۱۳۹۱ اردیبهشت ۵, سهشنبه
۱۳۹۱ فروردین ۲۹, سهشنبه
برای حرکت ملی آذربایجان- قسمت دوم
این روزها من دارم در مورد ملی گرائی رایج در اتحاد جماهیر شوروی و فدرالیسم قومی آن کشور می خوانم. به این نتیجه دارم می رسم اینکه ما در کنار امپراطوری به نام شوروی که یکی از دو قطب قدرتمند جهان در جنگ سرد بود زیسته ایم و بعد فروپاشی این غول بر ما در ایران زیاد تاثیر داشته و حتی حرکت ملی آذربایجان را واقعا متاثر کرده است. منتها ما این تاثیر عمیق را درست شاید هیچ وقت درک نکرده ایم.
در مورد آذربایجان ظاهرا اقلا دو گونه سنت تاریخ نگاری داریم. یکی تاریخ نگاری رایج در ایران که متاثر از اندیشه های پان ایرانیستی است عمدتا و دیگری تاریخ نگاری در جمهوری آذربایجان. تاریخ نگاری نوع دوم که بر روی برخی هواداران سابق حزب دموکرات تاثیر عمیق گذاشته آنطور که فهمیده ام بسیار تحت تاثیر تاریخ نگاری رایج در اتحاد جماهیر شوروی در مورد قومیت ها است. مثلا در حدس من دکتر زهتابی که در جوانی عضو حزب دموکرات آذربایجان بوده و کتاب معروف تاریخ دیرین ترکان را نوشته مقداری تحت تاثیر چنان تاریخ نگاری بوده اند.
نکته جالب دیگر آنکه گویا بر خلاف قول رایج که مارکسیسم تضاد دارد با ملی گرائی و قومیت گرائی، نوعی از ملی گرائی و قومیت گرائی را شوروی در جمهوری های اتحاد شوروی بسیار رواج می داده است. حتی در مورد زبان هم سیاست شوروی همیشه سرکوب نبوده بلکه گسترش زبان اقلیت ها، در کنار سرکوب دین و ادبیات شان، سیاست حکومت شوروی بوده. در هر صورت جمهوری آذربایجان وارث اتحاد جماهیر شوروی است و نمی تواند یک شبه با سنت عظیم شوروی گسست ایجاد کرده باشد. این میراث در سالهای پس از فروپاشی شوروی و حتی سالهای آخر فروپاشی شوروی پس از انقلاب 57 به تدریج وارد فضای فکر ایران هم شده است. حرکت ملی آذربایجان به نظرم بدون نگاه انتقادی و مدرن و نقادانه به تاریخ نگاری اتحاد جماهیر شوروی از نظر علمی سطحی خواهد ماند.
پی نوشت- کتابی که در تصویر آمده، نوشته والکر کرنر، یکی از متون کلاسیک در مورد رابطه ملیت گرائی و نظریه مارکسیستی - لنینیستی است و خواندنش توصیه می شود.
در مورد آذربایجان ظاهرا اقلا دو گونه سنت تاریخ نگاری داریم. یکی تاریخ نگاری رایج در ایران که متاثر از اندیشه های پان ایرانیستی است عمدتا و دیگری تاریخ نگاری در جمهوری آذربایجان. تاریخ نگاری نوع دوم که بر روی برخی هواداران سابق حزب دموکرات تاثیر عمیق گذاشته آنطور که فهمیده ام بسیار تحت تاثیر تاریخ نگاری رایج در اتحاد جماهیر شوروی در مورد قومیت ها است. مثلا در حدس من دکتر زهتابی که در جوانی عضو حزب دموکرات آذربایجان بوده و کتاب معروف تاریخ دیرین ترکان را نوشته مقداری تحت تاثیر چنان تاریخ نگاری بوده اند.
نکته جالب دیگر آنکه گویا بر خلاف قول رایج که مارکسیسم تضاد دارد با ملی گرائی و قومیت گرائی، نوعی از ملی گرائی و قومیت گرائی را شوروی در جمهوری های اتحاد شوروی بسیار رواج می داده است. حتی در مورد زبان هم سیاست شوروی همیشه سرکوب نبوده بلکه گسترش زبان اقلیت ها، در کنار سرکوب دین و ادبیات شان، سیاست حکومت شوروی بوده. در هر صورت جمهوری آذربایجان وارث اتحاد جماهیر شوروی است و نمی تواند یک شبه با سنت عظیم شوروی گسست ایجاد کرده باشد. این میراث در سالهای پس از فروپاشی شوروی و حتی سالهای آخر فروپاشی شوروی پس از انقلاب 57 به تدریج وارد فضای فکر ایران هم شده است. حرکت ملی آذربایجان به نظرم بدون نگاه انتقادی و مدرن و نقادانه به تاریخ نگاری اتحاد جماهیر شوروی از نظر علمی سطحی خواهد ماند.
پی نوشت- کتابی که در تصویر آمده، نوشته والکر کرنر، یکی از متون کلاسیک در مورد رابطه ملیت گرائی و نظریه مارکسیستی - لنینیستی است و خواندنش توصیه می شود.
اشتراک در:
پستها (Atom)