۱۳۸۹ خرداد ۱۲, چهارشنبه

سبز پیشینی

کانت - خدایش بیامرزاد- می گفت گزاره ها یا پسینی اند یا پیشینی.

داشتم با خودم فکر می کردم حالا بیا صحبت بالا را کاربردی اش کن: "سبزبودن" پیشینی است یا پسینی؟

بعد با خودم فکر کردم خوب "سبز بودن" پسینی پسینی که نمی تواند باشد، چون پرواضح است که مثلاً اگر مبدع کاربرد واژه خس و خاشاک در سطح ملی و دوستان ایشان شال سبز به گردن بیندازد، یکدفعه "سبز" نمی شوند. (اگر چه می توانند اینور و آنور، مثلاً در ایلام و اهواز، سبز شوند و البته مردم شهر هم مثلاً یکهو پایشان درد بگیرد و چندان به استقبال شان نروند.)

ولی به خودم گفتم پیشینی پیشینی هم نمی تواند باشد.  یعنی اگر هم قرار است پیشینی باشد، این پیشینی بودن باید بر اساس یک معیار کاملاً "اخلاقی" (در معنای فلسفه اخلاقی آن) و نه دلبخواهی باشد. بدون یک معیار اخلاقی هرکسی می تواند براحتی کسانی را که از آنها خوشش نمی آید، مثلاً زرد و آبی و قرمز بنامد.

به نظرم پایبندی به اصل عدم خشونت گاندی یک معیار مهم برای سبز بودن است.

۲ نظر:

  1. اینکه پسینی پسینی را کنار هم گذاشتی یا یشینی پیشینی را کنار هم نوشته‌ای یه گزاره جدیدی است که از کانت هم گذشته‌ای شما چون کانت دیگر پسینی پسینی نداشت پسینی تحلیلی و تالیفی داشت.
    ضمنا من که می‌گویم سبز‌ها همان تخیل خلاق هستند همانند همان سیمرغی که فقط در گنجینه تخیلات وتوهمان جا دارد.
    در هرپورت ذهن به سر می‌برند

    پاسخحذف
  2. جناب رند ممنون که به وبلاگ ما سر زدی و معذرت از جواب بسیار دیر به خاطر مشغله. گرچه قدری متفاوت می اندیشیم، ولی خوشحالم از آشنائی با وبلاگ فلسفی ات.

    با درود

    پاسخحذف