی بوجود آمد. اولین شورا‌ی جهانی کلیسای کاتولیک در دوران مدرن شورای واتیکان اول (First Vatican Council) نام گرفت و در نیمه دوم قرن نوزدهم (در فاصله دسامبر ۱۸۶۹ تا اکتبر ۱۸۷۰ میلادی) برگزار شد. این شورا که در دوران اوج قوت عقلانیت علمی و فلسفی در غرب برگزار می‌شد در واقع واکنشی واپس‌گرایانه به مدرنیته و روشنگری (Enlightenment) بود. اين شورا به دليل اوضاع جنگىِ آن زمان اروپا در نیمه کار متوقف شد. یکسال تشکیل جلسه شورای اول تنها دو مصوبه داشت که تا امروز مناقشه‌برانگیز هستند؛ بنا به نخستين مصوبه، روشنگری و عقلانیت علمی به خاطر تشكيك در وحى و عالم غیب شدیدا محکوم است و از آن با عنوان گمراهی یاد شده که باید از سوی مسیحیان رد شود. رهبران کلیسای کاتولیک همینطور لیبرالیسم، مادی‌گرایی، طیبیعت‌گرایی، همه‌خدانگاری (وحدت وجود) و سایر جریان‌های فکری مدرن را محکوم کردند. مصوبه دیگر شورای واتیکان اول اعلام معصومیت پاپ هنگام سخن گفتن او را در امور و احكام مربوط به ايمان و اخلاق به عنوان معلم مسیحیان بود. این آموزه پیشتر هم در کلیسا وجود داشت ولی اینبار به صورت سندی رسمی بیان می‌شد و البته اعتراضات بسیاری روشنفکران را برآنگیخت.

 شورای دوم واتیکان در قرن بیستم

وقوع جنگ‌های اول و دوم جهانی، ظهور نازیسم هیتلری و نسل‌کشی هولوکاست تاثیر شدیدی بر ذهنیت مردم جهان خصوصا در غرب داشت و کلیسا هم نمی‌توانست از این تحولات انقلابی برکنار بماند. بسیاری از متفکران و مصلحان اجتماعی می‌گفتند رویکردهای پیشین کلیسا خود یکی از عوامل توجیه جنایت‌ها در طول جنگ‌های جهانی بود و فشار برای اصلاحات بسیار بود.

نتیجه این فشارها تشکیل شورای دوم واتیکان بود که در فاصله کمتر از یک قرن خروجی‌های بسیار متفاوتی با شورای اول داشت. اسناد پیشرو شورای دوم که در ادامه بدان اشاره می‌شود از تحولات بسیار مهم دنیا پس از جنگ جهانی دوم محسوب می‌شود.

شورای دوم واتیکان با ابتکار و پيشنهاد پاپ ژان بیست و سوم (ژان تلفظ لاتین نام جان در انگلیسی و یوحنی در فارسی است) بين سال‌های ۱۹۶۵- ۱۹۶۲ میلادی با شرکت مقام‌های عالی رتبه مسیحی از سراسر جهان تشکيل شد. هدف این شورا آن بود که با توجه به رويدادهاي قرن بيستم، کليسا را با مسائل روز تطبيق دهد. در این شورا برای اولین بار از نمایندگانی از سایر فرق مسیحی، از جمله کلیساهای پروتستان و ارتدوکس، دعوت رسمی شد.

نکته دوم ترکیب بسیار متنوع‌تر و متکثرتر شورای دوم در قیاس با شوراهای قبلی بود؛ در مجمع اول واتيكان در قرن نوزدهم فقط کاردینال‌ها و اسقف‌های اروپايى‏ حضور داشتند، امّا در شوراى دوم جز ۶۰۰ نماینده اروپایی، بیش از ۱۵۰۰ نماینده از آمريكاى لاتين، آسيا، آمريكاى شمالى، آفريقا و اقيانوسيه حضور داشتند که وزنه نتایج را به نفع غیراروپایی‌ها سنگین می‌کرد. شورای دوم با خواست و مدیریت دو پاپ برگزار شد؛ ابتکار عمل تشکیل این مجمع نوگرایانه با پاپ ژان بیست و سوم بود که البته زودهنگام فوت کرد و سمینارها با هدایت پاپ پل ششم به سرانجام رسید.

پاپ ژان بیست و سوم در روز نخست آغاز به کار شورا در يازدهم اكتبر ۱۹۶۲ برنامه‌ مجمع را «نقد درونى، همگامى با واقعیت‌های نوظهور، و گشودگى در برابر زمانه» اعلام كرد. (برگرفته از گزارش ایسنا در تاریخ ۲۳ بهمن ۱۳۸۶ با عنوان «شوراي واتيكان دوم با تغيير نگاه مسيحيت به گفت‌وگو با ديگر اديان»)

سند شورای واتیکان دوم درباره رابطه کلیسا با غیرمسیحیان

این شورا در ۲۸ اکتبر ۱۹۶۵ سند مهمی درباره روابط كليسای کاتولیک با ديگر اديان، از جمله اسلام و يهوديت، صادر کرد. در بند سوم سند یا بیانیه (declaration) شورا در مورد روابط کلیسای کاتولیک با ادیان غیرمسیحی، موسوم به Nostra Actate، کلیسای کاتولیک برای اولین بار در تاریخِ پس از ظهور اسلام، با یک دید محترمانه از مسلمانان تمجید می‌کرد و مسلمانان و مسیحیان را دعوت می کرد که گذشته را به فراموشی بسپارند و آینده‌ای از نو بسازند. این امر به خصوص با در نظر گرفتن تجربه جنگ‌های صلیبی میان مسیحیان و مسلمانان که در آن پاپ و کلیسا یک طرف جنگ بودند اهمیت بسیار زیادی داشت. در جنگ‌های صلیبی که برای حدود سه قرن در فاصله اواخر قرن یازدهم تا انتهای قرن سیزدهم میلادی رخ دادند، ده‌ها و صدها هزار نفر کشته شده بودند. حالا در بند سوم «سند شورای واتیکان دوم درباره رابطه کلیسا با غیرمسیحیان» (Nostra Actate) برای اولین بار می‌خواندیم:

«کلیسا، مسلمانان را نیز با احترام می‌نگرد. آنان خداوند یکتا، زنده و قائم به نفس را می‌پرستند که مهربان و قادر و خالق آسمان و زمین است و با انسان ها سخن گفته است. مسلمانان تلاش می‌کنند که از صمیم قلب تسلیم اوامر غیبی خداوند باشند. درست همانند ابراهیم که تسلیم خداوند بود و ایمان اسلامی مشتاق است که خود را به ابراهیم متصل نماید. هرچند مسلمانان مسیح را به عنوان خدا نمی‌شناسند، ولی او را به عنوان یک پیامبر احترام می‌گذارند. آنها همچنین به مریم، مادر باکره او احترام می کنند و گاهی حتی از او مخلصانه استمداد می طلبند. جزاین، آنها منتظر روز جزا هستند که خداوند پاداش تمام کسانی را در آن روز پس از مرگ برخاسته‌اند، عطا خواهد کرد. بالاخره، آنها به زندگی اخلاقی ارج می‌نهند و خدا را به ویژه از طریق نماز، صدقه و روزه می‌پرستند.» (ترجمه برگرفته از یادداشت «شورای واتیکان دوم» در سایت راسخون، به کوشش عارفه گودرزوند)

در ادامه بند سوم در مورد مسلمانان با اشاره تلویحی به جنگ‌های صلیبی آمده بود:

«متجاوز از چندين قرن ميان مسيحيان و مسلمانان کشمکش‌ها و اختلافات بسياری رخ داده است ولي اکنون این شورای مقدس از همگان می‌خواهد که گذشته را فراموش کنند و مخلصانه برای تفاهم متقابل تلاش کنند و با یکدیگر در جهت حفظ و اشاعه منافع تمام بشر، عدالت اجتماعی، ارزش های اخلاقی و صلح و آزادی بکوشند.» (همان)

بقیه این سند در مورد رابطه‌ی کلیسا با سایر ادیان است. بند دوم در مورد هندوئیسم و بودیسم است و بند چهارم آن در مورد رابطه با یهودیان.

 جان رالز و سند «آزادی‌های دینی» شورای واتیکان دوم

در پایان بد نیست به یکی دیگر از اسناد بسیار مهم شورای واتیکان دوم در باب آزادی‌های دینی، موسوم به Dignitatis Humanae اشاره کنیم. بیانیه آزادی‌های دینی یا Dignitatis Humanae که در تاریخ ۷ دسامبر ۱۹۶۵ از سوی شورای دوم صادر شد، در بحث رواداری بسیار مورد توجه فلاسفه سیاسی قرار گرفته است. جان رالز فیلسوف سیاسی مشهور آمریکایی و نظریه‌پرداز لیبرالیسم سیاسی که نگارنده تز دکتری خود را در مورد اندیشه‌های او نگاشته، در مقاله مهم «بازنگری در ایده خرد عمومی» (پاورقی ص. ۷۹۶) صدور این سند از سوی شورای دوم واتیکان را نقطه عطفی در پذیرش لیبرال-دموکراسی و احترام به آزادی ادیان از سوی کلیسا می‌داند و از آن با تحسین یاد می‌کند. بر اساس این سند، کلیسای کاتولیک روم برای اولین بار در تاریخ آشکارا تعهد خود را به اصل آزادی دینی مندرج در قانون‌ اساسی‌های لیبرال-دموکراتیک مدرن بیان کرد. (برای توضیح بیشتر بنگرید به کتاب نگارنده که به فارسی هم در حال ترجمه است: Meysam Badamchi, Post-Islamist Political Theory, pp. 30-31 )

 

توضیح: این یادداشت پیشتر در ایندیپندنت فارسی منتشر شده است