۱۳۸۹ فروردین ۱۶, دوشنبه

ژیژکِ حامی جنبش سبز

                                                      ژیژک در آئودیتوریم رم پس از اتمام سخنرانی


ژیژک روشنفکر چپ معروف اهل اسلونی حدود ده روز قبل در رم سخنرانی داشت.  محلی برای سخنرانی ژیژک انتخاب شده بود که محل اصلی اجرای نمایش یا موسیقی در رم یعنی آئودیتوریم است (البته یکی از سالن های نسبتاً کوچک آن). آلکس دوست و همکلاسی ام که اهل رومانی است و اندیشه های مارکیستی و نئو مارکسیستی را فراوان مطالعه می کند و تخصصی در آنها دارد، برای همه ما اینترنتی بلیت رزو کرد. 5-6 نفر بچه های دکترا بودیم یعنی درو، آدریانا، آلکس، دارا، دومنیکو و من. بلیط ارزان بود، نفری 2 یورو. عجیب برای من آنکه در حین سخنرانی ژیژک سالن نه چندان بزرگ صندلی خالی داشت.  با خودم گفتم اگر ایران بود نه فقط سالن پر شده بود، الان خیلی ها روی زمین نشسته بودند یا پشت در مانده بودند. گفتم این تلویزیون های برلوسکونی عجب پدری از فرهنگ ایتالیا در آورده است. اینها که در رنسانس میل آنژ و رافائل و گالیله و داوینچی داشته اند، الان علائق فرهنگی عامه مردم شان (نه روشنفکران) ضعیف شده و به نظر من در این میان تلویزبون های برلوسکونی در 20 ساله اخیر نقش مهمی داشته اند. از نظرانحصار رسانه توسط سیاستمداران صاحب پول و قدرت و تحمیق، شبکه های تلویزیونی برلوسکونی در درجه ای خفیف تر کار صدا و سیمای خودمان را انجام می دهند.

جلسه که آغاز شد، یکی از روشنفکران ایتالیائی مقدمه کوتاهی در مورد ژیژک و افکارش به ایتالیائی گفت. بعد ژیژک سخنرانی را شروع کرد. خیلی با آب و تاب حرف می زد و از حرکات دست در حین سخنرانی خیلی استفاده می کرد. معلوم بود انگلیسی زبان مادری اش نیست. یعنی انگلیسی اش لهجه انگلیسی یا آمریکائی یا استرالیائی..نداشت، ولی کاملاً قابل فهم و وزین بود. از جک و داستان، حتی جک های جنسی، هم در حین سخنرانی استفاده کرد و ابائی از این کار نداشت.

یکی از محور های مهم سخنرانی اش نقد دین بود و نقد این جمله داسایوفسکی که "اگر خدا نباشد همه چیز مجاز است." ژیژک می گفت در مورد بعضی ها (ااین تبصره  بعضی ها از من است. او تبصره نزد و سخن اش مبهم بود....) چون خدا زنده است همه چیز مجاز است. شاهدش هم آن بود که بسیاری از کسانی که به نام ملیت  گرائی افراطی جنایت کرده اند (هیتلر و نازی ها، صرب ها در بوسنی...) توجیه دینی هم برای جنایاتشان می آوردند. یعنی می گویند خوب آدم می کشیم، جنایت می کنیم، تجاوز می کنیم...ولی چون خدا هست و هوای ما را دارد، ما را می بخشد و اشکال ندارد. نقدش بر دین خیلی حال و هوای نقدهای مارکس را داشت که می گفت دین افیون توده هاست....

بی اختیار یاد مملکت خودمان و فیلم حمله به کوی دانشگاه و زندان هائی مانند کهریزک افتادم و گفتم این حرف ژیژک در مورد دین هر جا هم غلط باشد، در مورد ایران صد درصد مصداق دارد که در آن حاکمان به اسم دین کارهای بسیار بدشان و دروغ هایشان را توجیه می کنند....

قسمتی از سخنان ژیژک در مورد تسامح بود. می خواست هم دلی یا تفسیرش را از آموزه های عیسی مسیح نشان دهد و بگوید من همه چیز را زیر سئوال نمی برم. نقاب نهادن بر صورت توسط برخی زنان مسلمان در اروپا را مثال زد و این جمله مسیح که "همسایه ات را دوست بدار" را این طور معنا کرد که باید نسبت به رفتارهای متفاوت یا "همسایه" (مانند همین نقاب نهادن بر صورت توسط زنان مسمان) اگر هم نمی پسندیم شان رواداری بورزیم که این شرط انسانیت (به قول خودمان) است.

آن مثال معروفش در مورد مقایسه حاکمان ایران با گربه ای که مانند کارتون ها تنها هنگامی که به زیر پایش نگاه می کند، از بلندی سقوط می کند را در سخن رانی آن شب در مورد رئیس جمهور پیشین صربستان زد و فهمیدم مثالی است که زیاد از آن استفاده می کند، مخصوصاً در مورد نظام های دیکتاتوری. در ایام شلوغی های پس از انتخابات دو مقاله شبیه هم در تحسین موسوی و جنبش سبز و مقایسه میان احمدی نژاد و برلوسکونی در فساد سیاسی ازاو خوانده بودم.

در پایان سخنرانی بعضی ها اطراف او را حلقه کردند تا امضا بگیرند یا سئوالاتی بپرسند. البته نه آنقدر که در ایران ممکن است دور چنین کسی پس از سخنرانی حلقه کنند. من هم فرصت کردم یک سئوال کوتاه را آخرها در مورد جنبش سبز بپرسم. کوتاه پرسیدم "شما در ایام پس از انتخابات در مورد جنش سبز و موسوی و نقد احمدی نژاد مطلب نوشته بودید، نظرتان در مورد وضعیت کنونی ایران چیست؟"

گفت "در مورد اینکه الان در ایران چه می گذرد نمی دانم و نمی توانم اظهار نظر کنم. ولی من همچنان حامی موسوی و جناح طرفدار او هستم. موسوی تحت تاثیر غرب یا غرب زده (westernized) نیست و بر آمده از جنبه های اصیل [و رهائی بخش] انقلاب [سال 1357] ایران است. من به این نتیجه پس از صحبت با بسیاری از دوستان ایرانی ام رسیده ام."

برایم جالب بود بدانم دوستان ایرانی ژیژک که با آنها در مورد ایران صحبت کرده چه کسانی هستند که البته رویم نشد بپرسم. توضیح جملات بالا آنکه ژیژک با نگاهی برآمده از سنت چپ، انقلاب سال 1357 ایران را انقلابی می داند که جنبه های رهائی بخش داشته ولی تاکنون آن جنبه ها توسط حاکمان مستبد سرکوب شده است. اوموسوی و نگاه او به آرمان های انقلاب را برخاسته از دل و درون سنت انقلاب می داند و معتقد است او نماینده جنبه های رهائی بخش انقلاب سال 1357 است. در واقع جوابی که ژیژک به پرسش من داد تکرار همان موضعی بود که در این نوشته و یک نوشته دیگر آنها را مبسوطاً شرح داده بود. به خوانندگانی که آنها را قبلاً مطالعه نکرده اند، خواندنشان را حتماً توصیه می کنم.


توضیح: عکسی که ضمیمه این پست است رابا موبایلم هنگامی که ژیژک پس از سخنرانی و قبل از ترک سالن به سئوالات  جواب می داد گرفتم. گفته بودند عکس برداری ممنوع است ولی ما به رسم ایرانی محل نگذاشتیم. آلکس بعد از سخنرانی می گفت برو بگو که مصاحبه اختصاصی با ژیژک کردم. عکسش را هم که داری!

