tag:blogger.com,1999:blog-7398783225438857761.post8433099896829567962..comments2023-09-30T03:27:19.127-07:00Comments on نیکوماخوس: حضرت استاد چنین فرمودند!میثم بادامچیhttp://www.blogger.com/profile/15905993556555068152noreply@blogger.comBlogger17125tag:blogger.com,1999:blog-7398783225438857761.post-16314574354202810662011-01-09T00:20:16.262-08:002011-01-09T00:20:16.262-08:00نکته سنجی دوستان قابل تقدیر است.نکته سنجی دوستان قابل تقدیر است.نیکوماخوسhttp://nikomakhus1.blogspot.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-7398783225438857761.post-14809365110203182402011-01-06T14:06:01.842-08:002011-01-06T14:06:01.842-08:00به حسین آسنا
فرهنگ ایرانی (یا کانادایی) در همه ی ا...به حسین آسنا<br />فرهنگ ایرانی (یا کانادایی) در همه ی امور، و از جمله در این امر، یکپارچه نیست. هرچند بیشتر مدرسان در ایران هواخواه اقتدار، سلسله مراتب و تحمیل نظرند ولی استثنا هم کم نیست. نوع رابطه ی هر مدرسی و نحوه ی خطاب شدنش را خودش تعیین می کند. من چندین نفر می شناسم که رسماً می خواهند دانشجویان آن ها را خانم/اقای دکتر، یا استاد خطاب نکنند. طبعاً این آدم ها در تحقیق و تدریسشان هم آزادمنش ترند. فکر می کنید مثلاٍ اگر آقای ملکیان رسماً و جدا بخواهد استاد خطابش نکنند چه می شود؟<br />چند نمونه که شاگردانشان آن ها را با اسم کوچک صدا می کنند هم سراغ دارم. ناگفته نماند حداقل در یک نمونه این به اسم کوچک صدا کردن چون برای دانشجویان دختر میسر نبوده باعث سوء تفاهم شده است.مرتیکهnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-7398783225438857761.post-34744606006738832952011-01-05T20:39:02.156-08:002011-01-05T20:39:02.156-08:00به محمد حسین: خوب من مدت هاست مقلد کسی نیستم، نه س...به محمد حسین: خوب من مدت هاست مقلد کسی نیستم، نه سروش، نه گنجی و نه کس دیگر. از راولز و کیملیکا هم اگر نقل می کنم برای آن است که نظراتشان را در شرایط کنونی ایران و برای باز کردن یک سری گره های نظری فروبسته مناسب می یابم. منظورت را از "نجات دان لیبرالیسم از پلورالیسم ارزشی" باید بیشتر توضیح بدهی. ولی خوب اساس لیبرالیسم قبول تکثر و تنوع عقائد در جامعه (به قول تو پلورالیسم) است شروع لیبرالیسم از زمان جنگ های مذهبی اروپا بین کاتولیک ها و پروتستان ها شروع شد که قرار شد برای پایان به مخاصمه حکومت جانب هیچ دینی را نگیرد.<br />راولز حالا می گوید حکومت نباید نه تنها جانب هیچ کدام از ادیان را نگیرد، بلکه باید خود را حتی بر اساس یک نظریه اخلاقی لیبرال هم بنا نکند که آنهم خلاف بی طرفی مزبور است. <br /><br />در مورد تا مرز کتک کاری در نقد پیش رفتن هم ارجاعت می دهم به نکته حسین آسنا و پاسخم به فرید در یکی از کامنت های قبل که گفته بودم:<br />"یک جای کار حوزه در نقدشان به هم در دروس اصول صددرصد مشکل دارد. مگرنه در حوزه فقط هر 400 سال یک ملاصدرا ظهور نمی کرد. بیشتر در حوزه حاشیه نویسی بر آثار قدما رایج است تا اثر جدید. حال آنکه در غرب هر 10 سال مثلا یک شبیه ملاصدرا از نظر نو آوری ظهور می کند. آیا این بیانگر اشکال مهمی در سیستم آموزش و نقد حوزه نیست؟"<br /><br />موفق باشی محمد حسین جان<br /><br />به حسین آسنا: نکته ات را کاملا می فهمم. فرهنگ یک شبه عوض نمی شودو بیشتر خواستم در این نوشته جهتی را که آخر به نظرم خوب است بهش برسیم بگویم. در ترکیه که به نوعی از این نظر بین ما و کانادا است یک کلمه استاد می گذارند قبل از اسم کوچک معلمشان (در دانشگاه، یعنی همین بحث ما) و او را آنطور صدا می زنند. به نظرم الگوی جالبی است. کاش می شد ما هم عملش کنیم. یعنی آنوقت به استاد مان می گفتیم "استاد مصطفی". هم صمیمانه است و هم احترام حفظ شده. اتفاقا ما در فرهنگ سنتی مان هم داشته ایمش، البته در مورد کارهای یدی و هنری و از این دست: استاد حسن، استاد علی، الی آخر. چرا نشود امروز بکارش برد. ترکها می گویند حسن حجا، حسین حجا،...(حجا یعنی استاد، فکر کنم از همان خواجه خودمان می آید.)<br /><br />ممنون:)نیکوماخوسhttp://nikomakhus1.blogspot.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-7398783225438857761.post-79287367678629044052011-01-05T08:57:57.849-08:002011-01-05T08:57:57.849-08:00سلام میثم ِعزیز
عمیقا متوجه منظورت شده-ام، اما قصد...سلام میثم ِعزیز<br />عمیقا متوجه منظورت شده-ام، اما قصد دارم به یک نکته بپردازم:<br />زبان بحش بزرگی از فرهنگ یک کشور است و استفاده کنندگان آن مجبورند پیامها را از دل نمادهای فرهنگی عرضه کنند و مطلقا نمی شود من، در فرهنگ ِایرانی پیامم را در نماد ِکانادایی عرضه کنم (چون درک پیام از نماد در چارچوب فرهنگ شکل می گیرد) به همین علت من نمی توانم برای نشان دادن عمق ِقدردانی از معلمم به خاطر تدریس فوق العاده-اش، مثلا بگویم "مصطفی عالی بود!" بلکه فرهنگ چارچوب "تشکر می کنم استاد" را نهاده است.<br /><br />به محمد حسین بادامچی: آیا دقیقا به خاطر "تا مرز کتک کاری هم در نقد هم پیش می رن" نمی شود گفت، فضای آنجا برای نقد و گفتگو مسموم و ناکارآمد است؟ و این وضعیت نشاندهنده ی وضعیت کارا/سالم/مطلوب نیست؟<br /><br />باتشکرhussein ASNAhttps://www.blogger.com/profile/01127461495239330577noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-7398783225438857761.post-73760038062639973852011-01-05T08:55:38.290-08:002011-01-05T08:55:38.290-08:00سلام میثم ِعزیز
عمیقا متوجه منظورت شده-ام، اما قصد...سلام میثم ِعزیز<br />عمیقا متوجه منظورت شده-ام، اما قصد دارم به یک نکته بپردازم:<br />زبان بحش بزرگی از فرهنگ یک کشور است و استفاده کنندگان آن مجبورند پیامها را از دل نمادهای فرهنگی عرضه کنند و مطلقا نمی شود من، در فرهنگ ِایرانی پیامم را در نماد ِکانادایی عرضه کنم (چون درک پیام از نماد در چارچوب فرهنگ شکل می گیرد) به همین علت من نمی توانم برای نشان دادن عمق ِقدردانی از معلمم به خاطر تدریس فوق العاده-اش، مثلا بگویم "مصطفی عالی بود!" بلکه فرهنگ چارچوب "تشکر می کنم استاد" را نهاده است.<br /><br />به محمد حسین بادامچی: آیا دقیقا به خاطر "تا مرز کتک کاری هم در نقد هم پیش می رن" نمی شود گفت، فضای آنجا برای نقد و گفتگو مسموم و ناکارآمد است؟ و این وضعیت نشاندهنده ی وضعیت کارا/سالم/مطلوب نیست؟<br /><br />باتشکرhussein ASNAhttps://www.blogger.com/profile/01127461495239330577noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-7398783225438857761.post-86074663640201735522011-01-05T06:43:29.401-08:002011-01-05T06:43:29.401-08:00بابا ایولا! بالاخره خودتم فهمیدی. هرچی میگیم بابا ...بابا ایولا! بالاخره خودتم فهمیدی. هرچی میگیم بابا سروش و اکبر گنجی پیغمبر نیستن برادر حتی حاضر نیستی از اولش گوش بدی حالا تازه تازه اعلام می کنی که نه انگار نقد هم لازمه!<br /> در ضمن کلاسهای حوزوی رو شما ندیدی که چطوری تا مرز کتک کاری هم در نقد هم پیش می رن که یکدهمش تو دانشگاه نیست.<br />در ضمن ما مشتاقیم که یکبار هم که شده مبانی بیانات این دو غول مراد شما راولز و کیملیکا را بدانیم و بفهمیم که چگونه لیبرالیسم را از پلورالیسم ارزشی نجات داده اند؟محمدحسین بادامچیhttp://badumchi.blogfa.com/noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-7398783225438857761.post-80237716432546231852011-01-04T19:41:10.304-08:002011-01-04T19:41:10.304-08:00به مرتیکه: منظورم از جامعه شناسی علم زیبا کلام مطا...به مرتیکه: منظورم از جامعه شناسی علم زیبا کلام مطالعاتی است که در مکتب ادینبرو کرده و تاثیر زیادی است که از مکتب ایشان گرفته. مکتب ادینبرو به نظرم یک مکتب رادیکال محدود است. دوستان فلسفه علمی باید البته نظر دهند. <br /><br />در مورد معیار تولید فکری هم باید باز از فلاسفه علم بپرسی که من مدتی است از مباحث شان قدری دورم. ولی آنقدر ها که آنزمان ها می خواندیم لااقل تا حدی باید جامعه علمی تصمیم بگیرد آثار کسی تولید فکری است یا نه. من فکر می کنم برخی نکات درآثار مطهری تولید فکری اند و برخی شان اصلا نه. در مورد محمدتقی جعفری شاید بیشتر لفاظی است تا تولید علمی ولو آنکه آنجا هم ممکن است بتوان در بین بحث برخی نکته های جدید یافت.<br /><br />در هرصورت ممنون از توجهت.نیکوماخوسhttp://nikomakhus1.blogspot.com/noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-7398783225438857761.post-5918357879310133352011-01-04T19:10:17.482-08:002011-01-04T19:10:17.482-08:00ممنون از پاسخ. قصد ورود به مباحث چندفرهنگ گرایی را...ممنون از پاسخ. قصد ورود به مباحث چندفرهنگ گرایی را نداشتم(که موضوعی خارج از این بحث است) فقط یادآوری ای درمورد لحن بود. <br />ضمناً صرف نظر از گرایش سیاسی، من نمی دانم آقای زیباکلام چه مطالعاتی در مورد جامعه شناسی علم داشته است. ایشان فوق لیسانس "جامعه شناسی انقلاب" دارد، دکترای فلسفه ی علم گرفته، جهار مقاله انگلیسی اش هم مربوط به فلسفه ی علم است. در گروه علوم سیاسی دانشگاه امام صادق درس می داده و مدرس فلسفه ی علم در انجمن حکمت و فلسفه و دانشگاه شریف بوده است. تعدادی "مقاله" و "کتاب" هم در نشریه ی حوزه و دانشگاه و انتشارات سمت منتشر کرده است. برمی گردیم به همان پرسش قبلی: آیا می توان این ها را تولید فکری دانست؟مرتیکهnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-7398783225438857761.post-88505728863628239102011-01-04T15:55:36.414-08:002011-01-04T15:55:36.414-08:00به مرتیکه: ممنون از توجهت و من هم کامنت های شما را...به مرتیکه: ممنون از توجهت و من هم کامنت های شما را در وبلاگ کاوه لاجوردی دنبال می کنم. نکته ات در مورد جامعه شناسی علم و مطهری وجعفری سئوال مهمی است. فکر کنم یک مشکل جامعه شناسی علم در ایران آنست که آقای زیباکلام نماینده اش شده و ایشان هم که گرایشات خاص سیاسی دارد، این رشته را قدری بدنام کرده. حالا ترس فلاسفه علم و کلا برخی از فلسفه خوانها از سیاسی شدن که جای خود.<br /><br />اما در مورد نقدت به خطاب من به کیملیکا، موافقم که لحن نوشته ممکن است ناخواسته این را که تو می گوئی القا کند. خوب این ناخواسته است و باید دید چطوری می شود جلویش را گرفت. مثلا شخص مرا بپرسی، فکر می کنم اهمیت فلسفی ملکیان و کیملیکا یکی است و هردو را یک مقدار باید جدی گرفت. <br /><br />راستش از این سخنان هدف من یکی هم آن است که عده ای را که علاقمندند کنکجکاو کنم بروند خود کیملیکا و ..را بخوانند. <br /><br />راستی دو لینکی را که بدان اشاره کردی را دیدیم. کتاب ها را نخوانده ام ولی آنقدر که از گزارش کتاب ها در همان صفحات لینک معلوم است این دو کتاب نظرات کیملیکا را رد نمی کنند ولو آنکه احتمالا بحث های جدیدتری مطرح کرده اند. کیملیکا بحثی را آغاز کرده ولی همانطور که این دو لینک نشان می دهند بحث چندفرهنگ گرائی فراتر از صرف نظرات او رفته و واسه خودش شده یک گفتمان آکادمیک. (جدای از واقعیت عملی اش که خود کیملیکا می گوید قبل از نظریه پردازی وجود داشت.) در مورد نقد چندفرهنگ گرائی می دانی فمینیست ها از اصلی ترین ناقدان هستند چون فکر می کنند چند فرهنگ گرائی لیبرال به فرهنگ های پدرسالار و زن ستیز میدان می دهد. به قول حسین هوشمند ولی نقد آنها با دغدغه های جامعه ما در وسط خاورمیانه نمی خواند. <br /><br />در هر صورت باز امیدوارم از نکته سنجی هایت استفاده کنم.نیکوماخوسhttp://nikomakhus1.blogspot.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-7398783225438857761.post-8754670049531469242011-01-04T14:59:44.443-08:002011-01-04T14:59:44.443-08:00اصل حرفت درست است ولی ریشه های مسئله به جامعه شناس...اصل حرفت درست است ولی ریشه های مسئله به جامعه شناسی علم در ایران بر می گردد. اهالی فلسفه ی علم در ایران (به دلایلی که بخشی از آن را می توان حدس زد) میل دارند خود را غیرسیاسی بدانند به همین مناسبت رابطه ی خوبی با جامعه شناسی علم ندارد. آخر چگونه می توان درمورد نقد یا فقدانش حرف جدی زد و از سیاست کناره جست؟ نقطه ی آغاز چنین نقدی مشخص کردن حدود و ثغور چیزی است که "تولید فکری روشنفکران و فلاسفه کشورمان" نامیده ای. مثلاً می توان آزادانه بحث کرد که آیا نوشته های آقایان محمدتقی جعفری یا مرتضی مطهری جزو مجموعه ی مورد نظر هست یا نه؟ نقد این ها طلب ما. <br />اما متاسفانه ایرادی که گرفته ای تا حدودی به خودت هم وارد است. درست است که استادت را به نام کوچکش می خوانی اما هم در این پست و هم در بقیه ی پست ها چنان از کیملیکا حرف می زنی که انگار "بَر و بوم معنی همه رُفته است." مثلاً و فقط مثلاً، آنچه تو به صورت "...اندیشه او را نقد کردند و او را مجبور به توسعه و تکمیل و دفاع قوی تر از نظریه اش کردند" نقل کرده ای روایت دیگری هم دارد و اینکه مثلاً در اینجا<br />http://www.mcgraw-hill.co.uk<br />/html/0335194834.html<br />یا اینجا<br />http://press.princeton.edu/titles/8418.html<br />کارایی و اعتبار نظریه ی وی در جوامع لیبرال دموکراسی به لحاظ نظری عمیقاً و به صورت جدی به چالش گرفته شده است.<br />البته هر اتفاقی که در کانادا یا استرالیا رخ بدهد و اگر همه ی ایدئال های و آرزوهای چند فرهنگ گرایی لیبرال بر باد رود، ذره ای از اهمیت و مقام و مرتبه ی علمی کیملیکا کاسته نمی شود. نگاه تو مدّ نظرم بود.مرتیکهnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-7398783225438857761.post-8445979810458983512011-01-03T17:08:55.936-08:002011-01-03T17:08:55.936-08:00به فرید: فرید عزیز یک جای کار حوزه در نقدشان به هم...به فرید: فرید عزیز یک جای کار حوزه در نقدشان به هم در دروس اصول صددرصد مشکل دارد. مگرنه در حوزه فقط هر 400 سال یک ملاصدرا ظهور نمی کرد. بیشتر در حوزه حاشیه نویسی بر آثار قدما رایج است تا اثر جدید. حال آنکه در غرب هر 10 سال مثلا یک شبیه ملاصدرا از نظر نو آوری ظهور می کند. آیا این بیانگر اشکال مهمی در سیستم آموزش و نقد حوزه نیست؟<br /><br />دانیال: درست است. می شد عوامل این مشکل را در آخر این نوشته مقداری بیشتر بررسی کنم که فرصتش نبود. موافقم که در غرب اساتید خوب نقد شدن تئوری شان را به نفع خود می دانند. اشاره کردی، نه اینکه بخواهند از دانشجو سو استفاده کنند بلکه می خواهند ابعاد جدیدتری از نظر خودشان را و محدودیت هایش را بفهمند.<br /><br />منصور: نکته ای که در مورد اساتید ایرانی گفتی تجربه بسیاری از ماست متاسفانه و تحلیلت در مورد فقه و تصوف ملکیانی و واقعا جالب. راستی در جواب سئوالت در ذیل پست قبلی ام هم حالا قبل از جواب طولانی سر فرصت بگویم بله، راولز مقداری کانتکس و فرهنگ سیاسی جامعه را در نوع حکومتش دخیل می داند ولی نسبیت گرا نیست. یعنی یک خط قرمزی برای تنوع و تفاوت قابل قبول میان حکومت ها بنا بر تفاوت فرهنگ کشورهای مطبوعشان می گذارد و آن تعریفی غیر حداکثری از حقوق بشر است. مثلا از نظر راولز حکومتی که نسل کشی می کند را جامعه بین المللی نباید تحمل کند و باید علیهش تحریم و در موارد حاد حمله نظامی کند. توضیحش در قانون ملل راولز آمده.<br /><br />به سید عباس:در فرهنگ مان خیلی ریشه دوانده و واقعا زمان می برد اصلاحش. ولی اصلاح خواهد شد. خود غرب هم 50 سال قبل با الان در این مسائل خیلی وقت داشتند. در مورد بلاگ اسپات هم واقعا ناراحتم که کامنت خورش اینقدر بد است. این بار که فیلترمان کردند و خواستیم جا عوض کنیم می روم ورد پرس، چشم:)<br /><br />بحث کامنتی شما و جواد خراسانی با حجه الاسلام همسفر هم را دیدم. بسیار جالب است و ذو ابعاد. خیلی مسائل سیاسی امروز ایران درش مطرح شده و بیش از 150 کامنت خورده. شما و جواد خیابانی هم به جناب همسفر جواب های خوبی داده اید. حالا یک بحث جدید تر که مناسب بود و از ابتدای بحث می شد وارد شد، مشارکت می کنم.نیکوماخوسhttp://nikomakhus1.blogspot.com/noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-7398783225438857761.post-52260826274449576222011-01-02T05:44:32.810-08:002011-01-02T05:44:32.810-08:00در ایران اگر چیزی غیر از استاد و دکتر به اساتید بگ...در ایران اگر چیزی غیر از استاد و دکتر به اساتید بگی اینقدر کار عجیبی کرده ای که حمل بر بی ادبیو امثال هم می شود و استاد مربوطه دفعه دیگر جواب سلامت را هم نمی دهد. <br />اما در مورد فقه و تصوف نکته ای که به نظرم می رسد این است که این دو در بنیان چیزی متفاوت از فلسفه اند. این دو در پی تشخیص حکمی هستند که تو باید از آن پیروی کنی یا آدابی که باید ملاک رفتار تو باشد.یعنی هدف غایی شان تبعیت است. این خود عامل موثری است در بستن دست نقد که عدم تبعیت را در دستور کار داردمنصورhttp://mansourboostani.wordpress.com/noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-7398783225438857761.post-37533669096636967462011-01-02T04:33:34.224-08:002011-01-02T04:33:34.224-08:00سلام علیکم. در صورت تمایل در گفت و گوی ذیل
http://...سلام علیکم. در صورت تمایل در گفت و گوی ذیل<br />http://cheshmejoo.blogfa.com/post-410.aspx<br />شرکت کنید که حجت الاسلام والمسلمین همسفر دو سخن از بسیار سخنانش این بود که<br />«این طبیعی است که رسانه ی هر کشور دست رهبر آن کشور باشد»<br />و<br />«تنها توقع من این است که به من ثابت کنید مخالفان نظام و رهبری حرفی برای گفتن دارند»<br />و سیدعباس سیدمحمدی گفت:<br /><br /><br />سلام علیکم.<br />گفته اند:<br /><br />«این طبیعی است که رسانه ی هر کشور دست رهبر آن کشور باشد»<br /><br />و سپس گفته اند:<br /><br />«تنها توقع من این است که به من ثابت کنید مخالفان نظام و رهبری حرفی برای گفتن دارند.»<br /><br />می توان گفت:<br />کجایش طبیعی است که یک نفر، کنترل تمام رسانه های کشور، دستش باشد؟ نکند در اصول فقه گفته اند؟<br />و:<br />وبسایت آیت الله حسینعلی منتظری فیلتر است.<br />وبسایت آیت الله یوسف صانعی فیلتر است.<br />وبسایت آیت الله سیدعلی محمد دستغیب (عضو مجلسی، که افراد ادعا می کنند «اجماع العلماء علی شیء کاشف عن قول المعصوم» است) فیلتر است.<br />وبسایت آیت الله اسدالله بیات فیلتر است.<br />وبسایت سیدمحمد خاتمی خالق حماسه ی دوم خرداد فیلتر است.<br />وبسایت نهضت آزادی ی ایران فیلتر است.<br />وبسایت جبهه ی مشارکت ایران اسلامی فیلتر است.<br />وبسایت سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی فیلتر است.<br />وبسایت دکتر عبدالکریم سروش فیلتر است.<br />وبسایت حجت الاسلام دکتر محسن کدیور مجتهد شیعه فیلتر است.<br />وبسایت جنبش راه سبز فیلتر است.<br />وبسایت مجله ی چشم انداز ایران فیلتر است (خود ِ مجله در روزنامه فروشیها هست البته!).<br /><br />آیا اینها و دهها و صدها و هزارها وبسایت و وبلاگ و نشریه ی فیلترشده و توقیف شده و پارازیتی شده و زندان شده و بازداشت شده، و ممنوعیت استفاده از تلویزیونهای ماهواره ای (ماهواره داشتن، قانوناً مستوجب جریمه ی نقدی و اگر اشتباه نکنم شلاق خوردن است)، یعنی مردم فقط حق دارند تلویزیون ایران را ببینند و از کیهان و از نماز جمعه ی بزرگوارانی مانند آقای سید احمد علم الهدی و آقای سیداحمد خاتمی استفاده کنند، اینها طبق استنباط عقلا دلیلش این است که<br /><br /><br />«مخالفان حرفی برای گفتن دارند»<br /><br />یا دلیلش این است که<br /><br />«مخالفان حرفی برای گفتن ندارند»؟سیدعباسhttp://seyyedmohammadi.blogsky.com/noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-7398783225438857761.post-44222903515205771362011-01-02T03:48:09.472-08:002011-01-02T03:48:09.472-08:00سلام علیکم.
انتظار را نوشته ای انتشار.
من خودم گرا...سلام علیکم.<br />انتظار را نوشته ای انتشار.<br />من خودم گرایشم به القاب و عنواین در حد صفر است.<br />ولی این قدر نهادینه شده و رسوخ کرده در فرهنگ ما، که من تقریباً محال می دانم بشود تغییرش داد.<br />یک مقدارش هم، داد و ستد است، یعنی می گوید آیت الله العظما، تا بگویندش آیت الله، و می گوید آیت الله تا بگویندش حجت الاسلام.<br />یک جاهایی هم ظاهراً اشکالی ندارد بگویند استاد. اصلاً قبول ندارم که فوق لیسانس و بالاترش به کار رود واژه ی استاد.<br />تو رو به مقدساتت، از بلاگسپات بیرون بیا. من حدود نیم ساعت تلاش کردم تا کامنت بگذارم. حتا خوانده شدن مطالب وبلاگت مصیبت است.Unknownhttps://www.blogger.com/profile/12297246121160732189noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-7398783225438857761.post-84075458486530457632011-01-02T03:32:08.825-08:002011-01-02T03:32:08.825-08:00سلام علیکم. در صورت تمایل در گفت و گوی ذیل
http://...سلام علیکم. در صورت تمایل در گفت و گوی ذیل<br />http://cheshmejoo.blogfa.com/post-410.aspx<br />شرکت کنید که حجت الاسلام والمسلمین همسفر دو سخن از بسیار سخنانش این بود که<br />«این طبیعی است که رسانه ی هر کشور دست رهبر آن کشور باشد»<br />و<br />«تنها توقع من این است که به من ثابت کنید مخالفان نظام و رهبری حرفی برای گفتن دارند»<br />و سیدعباس سیدمحمدی گفت:<br /><br /><br />سلام علیکم.<br />گفته اند:<br /><br />«این طبیعی است که رسانه ی هر کشور دست رهبر آن کشور باشد»<br /><br />و سپس گفته اند:<br /><br />«تنها توقع من این است که به من ثابت کنید مخالفان نظام و رهبری حرفی برای گفتن دارند.»<br /><br />می توان گفت:<br />کجایش طبیعی است که یک نفر، کنترل تمام رسانه های کشور، دستش باشد؟ نکند در اصول فقه گفته اند؟<br />و:<br />وبسایت آیت الله حسینعلی منتظری فیلتر است.<br />وبسایت آیت الله یوسف صانعی فیلتر است.<br />وبسایت آیت الله سیدعلی محمد دستغیب (عضو مجلسی، که افراد ادعا می کنند «اجماع العلماء علی شیء کاشف عن قول المعصوم» است) فیلتر است.<br />وبسایت آیت الله اسدالله بیات فیلتر است.<br />وبسایت سیدمحمد خاتمی خالق حماسه ی دوم خرداد فیلتر است.<br />وبسایت نهضت آزادی ی ایران فیلتر است.<br />وبسایت جبهه ی مشارکت ایران اسلامی فیلتر است.<br />وبسایت سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی فیلتر است.<br />وبسایت دکتر عبدالکریم سروش فیلتر است.<br />وبسایت حجت الاسلام دکتر محسن کدیور مجتهد شیعه فیلتر است.<br />وبسایت جنبش راه سبز فیلتر است.<br />وبسایت مجله ی چشم انداز ایران فیلتر است (خود ِ مجله در روزنامه فروشیها هست البته!).<br /><br />آیا اینها و دهها و صدها و هزارها وبسایت و وبلاگ و نشریه ی فیلترشده و توقیف شده و پارازیتی شده و زندان شده و بازداشت شده، و ممنوعیت استفاده از تلویزیونهای ماهواره ای (ماهواره داشتن، قانوناً مستوجب جریمه ی نقدی و اگر اشتباه نکنم شلاق خوردن است)، یعنی مردم فقط حق دارند تلویزیون ایران را ببینند و از کیهان و از نماز جمعه ی بزرگوارانی مانند آقای سید احمد علم الهدی و آقای سیداحمد خاتمی استفاده کنند، اینها طبق استنباط عقلا دلیلش این است که<br /><br /><br />«مخالفان حرفی برای گفتن دارند»<br /><br />یا دلیلش این است که<br /><br />«مخالفان حرفی برای گفتن ندارند»؟Unknownhttps://www.blogger.com/profile/12297246121160732189noreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-7398783225438857761.post-32716836176611155012011-01-01T22:22:45.763-08:002011-01-01T22:22:45.763-08:00موافقم با نگاهت. موضوع این است که برای من که یک مس...موافقم با نگاهت. موضوع این است که برای من که یک مستر در کالج استعماری لندن! گرفتم، افسوس دو چندان گذاشت که عمر هدر بزرگ کردن استاد در ذهن کردیم. در حالی که استاد هم به مانند ماست و ما هستیم که ظاهرا پیامبران کذاب می سازیم. یک سالی طول کشید تا بتوانم عادت زشت ام را مبنی بر دکتر و پروفسور خطاب کردن کنار بگذارم. اما این فقط رویه قضیه است، اساتید سیستم غربی به شدت اکراه دارند که پایان نامه ات یا پروژه ات قرقره کردن کار او باشد، اگر چنین باشد در وقت نمره دادن از خجالت ات در خواهد آمد حتما. اینها تمام تلاش شان این ست که دانشجو تلاش کند اثبات کند که استاد اشتباه کرده، به نفع خودشان هم هست ، کارشان را در حقیقت دارد دانشجو انجام می دهد. ولی عادت شرقی این ست که به هرچیزی ، ولو عنوان و افتخار چنان چنگ بیاندازد که لوث شود. <br /><br />یک نکته اما، این نوشته به نظرم ناتمام آمد، یعنی انگار وقت نشر آخرش نیامده ، یا شاید من اشتباه می کنم.<br />موفق باشیDanielhttp://www.danieljafari.comnoreply@blogger.comtag:blogger.com,1999:blog-7398783225438857761.post-37795893938434236662011-01-01T19:09:31.867-08:002011-01-01T19:09:31.867-08:00آشنایی آن دوست شما با فرهنگ حوزه سطحی است. اگر کمی...آشنایی آن دوست شما با فرهنگ حوزه سطحی است. اگر کمی به شیوه درس خارج حوزه آشنایی داشت، درمییافت که درس خارج حوزه بر اساس نقد و بررسی آراء و نظریات برجسته ترین فقها تشکیل میشود.سید فریدhttps://www.blogger.com/profile/07710726554450577312noreply@blogger.com