آزادی بیان را نباید با آزادی گفتار نفرت (hate speech) یا آزادی گفتار
نامعقول اشتباه گرفت. در این زمینه آنچه جان رالز و فلاسفه لیبرال از آن با
عنوان معقولیت (reasonableness) یاد می کنند بسیار آموزنده است.
معقول یعنی کسی که در مورد کسانی که با او متفاوت می اندیشند، به شرط احترام متقابل، اهل رواداری است. رواداری و گشاده بودن به گفتگو و خردورزی کلید تمایز معقول از غیرمعقول (unreasonable) است. اگر کسی به اسم اسلامگرایی رادیکال، چپگرایی رادیکال، فمینیسم رادیکال، ملی گرایی اکثریت یا اقلیت دو آتشه، و هکذا گفتار نفرت را رواج دهد، و بر طبل نامعقولیت بکوبد، و با چماق نفرت بر سر این و آن زند، نمی توان با استانداردهای آزادی بیان در نظام های لیبرال-دموکراتیک از عملکرد او دفاع کرد و او را حق به جانب جلوه داد. گفتار نفرت سکولاری که ضد حکومت دینی است در نظر من هیچ تفاوتی با گفتار نفرت بنیادگرایی که فدایی حکومت دینی است ندارد.
معقول در اندیشه رالز دو ویژگی دارد: یک اهل همکاری اجتماعی بودن (به شرطی که دیگران هم باشند)، دیگری قبول تکثر معقول و آنچه رالز بارهای قضاوت می خواندش و لوازم آن. این دو معیار گرچه نظری هستند ولی به ما در موارد انضمامی هم بسیار کمک می کنند. مثلا کسی که می کوشد با توهین و اتهام و تحقیر، بجای استدلال و کنش ارتباطی به قول هابرماس، حریفش را از میدان بدر کند-- آنهم حریفی که حقی از او ضایع نکرده-- بر اساس این ملاکهای رالز نامعقول است چون هم بنیادهای همکاری اجتماعی را ویران می کند و هم تکثر معقول را به رسمیت نمی شناسد. نامعقول بیشتر صفت رفتار افراد است، ولی وقتی رفتار نامعقولی در یک نفر تکرار شود به او هم می شود صفت نامعقول داد. هکذا نامعقول و معقول می تواند تا حدی توصیف رفتار کشورها در روابط بین الملل هم باشد. نکته مهم و ظریف اینکه معقول جامع تر از صادق است و با آن یکی نیست.
حیف که در ایران نظریه حقوقی بسیار ضعیف و قوه قضائیه از منظر انطباق با استانداردهای جهانی ویران است. تعیین مصداق مباحث انتزاعی فلسفه سیاسی چون "معقولیت" در مسائل حقوقی روزمره یکی از مسائلی است که در یک نظام دموکراتیک قضات دادگاه عالی قانون اساسی در فرایندی که مرور قضایی (judicial review) نامید می شود ممکن است انجام دهند.
معقول یعنی کسی که در مورد کسانی که با او متفاوت می اندیشند، به شرط احترام متقابل، اهل رواداری است. رواداری و گشاده بودن به گفتگو و خردورزی کلید تمایز معقول از غیرمعقول (unreasonable) است. اگر کسی به اسم اسلامگرایی رادیکال، چپگرایی رادیکال، فمینیسم رادیکال، ملی گرایی اکثریت یا اقلیت دو آتشه، و هکذا گفتار نفرت را رواج دهد، و بر طبل نامعقولیت بکوبد، و با چماق نفرت بر سر این و آن زند، نمی توان با استانداردهای آزادی بیان در نظام های لیبرال-دموکراتیک از عملکرد او دفاع کرد و او را حق به جانب جلوه داد. گفتار نفرت سکولاری که ضد حکومت دینی است در نظر من هیچ تفاوتی با گفتار نفرت بنیادگرایی که فدایی حکومت دینی است ندارد.
معقول در اندیشه رالز دو ویژگی دارد: یک اهل همکاری اجتماعی بودن (به شرطی که دیگران هم باشند)، دیگری قبول تکثر معقول و آنچه رالز بارهای قضاوت می خواندش و لوازم آن. این دو معیار گرچه نظری هستند ولی به ما در موارد انضمامی هم بسیار کمک می کنند. مثلا کسی که می کوشد با توهین و اتهام و تحقیر، بجای استدلال و کنش ارتباطی به قول هابرماس، حریفش را از میدان بدر کند-- آنهم حریفی که حقی از او ضایع نکرده-- بر اساس این ملاکهای رالز نامعقول است چون هم بنیادهای همکاری اجتماعی را ویران می کند و هم تکثر معقول را به رسمیت نمی شناسد. نامعقول بیشتر صفت رفتار افراد است، ولی وقتی رفتار نامعقولی در یک نفر تکرار شود به او هم می شود صفت نامعقول داد. هکذا نامعقول و معقول می تواند تا حدی توصیف رفتار کشورها در روابط بین الملل هم باشد. نکته مهم و ظریف اینکه معقول جامع تر از صادق است و با آن یکی نیست.
حیف که در ایران نظریه حقوقی بسیار ضعیف و قوه قضائیه از منظر انطباق با استانداردهای جهانی ویران است. تعیین مصداق مباحث انتزاعی فلسفه سیاسی چون "معقولیت" در مسائل حقوقی روزمره یکی از مسائلی است که در یک نظام دموکراتیک قضات دادگاه عالی قانون اساسی در فرایندی که مرور قضایی (judicial review) نامید می شود ممکن است انجام دهند.