۱۳۹۳ تیر ۲۸, شنبه

در مورد مصائب غزه

قدری که من می فهمم متاسفانه داستان نزاع اسرائیل و فلسطین به این روزها تمامی ندارد. فرق آنست که اسرائیل "گنبد آهنی" دارد و تانکها و هواپیماهای بسیار پیشرفته، مردم غزه ندارند. موشکهایی که جهادگران فلسطینی به اسرائیل می فرستند هیچ کدام به هدف نمی خورند، موشکها و بمبهای اسرائیلی همه به هدف می خورند و به قیمت جان مردم و کودکان فلسطینی تمام می شوند.
مشکل آنست که هیچ کدام از دو طرف وجود دیگری را به رسمیت نمی شناسد. روزی در دانشگاهم در استانبول با یک دوست دانشجوی اهل غزه صحبت می کردم. به او گفتم به نظر من مسئله اسرائیل و فلسطین باید با مدل دو دولت حل شود، به این شرط که اسرائیل به مرزهای قبل از 1967 برگردد، نظرت چیست؟ او گفت خیلی از مردم فلسطین معتقدند چون اسرائیل سرزمین آبا و اجدادی شان را ازشان گرفته، جز جنگ تا انحلال دولت اسرائیل راه حلی وجود ندارد. من گفتم کاملا موضعت را می فهمم، ولی این راه حل نیست. اینکه تو می گویی سخنی اتوپیایی و آرمانی است که ادامه اش فقط جنگ بیشتر است. او طبیعتاً قانع نشد. سکوت پایان گفتگوی ما بود.


اگر از طرف اسرائیلی به مسئله نگاه کنیم، حملات امروز اسرائیل به مردم بی دفاع غزه جنبه های خطرناک حقوق بشر را فقط در چارچوبهای دولت-ملت خویش دیدن مشخص می کند. برای دولت اسرائیل بشر فقط یعنی کسانی که در چارچوب مرزهای آن کشور زندگی می کنند، و کسی که دو وجب آنطرف تر از مرزهای این کشور زندگی می کند بشر نیست، یا بشر "درجه سه و چهار" است.

طبیعتاً مشکل دیگر حمایت یک طرفه دولت آمریکا از اسرائیل است. یک روز من با یک دوست پژوهشگر علوم سیاسی آمریکایی، در حاشیه یک سمینار، در مورد اسرائیل و فلسطین گفتگو می کردیم. اطلاعاتش در مورد خاورمیانه زیاد بود. گفت جز بخش مهمی از یهودیان پرشمار آمریکا (که اگر اشتباه نکنم خیلی هاشان در جریان جنگ جهانی دوم به آمریکا مهاجرت کرده اند)، بخش مهمی از مسیحی های محافظه کار آمریکایی هم از دولت اسرائیل حمایت همه جانبه می کنند و مسلمانان را خطر می دانند. من با تعجب پرسیدم چرا؟ گفت به خاطر تفسیرشان از فلان فصل کتاب مقدس است که به نظر ایشان وعده بازگشت یهودیان به ارض موعود و تشکیل دولت در آنجا را داده است. گفتم اینکه آخرالزمان گرایی است. معلوم است مدل وارونه احمدی نژاد در آمریکا و اسرائیل هم هست.