اخیرا برای نگاشتن فصلی از کتابم که امیدوارم نوشتنش تا چند ماه آینده تمام
شود، آثار سیاسی محمد مجتهد شبستری و خصوصا "نقدی بر قرائت رسمی از دین"
او را دقیق خواندم.
زبان خارجی که شبستری بر آن مسلط است آلمانی است و او از سنت الهیدانان فلسفی معاصر آلمانی متاثر است. برخی شباهات مهم میان مفاهیم بکار بسته توسط او و عبدالکریم سروش (مثلا تاکید بر تجربه دینی پیامبرانه در تفسیر وحی، یا تفکیک میان ذاتیات و عرضیات در دین، یا نقد صریح فقه سنتی از منظر ناسازگاری با سیاست مدرن) انسان را به این گمان وا می دارد که یکی از آنها از دیگری تاثیر پذیرفته است یا هردو همزمان به این مفاهیم رسیده اند. به بیان دیگر گرچه دستگاههای فلسفی که شبستری و سروش استفاده می کنند کاملا متفاوت است (یکی از سنت فلسفه تحلیلی می آید، دیگری از سنت فلسفی اروپایی خصوصا آثار متالهان پروتستان معاصر)، ولی برخی نتیجه هایی که می گیرند به طرز جالبی به هم شبیه است.
شبستری برخلاف بسیاری دیگر از اندیشمندان اصلاح طلب، از همان سالهای دوره اول ریاست جمهوری خاتمی تاکید داشته که دموکراسی اسلامی و غیراسلامی ندارد، جهانشمول است، و پاسداری از یکسری حقوق و آزادیهای پایه برای شهروندان، آنچیزی که او حقوق بشر می نامدش، یکی از لوازم دموکراسی است. به تعبیر دیگر او مدافع لیبرال دموکراسی است نه دموکراسی با قید دینی. جالب است بدانیم احتمالاً تحت تاثیر سنت سوسیال دموکراسی آلمان معاصر، شبستری اهمیت ویژه ای به عدالت توزیعی/اقتصادی یا آنچیزی که خودش "حقوق اجتماعی" شهروندان در یک دموکراسی می خواند، می دهد. نگاه او به دین سویه های اگزیستانسیالیستی پررنگ دارد.
زبان خارجی که شبستری بر آن مسلط است آلمانی است و او از سنت الهیدانان فلسفی معاصر آلمانی متاثر است. برخی شباهات مهم میان مفاهیم بکار بسته توسط او و عبدالکریم سروش (مثلا تاکید بر تجربه دینی پیامبرانه در تفسیر وحی، یا تفکیک میان ذاتیات و عرضیات در دین، یا نقد صریح فقه سنتی از منظر ناسازگاری با سیاست مدرن) انسان را به این گمان وا می دارد که یکی از آنها از دیگری تاثیر پذیرفته است یا هردو همزمان به این مفاهیم رسیده اند. به بیان دیگر گرچه دستگاههای فلسفی که شبستری و سروش استفاده می کنند کاملا متفاوت است (یکی از سنت فلسفه تحلیلی می آید، دیگری از سنت فلسفی اروپایی خصوصا آثار متالهان پروتستان معاصر)، ولی برخی نتیجه هایی که می گیرند به طرز جالبی به هم شبیه است.
شبستری برخلاف بسیاری دیگر از اندیشمندان اصلاح طلب، از همان سالهای دوره اول ریاست جمهوری خاتمی تاکید داشته که دموکراسی اسلامی و غیراسلامی ندارد، جهانشمول است، و پاسداری از یکسری حقوق و آزادیهای پایه برای شهروندان، آنچیزی که او حقوق بشر می نامدش، یکی از لوازم دموکراسی است. به تعبیر دیگر او مدافع لیبرال دموکراسی است نه دموکراسی با قید دینی. جالب است بدانیم احتمالاً تحت تاثیر سنت سوسیال دموکراسی آلمان معاصر، شبستری اهمیت ویژه ای به عدالت توزیعی/اقتصادی یا آنچیزی که خودش "حقوق اجتماعی" شهروندان در یک دموکراسی می خواند، می دهد. نگاه او به دین سویه های اگزیستانسیالیستی پررنگ دارد.
البته ایشان با تفکیک ذاتیات دین از عرضیات دین، مخالف هستند.
پاسخحذفنگاه کنید به پاورقی ضمیمه اول از سلسله مقالات قرائت نبوی از جهان:
http://www.mohammadmojtahedshabestari.com/articles.php?id=245&title=%D8%B6%D9%85%DB%8C%D9%85%D9%87%E2%80%8C%D8%A7%DB%8C%20%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C%20%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87%20%D9%82%D8%B1%D8%A7%D8%A6%D8%AA%20%D9%86%D8%A8%D9%88%DB%8C%20%D8%A7%D8%B2%20%D8%AC%D9%87%D8%A7%D9%86%2015