۷ نظر:

  1. درود بر میثم
    مقایسه احمدی نژاد وبرلوسکنی باید جالب باشد.
    بامهر

    پاسخحذف
  2. برای جدا کردن برچسب ها باید ویرگول را در فونت انگلیسی بگذارید نه در فونت فارسی؛ تا مواردی از این دست # کانت، اشمیت، پایا# به سه برچسب جدا تبدیل شود.

    پاسخحذف
  3. سلام عليكم حاج ميثم.
    يه روشنفكر چپ منظورش از بخش رهايي بحش انقلاب ايران چي ميتونه باشه؟ به نظر ميرسه بخش ضد سرمايه داري و ضد مالكيتي اون براي يه نئوماركسيست جذابتر باشه. بعيد نيست كه اون هنوز موسوي رو با همون اوصاف سوسياليستي دهه شصت شناخته و طرفدارش شده باشه. اصلا همگرايي موسوي با اصلاح طلبان ليبرال آيا براي ژيژك روشنه و اگه آره چطور با باقي عقايدش جمع شده؟ شايد جوابش رو توي مقاله اي كه ميگي راجع به حمايتش از جنبش سبز نوشته داده باشه اگه بدوني و بگي.

    پاسخحذف
  4. من اگر جای شما بودم حتمن از او درباره‌ی دوستان ایرانی‌اش می‌پرسیدم. :دی

    پاسخحذف
  5. به محمد حسین:

    خوشحالمان کردی به ما سر زدی. می خواستم در مورد سئوالت یک یادداشت کوتاه بنویسم، ولی چون فعلاً وقتم به خاطر پایان نامه محدوداست، این قسمت از مقاله ژیژک یعد از اتنخابات ریاست جمهوری (که در آن نظرش در مورد موسوی را هم گفته بود) می آورم که پاسخ سئوال تو هم احتمالاً در آن هست:

    "انقلاب ۱۹۷۹ خمینی را نمی‌توان به جریان تندروی اسلامگرایی که قدرت را در دست دارد تقلیل داد - این انقلاب بسی فراتر از آن بود. اکنون زمان به یاد آوردن شور وشوق باورنکردنی سال اول پس از انقلاب است، به همراه انفجار نفس گیر خلاقیت سیاسی و اجتماعی، تجربه‌های تشکیلاتی و بحثهای میان دانشجویان و مردم عادی. این حقیقت که چنین انفجاری باید خاموش می‌شد، گواه آن است که انقلاب خمینی واقعه سیاسی اصیلی بود، یک "گشایش" موقتی که نیروهای بی سابقه تغییر اجتماعی را آزاد می‌ساخت، لحظه‌ای که در آن "هر چیز ممکن به نظر می‌رسید". آنچه به دنبال آن واقع شد، بسته شدنی تدریجی بود که از طریق به‌دست گرفتن کنترل سیاسی توسط نظام اسلامی حاصل شد. به زبان فرویدی،‌ باید گفت حرکت اعتراضی این روزها "بازگشت سرکوب‌شد‌گان" انقلاب خمینی است.

    و دست آخر، این بدان معناست که در اسلام پتانسیلی حقیقی وجود دارد - برای یافتن یک "اسلام خوب" لازم نیست به قرن دهم بازگردیم، آن را همین‌جا در مقابل چشمانمان می‌توانیم ببینم"
    ترجمه به نقل از http://bahmanhatefi.blogspot.com/2009/06/blog-post_25.html

    پاسخحذف
  6. شزمنده که دیر جواب می دهم به بقیه کامنت ها:

    به علیرضا: مخلصیلیم! بقیه اش را در ایمیل گفتم.دی:
    به تسلی: خیلی ممنون از یادآوری تان. اعمال کردم توصیه تان را و جواب داد. ممنون که توجه کردید.
    به ناشناس: ممنون و خواهش می کنم
    به امین ف: آره! دفعه بعد اگر تقی به توقی خورد و ژیژک را دیدمش باید جسارت خرج بدهم و بپرسم.دی:

    پاسخحذف