۱۴۰۰ دی ۱۰, جمعه

رابطه‌ی ایران و آذربایجان در درون پارادایم «شرق‌محور»

در این یادداشت به بهانه‌ي سفر روزهای گذشته امیر عبداللهیان به باکو توضیح می دهیم الگوی توسعه‌ي روابط ایران و جمهوری آذربایجان در جمهوری اسلامی بر اساس نوعی پارادایم شرق‌محور وغرب‌ستیز بنا شده است.  

 


سفر عبداللهیان به باکو و گشایش کریدور ایران- آذربایجان- دریای سیاه

امیر عبداللهیان وزیر خارجه دولت ابراهیم رئيسی در روزهای گذشته به باكو سفر کرد و با رئيس‌جمهور، وزیر امور خارجه و رئيس مجلس آذربایجان دیدار کرد. او در بازگشت از سفر در توییتر نوشت:

«درسفر رسمی به باکو، بر فصل نو‌ینی از مناسبات توافق شد. در دیدار صمیمانه با آقای الهام علی یف بخوبی نقشه راه روابط ترسیم شد....اولویت سیاست همسایگی در دستور کارست.»

پیشتر عباس موسوی سفیر ایران در جمهوری آذربایجان از دو دیدار ۳.۵ ساعته میان عبداللهیان و الهام علی‌اف خبر داده بود و مذاکرات عبداللهیان و مقام‌های ارشد آذربایجان را حاکی از اراده جدی طرفین «برای عبور از تنش های مصنوعی اخیر» دانسته بود. (اشاره موسوی به تنش ایران و جمهوری آذربایجان در آستانه اولین سالگرد بازپس‌گیری قره‌باغ در اواخر تابستان گذشته و بازداشت، و سپس آزاد شدن، تعدادی از راننده‌های کامیون ایرانی در مسیر ایران-ایروان، در خاک قره باغ بود.)

جیحون بایراموف، وزیر خارجه‌ي آذربایجان هم با انتشار عکس‌های دیدارش با عبداللهیان نوشت کشورش از«هیچ تلاشی برای تقویت روابط» با ایران «با هدف تضمین صلح و ثبات در منطقه» دریغ نخواهد کرد.

سفیر ایران در آذربایجان، در توییت دیگری به تاریخ ۱۸ دسامبر هم از گشایش کریدور تجاری سخن گفته بود که قرار است ایران را از مسیر زمینی جمهوری آذربایجان و گرجستان به دریای سیاه (و از آنجا با کشتی به اروپا) متصل کند و به این ترتیب خلیج فارس و اقیانوس هند را به دریای سیاه پیوند زند.  موسوی تصویری  از ارسال محموله‌های تجاری از پاکستان به ترکیه از مسیر ایران منتشر کرده و نوشته بود: «بعد از احیای کریدور اکو ( پاکستان، #ایران ، ترکیه ) و نیز راه اندازی آزمایشی کریدور جهانی شمال - جنوب ( فنلاند، روسیه، ج. آذربایجان، #ایران ، خلیج فارس و هند ) این هفته شاهد فعال شدن کریدور جدید ( #ایران ، ج. آذربایجان، گرجستان، دریای سیاه و اروپا ) خواهیم بود.»

احیای کریدور اکو میان پاکستان، ایران و ترکیه (سه بنیانگذار اصلی سازمان همکاری اقتصادی وعمران منطقه‌ای، اکو) خبری بود که در ماه‌های گذشته، در بحبوحه اخبار بالا گرفتن تنش میان ایران و آذربایجان و رزمایش‌های نظامی کشورها در اطراف مرزهای یکدیگر تاحدی گم شده بود.

 

سیاست خارجی شرق‌محور؛ همکاری منطقه‌ای بدون حضور ناتو

ریشه‌ی این کاهش تنش میان ایران وآذربایجان تاحدودی به دیدار ابراهیم رییسی با رجب طیب اردوغان و الهام علی‌اف در حاشیه‌ی اجلاس اکو در عشق‌آباد در اواخر نوامبر باز می‌گردد. به نوشته مقام‌های ارشد وزارت خارجه‌ی ایران در دیدار رییسی و اردوغان در عشق آباد، در مورد توسعه‌ي مناسبات و «رفع برخی موانع» گفتگو و‌ توافق شده بود. در حاشیه‌ي همان اجلاس رییسی با الهام علی‌اف هم دیدار کرد و قراردادی سه جانبه سوآپ گاز از ترکمنستان به آذربایجان از خاک ایران میان سه کشور ایران و آذربایجان و ترکمنستان به امضاء رسید؛ قراردادی که طبق آن قرار است سالانه ۱.۵ تا ۲ میلیارد متر مکعب گاز ترکمنستان از ایران به جمهوری آذربایجان صادر شود و ایران هم حق ترانزیت دریافت کند.

سفر به اجلاس اکو در ترکمنستان دومین سفر خارجی ابراهیم رییسی بود. سفر اول ریيسی (که در رسانه‌های حکومتی نیز زیاد بازتاب داده شد) برای شرکت او در اجلاس شانگهای بود که بر اساس آن جمهوری اسلامی رسما از عضو ناظر به عضو اصلی سازمان منطقه‌ای شانگهای بدل شد. این سازمان شانگهای در اصل در سال ۱۹۹۶ توسط رهبران چین، روسیه، قزاقستان، قرقیزستان و تاجیکستان با هدف برقرار کردن موازنه در برابر نفوذ آمریکا و ناتو در منطقه پایه‌گذاری شد. پس شانگهای اتحادی شرق‌محور در برابر غرب‌گرایی در سیاست خارجی است. ایران در ۱۷ سپتامبر ۲۰۲۱ و در پایان اجلاس بیست‌ویکم این نهاد در دوشنبه، پایتخت تاجیکستان رسماً به یکی از اعضای اصلی آن بدل شد.

همزمان مقام‌های دولت ابراهیم رئيسی منطقه‌گرایی و توسعه‌ی روابط با همسایگان را سیاست راهبردی دولت ۱۳م خوانده‌اند. با اینحال اگر رابطه‌ي  جمهوری اسلامی با کشورهای ترک (مشخصا آذربایجان و ترکیه) را با کشورهای عرب خلیج فارس (مشخصا عربستان) مقایسه کنیم متوجه می‌شویم نوع رابطه متفاوت است. تنش‌ میان ایران و کشورهای عربی، حداقل پس از بهار عربی و جنگ‌های سوریه و یمن، به موضوعی ذاتی و بنیادی بدل شده است که براحتی رفع شدنی نیست؛ تنش با کشورهای ترک هم در مواردی، حداقل در سطح لفظی، بالا گرفته است (مانند همان تنش اوایل پاییز با ترکیه و جمهوری آذربایجان بر سر کریدور زنگزور یا تنش سال قبل‌تر بر سر شعرخوانی اردوغان در مورد ارس)، ولی عمدتا مدیریت شده است.

مقام‌های ایران و ترکیه مرتب در بالاترین سطوح به کشورهای هم سفر می‌کند و دیدار می‌کنند ولی مثلا تصور سفر پادشاه یا ولیعهد یا حتی وزیر خارجه‌ی عربستان سعودی به ایران این روزها بسیار قریب و دور از دسترس به نظر می‌رسد. در روزهای گذشته امیر عبداللهیان با «فیصل بن فرحان»، همتای عربستانی خود در حاشیه نشست وزیران خارجه سازمان همکاری اسلامی در اسلام‌آباد پاکستان دیداری «کوتاه» داشت. ولی ایران و عربستان هنوز در یمن در جنگی خانمان‌سوز با یکدیگر به سر می‌برند و شکسته شدن یخ روابط دوکشور (اگر اصولا چنان چیزی در دستور کار طرفین باشد) با کندی بسیار انجام می‌شود.

دلیل اصلی این تفاوت رویکرد تاحدی نوع متفاوت رابطه‌ی ترکیه و عربستان با غرب است. نگاه انتقادی اسلامگرایان اخوانی حزب عدالت و توسعه به رابطه با آمریکا و غرب، برخلاف بسیاری کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس و بیش از همه عربستان سعودی، امری است که مقام‌های جمهوری اسلامی را خوش می‌آید.

تایید دیگری بر نگاه به شرق به عنوان مبنای رابطه‌ي دولت رییسی با جمهوری آذربایجان سخنان امیرعبداللهیان در مورد فرمول ۳+۳ در دیدار با بایراموف است که پیشتر از سوی اردوغان مطرح شده بود. عبداللهیان گفته بود کشورهای منطقه (بخوانید ایران، ترکیه ، آذربایجان و پاکستان ....) باید مسائل محلی را «خودشان و بدون دخالت خارجی» حل کنند. او از فرمول ۳+۳ (آذربایجان، ارمنستان ، گرجستان + روسیه، ترکیه، ایران)  به عنوان فرمولی نام برده بود که«به ثبات و صلح در منطقه» کمک می کند و همزمان «امکان مداخله خارجی» (بخوانید غرب و ناتو و مشخصا آمریکا و فرانسه) در قفقاز جنوبی را کاهش می‌دهد ویا به حداقل می‌رساند.

 

نه غرب‌ستیزی، نه ملی‌گرایی افراطی

غرب‌ستیزی را می‌شود به اشکال مختلفی نقد کرد، بدون آنکه دچار افراط و تفریط شد. یکی از نمونه‌های نقد غرب‌ستیزی گفتار متاخری از محمدرضا نیکفر است. به تعبیر نیکفر، در گفتگویی با عنوان «ایران و مسئله‌ی غرب و غرب‌ستیزی» با تدقیق مفهومی متوجه می‌شویم غرب‌ستیزی جمهوری اسلامی یک نگرش «هویت‌محورِ ذات‌باور» است؛ «یعنی معتقد است غرب ذاتی پایدار دارد که کل هویت آن را تعیین می‌کند. این نگرش می‌گوید این هویت بنا بر آن ذات در تقابل ماهوی با شرق است، یا کلاً با هر مردمی و فرهنگی که با غرب هم‌ذات نباشد.» بر این اساس است که این نگرش، ستیز خود را با غرب توجیه می‌کند.

به تعبیر نیکفر ریشه‌ی این نگاه غرب‌ستیز از جهاتی در اندیشه‌ي خود روشنفکران غربی منتقد غرب و حتی کسانی چون ادوارد سعید هم قابل جستجو است: «یکپارچه‌کردن، سیاه-سفیدکردن، تعمیم‌های بیجا دادن، ساختارها و عوامل داخلی را ندیدن، تاریخ را به‌صورت گزینشی مطالعه‌کردن، تفکیک دقیق نکردن میان روندها و پیامدهای مختلف عصر جدید و مدرنیته، از نقد مذهب و تاریک‌اندیشی غفلت‌کردن، ریشه‌های استبداد و امکان‌های مختلف بازتولید آن را ندیدن، از نقد فرهنگ خودی سر باز زدن، از هم‌بستگی با محرومان به مدارا با جهل رسیدن، واکنش غریزی را بر آگاهی ترجیح‌دادن‌، شوراندن اما پیامدهای تخریب را ندیدن» همه از نمودهای یک‌جانبه‌نگری‌ای است که نیکفر به غرب‌ستیزی از این نوع نسبت می‌دهد و به نظر می‌رسد اساس سیاست خارجی دولت ابراهیم رییسی و کل جمهوری اسلامی را هم تشکیل می‌دهد.

در بحث ما جالب توجه آنست که همین غرب‌ستیزی در سیاست خارجی سبب شده الگوی رابطه‌ی ایران و جمهوری آذربایجان  و کشورهای تر‌ک‌زبان برای «نظام» با الگوی محبوب ملی‌گرایان افراطی برای رابطه با آذربایجان زاویه داشته باشد. در بحبوحه‌ی سالگرد جنگ دوم قره باغ که تنش میان ایران و آذربایجان هم بالا گرفت، برخی ناسیونالیست‌های افراطی به نام حراست از ایرانیت بر تاسیس کریدور ارمنستان، گرجستان، دریای سیاه برای دور زدن مسیر تجاری ایران و جمهوری آذربایجان تاکید داشتند. کریدوری که اگر هم تاسیس شود (چرا نباید بشود؟) به سبب شرایط جغرافیایی صعب‌العبور ارمنستان و اهمیت رابطه با آذربایجان، هرگز جای کریدورایران آذربایجان را نمی‌گیرد. برخی جریان‌های پان ایرانیستی در سال‌های اخیر کوشیده‌اند برای تحقیر جمهوری آذربایجان، از عنوان «جمهوری باکو» در اشاره به این کشور استفاده کنند. بخشی از این گروه معتقد بودند ایران باید در جنوب ارمنستان، استان سیونیک، پایگاه نظامی تاسیس کند.

مثلا در هنگامه‌ی نبرد دوم قره‌باغ در سال ۱۳۹۹ دکتر کاوه بیات، از تاریخ‌نگاران ناسیونالیست، در مقاله ای با عنوان «ایران و مناقشه قره باغ»، این ادعای همیشگی برخی فربه‌‌ملی‌گرایان را که جمهوری آذربایجان به جعل آذربایجان خوانده شده و در اصل اران بوده با تکیه بر خوانشی خاص از تاریخ ایران تکرار کرد و سیاست خارجی جمهوری اسلامی را به انفعال و خالی کردن میدان در قره باغ در برابر برنامه‌های «پان‌ترکی» ترکیه برای اتصال «اران» به سرزمین موهوم «توران» متهم کرد. این گروه جمهوری اسلامی را متهم می‌کنند که از منطقه قره باغ و قفقاز منفک‌شده، در حاشیه نشسته و در عمل عرصه را برای مداخله ترکیه باز گذاشته: «ایران [در مورد وضعیت قفقاز] مقصر است اما نه به دلیل مداخله در مناقشاتی از این دست، بلکه به دلیل عدم مداخله.»

بر اساس آنچه در بالا توضیح داده شد متوجه می‌شویم الگوی جمهوری اسلامی در رابطه با آذربایجان و ترکیه با الگوی ملی‌گرایان افراطی متفاوت است. در نظر نگارنده نه غرب‌ستیزی در سیاست خارجی جواب می‌دهد، نه ملی‌گرایی افراطی، چه از نوع اکثریت ویا اقلیت.

 

 توضیح: نسخه‌ای از این یادداشت در وبسایت فارسی خبرگزاری آناتولی منتشر شده است.

 

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر