کتاب یا جزوه نسبتاً کوتاه "درباره آزادی" شاید امروز پرخوانده شده ترین رساله درباب لیبرالیسم باشد. جان استوارت میل در فصل دوم این رساله با عنوان "درباره آزادی اندیشه و بیان" که یکی از معروف ترین بخش های آن است، معتقد است نه حکومت، نه مردم، بر خلاف نظر اکثریت و یا به نمایندگی از سوی اکثریت، حق سانسور آزادی بیان حتی برای "یک نفر" صاحب عقیده مخالف را ندارند. میل در دفاع از آزادی بیان که شامل آزادی مطبوعات، مخالفت با سانسور کتب و موارد مشابه می شود، می نویسد:
"اگر تمام بشریت به جز یکی، به یک عقیده معتقد بودند، بشریت در خاموش کردن صدای آن یک نفر توجیه بیشتری از حالتی که آن یک نفر، در صورت داشتن قدرت، موجه در ساکت کردن صدای تمام بشریت باشد، نداشت... شر خاموش کردن صدای یک عقیده آن است که نژاد بشر را، چه نسل های آینده و چه نسل های کنونی، از امورمهمی محروم می کند. کسانی که با عقیده خاموش شده مخالفند، حتی محروم تر از کسانی خواهند بود که معتقد به آن عقیده اند؛ اگر عقیده خاموش شده [سانسور شده] راست باشد، مخالفان از نعمت بدل کردن عقیده غلط شان به عقیده درست محروم شده اند و اگر غلط باشد، مخالفان از نعمت مهم درک واضح تر و سرزنده تر صدق عقیده شان، که حاصل تقابل آن با خطاست، محروم می شوند." (On Liberty, John Stuart Mill, Prometheus Books, 1986[1859], p.23) ما نمی توانیم هیچ گاه مطمئن شویم عقیده ای که سانسوراش می کنیم، عقیده باطلی است. تازه حتی اگر عقیده ای که سانسوراش می کنیم حتماً غلط باشد، سانسور بازهم غیر قابل دفاع است:
"عقیده ای که مقامات مسئول به سرکوب آن کوشش کرده اند، ممکن است درست باشد. البته آنهائی که دوست دارند آنرا سرکوب کنند، منکر درستی آن هستند. ولی مقامات مسئول خطاناپذیر نیستند. آنها صاحب جوازی ویژه برای تعیین موضوع بحث انسان ها و بیرون راندن دیگران از حوزه داوری نیستند. جلوگیری از شنیده شدن یک عقیده، با این استدلال که آن عقیده حتماً غلط است و باید خاموش شود، یعنی فرض مطلق و بی چون و چرا بودن یقینی که داریم. خاموش کردن عقیده مخالف نوعی باور به خطاناپذیری است....متاسفانه واقعیت خطاپذیری آدمیان اگرچه همیشه در تئوری مقبول است، وزن کمی در داوری عملی آنها دارد. هرکسی می داند که خطاپذیر است، ولی تنها عده کمی احتیاط عملی درمورد خطاپذیری خودشان را ضروری می بینند یا می پذیرند که یکی از عقاید بسیاریقینی شان ممکن است نمونه ای از خطاهائی باشد که خود را از نظر نظری در معرض آن می بینند. فرمانروایان مطلقه یا دیگرانی که به تمکین مطلق دیگران در برابر خود عادت کرده اند، معمولاً و تقریباً در مورد عقاید خود در تمام موضوعات صاحب چنین اعتماد به نفس بالائی هستند. مردمی که شانس آنرا دارند که برخی اوقات عقایدشان مورد بحث و مخالفت قرار گیرد هم، معمولاً، همین اعتماد به نفس نامحدود را نسبت به آن دسته از عقایدشان دارند که اطرافیان شان یا افرادی که بنا برعادت مورد اتکا و رجوع آنها هستند، نیز به آن معتقد هستند." (ibid, pp 23-24)
از نظر میل بنا بر اصل "خطاپذیری" تمام انسانها من جمله والیان و حاکمان، سانسور غیر قابل دفاع است.
افکار میل درباب آزادی براندیشه سیاسی فایرابند و پوپر تاثیر گذار بوده است. فایرابند دربخش دوم کتابش "علم در یک جامعه آزاد" (1978) در دفاع از اندیشه خود به عبارات فوق از میل و برخی بخش های دیگر از "درباره آزادی" استناد کرده است. به علاوه مفهوم "خطاپذیری" دراندیشه میل به نظر مشابهت های مهمی با مفهوم پوپری "ابطال پذیری" دارد. بعدها در مورد تاثیر میل بر فایرابند و پوپر به خصوص در سیاست بیشترخواهم نوشت.
لینک همین مطلب در وبلاگ فلسفه علم
"اگر تمام بشریت به جز یکی، به یک عقیده معتقد بودند، بشریت در خاموش کردن صدای آن یک نفر توجیه بیشتری از حالتی که آن یک نفر، در صورت داشتن قدرت، موجه در ساکت کردن صدای تمام بشریت باشد، نداشت... شر خاموش کردن صدای یک عقیده آن است که نژاد بشر را، چه نسل های آینده و چه نسل های کنونی، از امورمهمی محروم می کند. کسانی که با عقیده خاموش شده مخالفند، حتی محروم تر از کسانی خواهند بود که معتقد به آن عقیده اند؛ اگر عقیده خاموش شده [سانسور شده] راست باشد، مخالفان از نعمت بدل کردن عقیده غلط شان به عقیده درست محروم شده اند و اگر غلط باشد، مخالفان از نعمت مهم درک واضح تر و سرزنده تر صدق عقیده شان، که حاصل تقابل آن با خطاست، محروم می شوند." (On Liberty, John Stuart Mill, Prometheus Books, 1986[1859], p.23) ما نمی توانیم هیچ گاه مطمئن شویم عقیده ای که سانسوراش می کنیم، عقیده باطلی است. تازه حتی اگر عقیده ای که سانسوراش می کنیم حتماً غلط باشد، سانسور بازهم غیر قابل دفاع است:
"عقیده ای که مقامات مسئول به سرکوب آن کوشش کرده اند، ممکن است درست باشد. البته آنهائی که دوست دارند آنرا سرکوب کنند، منکر درستی آن هستند. ولی مقامات مسئول خطاناپذیر نیستند. آنها صاحب جوازی ویژه برای تعیین موضوع بحث انسان ها و بیرون راندن دیگران از حوزه داوری نیستند. جلوگیری از شنیده شدن یک عقیده، با این استدلال که آن عقیده حتماً غلط است و باید خاموش شود، یعنی فرض مطلق و بی چون و چرا بودن یقینی که داریم. خاموش کردن عقیده مخالف نوعی باور به خطاناپذیری است....متاسفانه واقعیت خطاپذیری آدمیان اگرچه همیشه در تئوری مقبول است، وزن کمی در داوری عملی آنها دارد. هرکسی می داند که خطاپذیر است، ولی تنها عده کمی احتیاط عملی درمورد خطاپذیری خودشان را ضروری می بینند یا می پذیرند که یکی از عقاید بسیاریقینی شان ممکن است نمونه ای از خطاهائی باشد که خود را از نظر نظری در معرض آن می بینند. فرمانروایان مطلقه یا دیگرانی که به تمکین مطلق دیگران در برابر خود عادت کرده اند، معمولاً و تقریباً در مورد عقاید خود در تمام موضوعات صاحب چنین اعتماد به نفس بالائی هستند. مردمی که شانس آنرا دارند که برخی اوقات عقایدشان مورد بحث و مخالفت قرار گیرد هم، معمولاً، همین اعتماد به نفس نامحدود را نسبت به آن دسته از عقایدشان دارند که اطرافیان شان یا افرادی که بنا برعادت مورد اتکا و رجوع آنها هستند، نیز به آن معتقد هستند." (ibid, pp 23-24)
از نظر میل بنا بر اصل "خطاپذیری" تمام انسانها من جمله والیان و حاکمان، سانسور غیر قابل دفاع است.
افکار میل درباب آزادی براندیشه سیاسی فایرابند و پوپر تاثیر گذار بوده است. فایرابند دربخش دوم کتابش "علم در یک جامعه آزاد" (1978) در دفاع از اندیشه خود به عبارات فوق از میل و برخی بخش های دیگر از "درباره آزادی" استناد کرده است. به علاوه مفهوم "خطاپذیری" دراندیشه میل به نظر مشابهت های مهمی با مفهوم پوپری "ابطال پذیری" دارد. بعدها در مورد تاثیر میل بر فایرابند و پوپر به خصوص در سیاست بیشترخواهم نوشت.
لینک همین مطلب در وبلاگ فلسفه علم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر