۱۳۹۳ شهریور ۲۵, سه‌شنبه

بر ضدِ فرقه گرایی دینی در سوریه

به مناسبت بدرقه یک دوست خوب انگلیسی-پاکستانی با دوستان دانشگاه در استانبول رفتیم رستورانی کنار تنگه بوسفوروس. در مسیر راه با یکی از دانشجویان دوره لیسانس که سوریه ای بود آشنا شدم. موها و ریش بوری داشت و شلوارک پوشیده بود. اهل شهر حمص بود و از محله ای که زمانی یکی از پایگاههای انقلابیون سوریه بوده است. کمتر از 23-24 سال سن داشت و از خانواده ای سنی. پدر و برادرش را نیروهای بشار اسد کشته بودند و معتقد بود اسد نوکر ایران و روسیه و چین است. وقایع جنگ را که قدری توضیح داد راستش از اینکه حکومت کشورم در سرکوب هموطنانش اینقدر نقش داشته است خیلی شرمگین شدم. به جایی رسید که نتوانستم دیگر گوش بدهم و دیدم سرم دارد گیج می رود از عذاب وجدان و بحث را عوض کردم. گفت پدرم کارمند آتش نشانی بود و غیرنظامی و به خاطر خوردن ترکش به قلبش مرد ولی برادرم سلاح به دست و جز ارتش آزاد سوریه کشته شد.


به او گفتم بزرگترین خطای انقلابیون مخالف اسد آن بود که سلاح به دست گرفتند و از گاندی نیاموختند. گفتم اگر هم کشته می شدید نباید می کشتید. از موسوی و جنبش سبز مثال زدم و تاکیدشان بر مبارزه خشونت-پرهیز برای نابودن نشدن ایران. با دقت گوش کرد و بعد سرش را تکان داد و گفت کاملاً راست می گویی.

او که از دفاع مطلق و فرقه گرایانه حکومت ایران از شیعیان سوریه و خاندان اسد می گفت و اینکه یکی از اسباب شورشهای سوریه این بوده که سنی ها ذیل حکومت اسد سالها خود را شهروند درجه دو حس می کرده اند، هی به یاد این سخن رالز می افتادم که در کتاب لیبرالیسم سیاسی نوشته است:
the zeal to embody the whole truth in politics is incompatible with an idea of public reason that belongs with democratic citizenship.
"عطش به تجسم بخشیدن به تمام حقیقت [حقیقت مطلق] در سیاست با اندیشه خرد عمومی که متعلق به [اندیشه] شهروندی دموکراتیک است ناسازگار است"(رالز، مقاله "بازنگری در خرد عمومی"، 1997، ص. 767)
رالز معتقد بود اینکه خود را در سیاست حقیقت مطلق بدانی اساس تمام خشونت ورزیها و جنگهای خونبار دینی است. شیعه و سنی قرن بیست و یکمی یا کاتولیک و پروتستان قرن شانزدهمی هم ندارد.


پی نوشت- عکس متعلق به ویرانه ای است که نامش حمص است.

۱۳۹۳ شهریور ۱۲, چهارشنبه

کاتوزیان و فلسفه شورای نگهبان

روانشاد دکتر ناصر کاتوزیان که دیروز فوت کرد از معدود اساتیدی بود که نگاهی فلسفی به حقوق داشت و البته اندیشه هایش در نظام قضایی پس از انقلاب هرگز ارج نهاده نشد. ایشان یکی از نویسندگان پیش نویس قانون اساسی 1358 هم بود، گرچه تقریباً مدت کوتاهی بعد از آن از سیاست ورزی کنار گذاشته شد یا خود کنار کشید. مجموعه مقالات ایشان که در قالب کتاب چند جلدی "گامی به سوی عدالت" گرد آوری شده است، شایسته است مورد کاوش پژوهندگان قرار گیرد. در اینجا من بخشی از مقاله "گذری بر تدوین اولین پیش نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی" را که در مورد فلسفه ایجاد شورای نگهبان است می آورم که معلوم می کند از دید حقوقدانان نویسنده پیش نویس نهاد شورای نگهبان قرار بوده "دادگاه قانون اساسی" باشد، یعنی نهادی که در بسیاری دموکراسی های جهان وجود دارد. متاسفانه با تغییر رادیکال پیش نویس در مجلس خبرگان اول این نهاد به نهادی سیاسی بدل شد و به شکل مشکلدار کنونی در آمد، همانگونه که ولایت فقیه هم به قانون اساسی اضافه شد:

"[برخلاف امروز] در پیش نویس قانون اساسی شورای نگهبان شورای نگهبان قانون اساسی بود، یعنی مجلس قضایی بود نه سیاسی....در پیش نویس شورای نگهبان را یک شورای قضایی پانزده نفره متشکل از پنج قاضی، دو استاد حقوق، دو وکیل دادگستری و شش نفر روحانی پیش بینی کرده بودیم [این 15 نفر عضو، نه 12 نفر، می بایست] مجموعاً به عنوان یک دادگاه قضایی حامی قانون اساسی باشند نه اینکه تمام قوانین به شورای نگهبان برود. بلکه به این شکل تنظیم شده بود که اگر دادستان کل کشور یا رئیس جمهور یا رئیس دیوان عالی کشور قانونی را خلاف قانون اساسی می دید، یا یکی از مراجع [تقلید] قانونی را خلاف شرع می دید، می توانست در دادگاه قضایی شورای نگهبان اقامه دعوی کند." (کاتوزیان، حقوق اساسی، پاییز 1382، شماره 1، صص. 129-128)