۱۴۰۱ بهمن ۲۷, پنجشنبه

معنای خاص «فلسفه‌سیاسی» نزد شاگردان اشتراوس؛ محسن مهدی

 

(ادامه پست قبلی)

محسن مهدیِ، از مهم‌ترین شاگردان لئو اشتراوس، در صفحه‌ي ۳ کتابش «فلسفه‌ي سیاسی» را از زبان فارابی اینطور تعریف میکند (پس از قدری بازنویسی): «مطالعه رابطه‌ي میان دین و ساختار جوامع مختلفی که بر اساس دین بنا شده‌اند.»
 

همو در ص. ۱ کتاب باز از زبان فارابی فلسفه‌ي سیاسی را اینطور تعریف می‌کند: «قابل فهم کردن فلسفی نظم دینی-سیاسی که بر اساس نبوت، وحی و قانون الهی (شرع) بنا شده است.»
 
باز در ص. ۴ همان کتاب به نقل از کتاب مدینه‌ي فاضله فلسفه‌سیاسی فارابی را اینطور تعریف می‌کند: «بررسی رابطه‌ی میان سیاست، دین و کیهان‌شناسی» و یا اگر بخواهیم امروزینش کنیم بررسی رابطه‌ی میان «انسان، جامعه، محیط زیست، و جهان طبیعی»
 
این تعاریف اگر هم بر هدف کار فارابی منطبق باشند (که لابد در تعریفی خاص هستند)، با تعریف مدرن از فلسفه‌ي سیاسی (مثلا آنچه هابز و هابرماس مد نظر دارند و من، در بافتار فلسفه‌ي سیاسی لیبرال، شخصا از این واژه می‌فهمم) هیچ ارتباطی ندارند. از من بپرسید آنچه فلسفه‌ي سیاسی اینجا خوانده شده بیشتر نوعی جامعه‌شناسی و کیهان‌شناسی فلسفی است. 
بنگرید به:
Muhsin S. Mahdi, Alfarabi and the Foundation of Islamic Political Philosophy, The University of Chicago Press, p.1-3

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر