۱۳۸۹ مرداد ۴, دوشنبه

فرازی تاریخی از کتابی که مغفول واقع شد

مهدی حائری یزدی در میان فقها و فلاسفه کسی است که اندیشه سیاسی اش چنانکه سزاوار است شناخته نشده. شاید بغرنج نویسی حائری در این ناشناخته ماندن کم موثر نبوده است. کتاب اصلی او در سیاست "حکمت و حکومت" (1995، شادی، لندن) است که بر خلاف سایر آثار حائری که توسط انتشارات انجمن حکمت و فلسفه انتشار یافته اند، اجازه چاپ در داخل کشور نیافت. به نظر من عبارات زیر در فصل آخر این کتاب در ذیل بحث "معمای لاینحل جمهوری اسلامی و ولایت فقیه" بیش از همه در عدم صدور جواز انتشار این کتاب موثر بوده اند:


"با صرف نظر از پیامد ها و توالی فاسده غیر اسلامی و غیر انسانی که از آغاز جمهوری اسلامی تا هم اکنون در صحنه عمل و سیاهنامه تارخی این رژیم نو ظهور حاکم در ایران مشاهده شده، بی تردید باید گفت که اساساً سیستم موجود هم در سطح تئوری و هم در مرحله قانونگذاری اساسی آن یک سیستم متناقض و غیر منطقی و نامعقول است که به هیچ وجه امکان موجودیت و مشروعیتی برای آن متصور نیست. زیرا «جمهوری اسلامی زیر حاکمیت ولایت فقیه»، یک جمله متناقضی است که خود دلیلی روشن و صریحی بر نفی و عدم معقولیت و مشروعیت خود می باشد. چون معنای ولایت، آن هم ولایت مطلقه، این است که مردم همچون صغار و مجانین حق رای و مداخله و حق هیچ گونه تصرفی در اموال و نفوس و امور کشور خود را ندارند و همه باید جان بر کف مطیع اوامر ولی امر خود باشند و هیچ شخص یا نهاد، حتی مجلس شورا، را نشاید که از فرمان مقام رهبری سرپیچی و تعدی نماید. از سوی دیگر جمهوری که در مفهوم سیاسی و لغوی و عرفی خود جز به معنای حاکمیت مردم نیست، هرگونه حاکمیت را از سوی شخص یا مقامی جز خود مردم به عنوان حاکم بر امور خود و کشور خود نمی پذیرد. بنا بر این قضیه که: {«حکومت ایران حکومت جمهوری» و «در حاکمیت ولایت فقیه است»} معادل است با {«حکومت ایران حکومت جمهوری است» و «این چنین نیست که حکومت ایران حکومت جمهوری است.»}

و چون رژیم جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن کلاض در این قضیه مرکبه: Conjunction P&~P که فرمول تناقض منطقی است خلاصه می شود، به نظر اینجانب از همان روز نخستین از هرگونه اعتبار عقلائی و حقوقی و شرعی خارج بوده و با هیچ معیاری نمی تواند قانونیت و مشروعیت داشته باشد؛ زیرا یک تناقض بدین آشکاری را نیروی عاقله بشر هرگز نپذیرفته و نخواهد پذیرفت. و این قاعده ای در فقه است (قاعده ملازمه) که هر چیز را به تشخیص و حکم عقل محکوم به بطلان شناخته شد، شرع نیز همان را مردود و باطل می شناسد.....

به اصطلاح و در زبان فقهی و حقوقی اسلامی همین تناقض منطقی به گونه دیگری شناخته می شود. و آن این است که فقهای اسلامی در مباحث معاملات به معنای اعم فرموده اند: هر شرطی که در یک قرارداد، یا یک معامله از هرنوع که باشد، مخالف حقیقت و ماهیت آن معامله باشد آن شرط خود باطل و علی الاصول موجب فساد و بطلان آن معامله و قرارداد خواهد بود و بکلی شرط و مشروط از درجه اعتبار شرعی و عقلائی ساقط خواهند بود. مانند این که فروشنده خانه ای به مشتری بگوید: من این خانه را به تو می فروشم به شرط این که مالک خانه نشوی. و معلوم است که در این فرض، هیچ معامله ای امکان وقوع نخواهد داشت، زیرا صریحاً این بدان معنا است که : {«من این خانه را به تو می فروشم» و «این چنین نیست که من این خانه را به تو می فروشم.»} (حکمت و حکومت، صص 217-216)

به دنبال فقرات فوق جملات زیر می آید که در آن حائری رفراندمی را که در آن نظر مردم در مورد حکومت جمهوری اسلامی به معنای تلفیق جمهوری و ولایت فقیه را می پرسند، باطل می داند ، چون ولایت با حکومت اصولاً قابل جمع نیست:
"در قرارداد حکومت جمهوری اسلامی که عاملین آن از طریق برانگیختن احساسات مذهبی که خود یک مغالطه از نوع مغالطه "وضع ما لیس بعله عله" است و با یک رفراندم عامیانه و جاهلانه این حکومت را بر مردم ایران تحمیل کردند، شرط رهبری ولایت فقیه ذکر شده و به طوری که گفته شد این شرط در کل مخالف با ماهیت و حقیقت رژیم جمهوری اسلامی و موجب فساد و بطلان آن می باشد و در نتیجه بنا بر رای اجتهادی اینجانب، رفراندم و رژیمی که مورد رفراندم واقع شده بکلی از درجه اعتبار و حقوقی ساقط و بلا اثر خواهد بود و هرنوع قرارداد و معامله ای که از سوی این حکومت انجام گیرد، غیر قابل اعتبار و نافرجام می باشد. خواه این معامله در داخل کشور و با شهروندان کشور انجام پذیرد و یا در خارج کشور با شهروندان یا دولت های کشورهای دیگر و در هرزمان که باشد ملت ایران می تواند حقوق حقه خود را در داخل و خارج مطالبه نماید. "(حکمت و حکومت، ص. 217)

اشاره حائری به رفراندم معروف 12 فروردین 1358سال است. امیدوارم فرصت کنم و مقاله ای در شرح عبارت فوق برای یکی از سایت ها بنویسم.

حائری در سال 1378 در انزوا در تهران جان به جان آفرین تسلیم کرد. ولی تعارض ساختاری میان جمهوریت و ولایت که او آن را در عبارات فوق 15 سال قبل به بهترین نحو صورت بندی کرده بود، در انتخابات 22 خرداد 1388 خود را به وضوح تمام نشان داد؛

دمل چرکین سرباز کرد و جنبش سبز به نفع جمهوری خواهی متولد شد.

۵ نظر:

  1. جمله آخرتان متين است؛ زايش جنبش سبز از دملي چركين.

    پاسخحذف
  2. با تشکر. بسیار مطلب مفیدی بود. جایی میشناسید بشه این کتاب رو دانلود کرد؟ یا به نحوی دیگه تهیه کرد؟

    پاسخحذف
  3. خواهش می کنم. از لینک زیر می توانید این کتاب را دانلود کنید:

    http://www.4shared.com/file/137948849/8c2e7ec1/Hekmat__Hokumat.html

    پاسخحذف